Image-reviewer، abusefilter، autopatrolled، botadmin، دیوانسالاران، eliminator، import، مدیران رابط کاربری، ipblock-exempt، movedable، oversight، patroller، reviewer، rollbacker، مدیران، translationadmin
۹٬۴۳۸
ویرایش
جز (←بازتاب جنگ در مکه) |
جز (جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
بنابر نقل مشهور، رخداد بدر در صبحگاه [[جمعه (روز)|جمعه]]، [[۱۷ رمضان]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۲، ص۱۴-۱۵؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۵.</ref> و بنا بر نقلی [[دوشنبه]] [[۱۷ رمضان]] یا [[۱۹ رمضان]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۲، ص۱۴ـ۱۵.</ref> [[سال ۲ هجری قمری | سال دوم هجری]] اتفاق افتاد. | بنابر نقل مشهور، رخداد بدر در صبحگاه [[جمعه (روز)|جمعه]]، [[۱۷ رمضان]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۲، ص۱۴-۱۵؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۵.</ref> و بنا بر نقلی [[دوشنبه]] [[۱۷ رمضان]] یا [[۱۹ رمضان]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۲، ص۱۴ـ۱۵.</ref> [[سال ۲ هجری قمری | سال دوم هجری]] اتفاق افتاد. | ||
مسلمانان پیش از [[هجرت به مدینه|هجرت]]، در [[مکه]] مورد اذیت و آزار، شکنجه و تبعید [[کفر|کافران]] بودند<ref>سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref> و از [[مناسک حج]] بازداشته شدند<ref>سوره انفال، آیه ۳۴.</ref> همچنین پس از هجرت ، اموال باقیمانده مهاجران، توسط مشرکان [[ قبیله قریش |قریش]] مصادره شد و آنان بر حصر اقتصادی مسلمانان تلاش میکردند.<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۴۷۳؛میرشریفی، پیامآور رحمت، ۱۳۹۰ش، ص۸۰.</ref> با این وجود مسلمانان از سوی [[خدا|خداوند]] اجازه جنگ با مشرکان قریش را نداشتند و به صبر فرا خوانده میشدند. تا اینکه خداوند ضمن برشمردن ستمهایی که بر مسلمانان رفته بود به آنان اجازه مبارزه با مشرکان را داد<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۴۷۳ سوره حج، آیات ۳۹ـ۴۰.</ref> {{ | مسلمانان پیش از [[هجرت به مدینه|هجرت]]، در [[مکه]] مورد اذیت و آزار، شکنجه و تبعید [[کفر|کافران]] بودند<ref>سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref> و از [[مناسک حج]] بازداشته شدند<ref>سوره انفال، آیه ۳۴.</ref> همچنین پس از هجرت ، اموال باقیمانده مهاجران، توسط مشرکان [[ قبیله قریش |قریش]] مصادره شد و آنان بر حصر اقتصادی مسلمانان تلاش میکردند.<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۴۷۳؛میرشریفی، پیامآور رحمت، ۱۳۹۰ش، ص۸۰.</ref> با این وجود مسلمانان از سوی [[خدا|خداوند]] اجازه جنگ با مشرکان قریش را نداشتند و به صبر فرا خوانده میشدند. تا اینکه خداوند ضمن برشمردن ستمهایی که بر مسلمانان رفته بود به آنان اجازه مبارزه با مشرکان را داد<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۴۷۳ سوره حج، آیات ۳۹ـ۴۰.</ref> {{یاد|أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ*الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ...به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده، رخصت [جهاد] داده شده است، چرا كه مورد ظلم قرار گرفتهاند، و البته خدا بر پيروزى آنان سخت تواناست.*همان كسانى كه بناحق از خانههايشان بيرون رانده شدند. [آنها گناهى نداشتند] جز اينكه مىگفتند: «پروردگار ما خداست»...[[سوره حج]]، آیات ۳۹و ۴۰ }} از این رو پیش از جنگ بدر، [[مسلمان|مسلمانان]] چند [[سریه]] و [[غزوه]] با [[شرک|مشرکان]] داشتند، یکی از آنها [[سریه عبدالله بن جحش|سریه نخله]] بود. در این سریه که به فرماندهی [[عبدالله بن جحش]] و حدود یک ماه و نیم پیش از غزوه بدر رخ داد، عمرو بن حضرمی از مشرکان کشته شد و دو تن از آنان [[اسیر]] و کاروان تجاریشان به [[غنیمت]] گرفته شد.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، داراحیاء التراث العربی، ج۲، ص۲۵۲ـ۲۵۴.</ref> [[قریش]] این شکست را مایه سرافکندگی خود در میان قبایل عرب میدانست و طالب خونبهای عمرو بن حضرمی بود. <ref>واقدی، مغازی، ج۱، ص۱۶. | ||
</ref> | </ref> | ||
همچنین از آنجا که اموال مسلمانان مهاجر در [[مکه]] از طرف قریش مصادره شده بود، کاروان تجاری قریش که به سرپرستی [[ابوسفیان]] از مکه به [[شام]] میرفت تحت تعقیب مسلمانان قرار گرفت،<ref>واقدی، محمد بن عمر،المغازی، ج۱، ص۲۸. </ref> هر چند مسلمانان به آن دست نیافتند؛<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، داراحیاء التراث العربی، ج۲، ص۲۴۸ـ۲۴۹.</ref> اما نقش این واقعه را در شکلگیری جنگ بدر مهم دانستهاند.{{مدرک}} | همچنین از آنجا که اموال مسلمانان مهاجر در [[مکه]] از طرف قریش مصادره شده بود، کاروان تجاری قریش که به سرپرستی [[ابوسفیان]] از مکه به [[شام]] میرفت تحت تعقیب مسلمانان قرار گرفت،<ref>واقدی، محمد بن عمر،المغازی، ج۱، ص۲۸. </ref> هر چند مسلمانان به آن دست نیافتند؛<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، داراحیاء التراث العربی، ج۲، ص۲۴۸ـ۲۴۹.</ref> اما نقش این واقعه را در شکلگیری جنگ بدر مهم دانستهاند.{{مدرک}} | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
به دستور [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر (ص)]] همه چاهها را، جز چاهی که در اختیار سپاه اسلام بود، پر کردند<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۲، ص۵۴</ref> و مأمورانی برای خبرگیری از جایگاه کاروان و لشکر [[قریش]] روانه شدند.<ref>طارمی، حسن، دانشنامه جهان اسلام، ج۲، ص۴۸۱. </ref> | به دستور [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر (ص)]] همه چاهها را، جز چاهی که در اختیار سپاه اسلام بود، پر کردند<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۲، ص۵۴</ref> و مأمورانی برای خبرگیری از جایگاه کاروان و لشکر [[قریش]] روانه شدند.<ref>طارمی، حسن، دانشنامه جهان اسلام، ج۲، ص۴۸۱. </ref> | ||
پیامبر (ص) چند نفر از جمله [[امام علی علیهالسلام |علی(ع)]]، را برای کسب خبر به سوی چاهی که در نزدیک آنان بود فرستاد. آنان با ساقیان قریش برخورد و دو تن از آنان را به نامهای «اسلم» از غلامان بنی الحجاج و «عریض» از غلامان بنی العاص را [[اسیر]] کردند. پس از بازجویی توسط [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] معلوم شد که سپاه قریش با شمار ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر که اغلب بزرگان قریش{{ | پیامبر (ص) چند نفر از جمله [[امام علی علیهالسلام |علی(ع)]]، را برای کسب خبر به سوی چاهی که در نزدیک آنان بود فرستاد. آنان با ساقیان قریش برخورد و دو تن از آنان را به نامهای «اسلم» از غلامان بنی الحجاج و «عریض» از غلامان بنی العاص را [[اسیر]] کردند. پس از بازجویی توسط [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] معلوم شد که سپاه قریش با شمار ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر که اغلب بزرگان قریش{{یاد| عتبة بن ربيعة، شيبة بن ربيعة، أبو البختري بن هشام، حكم بن حِزام، نَوفل بن خُويلد، حارث بن عامر بن نوفل، طعيمة عن عدى بن نوفل، نضر ابن الحارث، زَمعة بن الأسود، أبو جهل بن هشام، أميّة بن خَلَف، نبيه ، ومُنبّه (پسران حجاج)، سُهيل بن عَمرو، و عمرو بن عبدوُدّ.ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۴۹.}} را همراه دارد، در پشت تپههای شنی منطقه اردو زدهاند. پیامبر (ص) فرمود: «[[مکه]] جگرگوشههای خود را به سوی شما روانه کرده است».{{یاد| تعبیر پیامبر(ص) پس از این که نام سران قریش را از زبان آن دو اسیر شنید این است: «هذه مكّة قَد ألقَتْ إليكم أفلاذَ كَبَدِها» [[مکه| شهر مکه]] جگر پارههای خود را بیرون ریخته است. [[جعفر سبحانی|سبحانی]]، [[فروغ ابدیت (کتاب)|فروغ ابدیت]]، ۱۳۸۵ش،ج۱، ص۴۸۲.}}<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، داراحیاء التراث العربی، ج۲، ص۲۶۹؛ سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۴۸۱</ref>{{یاد|پیامبر از آنها پرسید که قریش کجا هستند؟ گفتند: پشت کوهی که در بالای بیابان قرار گرفته است. سپس از تعداد نفرها پرسید. گفتند: تحقیقاً نمیدانیم. فرمود: روزی چند شتر میکشند؟ گفتند: یک روز ده شتر و روز دیگر نه شتر. حضرت فرمود: | ||
تعدادشان بین نهصد و هزار است.ابن هشام، السیرة النبویه، الناشر: مكتبة محمد علي صبيح وأولاده - بمصر، ج۲، ص۴۴۹؛ سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۴۸۲. }} | تعدادشان بین نهصد و هزار است.ابن هشام، السیرة النبویه، الناشر: مكتبة محمد علي صبيح وأولاده - بمصر، ج۲، ص۴۴۹؛ سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۴۸۲. }} | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
<ref>طبری، بشارة المصطفى(ص) لشيعة المرتضى(ع)، الناشر | <ref>طبری، بشارة المصطفى(ص) لشيعة المرتضى(ع)، الناشر | ||
مؤسسة النشر الإسلامي، ص۹۵</ref>{{ | مؤسسة النشر الإسلامي، ص۹۵</ref>{{یاد| | ||
به خد و نعمتهايش سوگند میخورم و شخص در برابر آنچه گفت مسئول است | به خد و نعمتهايش سوگند میخورم و شخص در برابر آنچه گفت مسئول است | ||
بدرستی که على بن ابیطالب وجودش بر تقوا و نيكى سرشته شده است... | بدرستی که على بن ابیطالب وجودش بر تقوا و نيكى سرشته شده است... | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
پیش از شروع جنگ تن به تن، [[ابوجهل]] برای تحریک عواطف مردم، به عامر حضرمی فرمان داد تا سر خود را تراشیده، با ریختن خاک بر سر خود، خون برادرش را طلب کند. گویند عامر نخستین کسی بود که به صفوف مسلمانان هجوم برد تا صفوف آنان درهم ریزد؛ ولی نیروهای [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله |پیامبر(ص)]] از خود ثبات قدم نشان دادند. زخم زبانهای تند و پیوسته [[ابوجهل]] و قریش به عتبه، او را واداشت تا در جنگی که خود برای خاموشی آن تلاش میکرد، نخستین کسی باشد که به همراه پسرش ولید و برادرش شیبه پا به میدان نهند و جنگ تن به تن را آغاز کنند.<ref>واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۶۶-۶۷.</ref> | پیش از شروع جنگ تن به تن، [[ابوجهل]] برای تحریک عواطف مردم، به عامر حضرمی فرمان داد تا سر خود را تراشیده، با ریختن خاک بر سر خود، خون برادرش را طلب کند. گویند عامر نخستین کسی بود که به صفوف مسلمانان هجوم برد تا صفوف آنان درهم ریزد؛ ولی نیروهای [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله |پیامبر(ص)]] از خود ثبات قدم نشان دادند. زخم زبانهای تند و پیوسته [[ابوجهل]] و قریش به عتبه، او را واداشت تا در جنگی که خود برای خاموشی آن تلاش میکرد، نخستین کسی باشد که به همراه پسرش ولید و برادرش شیبه پا به میدان نهند و جنگ تن به تن را آغاز کنند.<ref>واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۶۶-۶۷.</ref> | ||
در مقابل سه نفر از [[انصار]] به میدان آمدند و آماده پیکار شدند، عتبه به آنها گفت: «شما که هستید؟ آنان نسب خویش را گفتند، عتبه گفت: ما را کارى به جنگ با شما نیست، ما پسر عموهاى خود (که از نسل [[ قبیله قریش |قریش]] هستند) را به جنگ میطلبیم، پس رسول خدا(ص) به آن سه تن انصارى فرمود: به جایگاه خود بازگردید».<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ۱۴۱۳ق، ج ۱، ص ۷۳.</ref> سپس پیامبر(ص)، [[حمزة بن عبدالمطلب| حمزه]]، [[امام علی علیهالسلام |علی(ع)]] و [[عبیدة بن حارث]] را به میدان فرستاد. حمزه، عتبه را کشت و علی(ع)، ولید را و عبیده با کمک حمزه و علی(ع)، شیبه را کشتند. بر اساس روایتی از علی (ع) آن حضرت در کشتن هر سه نفر شرکت داشته است.<ref>رازی، روض الجنان، ۱۳۷۶ش، ج۵، ص۴۸.</ref>{{ | در مقابل سه نفر از [[انصار]] به میدان آمدند و آماده پیکار شدند، عتبه به آنها گفت: «شما که هستید؟ آنان نسب خویش را گفتند، عتبه گفت: ما را کارى به جنگ با شما نیست، ما پسر عموهاى خود (که از نسل [[ قبیله قریش |قریش]] هستند) را به جنگ میطلبیم، پس رسول خدا(ص) به آن سه تن انصارى فرمود: به جایگاه خود بازگردید».<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ۱۴۱۳ق، ج ۱، ص ۷۳.</ref> سپس پیامبر(ص)، [[حمزة بن عبدالمطلب| حمزه]]، [[امام علی علیهالسلام |علی(ع)]] و [[عبیدة بن حارث]] را به میدان فرستاد. حمزه، عتبه را کشت و علی(ع)، ولید را و عبیده با کمک حمزه و علی(ع)، شیبه را کشتند. بر اساس روایتی از علی (ع) آن حضرت در کشتن هر سه نفر شرکت داشته است.<ref>رازی، روض الجنان، ۱۳۷۶ش، ج۵، ص۴۸.</ref>{{یاد| در نامهای که [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] به در پاسخ به یکی از نامههای [[معاویة بن ابیسفیان|معاویه]] داده تصریح کرده که هنوز همان شمشیری را دارد که در جنگ بدر با آن جدِّ مادرى معاویه (عُتبة ابن ربيعه) و دائیاش (وليد ابن عتبه) و برادرش (حنظلة ابن ابى سفيان) را زده است. وَ عِنْدِي اَلسَّيْفُ اَلَّذِي أَعْضَضْتُهُ بِجَدِّكَ وَ خَالِكَ وَ أَخِيكَ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ از این تعبیر فهمیده می شود که امام در کشتن هر سه نفر دخالت مستقیم یا غیر مستقیم داشته است. این یادآوری تاریخی را در دو نامه( نامه ۲۸ و۶۴) از نامههای نهجالبلاغه می توان دید. [[ابن ابیالحدید]]، شرح نهج البلاغه،ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۱۷، ص۲۵۰؛ [[سید علینقی فیضالاسلام|فیض الاسلام]]، نهج البلاغه،۱۴۰۵ق، ج۵، ص۱۰۵۷. عبده در توضیح این فراز از نامه ۶۴نهجالبلاغه مینویسد: جدّ معاویه (عتبه بن ولید) ودایی اش(ولید بن عتبه) و برادرش(حنظله بن ابی سفیان ) را امیرالمؤمنین در جنگ بدر کشت. [ قتلهم أمير المؤمنين يوم بدر.] عبده، نهج البلاغه، مطبعة الإستقامة، ج۳، ص۱۳۵. }} | ||
===سرنوشت جنگ=== | ===سرنوشت جنگ=== | ||
پس از کشته شدن عتبه و شیبه و ولید، آتش جنگ شعله گرفت، اما با [[امداد غیبی| امدادهای غیبی]] الهی {{ | پس از کشته شدن عتبه و شیبه و ولید، آتش جنگ شعله گرفت، اما با [[امداد غیبی| امدادهای غیبی]] الهی {{یاد|خداوند شما را در «بدر» یارى کرد (و بر دشمنان خطرناک، پیروز ساخت) در حالى که شما (نسبت به آنها)، ناتوان بودید. (آل عمران، آیه ۱۲۳)}} و رشادتها و پایمردی [[اسلام|مسلمانان]]، [[شرک|مشرکان]] خیلی زود مغلوب شدند. بنا بر نقل تواریخ، در گیر و دار جنگ، پیامبر (ص) مشتی ریگ از زمین برداشت، آنها را به سوی قریشیان افکند و بر آنان نفرین کرد.<ref>مقریزی، إمتاع الأسماع، ج۱، ص۱۰۸.</ref> . <ref> پیامبر اکرم مشتی خاک برداشت و به سوی قریش پاشید و فرمود:«شاهت الوجوه» چهرههایتان دگرگون بادسپس دستور حمله عمومی داد..فروغ ابدیت جعفرسبحانی به نقل از «سیره ابن هشام، ج 1، ص 628»</ref> | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۴: | ||
از دیگر افرادی که پیامبر (ص) وی را نفرین کرد و خواهان کشته شدن او بود | از دیگر افرادی که پیامبر (ص) وی را نفرین کرد و خواهان کشته شدن او بود | ||
[[نوفل بن خویلد]]{{ | [[نوفل بن خویلد]]{{یاد| نوفل بن خویلد بن اسد بن عبدالعزّی بن قصیِّ قرشی، برادر حضرت خدیجه همسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود و به سبب شجاعتش «شیر قریش» خوانده میشد. او مسلمانان را بسیار اذیت کرد. در جنگ بدر شرکت کرد و بر اساس برخی گزارش ها زبیر بن عوام که برادر زاده نوفل بود، او را کشت.جمهرة أنساب العرب، ابن حزم، ج۱، ص۱۲۰ نام او را جزو افراد قلیب نیز ذکر کردهاند. قَلیب در لغت به معنای چاهی است که دهانه آن سنگ چین نشده و اصحاب قلیب به آن دسته از سران قریش گفته میشود که در جنگ بدر بهدست مسلمانان کشته شده و در چاه بدر مدفون شدند.سیره ابن هشام۷ ج۲، ص ۴۶۶}} | ||
بود که به دست امام علی (ع) کشته شد. با مرگ او [[حضرت محمد(ص)|پیامبر (ص)]] تکبیر گفت و فرمود: «خدا را سپاس که دعایم را به اجابت رساند».<ref>واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۹۱.</ref> | بود که به دست امام علی (ع) کشته شد. با مرگ او [[حضرت محمد(ص)|پیامبر (ص)]] تکبیر گفت و فرمود: «خدا را سپاس که دعایم را به اجابت رساند».<ref>واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۹۱.</ref> | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
[[اسلام|مسلمانان]] همراه با اسیران و غنایمی که در طی راه میان همه شرکت کنندگان تقسیم شد، به [[مدینه]] بازگشتند. | [[اسلام|مسلمانان]] همراه با اسیران و غنایمی که در طی راه میان همه شرکت کنندگان تقسیم شد، به [[مدینه]] بازگشتند. | ||
دو اسیر که از عوامل اصلی شکنجه مسلمانان در [[مکه]] بودند، در طی همان راه محکوم به قتل شدند و [[امام علی علیهالسلام |حضرت علی (ع)]] حکم را اجرا کرد.{{ | دو اسیر که از عوامل اصلی شکنجه مسلمانان در [[مکه]] بودند، در طی همان راه محکوم به قتل شدند و [[امام علی علیهالسلام |حضرت علی (ع)]] حکم را اجرا کرد.{{یاد| [[جعفر سبحانی|سبحانی]] [[مجتهد]] تاریخ پژوه در باره کشتن این دو اسیر با وجود تأکیدات [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر]] درباره برخورد مهربانانه با [[اسیر|اسیران]] مینویسد: در تنگه «صفراء» [[نضر بن حارث]] که از دشمنان سرسخت [[مسلمان|مسلمانان]] بود اعدام گردید و در «عرق الظبیه» به فرمان پیامبر عقبة بن ابی معیط کشته شد؛ کشتن این دو اسیر روی مصالح عمومی اسلامی بوده نه به منظور انتقامجویی، زیرا آنان از سران [[کفر]] و طرّاح نقشههای ضد اسلامی بودند و تحریکهای قبایل به دست آنان انجام شده بود. چه بسا پیامبر اطمینان داشت که اگر آنان آزاد شوند، باز به کارهای خطرناکی دست خواهند زد. سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۵۰۰}} | ||
امیة بن خلف نیز در نخستین لحظات اسارت، با [[بلال حبشی|بلال بن رِباح]]، که او را در [[مکه]] به شیوههای وحشیانه شکنجه میداد، روبه رو گشت و در نهایت، مسلمانان به تحریک بلال، امیه را کشتند.<ref>بیهقی، دلاپل النبوه، ۱۴۰۵، ج ۳، ص ۹۲.</ref> | امیة بن خلف نیز در نخستین لحظات اسارت، با [[بلال حبشی|بلال بن رِباح]]، که او را در [[مکه]] به شیوههای وحشیانه شکنجه میداد، روبه رو گشت و در نهایت، مسلمانان به تحریک بلال، امیه را کشتند.<ref>بیهقی، دلاپل النبوه، ۱۴۰۵، ج ۳، ص ۹۲.</ref> |
ویرایش