پرش به محتوا

حجرالاسود: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۶۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۴
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Smnazem
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Pourrezaei
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''حَجَرالأسود''' (صورت عربى آن: الحجرالأسودسنگى مقدّس، داراى پیشینه کهن و جایگاهى ویژه در فرهنگ اسلامى و [[مناسک حج]]. این سنگ در رکن شرقى [[کعبه]] (که به رکن اسود یا رکن حَجَرى نیز معروف است) در ارتفاع یک متر و نیم از زمین نصب شده است.
'''حَجَرالأسود''' (صورت عربی آن: الحَجَرُالأسوَدسنگی مقدّس، دارای پیشینه کهن و جایگاهی ویژه در فرهنگ اسلامی و [[مناسک حج]]. این سنگ در رُکن شرقی [[کعبه]] (که به رکن اسود یا رکن حَجَری نیز معروف است) در ارتفاع یک متر و نیم از زمین نصب شده است.
[[تصویر:کعبه.jpg|بندانگشتی|170px|چپ]]
[[تصویر:کعبه.jpg|بندانگشتی|170px|چپ]]


حجرالاسود پیش از [[اسلام]] نیز مورد احترام بود؛ با این حال هیچ‌گاه در طول تاریخ، حتى در دوره [[جاهلیت]] که پرستش سنگ‌ها رایج بوده و حجر الاسود نیز بسیار مورد تکریم بوده، پرستیده نشده و در شمار بت‌ها قرار نگرفته، بلکه همواره رمز [[توحید]] خالص و نفى شرک بوده است.<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 241؛ مروارید، قوامیس الحج، ص 846</ref>
حجرالاسود پیش از [[اسلام]] نیز مورد احترام بود؛ با این حال هیچ‌گاه در طول تاریخ، حتی در دوره [[جاهلیت]] که پرستش سنگ‌ها رایج بوده و حجر الاسود نیز بسیار مورد تکریم بوده، پرستیده نشده و در شمار بت‌ها قرار نگرفته، بلکه همواره رمز [[توحید]] خالص و نفی شرک بوده است.<ref>محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۴۱؛ مروارید، قوامیس الحج، ص۸۴۶</ref>


== نام‌گذاری ==
== نام‌گذاری ==
[[تصویر:حجرالاسود1.jpg|بندانگشتی|200px|چپ]]
[[تصویر:حجرالاسود1.jpg|بندانگشتی|200px|چپ]]
حجر الاسود به معنای «سنگ سیاه» است که این نام به علت رنگ سیاه این سنگ به آن داده شده است. برخى از آن با عنوان «حجرالأسعد» (سنگ خوشبخت و خوش‌اقبال) یاد کرده‌اند.<ref>رجوع کنید به دهخدا، لغتنامه، ذیل مادّه؛ مروارید، قوامیس الحج، ص 846</ref> به‌ نوشته ابن‌ظهیره، اگر «أسود» از ریشه «سَوْدَدْ» به معناى سرورى و سیادت باشد، «حجرالأسود» به معناى سنگى خواهد بود که منزلت آن از همه سنگ‌ها برتر و بالاتر است.<ref>ابن‌ظهیره، الجامع اللطیف، ص 41</ref>
حجر الاسود به معنای «سنگ سیاه» است که این نام به علت رنگ سیاه این سنگ به آن داده شده است. برخی از آن با عنوان «حجرالأسود» (سنگ خوشبخت و خوش‌اقبال) یاد کرده‌اند.<ref>رجوع کنید به دهخدا، لغتنامه، ذیل مادّه؛ مروارید، قوامیس الحج، ص۸۴۶</ref> به‌ نوشته ابن‌ظهیره، اگر «أسود» از ریشه «سَوْدَدْ» به معنای سروری و سیادت باشد، «حجرالأسود» به معنای سنگی خواهد بود که منزلت آن از همه سنگ‌ها برتر و بالاتر است.<ref>ابن‌ظهیره، الجامع اللطیف، ص۴۱</ref>


== شکل ظاهری ==
== شکل ظاهری ==
حجرالاسود، صیقلى و به شکل بیضى نامنظم است. رنگ آن سیاه مایل به سرخ است و لکه‌هاى سرخ‌رنگ و رگه‌هاى زردرنگى بر روى آن دیده می‌شود.<ref>خربوطلى، تاریخ الکعبة، ص 21</ref> گفته شده که تیرگى و سیاهى شدید آن به‌سبب آتش‌سوزى کعبه بوده است که یک بار در [[دوره جاهلیت]] و بار دیگر در زمان [[خلافت]] [[یزید بن‌ معاویه]] روى داد.<ref>ازرقى، اخبار مکة، ص 32؛ رجوع کنید به سطور بعد</ref>
حجرالاسود، صیقلی و به شکل بیضی نامنظم است. رنگ آن سیاه مایل به سرخ است و لکه‌های سرخ‌رنگ و رگه‌های زردرنگی بر روی آن دیده می‌شود.<ref>خربوطلی، تاریخ الکعبة، ص۲۱</ref> گفته شده که تیرگی و سیاهی شدید آن به‌سبب آتش‌سوزی کعبه بوده است که یک بار در [[دوره جاهلیت]] و بار دیگر در زمان [[خلافت]] [[یزید بن معاویه]] روی داد.<ref>ازرقی، اخبار مکة، ص۳۲؛ رجوع کنید به سطور بعد</ref>


[[تصویر:حجرالاسود.jpg|بندانگشتی|170px|چپ|امروزه تنها هشت تكه از حجرالاسود قابل مشاهده است]]
[[تصویر:حجرالاسود.jpg|بندانگشتی|170px|چپ|امروزه تنها هشت تکه از حجرالاسود قابل مشاهده است]]
در طی تاریخ، این سنگ بارها مورد حمله افراد مختلفی قرار گرفته و خرد شده است. به همین دلیل ملاطی از چسب ساخته‌اند و آن تکه‌ها را در آن قرار داده‌اند.<ref>نک ادامه مقاله</ref> از این رو، توصیف دقیق و کامل حجرالأسود براى ما میسر نیست؛ زیرا به علت ملاطی که دور سنگ را گرفته است اکنون تنها هشت قطعه کوچک از سنگ دیده می‌شود که بزرگ‌ترین آنها به اندازه یک خرماست. روایت مى‌شود که این قطعه‌ها مجموعاً پانزده عدد بوده‌اند که هفت عدد آنها در میان ملاط قهوه‌اى رنگ ـ نگهدارنده‌اى که هر استلام‌کننده حجرالأسود آن را مشاهده مى‌کند ـ پنهان شده است.<ref>کردی، ، مکه و مدینه: تصویری از توسعه و نوسازی، ص 101</ref> بی‌ترید قرن‌ها تماس دستان بشر با این سنگ و ملاط دور آن، موجب صیقلی‌تر شدن و تغییر رنگ آن شده است.
در طی تاریخ، این سنگ بارها مورد حمله افراد مختلفی قرار گرفته و خرد شده است. به همین دلیل ملاطی از چسب ساخته‌اند و آن تکه‌ها را در آن قرار داده‌اند.<ref>نک ادامه مقاله</ref> از این رو، توصیف دقیق و کامل حجرالأسود برای ما میسر نیست؛ زیرا به علت ملاطی که دور سنگ را گرفته است اکنون تنها هشت قطعه کوچک از سنگ دیده می‌شود که بزرگ‌ترین آنها به اندازه یک خرماست. روایت می‌شود که این قطعه‌ها مجموعاً پانزده عدد بوده‌اند که هفت عدد آنها در میان ملاط قهوه‌ای رنگ ـ نگهدارنده‌ای که هر استلام‌کننده حجرالأسود آن را مشاهده می‌کند ـ پنهان شده است.<ref>کردی،، مکه و مدینه: تصویری از توسعه و نوسازی، ص۱۰۱</ref> بی‌ترید قرن‌ها تماس دستان بشر با این سنگ و ملاط دور آن، موجب صیقلی‌تر شدن و تغییر رنگ آن شده است.


یکی از جهانگردان غربی که در قرن نوزده به [[مکه]] سفر کرده است، حجر الاسود را چنین توصیف کرده است:
یکی از جهانگردان غربی که در قرن نوزده به [[مکه]] سفر کرده است، حجر الاسود را چنین توصیف کرده است:
:::این سنگ یک بیضی نامنظم است که حدود هفت اینچ (18 سانتی‌متر) قطر دارد و سطحی ناهموار دارد. این سنگ از حدود یک دوجین سنگ‌های کوچک‌تر با اندازه‌ها و شکل‌های مختلف تشکیل شده است که به وسیلة مقداری ملاط به‌خوبی به هم دیگر چسبانده شده‌اند و صیقلی شده‌اند. چنین به نظر می‌رسد که این سنگ با ضربه‌ای خشونت‌آمیز، به قطعات متعددی خرد شده و مجددا به هم چسبانده شده است.<ref> Quoted in Hughes, A Dictionary of Islam, p. 154</ref>
:::این سنگ یک بیضی نامنظم است که حدود هفت اینچ (۱۸ سانتی‌متر) قطر دارد و سطحی ناهموار دارد. این سنگ از حدود یک دوجین سنگ‌های کوچک‌تر با اندازه‌ها و شکل‌های مختلف تشکیل شده است که به وسیلة مقداری ملاط به‌خوبی به هم دیگر چسبانده و صیقلی شده‌اند. چنین به نظر می‌رسد که این سنگ با ضربه‌ای خشونت‌آمیز، به قطعات متعددی خرد شده و مجددا به هم چسبانده شده است.<ref> Quoted in Hughes, A Dictionary of Islam, p. 154</ref>


این مخلوط سنگ و ملاط نیز داخلی قابی بیضی‌شکل که از نقره ساخته‌شده است قرار دارد. نخستین کسى که براى حجر الاسود قاب نقره ساخت، [[عبدالله بن‌زبیر]] بود و از آن پس پیوسته خلیفگان و امیران و ثروتمندان نسبت به ساخت قاب از طلا و نقره اقدام کرده‌اند. آخرین کسى که پیش از دوران سعودى قابى از نقره خالص براى حجرالأسود تقدیم کرد سلطان محمد رشاد خان بود که در سال 1331ه بدین کار همت گماشت. در سال 1366ه ملک عبدالعزیز قسمتى از این قاب را نوسازى کرد و در سال 1375ه ملک سعود قاب محمد رشاد را با قاب جدید دیگرى از نقره خالص جایگزین ساخت. <ref>عبیدالله کردی، مکه و مدینه: تصویری از توسعه و نوسازی، ص 101</ref>
این مخلوط سنگ و ملاط نیز داخلی قابی بیضی‌شکل که از نقره ساخته‌شده است قرار دارد. نخستین کسی که برای حجر الاسود قاب نقره ساخت، [[عبدالله بن زبیر]] بود و از آن پس پیوسته خلیفگان و امیران و ثروتمندان نسبت به ساخت قاب از طلا و نقره اقدام کرده‌اند. آخرین کسی که پیش از دوران سعودی قابی از نقره خالص برای حجرالأسود تقدیم کرد سلطان محمد رشاد خان بود که در سال ۱۳۳۱ه بدین کار همت گماشت. در سال ۱۳۶۶ه ملک عبدالعزیز قسمتی از این قاب را نوسازی کرد و در سال ۱۳۷۵ه ملک سعود قاب محمد رشاد را با قاب جدید دیگری از نقره خالص جایگزین ساخت. <ref>عبیدالله کردی، مکه و مدینه: تصویری از توسعه و نوسازی، ص۱۰۱</ref>


== در روایات دینی ==
== در روایات دینی ==
در قرآن کریم ذکرى از حجرالاسود به میان نیامده، ولى بنابر حدیثى از [[امام صادق (ع)]] حجرالاسود یکى از آیات بینات [[بیت الله|بیت‌اللّه‌الحرام]] است که ذکرشان در [[آیه]] 97 [[سوره آل عمران]] آمده است.<ref>رجوع کنید به عیاشى، کتاب التفسیر، ج 1، ص 187؛ کلینى، الکافی، ج 4، ص 223</ref>
در قرآن کریم ذکری از حجرالاسود به میان نیامده، ولی بنابر حدیثی از [[امام صادق(ع)]] حجرالاسود یکی از آیات بینات [[بیت الله|بیت‌اللّه‌الحرام]] است که ذکرشان در [[آیه]] ۹۷ [[سوره آل عمران]] آمده است.<ref>رجوع کنید به عیاشی، کتاب التفسیر، ج ۱، ص۱۸۷؛ کلینی، الکافی، ج ۴، ص۲۲۳</ref>


در [[احادیث]]، خاصه احادیث [[شیعه]]، نکات درخور توجهى راجع به حجرالاسود (معمولاً با تعبیر «الحَجَر») آمده است. از جمله اینکه حجرالاسود در اصل، یکى از فرشتگان بوده که پیش از همه فرشتگان به میثاق الهى متعهد شده و اقرار کرده است؛ خداوند نیز او را امین بر همه آفریدگان قرار داده و میثاق همه بندگان را به ودیعت به او سپرده است، سپس همه خلایق را فراخوانده تا همه ساله نزد این فرشته امانتدار میثاق، تجدید عهد کنند. ازاین‌رو، آن فرشته را در بهشت، ملازم آدم قرارداد تا یادآور عهد و میثاق به او باشد. اما چون آدم عصیان کرد و از بهشت رانده شد و به زمین هبوط کرد و سپس [[توبه]] نمود، خداوند همین فرشته را به صورت دُرّ سفیدى نزد وى فرستاد و عهد و میثاقِ از یاد رفته را به یادش آورد. همین دُرّ سفید را آدم با خود داشت تا آن را به مکه رساند و در هنگام بناى کعبه آن را در همانجا قرار داد که میثاق گرفته شده بود (تَراءى لَهُمْ)؛ در روز رستاخیز هم حجرالاسود گواه کسانى خواهد بود که در کنار آن تجدید میثاق کرده‌اند.<ref>کلینى، الکافی، ج 4، ص 185ـ186</ref>
در [[احادیث]]، خاصه احادیث [[شیعه]]، نکات درخور توجهی راجع به حجرالاسود (معمولاً با تعبیر «الحَجَر») آمده است. از جمله اینکه حجرالاسود در اصل، یکی از فرشتگان بوده که پیش از همه فرشتگان به میثاق الهی متعهد شده و اقرار کرده است؛ خداوند نیز او را امین بر همه آفریدگان قرار داده و میثاق همه بندگان را به ودیعت به او سپرده است، سپس همه خلایق را فراخوانده تا همه ساله نزد این فرشته امانتدار میثاق، تجدید عهد کنند. ازاین‌رو، آن فرشته را در [[بهشت]]، ملازم آدم قرارداد تا یادآور عهد و میثاق به او باشد. اما چون آدم عصیان کرد و از بهشت رانده شد و به زمین هبوط کرد و سپس [[توبه]] نمود، خداوند همین فرشته را به صورت دُرّ سفیدی نزد وی فرستاد و عهد و میثاقِ از یاد رفته را به یادش آورد. همین دُرّ سفید را آدم با خود داشت تا آن را به [[مکه]] رساند و در هنگام بنای کعبه آن را در همانجا قرار داد که میثاق گرفته شده بود (تَراءی لَهُمْ)؛ در روز رستاخیز هم حجرالاسود گواه کسانی خواهد بود که در کنار آن تجدید میثاق کرده‌اند.<ref>کلینی، الکافی، ج ۴، ص۱۸۵ـ۱۸۶</ref>


همچنین گفته شده که رنگ حجرالاسود در آغاز از شیر سفیدتر و از خورشید درخشان‌تر بوده و به‌سبب آنکه مشرکان آن را لمس کرده‌اند<ref>کلینى، الکافی، ج 4، ص 191؛ نیز رجوع کنید به ابن‌حنبل، مسند، ج 1، ص 307، 329</ref> و گناهان بندگان<ref>کلینی، الکافی، ج۴، ص ۱۹۱</ref> تیره شده است.
همچنین گفته شده که رنگ حجرالاسود در آغاز از شیر سفیدتر و از خورشید درخشان‌تر بوده و به‌سبب آنکه مشرکان آن را لمس کرده‌اند<ref>کلینی، الکافی، ج ۴، ص۱۹۱؛ نیز رجوع کنید به ابن‌حنبل، مسند، ج ۱، ص۳۰۷، ۳۲۹</ref> و گناهان بندگان<ref>کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۹۱</ref> تیره شده است.


بنا بر برخی روایات، هنگامى که [[حضرت ابراهیم]](ع) خانه [[کعبه]] را بنا می‌کرد، [[جبرئیل]] این سنگ را از [[بهشت]] آورد تا در گوشه‌اى از دیوار کعبه قرار گیرد و شاخصى براى آغاز [[طواف]] باشد.<ref>رجوع کنید به ازرقى، اخبار مکة، ص 31ـ32؛ طبرى، ج 1، ص 251</ref>
بنا بر برخی روایات، هنگامی که [[حضرت ابراهیم]](ع) خانه [[کعبه]] را بنا می‌کرد، [[جبرئیل]] این سنگ را از [[بهشت]] آورد تا در گوشه‌ای از دیوار کعبه قرار گیرد و شاخصی برای آغاز [[طواف]] باشد.<ref>رجوع کنید به ازرقی، اخبار مکة، ص۳۱ـ۳۲؛ طبری، ج ۱، ص۲۵۱</ref>  


در حدیث دیگرى آمده که حجرالاسود در [[کوه ابوقبیس]] به صورت امانت نگهدارى می‌شد پس از اینکه ابراهیم و [[حضرت اسماعیل (ع)|اسماعیل]] در بناى کعبه به موضعى رسیدند که باید حجرالاسود را در آن می‌نهادند این امانت به آنان برگردانده و در جاى خود نهاده شد.<ref>کلینى، الکافی، ج 4، ص 205</ref>
در حدیث دیگری آمده که حجرالاسود در [[کوه ابوقبیس]] به صورت امانت نگهداری می‌شد پس از اینکه ابراهیم و [[حضرت اسماعیل(ع)|اسماعیل]] در بنای کعبه به موضعی رسیدند که باید حجرالاسود را در آن می‌نهادند این امانت به آنان برگردانده و در جای خود نهاده شد.<ref>کلینی، الکافی، ج ۴، ص۲۰۵</ref>


نیز روایت شده که در مناقشه [[محمد بن حنفیه]] با [[امام سجاد (ع)]]، حجرالاسود با آن حضرت سخن گفته و گواهى داده که [[امامت]] پس از [[امام حسین (ع)]] بدو رسیده است.<ref>کلینى، الکافی، ج 1، ص 348</ref>
نیز روایت شده که در مناقشه [[محمد بن حنفیه]] با [[امام سجاد(ع)]]، حجرالاسود با آن حضرت سخن گفته و گواهی داده که [[امامت]] پس از [[امام حسین(ع)]] بدو رسیده است.<ref>کلینی، الکافی، ج ۱، ص۳۴۸</ref>


== احکام فقهی و آداب زیارت ==
== احکام فقهی و آداب زیارت ==
فقها، به استناد احادیث، نقطه شروع و پایان محاسبه شوط‌ها (= دورها) را در [[طواف]]، حجرالاسود می‌دانند و لمس و بوسیدن آن را مستحب می‌شمرند.<ref>براى تفصیل رجوع کنید به شهیدثانى، الروضة البهیة، ج 2، ص 262؛ مقدس اردبیلى، مجمع الفائدة، ج 7، ص 166؛ نیز رجوع کنید به جزیرى، ‌الفقه على المذاهب الاربعة، ج 1، ص 655ـ 658؛ مغنیه، الفقه على المذاهب الخمسة، ص 236</ref>
فقها، به استناد احادیث، نقطه شروع و پایان محاسبه شوط‌ها (= دورها) را در [[طواف]]، حجرالاسود می‌دانند و لمس و بوسیدن آن را [[مستحب]] می‌شمرند.<ref>برای تفصیل رجوع کنید به شهیدثانی، الروضة البهیة، ج ۲، ص۲۶۲؛ مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة، ج ۷، ص۱۶۶؛ نیز رجوع کنید به جزیری، ‌الفقه علی المذاهب الاربعة، ج ۱، ص۶۵۵ـ ۶۵۸؛ مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسة، ص۲۳۶</ref>


در احادیث بر دعا در کنار حجرالاسود و لمس کردن و بوسیدن آن (استلام) و به‌ویژه بر تجدید عهد بر [[توحید]] و [[رسالت]] و به گواه گرفتن حَجَر نیز تأکید شده است.<ref>براى نمونه رجوع کنید به کلینى، الکافی، ج 4، ص 402ـ404؛ ابن‌بابویه، مَن لایحضُرُه الفقیه، ج 2، ص 531؛ مجلسى، بحار الانوار، ج 96، ص 216ـ228</ref>
در احادیث بر دعا در کنار حجرالاسود و لمس کردن و بوسیدن آن (استلام) و به‌ویژه بر تجدید عهد بر [[توحید]] و [[رسالت]] و به گواه گرفتن حَجَر نیز تأکید شده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به کلینی، الکافی، ج ۴، ص۴۰۲ـ۴۰۴؛ ابن‌بابویه، مَن لایحضُرُه الفقیه، ج ۲، ص۵۳۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۶، ص۲۱۶ـ۲۲۸</ref>
در روایتى از [[رسول خدا (ص)]] آمده است که حجر الاسود دست راست خداوند در روى زمین است، کسى که آن را مسح کند دست خدا را مسح کرده است.<ref>کلینی، الکافی، ج۴، ص۴۰۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۳، ص ۳۲۴</ref>
در روایتی از [[رسول خدا(ص)]] آمده است که حجر الاسود دست راست خداوند در روی زمین است، کسی که آن را مسح کند دست خدا را مسح کرده است.<ref>کلینی، الکافی، ج۴، ص۴۰۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۳، ص۳۲۴</ref>


به‌نوشته ازرقى  [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] (عمر)، هنگام استلام حجرالاسود اظهار کرده بود که می‌داند این سنگ هیچ سود و زیانى نمی‌رساند، ولى چون به چشم خود دیده است که پیامبر خدا این کار را می‌کند، او نیز تعبدآ و به تبعیت از ایشان، استلام می‌کند.<ref>ازرقی، اخبار مکة، ص 234</ref> در منابع شیعى پاسخ [[امام علی (ع)]] به او در این‌باره، [[روایت]] شده است.<ref> رجوع کنید به مجلسى، بحارالانوار، ج 96، ص 216ـ217</ref>
به نوشته ازرقی [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] (عمر)، هنگام استلام حجرالاسود اظهار کرده بود که می‌داند این سنگ هیچ سود و زیانی نمی‌رساند، ولی چون به چشم خود دیده است که پیامبر خدا این کار را می‌کند، او نیز تعبداً و به تبعیت از ایشان، استلام می‌کند.<ref>ازرقی، اخبار مکة، ص۲۳۴</ref> در منابع شیعی پاسخ [[امام علی(ع)]] به او در این‌باره، [[روایت]] شده است.<ref> رجوع کنید به مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۶، ص۲۱۶ـ۲۱۷</ref>


== حوادث تاریخی ==
== حوادث تاریخی ==
به هنگام تجدید بناى کعبه در دوره جاهلیت ــ که هر یک از قبایل قریش می‌خواست افتخار نصب حجرالاسود، نصیب خودش گردد و نزدیک بود پیکار خونینى میان آنان درگیردــ با تدبیر حضرت [[محمد (ص)]] که در آن هنگام جوان بود، همه قبایل و طوایف قریش در این افتخار شریک شدند.<ref>براى اطلاع از شرح این ماجرا رجوع کنید به ابن‌هشام، سیرة النبى، ج 1، ص 127</ref> (نک: [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله#نصب حجر الاسود|نصب حجرالاسود توسط پیامبر (ص)]])
به هنگام تجدید بنای کعبه در دوره جاهلیت ـ که هر یک از قبایل قریش می‌خواست افتخار نصب حجرالاسود، نصیب خودش گردد و نزدیک بود پیکار خونینی میان آنان درگیردـ با تدبیر حضرت [[محمد(ص)]] که در آن هنگام جوان بود، همه قبایل و طوایف قریش در این افتخار شریک شدند.<ref>برای اطلاع از شرح این ماجرا رجوع کنید به ابن‌هشام، سیرة النبی، ج ۱، ص۱۲۷</ref> (نک: [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله#نصب حجر الاسود|نصب حجرالاسود توسط پیامبر(ص)]])


در ماجراى پناهنده شدن عبداللّه بن‌زبیر و یارانش به [[مسجدالحرام]] در سال 64، کعبه مورد هتک حرمتِ سپاهیان [[یزید بن‌ معاویه]] قرار گرفت و برخى از قسمت‌هاى آن در آتش سوخت. به سبب این آتش‌سوزى، حجرالاسود سه تکه شد و بعدها [[عبداللّه بن‌زبیر]] پاره‌هاى جدا شده آن را با نقره به هم وصل کرد.<ref>رجوع کنید به ازرقى، اخبار مکة، ص 138ـ140؛ مطر، تاریخ عمارة الحرم، ص 101ـ102</ref> او را نخستین کسى دانسته‌اند که در مورد حجرالاسود چنین کرده است.<ref>رجوع کنید به محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 261؛ حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص 114</ref> پس از این حادثه، به پیشنهاد عبداللّه‌بن زبیر، [[کعبه]] بازسازى شد. در مورد اینکه چه کسى یا کسانى حجرالاسود را در جایگاهش نهادند، اختلاف‌نظر هست.<ref>رجوع کنید به ازرقى، اخبار مکة، ص 140ـ144؛ مطر، تاریخ عمارة الحرم، ص 103ـ109</ref> بنابر گزارشى، عبدالملک ‌بن‌مروان (متوفى 86)، از خلفاى اموى، نیز به بازسازى و ترمیم کعبه پرداخت و در جریان آن، [[امام سجاد (ع)]] حجرالاسود را در جایگاهش نهاد.<ref>قطب‌راوندى، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 268</ref>
در ماجرای پناهنده شدن عبداللّه بن‌زبیر و یارانش به [[مسجدالحرام]] در سال ۶۴، کعبه مورد هتک حرمتِ سپاهیان [[یزید بن معاویه]] قرار گرفت و برخی از قسمت‌های آن در آتش سوخت. به سبب این آتش‌سوزی، حجرالاسود سه تکه شد و بعدها [[عبداللّه بن زبیر]] پاره‌های جدا شده آن را با نقره به هم وصل کرد.<ref>رجوع کنید به ازرقی، اخبار مکة، ص۱۳۸ـ۱۴۰؛ مطر، تاریخ عمارة الحرم، ص۱۰۱ـ۱۰۲</ref> او را نخستین کسی دانسته‌اند که در مورد حجرالاسود چنین کرده است.<ref>رجوع کنید به محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۱؛ حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص۱۱۴</ref> پس از این حادثه، به پیشنهاد عبداللّه‌بن زبیر، [[کعبه]] بازسازی شد. در مورد اینکه چه کسی یا کسانی حجرالاسود را در جایگاهش نهادند، اختلاف‌نظر هست.<ref>رجوع کنید به ازرقی، اخبار مکة، ص۱۴۰ـ۱۴۴؛ مطر، تاریخ عمارة الحرم، ص۱۰۳ـ۱۰۹</ref> بنابر گزارشی، عبدالملک ‌بن‌مروان (متوفی ۸۶)، از خلفای اموی، نیز به بازسازی و ترمیم کعبه پرداخت و در جریان آن، [[امام سجاد(ع)]] حجرالاسود را در جایگاهش نهاد.<ref>قطب‌راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص۲۶۸</ref>


بند و بست‌هاى نقره‌اى که به دستور [[عبداللّه بن‌زبیر]] حجرالاسود را به وسیله آنها محکم کرده بودند، به مرور زمان آسیب دید و در زمان [[هارون‌الرشید]] (متوفى 193)، خلیفه عباسى، از بیم اینکه به حجرالاسود آسیبى برسد، با الماس در سنگ‌هاى پیرامون آن سوراخ‌هایى ایجاد کردند و آنها را با نقره پر کردند.<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 262؛ مطر، تاریخ عمارة الحرم، ص 109</ref>
بند و بست‌های نقره‌ای که به دستور عبداللّه بن‌زبیر حجرالاسود را به وسیله آنها محکم کرده بودند، به مرور زمان آسیب دید و در زمان [[هارون الرشید]] (متوفی ۱۹۳)، خلیفه عباسی، از بیم اینکه به حجرالاسود آسیبی برسد، با الماس در سنگ‌های پیرامون آن سوراخ‌هایی ایجاد کردند و آنها را با نقره پر کردند.<ref>فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳؛ محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۲؛ مطر، تاریخ عمارة الحرم، ص۱۰۹</ref>


در 317 در فتنه [[قرامطه]] ــ که به فرماندهى ابوطاهر قرمطى (متوفى 332) در [[مکه]] روى داد و [[قرمطیان]] به خانه خدا حمله بردندــ حجرالاسود تکه‌تکه و از جاى کنده شد. ابوطاهر پاره‌هاى این سنگ را به سرزمین خود، هَجَر (احساء کنونى، مرکز بحرین قدیم)، برد و تا سال 339 که حجرالاسود به کعبه بازگردانده شد،<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 262</ref> مردم به جایگاه خالى آن تبرک می‌جستند.<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193</ref>
در ۳۱۷ در فتنه [[قرامطه]] ـ که به فرماندهی ابوطاهر قرمطی (متوفی ۳۳۲) در [[مکه]] روی داد و [[قرمطیان]] به خانه خدا حمله بردندـ حجرالاسود تکه‌تکه و از جای کنده شد. ابوطاهر پاره‌های این سنگ را به سرزمین خود، هَجَر (احساء کنونی، مرکز بحرین قدیم)، برد و تا سال ۳۳۹ که حجرالاسود به کعبه بازگردانده شد،<ref>محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۲</ref> مردم به جایگاه خالی آن تبرک می‌جستند.<ref>فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳</ref>


گزارش‌هاى مختلفى در مورد چگونگى بازگردانده شدن حجرالاسود به جایگاه اصلی‌اش وجود دارد.<ref>رجوع کنید به فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 262ـ264</ref> از جمله گفته شده است مطیع، خلیفه عباسى، حجرالاسود را در قبال پرداخت سى هزار دینار از قرمطیان پس گرفت<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 262</ref> ولى این گزارش صحیح دانسته نشده است.<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193</ref>
گزارش‌های مختلفی در مورد چگونگی بازگردانده شدن حجرالاسود به جایگاه اصلی‌اش وجود دارد.<ref>رجوع کنید به فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳؛ محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۲ـ۲۶۴</ref> از جمله گفته شده است مطیع، خلیفه عباسی، حجرالاسود را در قبال پرداخت سی هزار دینار از قرمطیان پس گرفت<ref>فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳؛ محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۲</ref> ولی این گزارش صحیح دانسته نشده است.<ref>فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳</ref>


بر پایه گزارشى دیگر، هنگامى که بَجْکم ترکى (ماکانىامیرالامراى بغداد در زمان‌الراضى باللّه و متقی‌للّه، از قرمطیان خواست در برابر دریافت پنجاه هزار دینار، حجرالاسود را باز پس فرستند، آنان امتناع کردند،<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193؛ کردى، ج 2، جزء3، ص 262</ref> اما کردى این مطلب را که قرمطیان در قبال پس دادن حجرالاسود پولى دریافت کرده باشند نادرست دانسته است. <ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 263</ref> درواقع پس از مرگ ابوطاهر قرمطى بود، که قرمطیان دانستند محال است به هدفشان برسند بنابراین سنبربن حسن قرمطى، در روز [[عید قربان]] 339، حجرالاسود را ــکه در این مدت به خوبى و در پوششى نقره‌اى نگه‌دارى می‌شدــ در حضور فرماندار مکه از درون جوال بیرون آورد و با همان پوشش نقره‌اى در جایگاهش نهاد.<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 263ـ264؛ براى اطلاع بیشتر درباره این ماجرا رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص 115ـ118</ref> در 340، چند ماه پس از بازگردانده شدن و نصبِ دوباره حجرالاسود، پرده‌داران کعبه آن را از جایگاهش بیرون آوردند و با به کارگیرى طوق جدیدى از نقره محکم‌تر کردند. این طوق در 585 به دستور داوودبن عیسى حسنى، فرمانرواى مکه، برداشته شد.<ref>رجوع کنید به فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193ـ194؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 264</ref>
بر پایه گزارشی دیگر، هنگامی که بَجْکم ترکی (ماکانیامیرالامرای بغداد در زمان‌الراضی باللّه و متقی‌للّه، از قرمطیان خواست در برابر دریافت پنجاه هزار دینار، حجرالاسود را باز پس فرستند، آنان امتناع کردند،<ref>فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳؛ کردی، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۲</ref> اما کردی این مطلب را که قرمطیان در قبال پس دادن حجرالاسود پولی دریافت کرده باشند نادرست دانسته است. <ref>محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۳</ref> درواقع پس از مرگ ابوطاهر قرمطی بود، که قرمطیان دانستند محال است به هدفشان برسند بنابراین سنبربن حسن قرمطی، در روز [[عید قربان]] ۳۳۹، حجرالاسود را -که در این مدت به خوبی و در پوششی نقره‌ای نگه‌داری می‌شدـ در حضور فرماندار مکه از درون جوال بیرون آورد و با همان پوشش نقره‌ای در جایگاهش نهاد.<ref>فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳؛ محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۳ـ۲۶۴؛ برای اطلاع بیشتر درباره این ماجرا رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص۱۱۵ـ۱۱۸</ref> در ۳۴۰، چند ماه پس از بازگردانده شدن و نصبِ دوباره حجرالاسود، پرده‌داران کعبه آن را از جایگاهش بیرون آوردند و با به کارگیری طوق جدیدی از نقره محکم‌تر کردند. این طوق در ۵۸۵ به دستور داوود بن عیسی حسنی، فرمانروای مکه، برداشته شد.<ref>رجوع کنید به فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳ـ۱۹۴؛ محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۴</ref>


در 363، مردى از سرزمین روم با دریافت مال بسیار مأموریت یافت حجرالاسود را با خود ببرد. وى در ظاهرِ مردى مستمند، در حالى که تنها یکى دو تن به طواف مشغول بودند، به کنار حجرالاسود رفت و با تیشه، ضربه سختى به آن زد و چون آهنگ ضربه دیگرى کرد، مردى یمنى که در طواف بود، با خنجر او را سخت زخمى کرد. سپس مردم از اطراف مسجد جمع شدند و پس از آنکه او را به بیرون از مسجدالحرام بردند، هیزم بسیار فراهم کردند و او را در آتش سوزاندند.<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 264؛ نیز رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص 119</ref>
در ۳۶۳، مردی از سرزمین روم با دریافت مال بسیار مأموریت یافت حجرالاسود را با خود ببرد. وی در ظاهرِ مردی مستمند، در حالی که تنها یکی دو تن به طواف مشغول بودند، به کنار حجرالاسود رفت و با تیشه، ضربه سختی به آن زد و چون آهنگ ضربه دیگری کرد، مردی یمنی که در طواف بود، با خنجر او را سخت زخمی کرد. سپس مردم از اطراف مسجد جمع شدند و پس از آنکه او را به بیرون از مسجدالحرام بردند، هیزم بسیار فراهم کردند و او را در آتش سوزاندند.<ref>محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۴؛ نیز رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص۱۱۹</ref>


در حوادث سال 413 نیز آورده‌اند که مردى با گُرز، ضربات سختى بر حجرالاسود زد که بر اثر آن، سنگ شکافته شد و تکه‌هاى ریزى از آن بر زمین ریخت.<ref>رجوع کنید به فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193ـ194؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 264</ref> ابن‌اثیرــ که این رویداد را ذیل حوادث سال 414 آورده ــ آن مرد را کافر و اهل سرزمین [[مصر]] معرفى کرده و گفته است که مردم، او و گروهى از همکاران و یارانش را در آتش سوزاندند.<ref>ابن‌اثیر، الکامل، ج 9، ص 332</ref> پس از آن، خاندان بنی‌شیبه پاره‌هاى ریز و درشت حجرالاسود را جمع‌آورى کردند و آنها را به‌هم چسباندند.<ref>ابن‌اثیر، الکامل، ج 9، ص 332؛ فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193ـ194؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 264؛ نیز رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص 119ـ120</ref> کردى نیز به نقل از بتنونى در الرِّحْلَةُ الحِجازِیة، سال وقوع این حادثه را 411 ذکر کرده و آورده است که به نظر برخى، یکى از حاکمان فاطمى، با این قصد که مردم از کعبه روی‌گردان شوند و به مسجد او در [[قاهره]] روى آورند، این مرد را براى نابود کردن حجرالاسود به [[مکه]] فرستاده بود.<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 265</ref> مردى از عجم نیز که در 990 با گرُز، ضربه‌اى سخت به حجرالاسود وارد کرد، در همانجا به قتل رسید.<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 265؛ حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص 120</ref>
در حوادث سال ۴۱۳ نیز آورده‌اند که مردی با گُرز، ضربات سختی بر حجرالاسود زد که بر اثر آن، سنگ شکافته شد و تکه‌های ریزی از آن بر زمین ریخت.<ref>رجوع کنید به فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳ـ۱۹۴؛ محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۴</ref> ابن‌اثیرــ که این رویداد را ذیل حوادث سال ۴۱۴ آورده ــ آن مرد را کافر و اهل سرزمین [[مصر]] معرفی کرده و گفته است که مردم، او و گروهی از همکاران و یارانش را در آتش سوزاندند.<ref>ابن‌اثیر، الکامل، ج ۹، ص۳۳۲</ref> پس از آن، خاندان بنی‌شیبه پاره‌های ریز و درشت حجرالاسود را جمع‌آوری کردند و آنها را به‌هم چسباندند.<ref>ابن‌اثیر، الکامل، ج ۹، ص۳۳۲؛ فاسی، شفاء الغرام، ج ۱، ص۱۹۳ـ۱۹۴؛ محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۴؛ نیز رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص۱۱۹ـ۱۲۰</ref> کردی نیز به نقل از بتنونی در الرِّحْلَةُ الحِجازِیة، سال وقوع این حادثه را ۴۱۱ ذکر کرده و آورده است که به نظر برخی، یکی از حاکمان فاطمی، با این قصد که مردم از کعبه روی‌گردان شوند و به مسجد او در [[قاهره]] روی آورند، این مرد را برای نابود کردن حجرالاسود به [[مکه]] فرستاده بود.<ref>محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۵</ref> مردی از عجم نیز که در ۹۹۰ با گرُز، ضربه‌ای سخت به حجرالاسود وارد کرد، در همانجا به قتل رسید.<ref>محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۵؛ حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص۱۲۰</ref>


به هنگام بازسازى کعبه در عهد سلطان مراد عثمانى در 1040، حجرالاسود چهار تکه شد و پس از آزمایشهاى فراوان، از ترکیب موادى مخصوص، چسبى ساختند که پاره‌هاى آن را به‌خوبى به هم وصل کردند. در این بازسازى، حجرالاسود نیز نصب شد.<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 265</ref>
به هنگام بازسازی کعبه در عهد سلطان مراد عثمانی در ۱۰۴۰، حجرالاسود چهار تکه شد و پس از آزمایشهای فراوان، از ترکیب موادی مخصوص، چسبی ساختند که پاره‌های آن را به‌خوبی به هم وصل کردند. در این بازسازی، حجرالاسود نیز نصب شد.<ref>محمدطاهر کردی، التاریخ القویم، ج ۲، جزء۳، ص۲۶۵</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس|2}}
{{پانویس|۲}}


== منابع ==
== منابع ==
{{ستون-شروع}}
{{ستون-شروع}}
* ابن‌اثیر، ''الکامل''.
* ابن‌اثیر، ''الکامل''.
* ابن‌بابویه، ''کتاب مَن لایحضُرُه الفقی''ه، چاپ علی‌اکبر غفارى، قم، 1404.
* ابن‌بابویه، ''کتاب مَن لایحضُرُه الفقی''ه، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم، ۱۴۰۴.
* ابن‌حنبل، ''مسندالامام احمد بن‌حنبل''، بیروت: دارصادر، [بی‌تا].
* ابن‌حنبل، ''مسندالامام احمد بن‌حنبل''، بیروت: دارصادر، [بی‌تا].
* ابن‌ظهیره، ''الجامع اللطیف فى فضل مکة و اهلها و بناء البیت الشریف''، چاپ على عمر، قاهره، 1423/2003.
* ابن‌ظهیره، ''الجامع اللطیف فی فضل مکة و اهلها و بناء البیت الشریف''، چاپ علی عمر، قاهره، ۱۴۲۳/۲۰۰۳.
* ابن‌هشام، ''سیرة النبى''، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، [قاهره] 1383/1963.
* ابن‌هشام، ''سیرة النبی''، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، [قاهره] ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
* ازرقى، محمد بن‌عبداللّه، ''کتاب اخبار مکة شرفها اللّه تعالى و ماجاء فیها من الآثار''، روایة اسحاق بن‌احمد خزاعى، در اخبار مکةالمشرفة، ج گوتینگن، 1275.
* ازرقی، محمد بن‌عبداللّه، ''کتاب اخبار مکة شرفها اللّه تعالی و ماجاء فیها من الآثار''، روایة اسحاق بن‌احمد خزاعی، در اخبار مکةالمشرفة، ج ۱، گوتینگن، ۱۲۷۵.
* جزیرى، عبدالرحمان، ''کتاب ‌الفقه على المذاهب الاربعة''، استانبول، 1404/1984.
* جزیری، عبدالرحمان، ''کتاب ‌الفقه علی المذاهب الاربعة''، استانبول، ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
* حسین عبداللّه باسلامه، ''تاریخ الکعبة المعظمة: عمارتها و کسوتها و سدانتها''، چاپ یحیى حمزه وزنه، [قاهره] 1420/2000.
* حسین عبداللّه باسلامه، ''تاریخ الکعبة المعظمة: عمارتها و کسوتها و سدانتها''، چاپ یحیی حمزه وزنه، [قاهره] ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
* خربوطلى، على حسنى، ''تاریخ الکعبة''، بیروت، 1411/1991.
* خربوطلی، علی حسنی، ''تاریخ الکعبة''، بیروت، ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
* دهخدا، علی‌اکبر، ''لغتنامه''.
* دهخدا، علی‌اکبر، ''لغتنامه''.
* [[شهید ثانی|شهیدثانى]]، زین‌الدین ‌بن‌على، ''[[شرح اللمعه الدمشقیه|الروضة البهیة فى شرح‌اللمعة الدمشقیة]]''، چاپ محمد کلانتر، نجف، 1398، چاپ افست قم، 1410.
* [[شهید ثانی|شهیدثانی]]، زین‌الدین ‌بن‌علی، ''[[شرح اللمعه الدمشقیه|الروضة البهیة فی شرح‌اللمعة الدمشقیة]]''، چاپ محمد کلانتر، نجف، ۱۳۹۸، چاپ افست قم، ۱۴۱۰.
* عیاشى، محمد بن‌مسعود، ''کتاب التفسیر، چاپ هاشم رسولى محلاتى''، قم 1380ـ1381، چاپ افست تهران، [بی‌تا].
* عیاشی، محمد بن‌مسعود، ''کتاب التفسیر، چاپ هاشم رسولی محلاتی''، قم ۱۳۸۰ـ۱۳۸۱، چاپ افست تهران، [بی‌تا].
* فاسى، محمد بن‌احمد، ''شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام''، بیروت: دارالکتب العلمیة، [بی‌تا].
* فاسی، محمد بن‌احمد، ''شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام''، بیروت: دارالکتب العلمیة، [بی‌تا].
* قطب راوندى، سعید بن‌هبة اللّه، ''الخرائج و الجرائح''، قم، 1409.
* قطب راوندی، سعید بن‌هبة اللّه، ''الخرائج و الجرائح''، قم، ۱۴۰۹.
* کردى، محمدطاهر، ''التاریخ القویم لمکة و بیت‌اللّه الکریم''، بیروت، 1420/2000.
* کردی، محمدطاهر، ''التاریخ القویم لمکة و بیت‌اللّه الکریم''، بیروت، ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
* کردی، عبیدالله محمّد امین، ''مکه و مدینه: تصویری از توسعه و نوسازی''، ترجمه حسین صابری، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع).
* کردی، عبیدالله محمّد امین، ''مکه و مدینه: تصویری از توسعه و نوسازی''، ترجمه حسین صابری، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت(ع).
* [[کلینی|کلینى]]، [[کافی|الکافی]].
* [[کلینی|کلینی]]، [[کافی|الکافی]].
* [[علامه مجلسی|مجلسى]]، [[بحارالانوار]].
* [[علامه مجلسی|مجلسی]]، [[بحارالانوار]].
* مروارید، علی‌اصغر، «قوامیس الحج»، در ''الحج''، اشرف على جمع اصولها الخطّیة و ترتیبها حسب التسلسل الذمنّى و على تحقیقها و اخراجها و عمل قوامیسها علی‌اصغر مروارید، تهران: مرکز بحوث الحجّ والعمرة، 1406.
* مروارید، علی‌اصغر، «قوامیس الحج»، در ''الحج''، اشرف علی جمع اصولها الخطّیة و ترتیبها حسب التسلسل الذمنّی و علی تحقیقها و اخراجها و عمل قوامیسها علی‌اصغر مروارید، تهران: مرکز بحوث الحجّ والعمرة، ۱۴۰۶.
* مطر، فوزیه حسین، ''تاریخ عمارة الحرم المکى الشریف الى نهایة العصر العباسى الاول''، جده، 1402/1982.
* مطر، فوزیه حسین، ''تاریخ عمارة الحرم المکی الشریف الی نهایة العصر العباسی الاول''، جده، ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
* مغنیه، محمدجواد، الفقه على المذاهب الخمسة: الجعفرى، الحنفى، المالکى، الشافعى، الحنبلى، بیروت، 1404/1984.
* مغنیه، محمدجواد، الفقه علی المذاهب الخمسة: الجعفری، الحنفی، المالکی، الشافعی، الحنبلی، بیروت، ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
* مقدس اردبیلى، احمد بن‌محمد، ''مجمع الفائدة و البرهان فى شرح ارشاد الاذهان''، چاپ مجتبى عراقى، على پناه اشتهاردى و حسین یزدى اصفهانى، ج قم، 1409.
* مقدس اردبیلی، احمد بن‌محمد، ''مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان''، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی و حسین یزدی اصفهانی، ج ۷، قم، ۱۴۰۹.
*Hughes, Thomas Patrick, ''A Dictionary of Islam'', p. 154. W. H. Allen & Co, 1885.
*Hughes, Thomas Patrick, ''A Dictionary of Islam'', p. 154. W. H. Allen & Co, 1885.
{{پایان}}
{{پایان}}
کاربر ناشناس