پرش به محتوا

تیمور گورکانی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|'
جز (ویکی سازی)
جز (جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۸: خط ۳۸:
==زندگی==
==زندگی==
[[پرونده:بنای گور امیر.jpeg|بندانگشتی|مرقد امیر تیمور در [[سمرقند]]، [[ازبکستان]]]]
[[پرونده:بنای گور امیر.jpeg|بندانگشتی|مرقد امیر تیمور در [[سمرقند]]، [[ازبکستان]]]]
تاریخ و مکان تولد تیمور را شعبان ۷۳۶ق/۷۱۴ش/۱۳۳۶م در شهر [[کش|کَش]]، از شهرهای [[ماوراءالنهر]] و در جنوب [[سمرقند]] نوشته‌اند.<ref>یزدی، ظفرنامه، ج۱، ص۸.</ref>{{یادداشت|کش اکنون با نام شهر سبز، در تقسیمات کشور ازبکستان قرار دارد.}} این شهر در آن زمان، جزء اولوس (قلمرو) خانات (جانشیان) جغتای، فرزند [[چنگیز|چنگیزخان]] قرار داشت. پدر تیمور، ترغای/طراغای و مادرش، تکینه خاتون از قبیله برلاس یا برولاس بودند.<ref>یزدی، ظفرنامه، ج۱، ص۱۸۷و۲۳۴.</ref> نام تیمور در زبان ترکی جغتایی به معنای اهن است.<ref>میرجعفری، تاریخ تحولات ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ۱۳۸۸ش، ص۱۰.</ref> علی، قرا، ایدکو، و حاجی برلاس، نام چهار برادر او بودند که آخری، حاکم کش و نواحی اطراف بود.<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۱۶، ۳۶، ۷۷و۸۸.</ref> قتلغ ترکان نام خواهر بزرگ تیمور بود.<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۲۱.</ref> تیمور تا اخر عمر، چند همسر داشت. اُلجای ترکان،<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۲۰.</ref> دلشاد آغا،<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۷۰.</ref> تومان آغا،<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۹۵.</ref> چولپان ملک آغا،<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۱۱۷.</ref> و سرای ملک خانم و دُر سلطان آغا و نگار آغا نام چند همسر وی بود.<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۱۲۹.</ref>او پس از ازدواج با یکی از دختران امیر قزاغان/غَزقَن، خان جغتای، به لقب گورکان/کورگه (ترکی: داماد) مشهور شد.<ref>بارتولد، تاریخ ترک‌های آسیای میانه، ۱۳۷۶ش، ص۲۲.</ref> هم‌چنین به دلیل زخمی که پیش از حکومت، باعث معلولیت پای راست او شد،<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۲۲-۲۱.</ref> لقب تیمور لنگ به او دادند.<ref>یزدی، ظفرنامه، ج۱، ص۵۷-۵۶.</ref>{{یادداشت|لقب تیمور لنگ، بیشتر از سوی مخالفان تیمور استفاده می شود.}} تیمور چندین پسر داشت که چهار پسر ارشد و معروف او بنام‌های عمر شیخ، جهان‌گیر، میران‌شاه و [[شا‌هرخ تیموری|شاهرخ]] بود.<ref>آژند و هریسچیان، «تیمور گورکان»، ص۸۲۶-۸۲۲.</ref>. دو پسر اولی در زمان حیات وی مردند و شاهرخ در [[هرات]]، جانشین پدر شد.<ref>ناصری داوودی، «تشیع در خراسان عهد تیموریان»، ص۱۲۸.</ref> تیمور در [[شعبان]] [[سال ۸۰۷ هجری قمری|۸۰۷ق]]/۷۸۳ش در شهر [[اترار|اُترار]]، در جنوب [[قزاقستان]] فعلی، درگذشت و در [[سمرقند]]، [[دفن]] شد.<ref>دیانت، «تیمور گورکانی»، ص۶۷۰-۶۶۳.</ref>
تاریخ و مکان تولد تیمور را شعبان ۷۳۶ق/۷۱۴ش/۱۳۳۶م در شهر [[کش|کَش]]، از شهرهای [[ماوراءالنهر]] و در جنوب [[سمرقند]] نوشته‌اند.<ref>یزدی، ظفرنامه، ج۱، ص۸.</ref>{{یاد|کش اکنون با نام شهر سبز، در تقسیمات کشور ازبکستان قرار دارد.}} این شهر در آن زمان، جزء اولوس (قلمرو) خانات (جانشیان) جغتای، فرزند [[چنگیز|چنگیزخان]] قرار داشت. پدر تیمور، ترغای/طراغای و مادرش، تکینه خاتون از قبیله برلاس یا برولاس بودند.<ref>یزدی، ظفرنامه، ج۱، ص۱۸۷و۲۳۴.</ref> نام تیمور در زبان ترکی جغتایی به معنای اهن است.<ref>میرجعفری، تاریخ تحولات ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ۱۳۸۸ش، ص۱۰.</ref> علی، قرا، ایدکو، و حاجی برلاس، نام چهار برادر او بودند که آخری، حاکم کش و نواحی اطراف بود.<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۱۶، ۳۶، ۷۷و۸۸.</ref> قتلغ ترکان نام خواهر بزرگ تیمور بود.<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۲۱.</ref> تیمور تا اخر عمر، چند همسر داشت. اُلجای ترکان،<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۲۰.</ref> دلشاد آغا،<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۷۰.</ref> تومان آغا،<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۹۵.</ref> چولپان ملک آغا،<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۱۱۷.</ref> و سرای ملک خانم و دُر سلطان آغا و نگار آغا نام چند همسر وی بود.<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۱۲۹.</ref>او پس از ازدواج با یکی از دختران امیر قزاغان/غَزقَن، خان جغتای، به لقب گورکان/کورگه (ترکی: داماد) مشهور شد.<ref>بارتولد، تاریخ ترک‌های آسیای میانه، ۱۳۷۶ش، ص۲۲.</ref> هم‌چنین به دلیل زخمی که پیش از حکومت، باعث معلولیت پای راست او شد،<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۲۲-۲۱.</ref> لقب تیمور لنگ به او دادند.<ref>یزدی، ظفرنامه، ج۱، ص۵۷-۵۶.</ref>{{یاد|لقب تیمور لنگ، بیشتر از سوی مخالفان تیمور استفاده می شود.}} تیمور چندین پسر داشت که چهار پسر ارشد و معروف او بنام‌های عمر شیخ، جهان‌گیر، میران‌شاه و [[شا‌هرخ تیموری|شاهرخ]] بود.<ref>آژند و هریسچیان، «تیمور گورکان»، ص۸۲۶-۸۲۲.</ref>. دو پسر اولی در زمان حیات وی مردند و شاهرخ در [[هرات]]، جانشین پدر شد.<ref>ناصری داوودی، «تشیع در خراسان عهد تیموریان»، ص۱۲۸.</ref> تیمور در [[شعبان]] [[سال ۸۰۷ هجری قمری|۸۰۷ق]]/۷۸۳ش در شهر [[اترار|اُترار]]، در جنوب [[قزاقستان]] فعلی، درگذشت و در [[سمرقند]]، [[دفن]] شد.<ref>دیانت، «تیمور گورکانی»، ص۶۷۰-۶۶۳.</ref>


==شخصیت==
==شخصیت==
خط ۵۰: خط ۵۰:
*کشتار مردم و خرابی شهرها: تیمور در صورت مقاومت یا درگیری ساکنین روستا یا شهر، دستور به کشتار مردم و خرابی آنجا می‌داد.<ref>میرجعفری، تاریخ تحولات ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ۱۳۸۸ش، ص۵۵.</ref> [[اسفزار]]، [[سیستان]]، [[اصفهان]]، تکریت، [[بغداد]]، [[دمشق]] و [[دهلی]] از این جمله بودند.<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۹۱،۱۴۲،۱۹۱،۲۳۶.</ref>
*کشتار مردم و خرابی شهرها: تیمور در صورت مقاومت یا درگیری ساکنین روستا یا شهر، دستور به کشتار مردم و خرابی آنجا می‌داد.<ref>میرجعفری، تاریخ تحولات ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ۱۳۸۸ش، ص۵۵.</ref> [[اسفزار]]، [[سیستان]]، [[اصفهان]]، تکریت، [[بغداد]]، [[دمشق]] و [[دهلی]] از این جمله بودند.<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۹۱،۱۴۲،۱۹۱،۲۳۶.</ref>
*فتح مناطق غیر مسلمانان: تیمور حمله و جنگ خود را با افراد غیر مسلمان، غزو و [[جهاد]] می‌نامید.<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۲۰۷،۱۹۷،۱۹۶.</ref> او با [[ارمنی‌ها]] و [[گرجستان|گرجی‌ها]] در غرب و شمال [[آذربایجان (کشور)|قره‌باغ]]،<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۱۰۰، ۲۱۵-۲۱۳، ۲۸۸-۲۸۰.</ref> [[رومی‌ها]] و [[یونان|یونانیان]] در شمال و غرب [[ترکیه]] فعلی<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۲۰۳-۱۷۰.</ref> و هندوان و [[زرتشت|گبرها]] در هند<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۲۰۳-۱۷۰.</ref> جنگید و در برخی موارد پس از خراب کردن عبادتگاه آنان، حاکمان و اربابان آنجا را به اسلام دعوت کرد.<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۱۰۱.</ref> تیمور پس از رسیدن به قلمرو [[بایزید عثمانی|بایزید]]، سلطان [[عثمانی]]، در نامه به او، جهاد او را با فرنگیان کافر ستود و آن را علت عدم شروع نبرد با او دانست.<ref>نوایی، اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، ۱۳۷۰ش، ص۹۶.</ref> البته تیمور، آگاهانه یا ناآگاهانه، در دو حمله خود، [[مسیحیان]] را نجات داد. یکی با شکست دادن حکومت اردوی زرین [[مغولان]] (آلتین اردو) که حاکمان مسکو را زیر تسلط داشتند و دیگری اسارت بایزید عثمانی که حاکم [[قسطنطنیه]] و دولت‌های مسیحی [[بالکان]] را بشدت تحت فشار گذاشته بود.<ref>کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۱۰۰.</ref>
*فتح مناطق غیر مسلمانان: تیمور حمله و جنگ خود را با افراد غیر مسلمان، غزو و [[جهاد]] می‌نامید.<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۲۰۷،۱۹۷،۱۹۶.</ref> او با [[ارمنی‌ها]] و [[گرجستان|گرجی‌ها]] در غرب و شمال [[آذربایجان (کشور)|قره‌باغ]]،<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۱۰۰، ۲۱۵-۲۱۳، ۲۸۸-۲۸۰.</ref> [[رومی‌ها]] و [[یونان|یونانیان]] در شمال و غرب [[ترکیه]] فعلی<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۲۰۳-۱۷۰.</ref> و هندوان و [[زرتشت|گبرها]] در هند<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۲۰۳-۱۷۰.</ref> جنگید و در برخی موارد پس از خراب کردن عبادتگاه آنان، حاکمان و اربابان آنجا را به اسلام دعوت کرد.<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۱۰۱.</ref> تیمور پس از رسیدن به قلمرو [[بایزید عثمانی|بایزید]]، سلطان [[عثمانی]]، در نامه به او، جهاد او را با فرنگیان کافر ستود و آن را علت عدم شروع نبرد با او دانست.<ref>نوایی، اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، ۱۳۷۰ش، ص۹۶.</ref> البته تیمور، آگاهانه یا ناآگاهانه، در دو حمله خود، [[مسیحیان]] را نجات داد. یکی با شکست دادن حکومت اردوی زرین [[مغولان]] (آلتین اردو) که حاکمان مسکو را زیر تسلط داشتند و دیگری اسارت بایزید عثمانی که حاکم [[قسطنطنیه]] و دولت‌های مسیحی [[بالکان]] را بشدت تحت فشار گذاشته بود.<ref>کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۱۰۰.</ref>
*توجه به صاحبان علم و هنر و رواج هنرهای ظریف: تیمور عالمان را احترام می‌کرد و همیشه با آنان گفتگو و مشاوره می‌کرد.<ref>ابن‌عربشاه، عجایب المقدور فی اخبار تیمور، ۲۰۰۸م، ص۴۴۳.</ref> افرادی مانند سعدالدین تفتازانی، [[سید شریف جرجانی]] و ابوطاهر بن یعقوب شیرازی از حمایت او برخوردار بودند.<ref>کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۱۰۵.</ref> او در هنگام دستور اسارت یا کشتار سربازان و غیر نظامیان، افراد دارای علم و هنر را مستثنا می‌کرد.<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۲۳۷.</ref> او بیشتر این افراد را برای فعالیت به [[سمرقند]] می‌فرستاد یا همراه خود در لشکرکشی‌هایش می‌برد. تیمور در ۸۰۳ق، فردی را بنام نظام‌الدین شامی از بغداد، بنام تاریخ‌نگار خود مقرر کرد.<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۱۱-۱۰.</ref> تیمور در زمان محاصره دمشق در ۸۰۳ق، پس از اطلاع از حضور [[ابن‌خلدون]] در آنجا، وی را به دیدار خود دعوت کرد<ref>ابن‌عربشاه، عجایب المقدور فی اخبار تیمور، ۲۰۰۸م، ص۴۴۴-۴۳۹.</ref> و از او خواست برایش کتاب کوچکی درباره تاریخ و جغرافیای مناطق شمال [[آفریقا]] بخصوص [[مصر]] و [[تونس]] بنویسد.<ref>فیشل، والتر.ج، ابن‌خلدون و تیمور لنگ، ۱۳۴۳ش، ص۵۶.</ref>.{{یادداشت|ابن‌خلدون در آن زمان، مشهور به تاریخ‌نویسی نبوده و بیشتر به عنوان قاضی مالکی مغربی شناخته می‌شده است. ابن‌خلدون، سپس دیدار خود را با تیمور به حاکم مغرب نوشت و این نوشته او، باعث اولین شهرت او در اروپا شد که بدنبال شناختن تیمور بودند.}} تیمور اضافه بر زبان ترکی، زبان فارسی را نیز می‌دانست و نامه‌های خود را به آن می‌نوشت. هم‌چنین او به طب و نجوم علاقه داشت.<ref>کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۹۶.</ref>
*توجه به صاحبان علم و هنر و رواج هنرهای ظریف: تیمور عالمان را احترام می‌کرد و همیشه با آنان گفتگو و مشاوره می‌کرد.<ref>ابن‌عربشاه، عجایب المقدور فی اخبار تیمور، ۲۰۰۸م، ص۴۴۳.</ref> افرادی مانند سعدالدین تفتازانی، [[سید شریف جرجانی]] و ابوطاهر بن یعقوب شیرازی از حمایت او برخوردار بودند.<ref>کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۱۰۵.</ref> او در هنگام دستور اسارت یا کشتار سربازان و غیر نظامیان، افراد دارای علم و هنر را مستثنا می‌کرد.<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۲۳۷.</ref> او بیشتر این افراد را برای فعالیت به [[سمرقند]] می‌فرستاد یا همراه خود در لشکرکشی‌هایش می‌برد. تیمور در ۸۰۳ق، فردی را بنام نظام‌الدین شامی از بغداد، بنام تاریخ‌نگار خود مقرر کرد.<ref>شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۱۱-۱۰.</ref> تیمور در زمان محاصره دمشق در ۸۰۳ق، پس از اطلاع از حضور [[ابن‌خلدون]] در آنجا، وی را به دیدار خود دعوت کرد<ref>ابن‌عربشاه، عجایب المقدور فی اخبار تیمور، ۲۰۰۸م، ص۴۴۴-۴۳۹.</ref> و از او خواست برایش کتاب کوچکی درباره تاریخ و جغرافیای مناطق شمال [[آفریقا]] بخصوص [[مصر]] و [[تونس]] بنویسد.<ref>فیشل، والتر.ج، ابن‌خلدون و تیمور لنگ، ۱۳۴۳ش، ص۵۶.</ref>.{{یاد|ابن‌خلدون در آن زمان، مشهور به تاریخ‌نویسی نبوده و بیشتر به عنوان قاضی مالکی مغربی شناخته می‌شده است. ابن‌خلدون، سپس دیدار خود را با تیمور به حاکم مغرب نوشت و این نوشته او، باعث اولین شهرت او در اروپا شد که بدنبال شناختن تیمور بودند.}} تیمور اضافه بر زبان ترکی، زبان فارسی را نیز می‌دانست و نامه‌های خود را به آن می‌نوشت. هم‌چنین او به طب و نجوم علاقه داشت.<ref>کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۹۶.</ref>
*شکوفایی سمرقند: سمرقند، مرکز ولایت [[ماوراءالنهر]] که در نزدیکی زادگاه تیمور، شهر سبز یا کش قرار داشت، پایتخت تیمور شد و او تا آخر عمر، تلاش خود را صرف ساختن این شهر و پیشرفت آن گذاشت.<ref>کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۹۳و۹۷.</ref> او ثروت غنیمت گرفته و معماران، پیشه‌وران و هنرمندان را از میان مردم شهرهای تصرف شده به سمرقند منتقل کرد.<ref>کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۹۳و۹۷.</ref>
*شکوفایی سمرقند: سمرقند، مرکز ولایت [[ماوراءالنهر]] که در نزدیکی زادگاه تیمور، شهر سبز یا کش قرار داشت، پایتخت تیمور شد و او تا آخر عمر، تلاش خود را صرف ساختن این شهر و پیشرفت آن گذاشت.<ref>کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۹۳و۹۷.</ref> او ثروت غنیمت گرفته و معماران، پیشه‌وران و هنرمندان را از میان مردم شهرهای تصرف شده به سمرقند منتقل کرد.<ref>کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۹۳و۹۷.</ref>
*ارتباط با حکومت‌های مسیحی [[اروپا|اروپایی]]: اسارت بایزید عثمانی توسط تیمور، باعث شد حکومت‌های مسیحی دور و نزدیک قسطنطنیه، با تیمور ارتباط بگیرند. برخی از روی ترس و برخی با انگیزه‌های تجاری.<ref>کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۸۸، .</ref> تیمور نیز با انگیزه ارتباط تجاری با آنان، نمایندگانی برای انان فرستاد و از آنان خواست نمایندگانی بفرستند.<ref>کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۸۸، .</ref>
*ارتباط با حکومت‌های مسیحی [[اروپا|اروپایی]]: اسارت بایزید عثمانی توسط تیمور، باعث شد حکومت‌های مسیحی دور و نزدیک قسطنطنیه، با تیمور ارتباط بگیرند. برخی از روی ترس و برخی با انگیزه‌های تجاری.<ref>کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۸۸، .</ref> تیمور نیز با انگیزه ارتباط تجاری با آنان، نمایندگانی برای انان فرستاد و از آنان خواست نمایندگانی بفرستند.<ref>کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۸۸، .</ref>
خط ۸۰: خط ۸۰:
*۵.حروفیه
*۵.حروفیه
{{اصلی|حروفیه}}
{{اصلی|حروفیه}}
[[سید فضل‌الله نعیمی]] یا استرآبادی (۷۹۶-۷۴۰ق)، پایه‌گذار فرقه حروفیه، چندی پس از تیمور در ۷۴۰ق بدنیا آمد. او از [[استرآباد]]، چند بار به [[اصفهان]]، [[مکه]] و [[تبریز]] رفت و با سلطان اویس [[جلایریان|جلایری]] ارتباط گرفت.<ref>آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۱۱.</ref> استرآبادی در تبریز دعوت خود را شروع کرد.<ref>آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۱۹و۲۰.</ref> فضل‌الله ادعا کرد ۲۸ حرف عربی و ۳۲ حرف فارسی، پایه شناخت [[خدا|خداوند]] است. [[نبوت|پیامبری]] در [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|حضرت محمد(ص)]] و [[امامت]] در [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] به کمال رسیده<ref>آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۵۶.</ref> و خودش هم [[امام مهدی عجل الله تعالی فرجه|مهدی موعود]]، [[پیامبران|پیامبر]] و [[خلیفةالله|خلیفه خدا]] است.<ref>آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۵۶.</ref> استرآبادی در ۷۸۸ق در [[دامغان]]، تیمور را به آیین خود دعوت کرد ولی تیمور نپذیرفت و برخی از علمای همراه‌ش، او را به کشتن استرآبادی تشویق کردند.<ref>آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۲۱.</ref>{{یادداشت|فضل‌الله در شعر معروف قدسیان آسمان، بیتی را درباره نپذیرفتن دعوتش توسط تیمور سروده:خاقان اردودار اگر از جان نگردد ایل من*صاحب‌قران عالمم، بر ایل و بر اردو زنم}} او پس از ارتباط با میران‌شاه، فرزند تیمور و حاکم [[سلطانیه]]، به [[باکو]] رفت و تبلیغ خود را ادامه داد. پس از چندی فضل‌الله در آنجا با فتوای علمای [[سمرقند]] و [[گیلان]]، توسط شیخ ابراهیم، حاکم [[شروان]] دستگیر شد و در [[نخجوان]] سال [[سال ۷۹۶ هجری قمری|۷۹۶ق]] توسط میران‌شاه کشته شد و جسدش نیز در ۸۰۴ق بدستور تیمور سوزانده شد.<ref>آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۳۴.</ref>
[[سید فضل‌الله نعیمی]] یا استرآبادی (۷۹۶-۷۴۰ق)، پایه‌گذار فرقه حروفیه، چندی پس از تیمور در ۷۴۰ق بدنیا آمد. او از [[استرآباد]]، چند بار به [[اصفهان]]، [[مکه]] و [[تبریز]] رفت و با سلطان اویس [[جلایریان|جلایری]] ارتباط گرفت.<ref>آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۱۱.</ref> استرآبادی در تبریز دعوت خود را شروع کرد.<ref>آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۱۹و۲۰.</ref> فضل‌الله ادعا کرد ۲۸ حرف عربی و ۳۲ حرف فارسی، پایه شناخت [[خدا|خداوند]] است. [[نبوت|پیامبری]] در [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|حضرت محمد(ص)]] و [[امامت]] در [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] به کمال رسیده<ref>آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۵۶.</ref> و خودش هم [[امام مهدی عجل الله تعالی فرجه|مهدی موعود]]، [[پیامبران|پیامبر]] و [[خلیفةالله|خلیفه خدا]] است.<ref>آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۵۶.</ref> استرآبادی در ۷۸۸ق در [[دامغان]]، تیمور را به آیین خود دعوت کرد ولی تیمور نپذیرفت و برخی از علمای همراه‌ش، او را به کشتن استرآبادی تشویق کردند.<ref>آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۲۱.</ref>{{یاد|فضل‌الله در شعر معروف قدسیان آسمان، بیتی را درباره نپذیرفتن دعوتش توسط تیمور سروده:خاقان اردودار اگر از جان نگردد ایل من*صاحب‌قران عالمم، بر ایل و بر اردو زنم}} او پس از ارتباط با میران‌شاه، فرزند تیمور و حاکم [[سلطانیه]]، به [[باکو]] رفت و تبلیغ خود را ادامه داد. پس از چندی فضل‌الله در آنجا با فتوای علمای [[سمرقند]] و [[گیلان]]، توسط شیخ ابراهیم، حاکم [[شروان]] دستگیر شد و در [[نخجوان]] سال [[سال ۷۹۶ هجری قمری|۷۹۶ق]] توسط میران‌شاه کشته شد و جسدش نیز در ۸۰۴ق بدستور تیمور سوزانده شد.<ref>آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۳۴.</ref>


==عالمان شیعه معاصر==
==عالمان شیعه معاصر==
حکمرانی تیمور، با تمام یا بخشی از زندگی چند عالم و عارف مشهور شیعه هم‌زمان بود.{{یادداشت|[[فخر المحققین]]، فرزند [[علامه حلی]]، در ۷۷۱ق درگذشت که برابر با شروع حکومت تیمور بود. بنابر این از ذکر نام وی خودداری شد.}} اخباری از ارتباط یا برخورد تیمور و برخی از این افراد در دست نیست.
حکمرانی تیمور، با تمام یا بخشی از زندگی چند عالم و عارف مشهور شیعه هم‌زمان بود.{{یاد|[[فخر المحققین]]، فرزند [[علامه حلی]]، در ۷۷۱ق درگذشت که برابر با شروع حکومت تیمور بود. بنابر این از ذکر نام وی خودداری شد.}} اخباری از ارتباط یا برخورد تیمور و برخی از این افراد در دست نیست.
#[[شهید اول]] (۷۸۶ـ۷۳۴ق): نام‌آورترین عالم شیعه در زمان تیمور، [[شهید اول|شمس‌الدین محمدبن‌جمال‌الدین مکی عاملی]] مشهور به [[شهید اول]] یا شیخ شهید بود. او در [[سال ۷۸۲ هجری قمری|۷۸۲ق]]، کتاب فقهی [[اللمعة الدمشقیة]] را در [[دمشق]] به درخواست یکی از همراهان [[علی مؤید]]، امیر [[سربداران]] نوشت و ارسال کرد.<ref>شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة، ج ۱، ص۲۳۸.</ref> شهید اول در ۷۸۶ق، هفت سال پیش از فتح [[دمشق]] توسط تیمور(۸۰۳ق)، در این شهر بدستور برقوق، حاکم سنی [[مصر]] کشته شد.<ref>حر عاملی، امل الآمل، مکتبة الأندلس، ج۱، ص۱۸۲.</ref>
#[[شهید اول]] (۷۸۶ـ۷۳۴ق): نام‌آورترین عالم شیعه در زمان تیمور، [[شهید اول|شمس‌الدین محمدبن‌جمال‌الدین مکی عاملی]] مشهور به [[شهید اول]] یا شیخ شهید بود. او در [[سال ۷۸۲ هجری قمری|۷۸۲ق]]، کتاب فقهی [[اللمعة الدمشقیة]] را در [[دمشق]] به درخواست یکی از همراهان [[علی مؤید]]، امیر [[سربداران]] نوشت و ارسال کرد.<ref>شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة، ج ۱، ص۲۳۸.</ref> شهید اول در ۷۸۶ق، هفت سال پیش از فتح [[دمشق]] توسط تیمور(۸۰۳ق)، در این شهر بدستور برقوق، حاکم سنی [[مصر]] کشته شد.<ref>حر عاملی، امل الآمل، مکتبة الأندلس، ج۱، ص۱۸۲.</ref>
#[[سید حیدر آملی]] (۷۸۷-۷۲۰ق): میر حیدر، عارف و صوفی شیعه قرن ۸ق که معتقد بود شیعه و صوفی دو اسم جدا از هم هستند که به یک حقیقت اشاره دارند و آن [[اسلام|شریعت محمدیه]] است.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۱۳۶۸ش، ص۴۱.</ref>
#[[سید حیدر آملی]] (۷۸۷-۷۲۰ق): میر حیدر، عارف و صوفی شیعه قرن ۸ق که معتقد بود شیعه و صوفی دو اسم جدا از هم هستند که به یک حقیقت اشاره دارند و آن [[اسلام|شریعت محمدیه]] است.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۱۳۶۸ش، ص۴۱.</ref>
Image-reviewer، abusefilter، autopatrolled، botadmin، دیوان‌سالاران، eliminator، import، مدیران رابط کاربری، ipblock-exempt، movedable، oversight، patroller، reviewer، rollbacker، مدیران، translationadmin
۹٬۴۳۸

ویرایش