Image-reviewer، abusefilter، autopatrolled، botadmin، دیوانسالاران، eliminator، import، مدیران رابط کاربری، ipblock-exempt، movedable، oversight، patroller، reviewer، rollbacker، مدیران، translationadmin
۹٬۴۳۸
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
ذیل آیات ۸۰-۸۱ و ۸۳ سوره نمل نکات تفسیری خاصی ارائه شده است. | ذیل آیات ۸۰-۸۱ و ۸۳ سوره نمل نکات تفسیری خاصی ارائه شده است. | ||
===تشبیه کافران به مردگان، کران و کوران=== | ===تشبیه کافران به مردگان، کران و کوران=== | ||
در آیات ۸۰ و ۸۱ سوره نمل «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ...» [[کافران]] به مردگانی تشبیه شدهاند که گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن ندارند و موعظههای [[پیامبر(ص)]] را نمیشنوند و پیامبر(ص) توان القای حقیقت را به آنها نخواهد داشت. [[علامه طباطبایی]] منظور از اسماع در آیه را همان هدایت و منظور از آیات را حجتهایی که دلالت بر توحید و معارف حقه دارند دانسته است و افزوده که هر کس با سلامت عقلانی در حجتهای الهی وآیات آفاقی و انفسی{{ | در آیات ۸۰ و ۸۱ سوره نمل «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ...» [[کافران]] به مردگانی تشبیه شدهاند که گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن ندارند و موعظههای [[پیامبر(ص)]] را نمیشنوند و پیامبر(ص) توان القای حقیقت را به آنها نخواهد داشت. [[علامه طباطبایی]] منظور از اسماع در آیه را همان هدایت و منظور از آیات را حجتهایی که دلالت بر توحید و معارف حقه دارند دانسته است و افزوده که هر کس با سلامت عقلانی در حجتهای الهی وآیات آفاقی و انفسی{{یاد| به نشانههای خدا در جسم و جان انسان آیات انفسی و به نشانههای او که در بیرون وجود او قرار دارد آیات آفاقی گفته میشود.تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۳۲۸ }} بیندیشد و به آنها ایمان بیاورد و در برابرش تسلیم باشد بی شک از حیات واقعی برخوردار است و میتواند از گوش وبینایی اش برای هدایت الهی توسط پیامبر(ص) بهره مند گردد. <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۱۵، ص۳۹۰.</ref> [[طبرسی]] در تفسیر [[مجمع البیان]] ذیل این آیه بر این باور است آدم ناشنوا یا نابینا اگر توجه کند میتوان به او مطالبی فهماند؛ ولی کسی که روی بگرداند نمیتوان او را آگاه ساخت و این تشبیه [[قرآن]] را اشاره بر جهل منکران پیامبر(ص) دانسته که با [[تعصب]] بر مواضع خود، از تشخیص حقیقت بازمیمانند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۷، ص۳۶۵.</ref> | ||
[[تفسیر نمونه]] با استناد به این آیات [[مرگ]] و حیات در منطق و بینش قرآن را متفاوت از حیات و مرگ در بینش مادی میدانند. بر این اساس از دیدگاه قرآن ممکن است افرادی از نظر فیزیکی زنده باشند ولی در شمار مردگان محسوب میشوند مانند کسانی که چشم و گوش خود را بر دریافت هدایت پیامبران میبندند و در مقابل ممکن است کسانی از نظر فیزیکی دارای حیات نباشند ولی به دلیل داشتن آثاری در دنیای مادی، دارای حیات هستند؛ مانند [[شهیدان]] که [[خداوند]] آنان را زنده معرفی کردهاست.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۵، ص۵۴۲-۵۴۳.</ref> | [[تفسیر نمونه]] با استناد به این آیات [[مرگ]] و حیات در منطق و بینش قرآن را متفاوت از حیات و مرگ در بینش مادی میدانند. بر این اساس از دیدگاه قرآن ممکن است افرادی از نظر فیزیکی زنده باشند ولی در شمار مردگان محسوب میشوند مانند کسانی که چشم و گوش خود را بر دریافت هدایت پیامبران میبندند و در مقابل ممکن است کسانی از نظر فیزیکی دارای حیات نباشند ولی به دلیل داشتن آثاری در دنیای مادی، دارای حیات هستند؛ مانند [[شهیدان]] که [[خداوند]] آنان را زنده معرفی کردهاست.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۵، ص۵۴۲-۵۴۳.</ref> | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
'''منظور از علم الکتاب''' | '''منظور از علم الکتاب''' | ||
'''قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ''' (ترجمه: و آن كس كه از علم كتاب بهرهاى داشت گفت: من، پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن(تخت بلقیس) را نزد تو مىآورم.) پس از گزارش [[هدهد]] مبنی اطلاع یافتن بر قومی که در برابر خورشید سجده می کنند و این که زنی به نام بلقیس برآنان حکمرانی میکند و آماده شدن مقدمات حضور بلقیس(ملکه سبا) در قلمرو سلیمان(ع)، او تصمیم گرفت تخت [[ملکه سبا]] را پیش از آمدنش منتقل کند و پس از مطرح ساختن این پیشنهاد، عفریتی از جنیان به سلیمان گفت پیش از این که از جایت برخیزی تختش را به اینجا میآورم، ولی [[آصف بن برخیا]]( براساس پاره ای روایات که وزیر سلیمان و وصی او هم بود.)که بهرهای از علم کتاب داشت به [[سلیمان (پیامبر)| سلیمان]] گفت من تخت او را نزدت میآورم در مدتى که کمتر از فاصله نگاه کردن و دیدن باشد. {{{ | '''قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ''' (ترجمه: و آن كس كه از علم كتاب بهرهاى داشت گفت: من، پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن(تخت بلقیس) را نزد تو مىآورم.) پس از گزارش [[هدهد]] مبنی اطلاع یافتن بر قومی که در برابر خورشید سجده می کنند و این که زنی به نام بلقیس برآنان حکمرانی میکند و آماده شدن مقدمات حضور بلقیس(ملکه سبا) در قلمرو سلیمان(ع)، او تصمیم گرفت تخت [[ملکه سبا]] را پیش از آمدنش منتقل کند و پس از مطرح ساختن این پیشنهاد، عفریتی از جنیان به سلیمان گفت پیش از این که از جایت برخیزی تختش را به اینجا میآورم، ولی [[آصف بن برخیا]]( براساس پاره ای روایات که وزیر سلیمان و وصی او هم بود.)که بهرهای از علم کتاب داشت به [[سلیمان (پیامبر)| سلیمان]] گفت من تخت او را نزدت میآورم در مدتى که کمتر از فاصله نگاه کردن و دیدن باشد. {{{یاد| برخی از مترجمان ومفسران این جمله را(قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ) به چشم برهم زدن و یا پیش از چشم برهم زدن ترجمه و تفسیر کردهاند در حالی که منظور این است که انسان برای دیدن یک چیز اول به آن چیز نگاه می کند تا تصویری از آن در نفسش نقش ببندد تا بفهمد چه چیزی است و منظور این جمله این است که در کمتر از این فاصله زمانی یعنی کمتر از نگاه کردن به چیزی وعلم پیدا کردن به آن و فهمیدن این که چه چیزی است. المیزان، ج۱۵،ص۳۶۴}} منظور از کتاب که مبدء این علم عجیب است یا همان جنس کتابهای آسمانی است و یا [[لوح محفوظ]] است و هر چه هست علمی است که انجام این کار را برای او آسان ساخته است۰ برخی مفسران گفته اند منظور از آن علم، [[اسم اعظم]] است.هر چند در آیه خبری از این اسم نیست و البته حقیقت اسم اعظم که به انسان قدرت تصرف در اشیاء را میدهد از جنس الفاظ و مفاهیم نیست و حقیقت اسم اعظم یک واقعیت خارجی و غیر لفظی است هر چند به آن اسم گفته بشود و مفهوم لفظ به نوعى با آن منطبق مى شود، خلاصه : آن اسم حقیقتى است که اسم لفظى اسم آن اسم است که همان «اسم الاسم» است. <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، اعلمی بیروت، ج۱۵، ص۳۶۳و۳۶۴.</ref> | ||
همچنین ببینید: [[اسم اعظم]] | همچنین ببینید: [[اسم اعظم]] | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
'''وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ ۚ صُنْعَ اللهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ ۚ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ'''(ترجمه: کوهها را میبینی، و آنها را ساکن و جامد میپنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند؛ این صنع و آفرینش خداوندی است که همه چیز را متقن آفریده؛ او از کارهایی که شما انجام میدهید مسلّماً آگاه است.) | '''وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ ۚ صُنْعَ اللهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ ۚ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ'''(ترجمه: کوهها را میبینی، و آنها را ساکن و جامد میپنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند؛ این صنع و آفرینش خداوندی است که همه چیز را متقن آفریده؛ او از کارهایی که شما انجام میدهید مسلّماً آگاه است.) | ||
علامه طباطبایی خطاب آیه را به پیامبر دانسته(و منظور مجسم کردن واقعه است) و تصریح کرده که چون به دنبال آیات مرتبط با قیامت است منظور این است که در قیامت و پس از نفخ صور همین کوههایی را که اینک در دنیا و پیش از قیامت بی حرکت و ساکن می بینی خواهی دید که حرکت می کنند مانند ابرها که در آسمان حرکت دارند و این حرکت و راه افتادن کوه ها و به تعبیر آیه سوره نباء وَسُيِّرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا (ترجمه:و کوهها به حرکت درمیآید و بصورت سرابی میشود.){{ | علامه طباطبایی خطاب آیه را به پیامبر دانسته(و منظور مجسم کردن واقعه است) و تصریح کرده که چون به دنبال آیات مرتبط با قیامت است منظور این است که در قیامت و پس از نفخ صور همین کوههایی را که اینک در دنیا و پیش از قیامت بی حرکت و ساکن می بینی خواهی دید که حرکت می کنند مانند ابرها که در آسمان حرکت دارند و این حرکت و راه افتادن کوه ها و به تعبیر آیه سوره نباء وَسُيِّرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا (ترجمه:و کوهها به حرکت درمیآید و بصورت سرابی میشود.){{یاد| سراب در لغت همان آب موهومی است که | ||
که انسان تشنه لب در بیابان و یا زمین صاف وهموار بر اثر انعکاس نور خورشید مشاهده می کند و به صورت استعاره (یعنی به کار بردن لغتی به صورت عاریه به جای لغتی دیگر) بر هر چیز موهوم و غیر واقعی نیز اطلاق میشود علامه طباطبایی احتمال داده که منظور آیه همین باشد. طباطبایی، المیزان، اعلمی بیروت، ۱۳۹۴ق، ج۲۰، ص۱۶۶}}هر چند به ظاهر خراب و نابود ساختن دنیاست ولی در واقع تکمیل و اتقان نظام هستی است و کارهای الهی خالی از اتقان نیست و خدواند هیچ گاه بر آن چه براساس مصلحت و حکمت بنا نهاده فساد و تباهی را مسلط نخواهد کرد و اگر تخریب دنیاست در واقع تعمیر و آبادانی آخرت است. در آیه دو احتمال دیگر نیز مطرح شده۱-منظور از حرکت کوه ها همان [[حرکت جوهری| حرکت جوهریه]] است که همه چیز و تمام اشیاء مانند کوهها با جوهره ذاتشان به سوى غایت وجود خود در حرکتند و این همان معناى حشر و رجوع به خداى سبحان است. [[علامه طباطبایی]] این معنا را از نظر اشاره اى که در جمله ((تحسبها جامدة - تو آنها را جامد مى پندارى )) هست - به اینکه همین امروز که قیامتى به پا نشده ، متحرکند - مناسبترین معنا دانسته و این احتمال را (که روز قیامت ظرف باشد هم براى جامد دیدن کوهها و هم براى حرکت آنها چون ابر) غیر قابل اعتنا دانسته است.۲- منظور حرکت انتقالی زمین است. و این معنا هر چند با توجه به آیه معناى خوبى است ولی دو اشکال در آن است اول اینکه این احتمال آیه را از قبل و بعد خود که در ارتباط با قیامت بود جدا می سازد. دوم اینکه اتصال جمله (انه خبیر بما تفعلون) با آیات قبلش نیز به هم مىخورد زیرا این جمله بیانگر آن است که در قیامت و هنگام نفخ صور همه متوجه می شوند که خداوند بر تمام آن چه می کردهاند آگاه و خبیر بوده است واین ارتباطی با حرکت انتقالی زمین ندارد. <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، اعلمی بیروت، ج۱۵، ص۴۰۲و۴۰۳ | که انسان تشنه لب در بیابان و یا زمین صاف وهموار بر اثر انعکاس نور خورشید مشاهده می کند و به صورت استعاره (یعنی به کار بردن لغتی به صورت عاریه به جای لغتی دیگر) بر هر چیز موهوم و غیر واقعی نیز اطلاق میشود علامه طباطبایی احتمال داده که منظور آیه همین باشد. طباطبایی، المیزان، اعلمی بیروت، ۱۳۹۴ق، ج۲۰، ص۱۶۶}}هر چند به ظاهر خراب و نابود ساختن دنیاست ولی در واقع تکمیل و اتقان نظام هستی است و کارهای الهی خالی از اتقان نیست و خدواند هیچ گاه بر آن چه براساس مصلحت و حکمت بنا نهاده فساد و تباهی را مسلط نخواهد کرد و اگر تخریب دنیاست در واقع تعمیر و آبادانی آخرت است. در آیه دو احتمال دیگر نیز مطرح شده۱-منظور از حرکت کوه ها همان [[حرکت جوهری| حرکت جوهریه]] است که همه چیز و تمام اشیاء مانند کوهها با جوهره ذاتشان به سوى غایت وجود خود در حرکتند و این همان معناى حشر و رجوع به خداى سبحان است. [[علامه طباطبایی]] این معنا را از نظر اشاره اى که در جمله ((تحسبها جامدة - تو آنها را جامد مى پندارى )) هست - به اینکه همین امروز که قیامتى به پا نشده ، متحرکند - مناسبترین معنا دانسته و این احتمال را (که روز قیامت ظرف باشد هم براى جامد دیدن کوهها و هم براى حرکت آنها چون ابر) غیر قابل اعتنا دانسته است.۲- منظور حرکت انتقالی زمین است. و این معنا هر چند با توجه به آیه معناى خوبى است ولی دو اشکال در آن است اول اینکه این احتمال آیه را از قبل و بعد خود که در ارتباط با قیامت بود جدا می سازد. دوم اینکه اتصال جمله (انه خبیر بما تفعلون) با آیات قبلش نیز به هم مىخورد زیرا این جمله بیانگر آن است که در قیامت و هنگام نفخ صور همه متوجه می شوند که خداوند بر تمام آن چه می کردهاند آگاه و خبیر بوده است واین ارتباطی با حرکت انتقالی زمین ندارد. <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، اعلمی بیروت، ج۱۵، ص۴۰۲و۴۰۳ | ||
</ref> | </ref> |
ویرایش