Image-reviewer، abusefilter، autopatrolled، botadmin، دیوانسالاران، eliminator، import، مدیران رابط کاربری، ipblock-exempt، movedable، oversight، patroller، reviewer، rollbacker، مدیران، translationadmin
۹٬۴۳۸
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==معرفی اجمالی== | ==معرفی اجمالی== | ||
به آیه ۸۵ [[سوره اسراء]]، آیه روح گفته میشود.<ref> رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۱۲، ص۱۴۸.</ref> [[خداوند]] در این [[آیه]] با مخاطب قرار دادن [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]]<ref> دینوری، الواضح، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۶۲؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۶، ص۵۱۵.</ref> یا [[یهودیت|یهودیان]]<ref> طبرانی، التفسیر الکبیر، ۱۰۰۸م، ج۴، ص۱۳۵؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۵، ص۱۰۴.</ref> و یا کل عالم،<ref> قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۳۲۴.</ref> به عظمت [[روح]] پرداخته و به دانش اندک انسان اشاره میکند.<ref> رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۱۲، ص۱۴۸.</ref> در این آیه به پاسخ یکی از سوالات مهم مطرح شده در ارتباط با روح و حقیقت و کیفیت آن<ref> واحدی، الوجیز، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۶۴۶.</ref> و همچنین [[حدوث و قدم]]<ref> بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۶۵؛ نیشابوری، وضح البرهان، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۰.</ref> و یا جسم و عرض بودن آن<ref> ابنشهرآشوب، متشابه القرآن، ۱۳۶۹ق، ج۱، ص۴۲.</ref> پرداخته و میفرماید: از تو درباره روح سؤال میکنند، بگو روح از فرمان پروردگار من است و به شما بیش از اندکی علم و دانش داده نشده است.<ref> مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۵۰.</ref> این پاسخ به خوبی این مفهوم را میرساند که بشر نمیتواند حقیقت روح را درک کرده و به کنه آن پی ببرد<ref> جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۳۵۴.</ref> و فقط باید بداند که روح به فرمان خدا آفریده شده است<ref> جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۳۵۳.</ref> و تنها خداوند از آن علم کامل دارد.{{ | به آیه ۸۵ [[سوره اسراء]]، آیه روح گفته میشود.<ref> رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۱۲، ص۱۴۸.</ref> [[خداوند]] در این [[آیه]] با مخاطب قرار دادن [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]]<ref> دینوری، الواضح، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۶۲؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۶، ص۵۱۵.</ref> یا [[یهودیت|یهودیان]]<ref> طبرانی، التفسیر الکبیر، ۱۰۰۸م، ج۴، ص۱۳۵؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۵، ص۱۰۴.</ref> و یا کل عالم،<ref> قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۳۲۴.</ref> به عظمت [[روح]] پرداخته و به دانش اندک انسان اشاره میکند.<ref> رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۱۲، ص۱۴۸.</ref> در این آیه به پاسخ یکی از سوالات مهم مطرح شده در ارتباط با روح و حقیقت و کیفیت آن<ref> واحدی، الوجیز، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۶۴۶.</ref> و همچنین [[حدوث و قدم]]<ref> بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۶۵؛ نیشابوری، وضح البرهان، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۰.</ref> و یا جسم و عرض بودن آن<ref> ابنشهرآشوب، متشابه القرآن، ۱۳۶۹ق، ج۱، ص۴۲.</ref> پرداخته و میفرماید: از تو درباره روح سؤال میکنند، بگو روح از فرمان پروردگار من است و به شما بیش از اندکی علم و دانش داده نشده است.<ref> مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۵۰.</ref> این پاسخ به خوبی این مفهوم را میرساند که بشر نمیتواند حقیقت روح را درک کرده و به کنه آن پی ببرد<ref> جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۳۵۴.</ref> و فقط باید بداند که روح به فرمان خدا آفریده شده است<ref> جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۳۵۳.</ref> و تنها خداوند از آن علم کامل دارد.{{یاد|برخی از مفسران معنای امر در آیه را علم خداوند دانستهاند. (زید بن علی، تفسیر غریب القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۱۹۰؛ فراء، معانی القرآن، ۱۹۸۰م، ج۲، ص۱۳۰.)}} دیوبندی نویسنده کتاب [[تفسیر کابلی]] معتقد است که حکما و [[فلاسفه]] مشهور تا به امروز حقیقت ماده را درک نکردهاند؛ حال آنکه روح نسبت به ماده به مراتب لطیفتر و خفیتر است؛ لذا امیدی به درک کامل آن نیست. <ref>دیوبندی، تفسیر کابلی، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۵۹۱.</ref> | ||
با توجه به مغایرت روح با جهان ماده و اصول حاکم بر آن، [[پیامبر(ص)]] مأمور شد تا در یک جملهای کوتاه و پر معنا آن را از [[عالم امر]] معرفی کند؛<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۵۲.</ref> {{ | با توجه به مغایرت روح با جهان ماده و اصول حاکم بر آن، [[پیامبر(ص)]] مأمور شد تا در یک جملهای کوتاه و پر معنا آن را از [[عالم امر]] معرفی کند؛<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۵۲.</ref> {{یاد| در حدیثی از معصوم روح، از عالم ملکوت و قدرت خداوند دانسته شده است.(عیاشی، تفسیر عیاشی، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۳۱۷؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۱۴.)}} و در ادامه با رد ادعای [[یهود]] مبنی بر وجود علم همه چیز در کتابهایشان، علم و دانش را در دسترسی به حقیقت آن، کم و ناچیز معرفی میکند.<ref> مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۵۲.</ref> به هر حال روح بشر امری پیچیده و ناشناخته و دارای بعد آسمانی است که با توجه به آیه، تنها خداوند است که آن را میشناسد.<ref> قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۱۱۳.</ref> | ||
برخی دلیل نبودن [[نص]] کافی و جواب کلی [[آیه]] در ارتباط با روح را به اقتضای مصلحت دانسته تا انسانها را به فکر و تدبر در آن وادار کند؛<ref>ابن عربی، احکام القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۳۴.</ref> چنانکه قصد سؤالکنندگان مبنی بر آزار و اذیت و عدم [[ایمان]] در صورت جواب تفصیلی را نیز دلیل دیگر دانستهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۷۴.</ref> همچنین برخی نیز فهمیدن اینگونه مسائل پیچیده را بیضرورت دانسته و جز وظیفه تبلیغی [[انبیاء]] نمیدانند.<ref> دیوبندی، تفسیر کابلی، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۵۹۱.</ref> | برخی دلیل نبودن [[نص]] کافی و جواب کلی [[آیه]] در ارتباط با روح را به اقتضای مصلحت دانسته تا انسانها را به فکر و تدبر در آن وادار کند؛<ref>ابن عربی، احکام القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۳۴.</ref> چنانکه قصد سؤالکنندگان مبنی بر آزار و اذیت و عدم [[ایمان]] در صورت جواب تفصیلی را نیز دلیل دیگر دانستهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۷۴.</ref> همچنین برخی نیز فهمیدن اینگونه مسائل پیچیده را بیضرورت دانسته و جز وظیفه تبلیغی [[انبیاء]] نمیدانند.<ref> دیوبندی، تفسیر کابلی، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۵۹۱.</ref> | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
== شأن نزول == | == شأن نزول == | ||
درباره [[شأن نزول]] آیه اختلافاتی در بین [[مفسران]] دیده میشود و روایات گوناگونی را در ارتباط با شأن نزول آیه در کتب تفسیری خود نقل کردهاند.<ref> بنگرید: طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۵، ص۱۰۴.</ref> | درباره [[شأن نزول]] آیه اختلافاتی در بین [[مفسران]] دیده میشود و روایات گوناگونی را در ارتباط با شأن نزول آیه در کتب تفسیری خود نقل کردهاند.<ref> بنگرید: طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۵، ص۱۰۴.</ref> | ||
عدهای این آیه را از آیات [[مکی و مدنی|مدنی]] قرآن دانسته<ref> ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۴۸۱.</ref> و معتقدند که [[اهل کتاب]]<ref> طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۵، ص۱۰۴.</ref> یا [[یهودیان]] در [[مدینه]] از [[پیامبر اسلام(ص)]] در مورد حقیقت روح سؤال کردند<ref>ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۱۰۴؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۲۸۳.</ref> و برخی آن را [[مکی و مدنی|مکی]] دانسته{{ | عدهای این آیه را از آیات [[مکی و مدنی|مدنی]] قرآن دانسته<ref> ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۴۸۱.</ref> و معتقدند که [[اهل کتاب]]<ref> طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۵، ص۱۰۴.</ref> یا [[یهودیان]] در [[مدینه]] از [[پیامبر اسلام(ص)]] در مورد حقیقت روح سؤال کردند<ref>ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۱۰۴؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۲۸۳.</ref> و برخی آن را [[مکی و مدنی|مکی]] دانسته{{یاد|در ارتباط با مکی یا مدنی بودن سوره رجوع کن به: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۱۰۵.}} و معتقدند که بعضی از سران [[قریش]]،<ref> جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۳۵۳.</ref> که [[ابوجهل]] و اصحاب وی<ref> ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۵۴۷؛ دینوری، الواضح، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۶۲.</ref> و یا [[نضر بن حارث]] و [[عقبه بن ابی معیط]] بودند،<ref> ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۴۸۱.</ref> به مدینه رفته و با یهودیان راجع به پیامبر اسلام و ادعای [[نبوت]] او چارهاندیشی کردند. یهودیان از آنها خواستند تا از پیامبر(ص) در مورد [[روح]] بپرسند و با این سؤال او را بیازمایند؛ به گونهای که گفتند که اگر محمد(ص) اطلاعات فراوانی درباره روح در اختیار شما قرار دهد، پیامبر نخواهد بود و دروغگو است؛ زیرا در کتابهایمان چنین آمده است.<ref> طبرسی، جوامع الجامع، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۳۴۳. </ref> | ||
در شأن نزول دیگر آمده است که یهودیان از قریش خواستند تا سه سؤال از پیامبر(ص) پرسیده شود که یکی از آن سؤالها در مورد روح بوده است؛<ref> ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۲۸۳.</ref> لذا یهودیان این سؤال را در کنار دو سؤال دیگر در زمینه [[اصحاب کهف]] و [[ذوالقرنین]] مطرح کرده و به مشرکان گفتند که اگر محمد(ص) به هر سه سؤال پاسخ بگوید پیامبر نیست و اگر به سؤال از اصحاب کهف و ذوالقرنین پاسخ بدهد و تنها به سؤال از روح پاسخ کامل ندهد، پیامبر خواهد بود.<ref> ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۴۸۱؛ میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۶۱۳.</ref> | در شأن نزول دیگر آمده است که یهودیان از قریش خواستند تا سه سؤال از پیامبر(ص) پرسیده شود که یکی از آن سؤالها در مورد روح بوده است؛<ref> ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۲۸۳.</ref> لذا یهودیان این سؤال را در کنار دو سؤال دیگر در زمینه [[اصحاب کهف]] و [[ذوالقرنین]] مطرح کرده و به مشرکان گفتند که اگر محمد(ص) به هر سه سؤال پاسخ بگوید پیامبر نیست و اگر به سؤال از اصحاب کهف و ذوالقرنین پاسخ بدهد و تنها به سؤال از روح پاسخ کامل ندهد، پیامبر خواهد بود.<ref> ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۴۸۱؛ میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۶۱۳.</ref> | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
معنای روح در این آیه معرکه آرای بسیار گوناگونی در آثار تفسیری بوده است؛ به گونهای که در کتابهای تفسیری [[اهلسنت]] <ref> سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۱۹۹؛ صنعانی، تفسیر عبدالرزاق، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۳۲۹.</ref> و [[شیعه]]، <ref> قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۲۶؛ عیاشی، تفسیر عیاشی، ۱۳۸۰ق، ج ۲، ص۳۱۶؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۱۴؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج ۳، ص۲۱۵- ۲۱۶؛ کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۷۳.</ref> [[روایات]] کاملا مختلفی از [[پیامبر(ص)]] و یا [[اهلبیت(ع)]] در [[تفسیر]] این کلمه به معانی گوناگون ذکر گردیده است. به هر روی به رغم آن که برخی به اختلافی بودن تفسیر این کلمه در بین [[مفسران]] اذعان داشتهاند و اقوال متعددی را در این زمینه نقل کردهاند،<ref> طبرانی، التفسیر الکبیر، ۲۰۰۸م، ج۴، ص۱۳۲؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۶، ص۵۱۵؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۳۲۳؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۱۰۵؛ میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۶۱۳؛ ماتریدی، تأویلات أهل السنة، ۱۴۲۶ق، ج۷، ص۱۰۵.</ref> تلاشهایی برای دستهبندی گونههای متفاوت در پنج <ref> ماوردی، النکت و العیون، بیروت، ج۳، ص۲۶۹.</ref> و یا شش قول <ref>ابنجوزی، زاد المسیر، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۵۰.</ref> صورت گرفته است. گفتنی است که برای تفسیر روح در این آیه به کاربست و معنای آن در آیات دیگر توجه شده است. <ref> سمرقندی، بحرالعلوم، ۱۴۱۶ق، ج۲، ۳۲۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۷۵ ؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۳، ص۱۹۵.</ref> | معنای روح در این آیه معرکه آرای بسیار گوناگونی در آثار تفسیری بوده است؛ به گونهای که در کتابهای تفسیری [[اهلسنت]] <ref> سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۱۹۹؛ صنعانی، تفسیر عبدالرزاق، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۳۲۹.</ref> و [[شیعه]]، <ref> قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۲۶؛ عیاشی، تفسیر عیاشی، ۱۳۸۰ق، ج ۲، ص۳۱۶؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۱۴؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج ۳، ص۲۱۵- ۲۱۶؛ کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۷۳.</ref> [[روایات]] کاملا مختلفی از [[پیامبر(ص)]] و یا [[اهلبیت(ع)]] در [[تفسیر]] این کلمه به معانی گوناگون ذکر گردیده است. به هر روی به رغم آن که برخی به اختلافی بودن تفسیر این کلمه در بین [[مفسران]] اذعان داشتهاند و اقوال متعددی را در این زمینه نقل کردهاند،<ref> طبرانی، التفسیر الکبیر، ۲۰۰۸م، ج۴، ص۱۳۲؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۶، ص۵۱۵؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۳۲۳؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۱۰۵؛ میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۶۱۳؛ ماتریدی، تأویلات أهل السنة، ۱۴۲۶ق، ج۷، ص۱۰۵.</ref> تلاشهایی برای دستهبندی گونههای متفاوت در پنج <ref> ماوردی، النکت و العیون، بیروت، ج۳، ص۲۶۹.</ref> و یا شش قول <ref>ابنجوزی، زاد المسیر، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۵۰.</ref> صورت گرفته است. گفتنی است که برای تفسیر روح در این آیه به کاربست و معنای آن در آیات دیگر توجه شده است. <ref> سمرقندی، بحرالعلوم، ۱۴۱۶ق، ج۲، ۳۲۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۷۵ ؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۳، ص۱۹۵.</ref> | ||
[[علامه طباطبایی]] در تفسیر المیزان با بیان این مقدمه که بر اساس آیات قرآن کریم تمام موجودات جهانِ هستی آیات ونشانههای خداوند هستند که دلالت بر اسماء و صفات الهی دارند و خدانما هستند و هیچ استقلال و موجودیتی از خود ندارند؛ تصریح کرده که بر اساس آیه ۵۴ سوره اعراف{{ | [[علامه طباطبایی]] در تفسیر المیزان با بیان این مقدمه که بر اساس آیات قرآن کریم تمام موجودات جهانِ هستی آیات ونشانههای خداوند هستند که دلالت بر اسماء و صفات الهی دارند و خدانما هستند و هیچ استقلال و موجودیتی از خود ندارند؛ تصریح کرده که بر اساس آیه ۵۴ سوره اعراف{{یاد|أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ترجمه :آگاه باش كه [عالم] خلق و امر از آن اوست }} موجودات در جهان هستی دارای دو جهت هستند: یک جهت مربوط به عالم خلق است که از این جهت آنها بر اساس علل و عواملی به تدریج در زمانها و مکانهای معینی موجود شده و میشوند، جهت دیگر موجودات مربوط به عالم امر است که از این جهت در آنها تدریج و زمان و مکان راه ندارد و از این جهت فقط استناد به خداوند متعال دارند و قول و کلمه او محسوب میشوند و به اسباب و علل و عوامل مادی در این جهت نگاه نمیشود. این جهت که همان عالم امر الهی یا همان [[عالم ملکوت]] است، به تعبیر قرآن در آیات ۸۲ و ۸۳ سوره یس{{یاد| إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ* فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ترجمه:فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: «موجود باش!»، آن نیز بیدرنگ موجود میشود!*پس منزه و پاک است خدایی که (ملک و) ملکوت هر موجود به دست (قدرت) او و بازگشت شما همه خلایق به سوی اوست.}} همان ملکوت موجودات است. به تعبیر دیگر در عالم امر که همان کلمه ایجاد خداوند است که فعل خاص اوست، بدون وساطتِ اسباب و علل مادی و نیاز به زمان و مکان موجودات وجود مییابند؛ و روح نیز مربوط به عالم امر است و موجودی از مخلوقات الهی بدون وساطت اسباب و علل مادی است. جمله پایانی آیه «وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا؛ و جز اندکی از دانش، به شما داده نشده است»<ref>سوره اسراء، آیه ۸۵.</ref> نیز دلالت دارد که اطلاعاتی که انسان ها از روح دارند، بسیار ناچیز و اندک است و آنها از آثار و خواص شگفتانگیز و بینظیر روح بیخبرند. البته چون سؤالکنندگان از حقیقت روح، یهودیان بودند که در روزگار پیامبر و نزول قرآن معروف به بهرهمندی از علم و دانش بودند، قرآن نیز بهرهمندی ناچیز آنان از دانش را با همین تعبیر تایید کرده است وگرنه مخاطب جمله پایانی آیه قریش و کفار عرب نیستند که در قرآن از آنان به نادانان تعبیر شده است.{{یاد|وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا الله أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ ترجمه: افراد نادان گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمىگويد؟ يا براى ما معجزهاى نمىآيد؟»}}<ref>طباطبایی، المیزان،۱۳۹۲ق. اعلمی بیروت، ج۱۳، ص۱۹۷-۱۹۹</ref> | ||
[[محمد جواد مغنیه|مغنیه]] در کتاب [[تفسیر الکاشف]]، منظور از روح در آیه روح را زندگی دانسته است و برای اثبات مدعای خود به ناتوانی انسانها در خلق موجودات و همچنین پیچیدگی دانش سلولها اشاره میکند.<ref>مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۵، ص۷۹.</ref> برخی دیگر با استناد به روایتی از [[امام علی(ع)]] روح را به معنای [[فرشته|فرشتهای]] عظیم به شکل انسان دانسته که از تمامی مخلوقات بزرگتر است.<ref> ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۵۴۷.</ref> | [[محمد جواد مغنیه|مغنیه]] در کتاب [[تفسیر الکاشف]]، منظور از روح در آیه روح را زندگی دانسته است و برای اثبات مدعای خود به ناتوانی انسانها در خلق موجودات و همچنین پیچیدگی دانش سلولها اشاره میکند.<ref>مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۵، ص۷۹.</ref> برخی دیگر با استناد به روایتی از [[امام علی(ع)]] روح را به معنای [[فرشته|فرشتهای]] عظیم به شکل انسان دانسته که از تمامی مخلوقات بزرگتر است.<ref> ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۵۴۷.</ref> |
ویرایش