بحث:مجردات
- سلام وادب وخدا قوت...این فراز(همچنین طبق قاعده امکان اشرف، سیر مخلوقات به واسطه این موجود نیز تا زمانی که به عالم ماده و مخلوقات مادی نرسند ویژگیهای ماده را نخواهند داشت.)به نظر می رسد مبهم است سیرمخلوقات...یعنی چه؟--Mahdi1382 (بحث) ۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۳ (+0330)
--رضا پوراسمعیل (بحث) ۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۵ (+0330)
- (مجرد تام موجودی است که در ذات و فعلش حالت بالقوه ندارد و فعلیت محض است. همچون خدا و عقول که نمیتوان برای آنها هیچ جنبه استکمالی فرض کرد.) ظاهراً بتوان به ویژگی تجرد خداوند هم اشارهای داشت (فإن الأشياء بحسب الاحتمال العقلي أربعة أقسام لأنها إما تام أو ناقص و الأول إما فوق التمام أو لا و الثاني إما مستكف بذاته أو بما لا يخرج عن قوام ذاته أو لا ثم إن العنصريات ناقصة محضة و الفلكيات مستكفية- و الواجب عز اسمه فوق التمام فلا بد أن يكون في الوجود موجود تام ليكون متوسطا بين ما هو فوق التمام و بين ما هو ناقص أو مستكف و هو العقل و ذلك لأنه لو صدر منه تعالى ناقص ابتداء و هو فوق التمام لانتفت المناسبة بين المفيض و المفاض عليه اسفار، ج۷، ص۲۷۲. الامرالیکم. Mahdi1382 (بحث) ۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۷ (+0330)
- @Mahdi1382: این تقسیم چهارگانه ظاهرا برای موجودات است نه تقسیم مجردات. مجردات حسب آنچه بنده برداشت کردم از متن نهایه به این دو دشته تقسیم میشود. این تقسیم چهارگانه که ظاهرا اولین بار توسط بوعلی در شفا ارائه شده مقسمش مجردات نیست.--رضا پوراسمعیل (بحث) ۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۵ (+0330)
با سلام
ضمن تشکر از زحمات نویسنده محترم:
- تعریفی که برای نظریه مثل در بخش یادداشت آمده است، به نظرم حالت گزارشی داشته باشد و گفته شود علامه طباطبایی این تعریف را بیان کرده، بهتر است. کمی با آنچه افلاطون گفته است فرق دارد. از نظر افلاطون نه تنها انواع، بلکه همه اشیاء جزئی نیز در عالم مثل یک مُثُلی دارند؛ حتی این کیبوردی که من دارم باهاش تایپ میکنم. این یک و دوم این که نقش علیت داشتن مُثُل، آن هم علت فاعلی در فلسفه افلاطون خیلی واضح و شفاف نیست. برخی شارحین به عنوان علت صوری از آنها یاد کردهاند. اساساً باور به وجود عوالم طولی و این که این عوالم نسبت به هم رابطه علّی و معلولی داشته باشند، پس از فیلون اسکندرانی و افلوطین در فلسفه طرح شده است.
- به جای استفاده از کلمه خیلی تخصصی «مساوقت» در بخش آخر، به نظرم گفته شود «تجرد» از اوصاف و کمالات وجود است کفایت میکند و لذا هر کجا که وجود میرود، اوصاف وجود نیز میرود. به قول مرحوم حاجی سبزواری «فكلما دارت حقيقة الوجود و أينما سرت دارت الكمالات معها و قهرت أينما قهرت و ضعفت حيثما ضعفت.»
H.ahmadi (بحث) ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۵۸ (+0330)
@H.ahmadi:
با تشکر از نکاتی که فرمودید تغییرات مدنظر اعمال گردید.-رضا پوراسمعیل (بحث)