کاربر ناشناس
حسن بن زید بن محمد: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Mohamadhaghani جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| نام = امیر حسن بن زید علوی | | نام = امیر حسن بن زید علوی | ||
| عنوان = داعی [[طبرستان]] | | عنوان = داعی [[طبرستان]] | ||
| دوران | | دوران = [[۱۴ آبان]] [[۲۴۳]] ([[۲۵۰ (قمری)]]) تا [[۲۶۲|۲۶۲ جلالی]] ([[۲۷۰ (قمری)]]){{سخ}}[[۸۶۴ (میلادی)|۸۶۴]] تا [[۸۸۴ (میلادی)|۸۸۴ میلادی]]{{سخ}}(۱۹ سال) | ||
| تصویر = Alavian-persian.svg | | تصویر = Alavian-persian.svg | ||
| زیرنویس تصویر = نقشهٔ قلمرو علویان طبرستان در زمان داعی کبیر | | زیرنویس تصویر = نقشهٔ قلمرو علویان طبرستان در زمان داعی کبیر | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
حسن بن زید روزگار جوانی خود را در [[مدینه]] به سر برد.<ref>ابن اسفندیار، ج۱، ص۹۴</ref> وی احتمالا در قیام [[یحیی بن عمر]] شرکت داشته است. بعد از سرکوب این قیام و تشدید سیاستهای ضد علوی [[متوکل]]، [[خلیفه]] [[عباسیان|عباسی]]، سادات [[حجاز]] و [[عراق]] به نواحی مرکزی [[ایران]] مهاجرت کردند. در همین زمان بود که حسن بن زید به [[ری]] رفت و در آنجا اقامت گزید.<ref>صابی، ص۱۸، ۲۰؛ حاکم جِشُمی، ص۱۲۷</ref> | حسن بن زید روزگار جوانی خود را در [[مدینه]] به سر برد.<ref>ابن اسفندیار، ج۱، ص۹۴</ref> وی احتمالا در قیام [[یحیی بن عمر]] شرکت داشته است. بعد از سرکوب این قیام و تشدید سیاستهای ضد علوی [[متوکل]]، [[خلیفه]] [[عباسیان|عباسی]]، سادات [[حجاز]] و [[عراق]] به نواحی مرکزی [[ایران]] مهاجرت کردند. در همین زمان بود که حسن بن زید به [[ری]] رفت و در آنجا اقامت گزید.<ref>صابی، ص۱۸، ۲۰؛ حاکم جِشُمی، ص۱۲۷</ref> | ||
===دعوت اهالی طبرستان=== | ===دعوت اهالی طبرستان=== | ||
بعد از وقوع شورشی در [[طبرستان]] در سال | بعد از وقوع شورشی در [[طبرستان]] در سال ۲۵۰ق گروهی از اهالی به راهنمایی یکی از [[علویان]] ساکن در طبرستان به [[ری]] رفته و از حسن بن زید دعوت کردند تا رهبری آنان را بپذیرد. وی نیز از ری به طبرستان رفت و بیشتر مردم طبرستان و امیران محلی [[دیلمان]]، چون [[جستانیان|جَستانیان]]، با وی در [[رمضان]] ۲۵۰ق [[بیعت]] کردند.<ref>محمدبن جریر طبری، ج۹، ص۲۷۱؛ حمزه اصفهانی، ص۱۷۰، ۱۷۴؛ صابی، ص۲۰</ref> | ||
===فتح طبرستان=== | ===فتح طبرستان=== | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
===نبرد با خلیفه عباسی=== | ===نبرد با خلیفه عباسی=== | ||
گسترش متصرفات حسن بن زید و محبوبیت او در بین مردم [[کوفه]] و [[سامرا]]، موجب هراس [[خلیفه]] عباسی، [[معتز]]، شد. او در سال | گسترش متصرفات حسن بن زید و محبوبیت او در بین مردم [[کوفه]] و [[سامرا]]، موجب هراس [[خلیفه]] عباسی، [[معتز]]، شد. او در سال ۲۵۳ق، برای سرکوبی حسن بن زید، سپاهی به فرماندهی [[موسی بن بغا|موسی بن بُغا]] به سوی [[طبرستان]] فرستاد.<ref>محمدبن جریر طبری، ج۹، ص۳۷۰، ۳۷۳</ref> موسی بن بغا در [[همدان]] مستقر شد و [[مفلح|مُفْلِح]] را برای تصرف ری روانه کرد. مفلح پس از گرفتن [[قزوین]] و [[ری]] در ۲۵۵، وارد طبرستان شد. در نبرد مفلح و حسن بن زید، حسن بن زید شکست خورد و به [[دیلم]] گریخت. مفلح به [[آمل]] رفت و پس از سوزاندن خانههای علویان، در پی حسن بن زید روانه دیلم شد. در همین هنگام، موسی بن بغا به مفلح پیغام داد که از تعقیب حسن بن زید دست بردارد و در [[ری]] به وی بپیوندد. ظاهراً برکناری معتز از [[خلافت]] و مرگ او دلیل این تصمیم بود.<ref>محمدبن جریر طبری، ج۹، ص۳۸۲، ۳۸۹، ۴۰۶</ref> | ||
===حکومت دوباره بر طبرستان=== | ===حکومت دوباره بر طبرستان=== | ||
با رفتن [[موسی بن بغا]] و [[مفلح]] به [[سامرا]] در | با رفتن [[موسی بن بغا]] و [[مفلح]] به [[سامرا]] در ۲۵۵ق، حسن بن زید به [[آمل]] بازگشت و سال بعد، ری را گرفت. او همچنین در ۲۵۷ق [[گرگان]] و در ۲۵۹ق [[قومس]] را ضمیمه متصرفات خود کرد.<ref>محمدبن جریر طبری، ج۹، ص۴۷۴، ۵۰۶؛ ابن اثیر، ج۷، ص۲۴۸</ref> | ||
===نبرد با یعقوب لیث=== | ===نبرد با یعقوب لیث=== | ||
حسن بن زید در | حسن بن زید در ۲۶۰ق با حمله [[یعقوب لیث]] به طبرستان روبهرو شد. بهانه یعقوب برای حمله به [[طبرستان]] دستگیری [[عبداللّه بن محمد سجزی]] بود که بر او شوریده بود. یعقوب نخست ری را گرفت. ظاهراً یعقوب به حسن بن زید پیغام داده بود تا عبداللّه بن محمد سِجزی را تحویل دهد. چون حسن بن زید سرباز زد، [[یعقوب لیث]] آهنگ نبرد با وی را کرد. در آغاز جنگ، حسن بن زید گریخت و به کوهستانهای دیلم پناه برد. یعقوب [[ساری]] و [[آمل]] را گرفت و در پی حسن بن زید به کوههای دیلم رفت. موقعیت جغرافیایی و آب و هوایی دیلم، کار را برای سپاهیان یعقوب دشوار ساخته بود. سرانجام بارانی که چهل روز پیاپی بارید، یعقوب را ناگزیر به عقبنشینی کرد.<ref>محمدبن جریر طبری، ج۹، ص۵۰۸ـ۵۰۹</ref> حسن بن زید در ۲۶۱ق، پس از رفتن یعقوب به [[سیستان]]، به طبرستان بازگشت. به دستور او، علویان به انتقام همراهی مردم [[چالوس]] با یعقوب، آن شهر را به آتش کشیدند.<ref>ابن اثیر، ج۷، ص۲۸۸</ref> | ||
===نبرد با احمد بن عبداللّه خُجستانی=== | ===نبرد با احمد بن عبداللّه خُجستانی=== | ||
در این هنگام، اوضاع [[طبرستان]] ناآرام بود و در [[گرگان]] که برادر حسن بن زید، محمد، بر آن حکومت | در این هنگام، اوضاع [[طبرستان]] ناآرام بود و در [[گرگان]] که برادر حسن بن زید، محمد، بر آن حکومت میکرد، گروهی از دیلمیان نافرمانی میکردند؛ ازاین رو، به دستور حسن بن زید، دست و پای هزار مرد دیلمی را، برای عبرت دیگران، بریدند. او همچنین در [[آمل]] گروهی از مخالفان خود را به قتل رساند.<ref>ابن اسفندیار، ج۱، ص۲۴۳، ۲۴۷ـ۲۴۸</ref> به این ترتیب، طبرستان را آرام کرد و تا سال ۲۶۶ق، بدون دغدغه، بر آنجا حکومت راند. در این سال، [[احمد بن عبداللّه خجستانی]]، از امرای صفاری، به [[گرگان]] حمله کرد. حسن بن زید، که غافلگیر شده بود، شکست خورد و به آمل رفت. در همین هنگام، [[حسن عقیقی]]، نایب حسن بن زید در ساری، ادعا کرد که حسن بن زید کشته شده است و برای خود از مردم [[بیعت]] گرفت. حسن بن زید به [[ساری]] رفت و حسن عقیقی را کشت.<ref>ابن اثیر، ج۷، ص۳۳۵</ref> | ||
==درگذشت== | ==درگذشت== | ||
حسن بن زید پیش از مرگ، برادرش محمد را به جانشینی خود برگزید. او در [[رجب]] یا [[شعبان]] ۲۷۰، بر اثر بیماری، درگذشت.<ref>محمدبن جریر طبری، ج۹، ص۶۶۶؛ ابن اثیر، ج۷، ص۴۰۷؛ افندی اصفهانی، ج۱، ص۱۸۸</ref> | حسن بن زید پیش از مرگ، برادرش محمد را به جانشینی خود برگزید. او در [[رجب]] یا [[شعبان]] ۲۷۰، بر اثر بیماری، درگذشت.<ref>محمدبن جریر طبری، ج۹، ص۶۶۶؛ ابن اثیر، ج۷، ص۴۰۷؛ افندی اصفهانی، ج۱، ص۱۸۸</ref> | ||
تنها فرزند او دختری بوده که پیش از سن ازدواج درگذشته است.<ref>بخاری، ص۲۶؛ بیهقی، ج۱، ص۲۵۶؛ قس افندی اصفهانی، ج۱، ص۱۸۹</ref> | تنها فرزند او دختری بوده که پیش از سن ازدواج درگذشته است.<ref>بخاری، ص۲۶؛ بیهقی، ج۱، ص۲۵۶؛ قس افندی اصفهانی، ج۱، ص۱۸۹</ref> | ||
==شخصیت حسن بن زید== | ==شخصیت حسن بن زید== | ||
[[ابن اثیر]]<ref>ج ۷، ص۴۰۷ـ۴۰۸</ref> وی را مردی معتقد، بخشنده و [[فقیه]] ذکر کرده است که همه ساله هزار [[دینار]] برای مرد پارسایی در [[بغداد]] میفرستاد تا وی آن را میان علویان شهر تقسیم کند. همچنین حسن بن زید به برپایی شعائر شیعی توجه فراوانی داشت، از جمله دستور داد تا عبارت «حی علی خیرِالعمل» در [[اذان]] ذکر شود، از «[[مسح بر خفین|مسح بر خُفَّین]]» نهی کرد و با دیدگاههای جبری و تشبیهی و عقیده به [[قدم قرآن|قِدَم قرآن]] به تندی برخورد میکرد و در این باره بخشنامهای به نواحی مختلف تحت حکومت خود فرستاده بود<ref>حاکم جشمی، ص۱۲۸ـ۱۲۹؛ ابن اسفندیار، ج۱، ص۲۴۰ـ ۲۴۱</ref> رفتار وی با مخالفانش نیز گاهی تند بوده است<ref>ابن اسفندیار، ج۱، ص۲۴۲</ref> و از این حیث بر او انتقاد کردهاند.<ref>بخاری، ص۲۶ـ۲۷؛ عمری، ص۲۱۸</ref> | [[ابن اثیر]]<ref>ج ۷، ص۴۰۷ـ۴۰۸</ref> وی را مردی معتقد، بخشنده و [[فقیه]] ذکر کرده است که همه ساله هزار [[دینار]] برای مرد پارسایی در [[بغداد]] میفرستاد تا وی آن را میان علویان شهر تقسیم کند. همچنین حسن بن زید به برپایی شعائر شیعی توجه فراوانی داشت، از جمله دستور داد تا عبارت «حی علی خیرِالعمل» در [[اذان]] ذکر شود، از «[[مسح بر خفین|مسح بر خُفَّین]]» نهی کرد و با دیدگاههای جبری و تشبیهی و عقیده به [[قدم قرآن|قِدَم قرآن]] به تندی برخورد میکرد و در این باره بخشنامهای به نواحی مختلف تحت حکومت خود فرستاده بود<ref>حاکم جشمی، ص۱۲۸ـ۱۲۹؛ ابن اسفندیار، ج۱، ص۲۴۰ـ ۲۴۱</ref> رفتار وی با مخالفانش نیز گاهی تند بوده است<ref>ابن اسفندیار، ج۱، ص۲۴۲</ref> و از این حیث بر او انتقاد کردهاند.<ref>بخاری، ص۲۶ـ۲۷؛ عمری، ص۲۱۸</ref> | ||
حسن بن زید از نظر جسمی، فردی قوی<ref>صفدی، ج۱۲، ص۲۰</ref> و مشهور به حالب / جالب الحجاره بود.<ref>ابن اسفندیار، ج۱، ص۹۴</ref> بیهقی<ref>ج ۱، ص۲۴۶</ref> این لقب را با توضیحاتی درباره معانی آن از آنِ [[اسماعیل بن حسن بن زید]] نیای حسن بن زید دانسته است. [[صفدی|صَفَدی]]، <ref>ج ۱۲، ص۲۰ـ۲۲</ref> احتمالاً به نقل از کتاب [[اخبارالخلفاء]] [[صولی]]، حسن بن زید را شاعر و آگاه به نقد شعر معرفی کرده و اشعاری نیز از وی نقل کرده است. | حسن بن زید از نظر جسمی، فردی قوی<ref>صفدی، ج۱۲، ص۲۰</ref> و مشهور به حالب / جالب الحجاره بود.<ref>ابن اسفندیار، ج۱، ص۹۴</ref> بیهقی<ref>ج ۱، ص۲۴۶</ref> این لقب را با توضیحاتی درباره معانی آن از آنِ [[اسماعیل بن حسن بن زید]] نیای حسن بن زید دانسته است. [[صفدی|صَفَدی]]، <ref>ج ۱۲، ص۲۰ـ۲۲</ref> احتمالاً به نقل از کتاب [[اخبارالخلفاء]] [[صولی]]، حسن بن زید را شاعر و آگاه به نقد شعر معرفی کرده و اشعاری نیز از وی نقل کرده است. | ||