Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۲۱۵
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
== پیوستن به امام حسین == | == پیوستن به امام حسین == | ||
زهیر از هواداران [[عثمان]] به شمار میرفت. در [[سال ۶۰ قمری]]، او و همسرش به همراه برخی از خویشاوندان و اهل قبیلهاش هنگام بازگشت از [[مناسک حج]] به [[کوفه]]، در یکی از منازل بین راه، با امام حسین(ع) و همراهانش که به سوی کوفه در حرکت بودند _هم منزل_ روبرو شدند. بنابر نقل [[دینوری]]، این ملاقات در منزلگاه [[زرود|زَرُود]] انجام گرفته است.<ref> الاخبار الطوال، ص۲۴۶.</ref> | زهیر از هواداران [[عثمان]] به شمار میرفت. در [[سال ۶۰ قمری]]، او و همسرش به همراه برخی از خویشاوندان و اهل قبیلهاش هنگام بازگشت از [[مناسک حج]] به [[کوفه]]، در یکی از منازل بین راه، با امام حسین(ع) و همراهانش که به سوی کوفه در حرکت بودند _هم منزل_ روبرو شدند. بنابر نقل [[دینوری]]، این ملاقات در منزلگاه [[زرود|زَرُود]] انجام گرفته است.<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۴۶.</ref> | ||
امام حسین(ع) شخصی را نزد زهیر فرستاد و خواستار ملاقات با او شد. زهیر در ابتدا تمایلی به این دیدار نشان نداد؛ اما به توصیه همسرش- دیلم یا دَلْهم دختر عَمرو<ref> انساب الاشراف ج۳، ص۱۶۷؛ تاریخ | امام حسین(ع) شخصی را نزد زهیر فرستاد و خواستار ملاقات با او شد. زهیر در ابتدا تمایلی به این دیدار نشان نداد؛ اما به توصیه همسرش- دیلم یا دَلْهم دختر عَمرو<ref>بلاذری، انساب الاشراف ج۳، ص۱۶۷؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۹۸.</ref> به محضر امام حسین(ع) حاضر شد. این دیدار مسیر زندگانی زهیر را تغییر داد. او پس از این ملاقات، شادمان نزد خانواده و دوستانش بازگشت و فرمان داد تا [[خیمه]] و بار و بُنه او را به کنار خیمه امام حسین(ع) منتقل کنند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۷-۱۶۸؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۹۸؛ تنقیح المقال، ج۱، ص۴۵۲-۴۵۳.</ref> | ||
زهیر با همسرش نیز وداع کرد و بنا به نقلی همسرش را طلاق داده و به او گفت: «نزد خانوادهات برگرد، زیرا نمیخواهم از سوی من چیزی جز خوبی به تو برسد.»<ref>تاریخ الطبری، | زهیر با همسرش نیز وداع کرد و بنا به نقلی همسرش را طلاق داده و به او گفت: «نزد خانوادهات برگرد، زیرا نمیخواهم از سوی من چیزی جز خوبی به تو برسد.»<ref>تاریخ الطبری، ج۴،، ص۳۹۶ و شیخ مفید، الارشاد، ص۷۲ - ۷۳ و فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص۱۷۸ و ابن نما؛ مثیر الاحزان، صص ۴۶ - ۴۷.</ref> | ||
زهیر بعد از وداع با همسرش، به همراهانش گفت: «هر که دوستدار شهادت است، همراه من بیاید، و گرنه برود و این آخرین دیدار من با شماست.<ref> الاخبار الطوال، ص۲۴۶-۲۴۷.</ref> | زهیر بعد از وداع با همسرش، به همراهانش گفت: «هر که دوستدار شهادت است، همراه من بیاید، و گرنه برود و این آخرین دیدار من با شماست.<ref> الاخبار الطوال، ص۲۴۶-۲۴۷.</ref> | ||
زهیر خاطرهای برای آنان نقل کرد و گفت: زمانی که به [[جنگ بلنجر]] رفته بودیم، به پیروزی و غنایم فراوانی دست یافتیم و بسیار خوشحال شدیم. [[سلمان فارسی]] -در برخی منابع به جای سلمان فارسی، [[سلمان باهلی]] گفته شده است.-<ref> تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۹۹.</ref> که همراه ما بود گفت: «آنگاه که سید جوانان آل محمّد(ص) را درک کردید، از پیکار و کشته شدن در کنار او بیش از دستیابی به این غنایم شادمان باشید.<ref> تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۹۹؛ | زهیر خاطرهای برای آنان نقل کرد و گفت: زمانی که به [[جنگ بلنجر]] رفته بودیم، به پیروزی و غنایم فراوانی دست یافتیم و بسیار خوشحال شدیم. [[سلمان فارسی]] -در برخی منابع به جای سلمان فارسی، [[سلمان باهلی]] گفته شده است.-<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۹۹.</ref> که همراه ما بود گفت: «آنگاه که سید جوانان آل محمّد(ص) را درک کردید، از پیکار و کشته شدن در کنار او بیش از دستیابی به این غنایم شادمان باشید.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۹۹؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۷۳؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۲؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۳۲۳؛ معجم ما استعجم ج۱، ص۲۷۶؛ شیخ مفید، ص۷۳؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۲، ص۱۷۸؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، ۱۹۶۵ق، ج۴، ص۴۲.</ref> | ||
برخی منابع آوردهاند [[سلمان بن مضارب]]، پسر عموی زهیر نیز با وی همراه شد و به سپاه امام حسین(ع) پیوست. | برخی منابع آوردهاند [[سلمان بن مضارب]]، پسر عموی زهیر نیز با وی همراه شد و به سپاه امام حسین(ع) پیوست. | ||
*'''سخنان زهیر در ذو حسم''' | *'''سخنان زهیر در ذو حسم''' | ||
امام حسین(ع) پس از برخورد با سپاهیان [[حر بن یزید ریاحی|حر]]، در منزل [[ذوحسم|ذو حُسَم]] خطابهای ایراد فرمودند و طی آن از دگرگونی دنیا و کژیهای حاکم شده بر جامعه و پست و ناچیز بودن زندگی، سخن گفته و فرمودند: «...مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیکنند؛ مؤمن باید حق طلب و مایل به لقای پروردگار باشد؛ مرگ را من جز شهادت نمییابم و زندگانی را غیر از ننگ و خفّت نمیدانم.»<ref> تاریخ الطبری، ص۳۹۶.</ref> | امام حسین(ع) پس از برخورد با سپاهیان [[حر بن یزید ریاحی|حر]]، در منزل [[ذوحسم|ذو حُسَم]] خطابهای ایراد فرمودند و طی آن از دگرگونی دنیا و کژیهای حاکم شده بر جامعه و پست و ناچیز بودن زندگی، سخن گفته و فرمودند: «...مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیکنند؛ مؤمن باید حق طلب و مایل به لقای پروردگار باشد؛ مرگ را من جز شهادت نمییابم و زندگانی را غیر از ننگ و خفّت نمیدانم.»<ref>طبری، تاریخ الطبری، ص۳۹۶.</ref> | ||
پس از اتمام سخنرانی امام(ع)، زهیر نخستین کسی بود که آمادگی خود را برای اجرای دستورهای آن حضرت اعلام داشت؛ و گفت: | پس از اتمام سخنرانی امام(ع)، زهیر نخستین کسی بود که آمادگی خود را برای اجرای دستورهای آن حضرت اعلام داشت؛ و گفت: | ||
«ای پسر پیامبر که خداوند تو را قرین هدایت بدارد، گفتارت را شنیدیم، به خدا سوگند که اگر ما میتوانستیم برای همیشه در این دنیا زندگی کنیم و تمام امکانات آن را در اختیار داشتیم، باز هم شمشیر زدن در رکاب تو را انتخاب میکردیم.» امام(ع) نیز در پاسخ، برای او دعای خیر کرد.<ref> انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۱؛ تاریخ الطبری، ج۴، | «ای پسر پیامبر که خداوند تو را قرین هدایت بدارد، گفتارت را شنیدیم، به خدا سوگند که اگر ما میتوانستیم برای همیشه در این دنیا زندگی کنیم و تمام امکانات آن را در اختیار داشتیم، باز هم شمشیر زدن در رکاب تو را انتخاب میکردیم.» امام(ع) نیز در پاسخ، برای او دعای خیر کرد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۱؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۰۵؛ابن طاووس، الملهوف، ص۱۳۸.</ref> | ||
* '''پیشنهاد جنگ با حر''' | * '''پیشنهاد جنگ با حر''' | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
زهیر گفت: "به خدا سوگند چنان میبینم که پس از این، کار بر ما سختتر گردد، یابن رسول الله(ص)! اکنون جنگ با این گروه [حر و یارانش] برای ما آسانتر است از جنگ با آنهایی که از پی این گروه میآیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی میآیند که ما را طاقت مبارزه با آنها نیست." امام(ع) فرمود: «من آغازکننده جنگ نخواهم بود.» | زهیر گفت: "به خدا سوگند چنان میبینم که پس از این، کار بر ما سختتر گردد، یابن رسول الله(ص)! اکنون جنگ با این گروه [حر و یارانش] برای ما آسانتر است از جنگ با آنهایی که از پی این گروه میآیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی میآیند که ما را طاقت مبارزه با آنها نیست." امام(ع) فرمود: «من آغازکننده جنگ نخواهم بود.» | ||
زهیر گفت: "در این نزدیکی و در کنار [[فرات]] آبادیای است که دارای استحکامات طبیعی است؛ در آنجا فرود آییم. و اگر این عده جلوی ما را گرفتند با آنان میجنگیم که جنگ با این گروه برای ما آسانتر است از کسانی که بعدا میآیند." امام حسین(ع) نام آبادی را پرسید. زهیر گفت: [[عقر]]. امام(ع) فرمود: "پناه میبرم به خدا از "عقر!"<ref> انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۶؛ الکامل فی التاریخ ج۴، ص۵۱-۵۲. الاخبار الطوال، ص۲۵۱-۲۵۲؛ تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۰۹؛ | زهیر گفت: "در این نزدیکی و در کنار [[فرات]] آبادیای است که دارای استحکامات طبیعی است؛ در آنجا فرود آییم. و اگر این عده جلوی ما را گرفتند با آنان میجنگیم که جنگ با این گروه برای ما آسانتر است از کسانی که بعدا میآیند." امام حسین(ع) نام آبادی را پرسید. زهیر گفت: [[عقر]]. امام(ع) فرمود: "پناه میبرم به خدا از "عقر!"<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ج۴، ص۵۱-۵۲. دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۵۱-۲۵۲؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۰۹؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۸۳-۸۴.</ref> | ||
== روز تاسوعا == | == روز تاسوعا == | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
عزره گفت:ای زهیر، تو که [[شیعه]] این خاندان نبودی و طرفدارعثمان بودی! | عزره گفت:ای زهیر، تو که [[شیعه]] این خاندان نبودی و طرفدارعثمان بودی! | ||
زهیر گفت: «آیا اینکه اکنون در کنار حسینم، برایت کافی نیست که بدانی من پیرو این خاندانم؟! به خدا سوگند من هرگز به [[امام حسین(ع)|حسین بن علی(ع)]] نامهای ننوشتم و فرستادهای نزدش نفرستادم و هرگز به او وعده یاری ندادم، لیکن مسیر راه، من و او را با هم یک جا گرد آورد، چون او را دیدم و یاد رسول خدا(ص) و منزلت حسین نزد او افتادم و دانستم که سوی دشمن خویش و حزب شما میرود آن گاه مصلحت چنین دیدم که یاریاش دهم و در حزب او باشم و جان خویش را برای آنچه که شما از حق خدا و رسول(ص) ضایع کردید سپر جانش گردانم.»<ref> الفتوح، ج۵، ص۱۷۷-۱۷۸؛ انساب الاشراف ج۳، ص۱۸۴؛ مقتل | زهیر گفت: «آیا اینکه اکنون در کنار حسینم، برایت کافی نیست که بدانی من پیرو این خاندانم؟! به خدا سوگند من هرگز به [[امام حسین(ع)|حسین بن علی(ع)]] نامهای ننوشتم و فرستادهای نزدش نفرستادم و هرگز به او وعده یاری ندادم، لیکن مسیر راه، من و او را با هم یک جا گرد آورد، چون او را دیدم و یاد رسول خدا(ص) و منزلت حسین نزد او افتادم و دانستم که سوی دشمن خویش و حزب شما میرود آن گاه مصلحت چنین دیدم که یاریاش دهم و در حزب او باشم و جان خویش را برای آنچه که شما از حق خدا و رسول(ص) ضایع کردید سپر جانش گردانم.»<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۱۷۷-۱۷۸؛ بلاذری، انساب الاشراف ج۳، ص۱۸۴؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۴؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۱۵-۳۱۶.</ref> | ||
== شب عاشورا == | == شب عاشورا == | ||
[[شب عاشورا]]، پس از آنکه، امام(ع) بیعت خود را از اصحاب و اهل بیتش برداشته و به آنان اجازه رفتن و نجات جان خویشتن داد؛ اصحاب آن حضرت(ع) هر کدام به نوعی وفاداری و پایداری خود را اعلام داشتند؛ پس از سخنان اهل بیت امام(ع)، [[مسلم بن عوسجه]] و پس از او زهیر بن قین برخاسته و گفت: «به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم، و سپس کشته شوم، تا هزار مرتبه، تا خداوند تو و اهل بیتت را از کشته شدن در امان دارد!»<ref> تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۱۸؛ | [[شب عاشورا]]، پس از آنکه، امام(ع) بیعت خود را از اصحاب و اهل بیتش برداشته و به آنان اجازه رفتن و نجات جان خویشتن داد؛ اصحاب آن حضرت(ع) هر کدام به نوعی وفاداری و پایداری خود را اعلام داشتند؛ پس از سخنان اهل بیت امام(ع)، [[مسلم بن عوسجه]] و پس از او زهیر بن قین برخاسته و گفت: «به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم، و سپس کشته شوم، تا هزار مرتبه، تا خداوند تو و اهل بیتت را از کشته شدن در امان دارد!»<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۱۸؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۲؛ ابن طاووس، الملهوف، ص۱۵۳.</ref> | ||
==واقعه عاشورا== | ==واقعه عاشورا== | ||
=== فرماندهی جناح راست=== | === فرماندهی جناح راست=== | ||
صبح [[واقعه عاشورا|عاشورا]] پس از اقامه نماز صبح، امام حسین(ع) یاران و لشکر خود را سازماندهی کرده و زهیر بن قین را فرمانده جناح راست لشکر و [[حبیب بن مظاهر]] را فرمانده جناح چپ لشکر کرد و پرچم جنگ را نیز به دست برادرش [[ابوالفضل العباس|عباس(ع)]] سپرد.<ref> تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۲۰. انساب | صبح [[واقعه عاشورا|عاشورا]] پس از اقامه نماز صبح، امام حسین(ع) یاران و لشکر خود را سازماندهی کرده و زهیر بن قین را فرمانده جناح راست لشکر و [[حبیب بن مظاهر]] را فرمانده جناح چپ لشکر کرد و پرچم جنگ را نیز به دست برادرش [[ابوالفضل العباس|عباس(ع)]] سپرد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۲۰. بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۷؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۵؛ دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۵۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۹؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۶-۷.</ref> | ||
=== نصیحت سپاه عمر سعد === | === نصیحت سپاه عمر سعد === | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
زهیر گفت: «آیا مرا از مرگ میترسانی؟ به خدا سوگند مرگ با حسین(ع) از جاودانگی با شما نزد من محبوبتر است.» آنگاه رو به مردم کرد و با صدای بلند گفت: «ای بندگان خدا مبادا افرادی چنین پست و فرومایه شما را از دینتان گمراه کنند. به خدا قسم مردمی که خون فرزندان و خاندان محمد(ص) را بریزند و یاوران و مدافعانشان را به قتل برسانند به [[شفاعت]] آن حضرت(ص) نخواهند رسید.» | زهیر گفت: «آیا مرا از مرگ میترسانی؟ به خدا سوگند مرگ با حسین(ع) از جاودانگی با شما نزد من محبوبتر است.» آنگاه رو به مردم کرد و با صدای بلند گفت: «ای بندگان خدا مبادا افرادی چنین پست و فرومایه شما را از دینتان گمراه کنند. به خدا قسم مردمی که خون فرزندان و خاندان محمد(ص) را بریزند و یاوران و مدافعانشان را به قتل برسانند به [[شفاعت]] آن حضرت(ص) نخواهند رسید.» | ||
در این هنگام از میان سپاه امام(ع) کسی زهیر را صدا زده و گفت: «اباعبدالله(ع) میفرماید برگرد همانطور که مؤمن آل فرعون قومش را نصیحت کرد و به حالشان فایدهای نداشت، تو نیز اینان را نصیحت کردی و اگر فایدهای داشته باشد همین اندازه کافی است.»<ref> تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۲۳-۳۲۴؛ الکامل فی | در این هنگام از میان سپاه امام(ع) کسی زهیر را صدا زده و گفت: «اباعبدالله(ع) میفرماید برگرد همانطور که مؤمن آل فرعون قومش را نصیحت کرد و به حالشان فایدهای نداشت، تو نیز اینان را نصیحت کردی و اگر فایدهای داشته باشد همین اندازه کافی است.»<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۲۳-۳۲۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۳-۶۴. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۴-۲۴۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۸-۱۸۹.</ref> | ||
=== شهرت زهیر نزد کوفیان === | === شهرت زهیر نزد کوفیان === | ||
زهیر نزد کوفیان شخصیتی شجاع، ممتاز و مشهور بود. به همین خاطر در اولین ساعتهای روز عاشورا زهیر از سوی سالم و یسار -غلامان [[زیاد بن ابیه]] و عبیدالله بن زیاد- که مبارز میطلبیدند و رجز میخواندند، به مبارزه دعوت شد. وقتی [[عبدالله بن عمیر کلبی]] به مصاف آنها رفت، آن دو به وی گفتند: «ما تو را نمیشناسیم. بگذار زهیر بن قین یا [[حبیب بن مظاهر]] به جنگ ما بیاید.<ref> تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۲۷؛ الارشاد، ج۲، ص۱۰۱.</ref> | زهیر نزد کوفیان شخصیتی شجاع، ممتاز و مشهور بود. به همین خاطر در اولین ساعتهای روز عاشورا زهیر از سوی سالم و یسار -غلامان [[زیاد بن ابیه]] و عبیدالله بن زیاد- که مبارز میطلبیدند و رجز میخواندند، به مبارزه دعوت شد. وقتی [[عبدالله بن عمیر کلبی]] به مصاف آنها رفت، آن دو به وی گفتند: «ما تو را نمیشناسیم. بگذار زهیر بن قین یا [[حبیب بن مظاهر]] به جنگ ما بیاید.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۲۷؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۰۱.</ref> | ||
پس زهیر از جای برخاست تا در میدان رزم به ندای آن دو جواب محکمی بدهد؛ اما امام حسین(ع) به او اجازه نبرد نداد و عبدالله بن عمیر را به نبرد با آن دو فرستاد. | پس زهیر از جای برخاست تا در میدان رزم به ندای آن دو جواب محکمی بدهد؛ اما امام حسین(ع) به او اجازه نبرد نداد و عبدالله بن عمیر را به نبرد با آن دو فرستاد. | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
در لحظات آغازین جنگ، [[شمربن ذی الجوشن]] با گروهی از یارانش از پشت خیمهها به خیمههای امام حسین(ع) نزدیک شدند. او با نیزهاش به خیمه امام حسین(ع) ضربهای زد و فریاد برآورد: «آتش بیاورید تا این خانه را با اهلش بسوزانم.» امام(ع) با دیدن این صحنه فریاد زد: | در لحظات آغازین جنگ، [[شمربن ذی الجوشن]] با گروهی از یارانش از پشت خیمهها به خیمههای امام حسین(ع) نزدیک شدند. او با نیزهاش به خیمه امام حسین(ع) ضربهای زد و فریاد برآورد: «آتش بیاورید تا این خانه را با اهلش بسوزانم.» امام(ع) با دیدن این صحنه فریاد زد: | ||
«ای پسر ذی الجوشن؛ تو آتش میخواهی تا خانهام را بر خاندانم به آتش بکشانی؟ خدا تو را با آتش بسوزاند.» | «ای پسر ذی الجوشن؛ تو آتش میخواهی تا خانهام را بر خاندانم به آتش بکشانی؟ خدا تو را با آتش بسوزاند.» | ||
در آن حال زهیر با ده نفر از اصحابش بر شمر و یارانش حمله بردند و آنان را از آنجا فراری داد. در این حمله زهیر اباعزه ضبابی را که از یاران و خویشاوندان شمر بود به هلاکت رساند.<ref> تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۳۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۹-۷۰؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۴؛ الارشاد، ج۲، ص۱۰۵.</ref> | در آن حال زهیر با ده نفر از اصحابش بر شمر و یارانش حمله بردند و آنان را از آنجا فراری داد. در این حمله زهیر اباعزه ضبابی را که از یاران و خویشاوندان شمر بود به هلاکت رساند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۳۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۹-۷۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۴؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۰۵.</ref> | ||
=== نبرد دو نفره === | === نبرد دو نفره === | ||
بنابر نقلی، پس از آنکه حبیب بن مظاهر قبل از ظهر عاشورا به شهادت رسید، زهیر و [[حر بن یزید ریاحی]] با هم به میدان رفتند. آن دو در جنگ یکدیگر را حمایت میکردند و هر گاه یکی از آنان در محاصره قرار میگرفت، دیگری به کمکش میشتافت. آنان پیوسته میجنگیدند تا این که حر به شهادت رسید. زهیر نیز به اردوگاه برگشت.<ref> تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۳۶؛ الکامل فی التاریخ ج۴، ص۷۱؛ انساب الاشراف ج۳، ص۱۹۵.</ref> | بنابر نقلی، پس از آنکه حبیب بن مظاهر قبل از ظهر عاشورا به شهادت رسید، زهیر و [[حر بن یزید ریاحی]] با هم به میدان رفتند. آن دو در جنگ یکدیگر را حمایت میکردند و هر گاه یکی از آنان در محاصره قرار میگرفت، دیگری به کمکش میشتافت. آنان پیوسته میجنگیدند تا این که حر به شهادت رسید. زهیر نیز به اردوگاه برگشت.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۳۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ج۴، ص۷۱؛ بلاذری، انساب الاشراف ج۳، ص۱۹۵.</ref> | ||
=== محافظت از نمازگزاران ظهر عاشورا === | === محافظت از نمازگزاران ظهر عاشورا === | ||
زمان نماز ظهر وقتی امام(ع) همراه جمعی از یارانش، به [[نماز خوف]] ایستادند، زهیر بن قین و [[سعید بن عبدالله حنفی]] در برابر امام(ع) و حدود نیمی از یاران آن حضرت(ع) ایستادند تا از نمازگزاران در برابر حملات دشمن محافظت کنند. آنان خود را سپر تیرها و هجمههای دشمنان قرار میدادند تا این که نماز امام(ع) و یارانش اقامه شد.<ref> مقتل | زمان نماز ظهر وقتی امام(ع) همراه جمعی از یارانش، به [[نماز خوف]] ایستادند، زهیر بن قین و [[سعید بن عبدالله حنفی]] در برابر امام(ع) و حدود نیمی از یاران آن حضرت(ع) ایستادند تا از نمازگزاران در برابر حملات دشمن محافظت کنند. آنان خود را سپر تیرها و هجمههای دشمنان قرار میدادند تا این که نماز امام(ع) و یارانش اقامه شد.<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۲۰؛ ابن طاووس، الملهوف، ص۱۶۵.</ref> | ||
== شهادت زهیر == | == شهادت زهیر == | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۷۴: | ||
نقل شده است او صد و بیست تن از دشمنان را در میدان نبرد به هلاکت رساند. | نقل شده است او صد و بیست تن از دشمنان را در میدان نبرد به هلاکت رساند. | ||
سرانجام زهیر به دست [[کثیر بن عبدالله شعبی]] و [[مهاجر بن اوس تمیمی]] به شهادت رسید.<ref> مناقب آل ابی طالب ج۳، ص۲۲۵؛ تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۳۶؛ انساب الاشراف ج۳، ص۱۹۶؛ | سرانجام زهیر به دست [[کثیر بن عبدالله شعبی]] و [[مهاجر بن اوس تمیمی]] به شهادت رسید.<ref>ابن شهرآَوب، مناقب آل ابی طالب ج۳، ص۲۲۵؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۳۶؛ بلاذری، انساب الاشراف ج۳، ص۱۹۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۱.</ref> | ||
== دعای امام حسین(ع)== | == دعای امام حسین(ع)== | ||
امام حسین(ع) پس از شهادت زهیر فرمود:ای زهیر خداوند تو را از رحمتش دور نسازد و خداوند کشندگان تو را [[لعنت]] کند و قاتلان تو را همانند لعنت شدگان [[مسخ]] شده ([[بنی اسرائیل]]) به لعنت ابدی خود گرفتار سازد.»<ref> مقتل | امام حسین(ع) پس از شهادت زهیر فرمود:ای زهیر خداوند تو را از رحمتش دور نسازد و خداوند کشندگان تو را [[لعنت]] کند و قاتلان تو را همانند لعنت شدگان [[مسخ]] شده ([[بنی اسرائیل]]) به لعنت ابدی خود گرفتار سازد.»<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۲۳.</ref> | ||
==نام زهیر در زیارت شهداء == | ==نام زهیر در زیارت شهداء == | ||
در [[زیارت شهدا]] دربارۀ زهیر بن قین آمده: | در [[زیارت شهدا]] دربارۀ زهیر بن قین آمده: | ||
سلام به زهیر فرزند قین بجلی آن که چون امام(ع) به او اجازه بازگشت داد در پاسخ گفت: نه به خدا سوگند هرگز فرزند رسول خدا(ص) را که درود خدا بر او و آلش باد ترک نخواهم کرد آیا فرزند رسول خدا(ص) را در حالی که اسیر در دست دشمنان است رها کنم و خود را نجات دهم خداوند آن روز را بر من نیاورد.<ref> | سلام به زهیر فرزند قین بجلی آن که چون امام(ع) به او اجازه بازگشت داد در پاسخ گفت: نه به خدا سوگند هرگز فرزند رسول خدا(ص) را که درود خدا بر او و آلش باد ترک نخواهم کرد آیا فرزند رسول خدا(ص) را در حالی که اسیر در دست دشمنان است رها کنم و خود را نجات دهم خداوند آن روز را بر من نیاورد.<ref>ابن طاووس، الاقبال، ج۳، ص۷۷-۷۸.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |