Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۵۰۰
ویرایش
(←لید) |
(←لید) |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
آیات برائت در پایان [[سال نهم قمری]] و پس از بازگشت مسلمانان از [[جنگ تبوک]] نازل شد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۳؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۲، ص۷۳.</ref> [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] مأمور شد در [[ذیالحجة|ذیالحجه]] همان سال، هنگام اجتماع [[شرک|مشرکان]] در [[مکه]]، این آیات را به آنان ابلاغ کند.<ref>رجبی، «امام علی در عهد پیامبر»، ص۲۰۹؛ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ۱۳۹۸ق، ج۵، ص۳۶ـ۳۷.</ref> | آیات برائت در پایان [[سال نهم قمری]] و پس از بازگشت مسلمانان از [[جنگ تبوک]] نازل شد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۳؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۲، ص۷۳.</ref> [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] مأمور شد در [[ذیالحجة|ذیالحجه]] همان سال، هنگام اجتماع [[شرک|مشرکان]] در [[مکه]]، این آیات را به آنان ابلاغ کند.<ref>رجبی، «امام علی در عهد پیامبر»، ص۲۰۹؛ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ۱۳۹۸ق، ج۵، ص۳۶ـ۳۷.</ref> | ||
درباره چرایی نزول آیات برائت گفته شده، با وجود [[فتح مکه]] به دست [[مسلمانان]] در [[سال هشتم هجری]]،<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۳، ص۴۲.</ref> برخی قبایل و مشرکان در برابر اسلام مقاومت میکردند<ref>رجبی، «امام علی(ع) در عهد پیامبر»، ص۲۰۹.</ref> و مشرکانی نیز که با پیامبر(ص) پیمان بسته بودند، مکرر نقض پیمان | درباره چرایی نزول آیات برائت گفته شده، با وجود [[فتح مکه]] به دست [[مسلمانان]] در [[سال هشتم هجری]]،<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ج۳، ص۴۲.</ref> برخی قبایل و مشرکان در برابر اسلام مقاومت میکردند<ref>رجبی، «امام علی(ع) در عهد پیامبر»، ص۲۰۹.</ref> و مشرکانی نیز که با پیامبر(ص) پیمان بسته بودند، مکرر نقض پیمان میکردند.<ref>شبر، تفسیر القرآن الکریم، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۹۹؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۲۷۲.</ref> به همین دلیل در سال نهم قمری که مشهور به [[سنة الوفود|سَنَة الوُفود]] است و قبایل زیادی با فرستادن هیئتهایی به سوی [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]]، اسلامآوردن خویش را اعلام کردند.<ref>آیتی، تاریخ پیامبر اسلام محمد، ۱۳۷۸ش، ص۵۳۷.</ref> با تغییر شرایط و گسترش اسلام،<ref>مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۴، ص۹.</ref> این آیات نازل شد و وجود شرک را تحملناپذیر خواند.<ref>رجبی، «امام علی(ع) در عهد پیامبر»، ص۲۰۹.</ref> | ||
درباره ماجرای ابلاغ این آیات به مشرکان، در منابع تاریخی و حدیثی شیعه و سنی آمده است، هنگامی که آیات نخست [[سوره توبه|سوره برائت]] نازل شد، پیامبر(ص) ابتدا [[ابوبکر بن ابیقحافه]] را برای ابلاغ آیات به سوی مردم مکه | درباره ماجرای ابلاغ این آیات به مشرکان، در منابع تاریخی و حدیثی شیعه و سنی آمده است، هنگامی که آیات نخست [[سوره توبه|سوره برائت]] نازل شد، پیامبر(ص) ابتدا [[ابوبکر بن ابیقحافه]] را برای ابلاغ آیات به سوی مردم مکه فرستاد؛ ولی پس از خروج ابوبکر از [[مدینه]]، [[جبرئیل]] بر پیامبر(ص) نازل شد و گفت این آیات را خودت یا فردی که از خاندان توست، باید به مشرکان ابلاغ کند. در پی این فرمان الهی، پیامبر(ص)، [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] را فراخواند و به جای ابوبکر به سوی مکه فرستاد.<ref> ابن حنبل، مسند، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۴۲۷؛ ابن حنبل، فضائل الصحابه، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۷۰۳، ح۱۲۰۳؛ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۴۲، ص۳۴۸، ح۸۹۲۹؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، بیروت، ج۱، ص۱۶۸؛ مفید، الامالی، قم، ص۵۶.</ref> | ||
احمد بن ابی یعقوب در [[تاریخ یعقوبی (کتاب)|تاریخش]] میگوید علی(ع) بعد از ظهر روز [[عید قربان]] به مکه رسید و در میان مردم آیات برائت و پیام پیامبر(ص) را خواند و پس از آن فرمود از این پس هیچ کس نباید عریان [[طواف]] کند و هیچ مشرکی حق ندارد سال آینده به زیارت [[کعبه]] آید. به گفته یعقوبی، علی(ع) پس از آن، به مردم امان داد و گفت هر کس از مشرکان که با رسول خدا پیمان بسته، اعتبارش چهار ماه است و کسی که عهد و پیمان ندارد، پنجاه شب مهلت دارد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار البیروت، ج۲، ص۷۶.</ref> | احمد بن ابی یعقوب در [[تاریخ یعقوبی (کتاب)|تاریخش]] میگوید علی(ع) بعد از ظهر روز [[عید قربان]] به مکه رسید و در میان مردم آیات برائت و پیام پیامبر(ص) را خواند و پس از آن فرمود از این پس هیچ کس نباید عریان [[طواف]] کند و هیچ مشرکی حق ندارد سال آینده به زیارت [[کعبه]] آید. به گفته یعقوبی، علی(ع) پس از آن، به مردم امان داد و گفت هر کس از مشرکان که با رسول خدا پیمان بسته، اعتبارش چهار ماه است و کسی که عهد و پیمان ندارد، پنجاه شب مهلت دارد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار البیروت، ج۲، ص۷۶.</ref> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
===الغای یکجانبه پیمان=== | ===الغای یکجانبه پیمان=== | ||
دستور به الغای یکجانبه پیمان با مشرکان در آیات برائت، با وجود تأکید فراوان به مسأله وفای به عهد در دین اسلام، مورد سوال واقع شده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۲۸۳.</ref> [[علامه طباطبایی]] عهدشکنی مشرکان را دلیل برداشته شدن امان از آنان و مجوزی برای مسلمانان برای [[مقابله به مثل]] یعنی الغای پیمانهای بستهشده با مشرکان میداند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۹، ص۱۴۷.</ref> به باور [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] در [[تفسیر مجمع البیان]]، موقت بودن پیمان صلح با مشرکان، مشروط بودن آن به عدم رسیدن دستور از جانب خدا و همچنین خیانت و عهدشکنی مشرکان، سه دلیل الغای یکجانبه پیمان صلح از طرف پیامبر(ص) بود.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۵.</ref> [[مکارم شیرازی]] نیز معتقد است که لغو پیمان از سوی مسلمانان بدون مقدمه نبوده است؛ زیرا طبق شواهد مشخص بود، مشرکان در صورت تواناییِ نقض پیمان، ضربهای کاری به مسلمانان وارد میکردند. بهگفته او پیمانهایی که در شرایط خاص بر ملتی تحمیل میشود، پس از قدرتگیری آنان، امکان نقض وجود خواهد داشت.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۲۸۳.</ref> | دستور به الغای یکجانبه پیمان با مشرکان در آیات برائت، با وجود تأکید فراوان به مسأله [[وفای به عهد]] در دین اسلام، مورد سوال واقع شده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۲۸۳.</ref> [[علامه طباطبایی]] عهدشکنی مشرکان را دلیل برداشته شدن امان از آنان و مجوزی برای مسلمانان برای [[مقابله به مثل]] یعنی الغای پیمانهای بستهشده با مشرکان میداند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۹، ص۱۴۷.</ref> به باور [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] در [[تفسیر مجمع البیان]]، موقت بودن پیمان صلح با مشرکان، مشروط بودن آن به عدم رسیدن دستور از جانب خدا و همچنین خیانت و عهدشکنی مشرکان، سه دلیل الغای یکجانبه پیمان صلح از طرف پیامبر(ص) بود.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۵.</ref> [[مکارم شیرازی]] نیز معتقد است که لغو پیمان از سوی مسلمانان بدون مقدمه نبوده است؛ زیرا طبق شواهد مشخص بود، مشرکان در صورت تواناییِ نقض پیمان، ضربهای کاری به مسلمانان وارد میکردند. بهگفته او پیمانهایی که در شرایط خاص بر ملتی تحمیل میشود، پس از قدرتگیری آنان، امکان نقض وجود خواهد داشت.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۲۸۳.</ref> | ||
به باور مفسران، اعلام عمومی الغای پیمان مسلمانان با مشرکان در مرکز اجتماع آنان در مکه و در روز عید قربان و همچنین دادن فرصت چهار ماهه به آنان برای تفکر، برای عدم غافلگیری مشرکان است و این نشان از پایبندی اسلام به اصول انسانی دارد.<ref>رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۸، ص۱۴۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۲۸۴.</ref> به گفته علامه طباطبایی، خدا با این دستور خود، مسلمانان را حتی از این مقدار خیانت هم منع کرده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۹، ص۱۴۷.</ref> | به باور مفسران، اعلام عمومی الغای پیمان مسلمانان با مشرکان در مرکز اجتماع آنان در مکه و در روز عید قربان و همچنین دادن فرصت چهار ماهه به آنان برای تفکر، برای عدم غافلگیری مشرکان است و این نشان از پایبندی اسلام به اصول انسانی دارد.<ref>رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۸، ص۱۴۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۲۸۴.</ref> به گفته علامه طباطبایی، خدا با این دستور خود، مسلمانان را حتی از این مقدار خیانت هم منع کرده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۹، ص۱۴۷.</ref> | ||
===چرایی اجبار مشرکان بر پذیرش دین اسلام=== | ===چرایی اجبار مشرکان بر پذیرش دین اسلام=== | ||
درباره چرایی اجبار مشرکان بر پذیریش دین اسلام با وجود آیاتی چون [[آیه ۲۵۶ سوره بقره]] که اکراه در پذیرش دین را نفی میکند، گفته شده، دین اسلام تنها با حکمت و دلیل انسانها را به سوی دین فرا میخواند و هیچکسی را مجبور به پذیرش دین نمیکند؛ ولی گاه مصالح جامعه اسلامی در شرایط خاص ایجاب میکند مشرکان در آن حضور نداشته باشند؛ زیرا باعث آسیب رساندن به جامعه و فساد در آن میشوند. به گفته محمدجواد مغنیه حکم اجبار بر پذیرش دین اسلام اختصاص به مشرکان جزیرة العرب داشت؛ زیرا آنان علیرغم داشتن قرارداد صلح، با نقض مکرر آن به جامعه نوپاى اسلامى ضربه میزدند، از اينرو، حكم خدا درباره آنها اين بود كه يا كشته شوند و يا اسلام بياورند.<ref>مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۴، ص۹-۱۰.</ref> | درباره چرایی اجبار مشرکان بر پذیریش دین اسلام با وجود آیاتی چون [[آیه لا اکراه فی الدین|آیه ۲۵۶ سوره بقره]] که اکراه در پذیرش دین را نفی میکند، گفته شده، دین اسلام تنها با حکمت و دلیل انسانها را به سوی دین فرا میخواند و هیچکسی را مجبور به پذیرش دین نمیکند؛ ولی گاه مصالح جامعه اسلامی در شرایط خاص ایجاب میکند مشرکان در آن حضور نداشته باشند؛ زیرا باعث آسیب رساندن به جامعه و فساد در آن میشوند. به گفته محمدجواد مغنیه حکم اجبار بر پذیرش دین اسلام اختصاص به مشرکان جزیرة العرب داشت؛ زیرا آنان علیرغم داشتن قرارداد صلح، با نقض مکرر آن به جامعه نوپاى اسلامى ضربه میزدند، از اينرو، حكم خدا درباره آنها اين بود كه يا كشته شوند و يا اسلام بياورند.<ref>مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۴، ص۹-۱۰.</ref> | ||
===احترام به پیمان عهدناشکنان=== | ===احترام به پیمان عهدناشکنان=== |