پرش به محتوا

بلال حبشی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
imported>Mgolpayegani
imported>Mgolpayegani
خط ۶۲: خط ۶۲:
یکی از این موارد، به درخواست [[حضرت فاطمه(س)]] بود، ولی چون آن حضرت به یاد رنج‌های پس از فوت پدر افتاد و از شدت ناراحتی تاب نیاورد، بلال به ناچار اذان را ناتمام رها کرد.<ref>ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۹۴</ref>
یکی از این موارد، به درخواست [[حضرت فاطمه(س)]] بود، ولی چون آن حضرت به یاد رنج‌های پس از فوت پدر افتاد و از شدت ناراحتی تاب نیاورد، بلال به ناچار اذان را ناتمام رها کرد.<ref>ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۹۴</ref>


دیگر بار، زمانی بود که برای [[زیارت]] قبر پیامبر اکرم(ص) به [[مدینه]] آمد و [[حسنین]](ع) از او درخواست کردند که اذان بگوید، و او نیز پذیرفت؛ این حادثه مدینه را تحت تأثیر قرار داد.<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۲۴۴-۲۴۵؛ نووی، تهذیب الاسماء، قسم۱، جزء۱، ص۱۳۶؛ مزّی، تهذیب الکمال، ج۴، ص۲۸۹</ref>
دیگر بار، زمانی بود که برای [[زیارت]] قبر پیامبر اکرم(ص) به [[مدینه]] آمد و [[حسنین]](ع) از او درخواست کردند که اذان بگوید و او نیز پذیرفت؛ این حادثه مدینه را تحت تأثیر قرار داد.<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۲۴۴-۲۴۵؛ نووی، تهذیب الاسماء، قسم۱، جزء۱، ص۱۳۶؛ مزّی، تهذیب الکمال، ج۴، ص۲۸۹</ref>


آخرین بار زمانی بود که [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] از مدینه به [[شام]] رفت (بنا به گفته [[طبری]] در سال ۱۷ هجری) و در منطقه جابِیه به درخواست مسلمانان، از بلال خواست که اذان بگوید؛ او نیز پذیرفت و همگان به یاد دوران رسول خدا، گریستند.<ref>ابن قتیبه، کتاب المعارف، ص۸۸؛ طبری، تاریخ، ج۴، ص۶۵-۶۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۰، ص۴۷۰-۴۷۱</ref>
آخرین بار زمانی بود که [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] از مدینه به [[شام]] رفت (بنا به گفته [[طبری]] در سال ۱۷ هجری) و در منطقه جابِیه به درخواست مسلمانان، از بلال خواست که اذان بگوید؛ او نیز پذیرفت و همگان به یاد دوران رسول خدا، گریستند.<ref>ابن قتیبه، کتاب المعارف، ص۸۸؛ طبری، تاریخ، ج۴، ص۶۵-۶۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۰، ص۴۷۰-۴۷۱</ref>
کاربر ناشناس