Image-reviewer، abusefilter، autopatrolled، botadmin، دیوانسالاران، eliminator، import، مدیران رابط کاربری، ipblock-exempt، movedable، oversight، patroller، reviewer، rollbacker، مدیران، translationadmin
۹٬۴۳۸
ویرایش
جز (ویکی سازی) |
جز (جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
۲-جمله (ان یمسسک) که دوبار در آیه در باره رسیدن ضُرّ (شر) و خیر به انسان تکرار شده در بردارنده واژه «مَسّ» است که دلالت بر کوچکی و حقارت خیر و شری می کند که به انسان می رسد و این که در برابر قدرت نامتناهی الهی بسیار ناچیز و کوچک است اما همین سختی و ضرر ناچیز و حقیر را انسان که مخلوقی محدود است نمی تواند تحمل کند. <ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۷، ص۳۵، نشر اعلمی بیروت، ۱۳۹۰ق.</ref> | ۲-جمله (ان یمسسک) که دوبار در آیه در باره رسیدن ضُرّ (شر) و خیر به انسان تکرار شده در بردارنده واژه «مَسّ» است که دلالت بر کوچکی و حقارت خیر و شری می کند که به انسان می رسد و این که در برابر قدرت نامتناهی الهی بسیار ناچیز و کوچک است اما همین سختی و ضرر ناچیز و حقیر را انسان که مخلوقی محدود است نمی تواند تحمل کند. <ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۷، ص۳۵، نشر اعلمی بیروت، ۱۳۹۰ق.</ref> | ||
۳- آیات ۱۸ و ۱۹ سوره روی هم این پیام را می رسانند که هر خیر و شری که به انسان میرسد با اذن و [[اراده الهی]] است و البته این به معنای مجبور بودن انسان نیست بلکه در جهان هستی هر یک از اسباب و علل با اذن و اراده الهی تاثیر متناسب خودش را دارد و انسان با انتخاب و برگزیدن هر سبب وعاملی باید به طور طبیعی در انتظار نتیجه همان علت و سبب باشد<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۵</ref> و جمله پایانی آیه ۱۸ ( وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ) نیز دو مطلب را میفهماند نخست این که قاهریت جایی است که مقهور ناچار از پذیرش غلبه ی قاهر است مانند آب که آتش را خاموش و بی تأثیر می کند و یا آتش که آب را بخار و یا کاملا خشک می کند(والبته تمام این تاثیرات متقاابل به اذن وارده الهی است وهمین معنای قاهریت خداست) و دیگر این که خدواند متعال در عین قاهریت وغلبه وقدرت نامتناهی که دارد تمام کارهایش بر اساس حکمت است چنانچه در پایان آیه ۱۹ فرموده«و هوالحکیم الخبیر»{{ | ۳- آیات ۱۸ و ۱۹ سوره روی هم این پیام را می رسانند که هر خیر و شری که به انسان میرسد با اذن و [[اراده الهی]] است و البته این به معنای مجبور بودن انسان نیست بلکه در جهان هستی هر یک از اسباب و علل با اذن و اراده الهی تاثیر متناسب خودش را دارد و انسان با انتخاب و برگزیدن هر سبب وعاملی باید به طور طبیعی در انتظار نتیجه همان علت و سبب باشد<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۵</ref> و جمله پایانی آیه ۱۸ ( وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ) نیز دو مطلب را میفهماند نخست این که قاهریت جایی است که مقهور ناچار از پذیرش غلبه ی قاهر است مانند آب که آتش را خاموش و بی تأثیر می کند و یا آتش که آب را بخار و یا کاملا خشک می کند(والبته تمام این تاثیرات متقاابل به اذن وارده الهی است وهمین معنای قاهریت خداست) و دیگر این که خدواند متعال در عین قاهریت وغلبه وقدرت نامتناهی که دارد تمام کارهایش بر اساس حکمت است چنانچه در پایان آیه ۱۹ فرموده«و هوالحکیم الخبیر»{{یاد|«وَ هُوَ اَلْحَكِيمُ اَلْخَبِيرُ» معناه أنه مع قدرته عليهم لا يفعل إلا ما تقتضيه الحكمة و الخبير العالم بالشيء .طبرسی، مجمع البیان، ج۴، ص۴۳۵ }} <ref>الشيخ الطبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، چاپ دارالمعرفة، ج۴، ص۴۳۵</ref> | ||
===آیه ۲۰=== | ===آیه ۲۰=== | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
</noinclude> | </noinclude> | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
این [[آیه]] یک بار دیگر در [[سوره بقره]] آیه ۱۴۶ تکرار شده است<ref>البته محتوای این آیه در آیاتی دیگر با الفاظی متفاوت بیان شده است، مثل اعراف ۱۵۷، فتح ۲۹، شعراء ۱۹۷ (طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۴۰).</ref> و در پاسخ به [[شرک|مشرکانی]] است که مدعی بودند ما مراجعه به [[اهل کتاب]] كردیم و اطلاعاتى از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] نداشتند. [[قرآن]] با این سخن، این پیام را میرساند که اهل کتاب{{ | این [[آیه]] یک بار دیگر در [[سوره بقره]] آیه ۱۴۶ تکرار شده است<ref>البته محتوای این آیه در آیاتی دیگر با الفاظی متفاوت بیان شده است، مثل اعراف ۱۵۷، فتح ۲۹، شعراء ۱۹۷ (طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۴۰).</ref> و در پاسخ به [[شرک|مشرکانی]] است که مدعی بودند ما مراجعه به [[اهل کتاب]] كردیم و اطلاعاتى از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] نداشتند. [[قرآن]] با این سخن، این پیام را میرساند که اهل کتاب{{یاد| از برخی آیات قرآن استفاده می شود که تمام اهل کتاب با جزییات پیامبر را میشناختند و از برخی دیگر فهمیده میشود که دانشمندان و علمای اهل کتاب (یهودیان ومسیحیان) پیامبر را کاملا با تمام ویژگیهایش می شناختند اما کتمان می کردند و حقایق را به عموم مردم نمی گفتند.طباطبایی، المیزان، ج۷، ص۴۰}} نه تنها از اصل ظهور و دعوت پیامبر(ص) آگاه بودند، بلکه جزئیات و خصوصیات و نشانههای دقیق او را میدانستند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۱۸۲.</ref> چنانکه از عبدالله بن سلام که از علمای [[یهودیت|یهود]] بود و [[اسلام]] را پذیرفت نقل شده است که گفت: من او را بهتر از فرزندم میشناسم.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۴۹۹.</ref> برخی از جمله پایانی آیه( الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ) (ترجمه:آنان که خود را به زیان انداختند و سرمایه وجود خود را از دست دادهاند(به او) ایمان نمیآورند.)استفاده کرده اند که تنها شناخت و علم، مايهى نجات انسان نيست، چه بسيار خداشناسان و پيامبرشناسان و دينشناسان كه به خاطر عناد و لجاجت از زيانكارانند و این که كتمان حقّ، سبب سوء عاقبت و خسارت به خويشتن است. <ref>قرائتی، محسن، تفسير نور، ج۲، ص۴۳۰ | ||
</ref> | </ref> | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
</noinclude> | </noinclude> | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
[[تفسیر قرآن|مفسران]] گفتهاند که این آیه [[عدل (کلام)|عدالت]] خداوند را در مجازات بدکاران، نشان داده و بیان کرده است که هیچ کس به جهت [[گناه]] دیگری مجازات نمیشود. بنابر آیات [[قرآن]] در آیه ۳۷ـ۳۸ [[سوره نجم]]،{{ | [[تفسیر قرآن|مفسران]] گفتهاند که این آیه [[عدل (کلام)|عدالت]] خداوند را در مجازات بدکاران، نشان داده و بیان کرده است که هیچ کس به جهت [[گناه]] دیگری مجازات نمیشود. بنابر آیات [[قرآن]] در آیه ۳۷ـ۳۸ [[سوره نجم]]،{{یاد|وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّىٰ *أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ترجمه: و در کتب ابراهیم، همان کسی که وظیفه خود را بطور کامل ادا کرد، که هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمیگیرد. }} چنین حکمی در دیگر ادیان هم وجود داشته است.<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۳ش، ج۳، ص۳۹۶.</ref> | ||
درباره ارتباط این [[آیه]] با آیه ۲۵ [[سوره نحل]]<ref>«لِيَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۙ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ: تا روز قيامت بار گناهان خود را تمام بردارند، و [نيز] بخشى از بار گناهان كسانى را كه ندانسته آنان را گمراه مىكنند. آگاه باشيد، چه بد بارى را مىكشند».</ref> گفتهاند: علت اینکه گمراهکنندگان، بخشی از بار گناه را به دوش میکشند این است که باعث گمراهی دیگران شدهاند و در واقع بار گناه خویش را تحمل میکنند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۶، ص۶۵؛ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۳ش، ج۳، ص۳۹۷. طباطبایی، المیزان، ج۱۲، ص۲۳۱</ref>{{ | درباره ارتباط این [[آیه]] با آیه ۲۵ [[سوره نحل]]<ref>«لِيَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۙ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ: تا روز قيامت بار گناهان خود را تمام بردارند، و [نيز] بخشى از بار گناهان كسانى را كه ندانسته آنان را گمراه مىكنند. آگاه باشيد، چه بد بارى را مىكشند».</ref> گفتهاند: علت اینکه گمراهکنندگان، بخشی از بار گناه را به دوش میکشند این است که باعث گمراهی دیگران شدهاند و در واقع بار گناه خویش را تحمل میکنند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۶، ص۶۵؛ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۳ش، ج۳، ص۳۹۷. طباطبایی، المیزان، ج۱۲، ص۲۳۱</ref>{{یاد|سؤال: اگر كسى گناه ديگران را بر دوش نمىكشد، پس آنچه در قرآن آمده است كه رهبران گمراه و منحرف، گناهان پيروان را هم به عهده مىگيرند چيست؟پاسخ: اين است که سرانِ گمراهى، سبب انحراف ديگران شدهاند و آنان در واقع، گناهِ «گمراه كردن» و اضلال دیگران را به دوش مىگيرند که این مجازات نتیجه اعمال خودشان است نه این که بار گناه دیگران رابه دوش بکشند. طباطبایی، المیزان، ج۱۲، ص۲۳۱ }} | ||
==آیات الاحکام== | ==آیات الاحکام== |
ویرایش