پرش به محتوا

علامه حلی: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۸ مهٔ ۲۰۱۸
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹: خط ۲۹:
| وب‌گاه رسمی        =
| وب‌گاه رسمی        =
}}
}}
'''حسن بن یوسف بن مطهّر حلّی''' (۶۴۸-۷۲۶ق) معروف به '''علامه حلّی'''، [[فقیه]] و [[کلام|متکلم]] [[شیعه]] در قرن هشتم هجری. او بیش از ۱۲۰ کتاب در رشته‌های مختلف علمی مثل [[اصول]]، [[فقه]]، [[تفسیر]]، منطق، [[کلام]] و [[رجال]] نگاشته است که برخی از آن‌ها در [[حوزه علمیه|حوزه‌های علمیه]] شیعه جزو منابع تدریس و تحقیق به شمار می‌آیند. او در گسترش [[فقه]] شیعه نقشی مهم داشت و نیز مبانی کلامی و اعتقادی شیعه را با تکیه با مبانی عقلی تبیین کرد. کتاب‌های [[باب حادی عشر]] و [[کشف المراد]] او که شرح [[تجرید الاعتقاد]] [[خواجه نصیر الدین طوسی|خواجه طوسی]] است جزء منابع اصلی مطالعه اعتقادات شیعیان به شمار می‌رود. [[نهج الحق و کشف الصدق]]، ، [[خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال|خلاصة الاقوال]]، [[الجوهر النضید]]، [[تذکرة الفقهاء]]، [[قواعد الاحکام]] و [[مختلف الشیعه]] معروف‌ترین آثار اویند.
'''حسن بن یوسف بن مطهّر حلّی''' (۶۴۸-۷۲۶ق) معروف به '''علامه حلّی'''، [[فقیه]] و [[کلام|متکلم]] [[شیعه]] در قرن هشتم هجری. او بیش از ۱۲۰ کتاب در رشته‌های مختلف علمی مثل [[اصول]]، [[فقه]]، [[تفسیر]]، منطق، [[کلام]] و [[رجال]] نگاشته است که برخی از آن‌ها در [[حوزه علمیه|حوزه‌های علمیه]] شیعه جزو منابع تدریس و تحقیق به شمار می‌آیند. او در گسترش [[فقه]] شیعه نقشی مهم داشت و نیز مبانی کلامی و اعتقادی شیعه را با تکیه با مبانی عقلی تبیین کرد. کتاب‌های [[باب حادی عشر]] و [[کشف المراد]] او که شرح [[تجرید الاعتقاد]] [[خواجه نصیر الدین طوسی|خواجه طوسی]] است جزء منابع اصلی مطالعه اعتقادات شیعیان به شمار می‌رود. [[نهج الحق و کشف الصدق]]،، [[خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال|خلاصة الاقوال]]، [[الجوهر النضید]]، [[تذکرة الفقهاء]]، [[قواعد الاحکام]] و [[مختلف الشیعه]] معروف‌ترین آثار اویند.


علامه حلی نخستین کسی بود که با لقب [[آیت الله]] خوانده شد. [[قطب الدین رازی]]، [[فخرالمحققین ]]، [[ابن معیه]] و [[محمد بن علی جرجانی]] از معروفترین شاگردان وی بودند. حضور او در [[ایران]] و در دربار [[اولجایتو|سلطان محمد خدا بنده]] نقش موثری در رواج مذهب شیعه در [[ایران]] داشته است.
علامه حلی نخستین کسی بود که با لقب [[آیت الله]] خوانده شد. [[قطب الدین رازی]]، [[فخرالمحققین]]، [[ابن معیه]] و [[محمد بن علی جرجانی]] از معروفترین شاگردان وی بودند. حضور او در [[ایران]] و در دربار [[اولجایتو|سلطان محمد خدا بنده]] نقش موثری در رواج مذهب شیعه در [[ایران]] داشته است.


==زندگی و تحصیل علم==
==زندگی و تحصیل علم==
او در شب [[جمعه]] [[۲۹ رمضان]] سال ۶۴۸ قمری در شهر [[حله]] به دنیا آمد.<ref>علامه حلی، رجال العلامه، ۱۹۶۱م، ص ۴۸.</ref> پدرش [[شیخ یوسف سدید الدین|یوسف بن مطهر]] از [[:رده:متکلمان شیعه|متکلمان]] و عالمان علم اصول در حله بود. <ref>اشمیتکه، اندیشه‌های کلامی علامه حلی، ۱۳۷۸ش، ص ۲۴.</ref> او چند سال بیشتر نداشت که با راهنمایی پدرش برای یادگیری [[قرآن]] به مکتب رفت و خواندن و نوشتن را در مکتب آموخت. سپس مقدمات و [[ادبیات عرب]] و علوم [[فقه]]، [[اصول فقه]]، [[علم حدیث|حدیث]] و [[علم کلام|کلام]] را نزد پدرش و دایی‌اش [[محقق حلی]] آموخت. او در ادامه، علوم [[منطق]]، [[فلسفه]] و [[هیئت]] را نزد اساتید دیگر، به‌ویژه [[خواجه نصیر الدین طوسی]] فراگرفت و قبل از رسیدن به سن [[بلوغ]] به درجه [[اجتهاد]] رسید. علامه حلی به ‌سبب کسب فضیلت‌های بسیار در سن کم در نزد خانواده و دانشمندان به '''جمال الدین''' مشهور شد.<ref>جمعی از مؤلفان، گلشن ابرار، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص ۱۳۸.</ref>
او در شب [[جمعه]] [[۲۹ رمضان]] سال ۶۴۸ قمری در شهر [[حله]] به دنیا آمد.<ref>علامه حلی، رجال العلامه، ۱۹۶۱م، ص۴۸.</ref> پدرش [[شیخ یوسف سدید الدین|یوسف بن مطهر]] از [[:رده:متکلمان شیعه|متکلمان]] و عالمان علم اصول در حله بود.<ref>اشمیتکه، اندیشه‌های کلامی علامه حلی، ۱۳۷۸ش، ص۲۴.</ref> او چند سال بیشتر نداشت که با راهنمایی پدرش برای یادگیری [[قرآن]] به مکتب رفت و خواندن و نوشتن را در مکتب آموخت. سپس مقدمات و [[ادبیات عرب]] و علوم [[فقه]]، [[اصول فقه]]، [[علم حدیث|حدیث]] و [[علم کلام|کلام]] را نزد پدرش و دایی‌اش [[محقق حلی]] آموخت. او در ادامه، علوم [[منطق]]، [[فلسفه]] و [[هیئت]] را نزد اساتید دیگر، به‌ویژه [[خواجه نصیر الدین طوسی]] فراگرفت و قبل از رسیدن به سن [[بلوغ]] به درجه [[اجتهاد]] رسید. علامه حلی به ‌سبب کسب فضیلت‌های بسیار در سن کم در نزد خانواده و دانشمندان به '''جمال الدین''' مشهور شد.<ref>جمعی از مؤلفان، گلشن ابرار، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۳۸.</ref>


== جایگاه علمی ==
== جایگاه علمی ==
پس از مرگ [[محقق حلی]] در سال ۶۷۶ قمری که [[مرجع تقلید|مرجعیت شیعیان]] را بر عهده داشت، شاگردان وی و دانشمندان حله پس از جستجوی فردی که شایستگی زعامت و مرجعیت [[شیعیان]] را داشته باشد، علامه حلی را برای این امر مهم مناسب یافتند و او در ۲۸‌سالگی مرجعیت شیعه را بر عهده گرفت.
پس از مرگ [[محقق حلی]] در سال ۶۷۶ قمری که [[مرجع تقلید|مرجعیت شیعیان]] را بر عهده داشت، شاگردان وی و دانشمندان حله پس از جستجوی فردی که شایستگی زعامت و مرجعیت [[شیعیان]] را داشته باشد، علامه حلی را برای این امر مهم مناسب یافتند و او در ۲۸‌سالگی مرجعیت شیعه را بر عهده گرفت.


علامه نخستین کسی بود که به علت فضل و دانش بسیارش با لقب [[آیت الله]] خوانده شد.<ref>دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل «آیت الله».</ref> [[ابن‌ حجر عسقلانی‌]] (درگذشت ۸۵۲ق‌) او را «آیة فی‌ الذكاء» خوانده‌ است‌.<ref>عسقلانی، لسان المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۳۱۷.</ref> [[شرف الدین شولستانی]]، [[شیخ بهایی|شیخ‌ بهاءالدین‌ عاملی‌]] و [[محمد باقر مجلسی|ملا محمدباقر مجلسی‌]]، در [[اجازه اجتهاد|اجازه‌‌نامه‌]]هایی كه‌ برای‌ شاگردان‌ خود نوشته‌اند، از علامه حلی با عنوان‌ «آیت‌ الله‌ فی‌ العالمین‌» یاد كرده‌اند.<ref>مجلسی‌، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۲۰۴-۱۰۷/۸۱.</ref>
علامه نخستین کسی بود که به علت فضل و دانش بسیارش با لقب [[آیت الله]] خوانده شد.<ref>دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل «آیت الله».</ref> [[ابن‌ حجر عسقلانی‌]] (درگذشت ۸۵۲ق‌) او را «آیة فی‌ الذکاء» خوانده‌ است‌.<ref>عسقلانی، لسان المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۳۱۷.</ref> [[شرف الدین شولستانی]]، [[شیخ بهایی|شیخ‌ بهاءالدین‌ عاملی‌]] و [[محمد باقر مجلسی|ملا محمدباقر مجلسی‌]]، در [[اجازه اجتهاد|اجازه‌نامه‌]]هایی که‌ برای‌ شاگردان‌ خود نوشته‌اند، از علامه حلی با عنوان‌ «آیت‌ الله‌ فی‌ العالمین» یاد کرده‌اند.<ref>مجلسی‌، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۲۰۴-۱۰۷/۸۱.</ref>


== ورود به ایران ==
== ورود به ایران ==
تاریخ دقیق ورود او به [[ایران]] مشخص نیست؛ اما احتمالاً در سال‌های بعد از ۷۰۵ قمری و به دعوت [[اولجایتو|سلطان محمد خدابنده]] بوده است. محمد خدابنده از پادشاهان سلسله [[ایلخانیان]] بود که بر ایران حکومت می‌کردند. [[تاج الدین آوی]] زمینه حضور علامه حلی به دربار اولجایتو را فراهم کرد. <ref>مستدرک الوسائل، ج ۲، ص۴۰۶</ref> علامه وقتی وارد ایران شد در مجلسی به مناظره با دانشمندان مذاهب فقهی چهارگانه [[اهل سنت]] از جمله [[نظام الدین مراغه ای|خواجه نظام الدین عبدالملک مراغه‌ای]] پرداخت. وی در این مناظره توانست [[ولایت]] و [[امامت]] [[علی(ع)]] و حقانیت مذهب [[شیعه]] را نزد پادشاه به اثبات برساند. این اتفاق باعث شد پادشاه مذهب شیعه را بر‌گزیند و نام خود را از الجایتو به سلطان محمد خدابنده تغییر دهد و [[تشیع]] را در ایران رواج دهد.<ref>خوانساری، روضات الجنات، ۱۹۸۶م، ج۲، ص ۲۷۹ و ۲۸۰</ref> منابع مختلفی نیز به تأثیر علامه حلی بر تشیع سلطان محمد خدابنده اشاره دارند.<ref>ابن بطوطه، سفرنامه، ج۲، ص ۵۷ و امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۲۴، ص ۲۳۱.</ref>
تاریخ دقیق ورود او به [[ایران]] مشخص نیست؛ اما احتمالاً در سال‌های بعد از ۷۰۵ قمری و به دعوت [[اولجایتو|سلطان محمد خدابنده]] بوده است. محمد خدابنده از پادشاهان سلسله [[ایلخانیان]] بود که بر ایران حکومت می‌کردند. [[تاج الدین آوی]] زمینه حضور علامه حلی به دربار اولجایتو را فراهم کرد.<ref>مستدرک الوسائل، ج ۲، ص۴۰۶</ref> علامه وقتی وارد ایران شد در مجلسی به مناظره با دانشمندان مذاهب فقهی چهارگانه [[اهل سنت]] از جمله [[نظام الدین مراغه ای|خواجه نظام الدین عبدالملک مراغه‌ای]] پرداخت. وی در این مناظره توانست [[ولایت]] و [[امامت]] [[علی(ع)]] و حقانیت مذهب [[شیعه]] را نزد پادشاه به اثبات برساند. این اتفاق باعث شد پادشاه مذهب شیعه را بر‌گزیند و نام خود را از الجایتو به سلطان محمد خدابنده تغییر دهد و [[تشیع]] را در ایران رواج دهد.<ref>خوانساری، روضات الجنات، ۱۹۸۶م، ج۲، ص۲۷۹ و ۲۸۰</ref> منابع مختلفی نیز به تأثیر علامه حلی بر تشیع سلطان محمد خدابنده اشاره دارند.<ref>ابن بطوطه، سفرنامه، ج۲، ص۵۷ و امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۲۴، ص۲۳۱.</ref>


===مناظره معروف===
===مناظره معروف===
[[محمدعلی مدرس تبریزی|میرزا محمدعلی مدرس]] در کتاب [[ریحانة الادب]] به نقل از [[علامه مجلسی]] در شرح [[من لایحضره الفقیه]] می‌نویسد: روزی سلطان [[اولجایتو|الجایتو محمد مغولی]] مجلسی تشکیل داد و علمای [[اهل سنت]] را جمع کرد و علامه حلی را نیز فرا خواند. علامه در هنگام ورود کفش خود را زیر بغل گرفت و به سلطان سلام کرد و در کنار او نشست. به او گفتند چرا به سلطان [[سجده]] و ادب نکردی؟ گفت: حضرت [[پیامبر(ص)|رسول‌الله]] سلطان‌السلاطین بود و مردم به او سلام می‌کردند و در [[آیه]] شریفه هم آمده است «{{حدیث|فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً}}».چون به خانه‌‏هايى [كه گفته شد] درآمديد به يكديگر سلام كنيد، درودى كه نزد خدا مبارك و خوش است <ref>سوره نور، آیه ۶۱.</ref> علاوه بر اینکه در میان ما و شما اختلافی نیست که سجده مخصوص [[خدا]]ست.
[[محمدعلی مدرس تبریزی|میرزا محمدعلی مدرس]] در کتاب [[ریحانة الادب]] به نقل از [[علامه مجلسی]] در شرح [[من لایحضره الفقیه]] می‌نویسد: روزی سلطان [[اولجایتو|الجایتو محمد مغولی]] مجلسی تشکیل داد و علمای [[اهل سنت]] را جمع کرد و علامه حلی را نیز فرا خواند. علامه در هنگام ورود کفش خود را زیر بغل گرفت و به سلطان سلام کرد و در کنار او نشست. به او گفتند چرا به سلطان [[سجده]] و ادب نکردی؟ گفت: حضرت [[پیامبر(ص)|رسول‌الله]] سلطان‌السلاطین بود و مردم به او سلام می‌کردند و در [[آیه]] شریفه هم آمده است «{{حدیث|فَإِذَا دَخَلْتُم بُیوتًا فَسَلِّمُوا عَلَی أَنفُسِکمْ تَحِیةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَکةً طَیبَةً}}».چون به خانه‌هایی [که گفته شد] درآمدید به یکدیگر سلام کنید، درودی که نزد خدا مبارک و خوش است<ref>سوره نور، آیه ۶۱.</ref> علاوه بر اینکه در میان ما و شما اختلافی نیست که سجده مخصوص [[خدا]]ست.


گفتند چرا کنار سلطان نشستی؟ گفت: چون غیر از آنجا جای خالی ندیدم و [[حدیث]] نبوی است که در حین ورود به مجلس، هرجای خالی یافتی بنشین. گفتند: نعلین چه ارزشی داشت که آن را به مجلس سلطان آوردی؟ گفت: ترسیدم حنفی‌مذهب آن را بدزدد چنان‌که رئیسشان کفش پیامبر(ص) را دزدید. حنفی‌ها معترض شدند که [[ابوحنیفه]] در زمان آن حضرت وجود نداشته است. علامه گفت فراموشم شد! گویا دزد کفش، شافعی بوده است.
گفتند چرا کنار سلطان نشستی؟ گفت: چون غیر از آنجا جای خالی ندیدم و [[حدیث]] نبوی است که در حین ورود به مجلس، هرجای خالی یافتی بنشین. گفتند: نعلین چه ارزشی داشت که آن را به مجلس سلطان آوردی؟ گفت: ترسیدم حنفی‌مذهب آن را بدزدد چنان‌که رئیسشان کفش پیامبر(ص) را دزدید. حنفی‌ها معترض شدند که [[ابوحنیفه]] در زمان آن حضرت وجود نداشته است. علامه گفت فراموشم شد! گویا دزد کفش، شافعی بوده است.
خط ۵۱: خط ۵۱:
همین گفتگو و اعتراض درباره شافعیان، مالکیان و حنبلیان تکرار شد. علامه رو به سلطان کرد و گفت: حالا مکشوف شد که هیچ‌یک از رؤسای مذاهب اربعه در زمان پیامبر(ص) نبوده است و آرای آنان، رأی و نظر اختراعی خودشان است؛ اما مذهب [[شیعه]] تابع [[امیرالمؤمنین]] است که وصی و برادر آن حضرت بوده و به منزله نفس و جان وی است. علامه در ادامهٔ مناظره [[خطبه]] بلیغی خواند و سلطان در انتهای مناظره شیعه شد.<ref>مدرس، ریحانة الادب، ۱۳۶۹ش، ج ۳ و ۴، ص۱۶۹.</ref>
همین گفتگو و اعتراض درباره شافعیان، مالکیان و حنبلیان تکرار شد. علامه رو به سلطان کرد و گفت: حالا مکشوف شد که هیچ‌یک از رؤسای مذاهب اربعه در زمان پیامبر(ص) نبوده است و آرای آنان، رأی و نظر اختراعی خودشان است؛ اما مذهب [[شیعه]] تابع [[امیرالمؤمنین]] است که وصی و برادر آن حضرت بوده و به منزله نفس و جان وی است. علامه در ادامهٔ مناظره [[خطبه]] بلیغی خواند و سلطان در انتهای مناظره شیعه شد.<ref>مدرس، ریحانة الادب، ۱۳۶۹ش، ج ۳ و ۴، ص۱۶۹.</ref>


علامه تا زمان مرگ سلطان محمد خدابنده در ایران ‌ماند و به نشر معارف و فرهنگ تشیع ‌پرداخت. همچنین در همه سفر‌ها همراه سلطان بود و به پیشنهاد او مدرسه سیاری از خیمه و چادر ساخته ‌شد تا در مواقع سفر حمل شده و در هرکجا که کاروان اقامت نمود، علامه به تدریس و مباحثه بپردازد.<ref>خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۳۳ش، ج۳، ص ۱۹۷ ؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۳۶۰.</ref>
علامه تا زمان مرگ سلطان محمد خدابنده در ایران ‌ماند و به نشر معارف و فرهنگ تشیع ‌پرداخت. همچنین در همه سفر‌ها همراه سلطان بود و به پیشنهاد او مدرسه سیاری از خیمه و چادر ساخته ‌شد تا در مواقع سفر حمل شده و در هرکجا که کاروان اقامت نمود، علامه به تدریس و مباحثه بپردازد.<ref>خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۳۳ش، ج۳، ص۱۹۷ ؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۳۶۰.</ref>


==اساتید==
==اساتید==
{{ستون-شروع|4}}
{{ستون-شروع|۴}}
*[[شیخ یوسف سدید الدین]] (پدرش)
*[[شیخ یوسف سدید الدین]] (پدرش)
*[[محقق حلی‏]]
*[[محقق حلی]]
*[[سید بن طاووس]]
*[[سید بن طاووس]]
*[[سید احمد بن طاووس]]
*[[سید احمد بن طاووس]]
*[[خواجه نصیر الدین طوسی‏]]
*[[خواجه نصیر الدین طوسی]]
*[[محمد بن علی اسدی]]
*[[محمد بن علی اسدی]]
*[[یحیی بن سعید حلی]]
*[[یحیی بن سعید حلی]]
خط ۷۳: خط ۷۳:


==شاگردان==
==شاگردان==
{{ستون-شروع|3}}
{{ستون-شروع|۳}}
برخی از شاگردان او عبارت‌اند از:
برخی از شاگردان او عبارت‌اند از:
*محمد بن حسن بن یوسف حلی،[[فخرالمحققین]] (فرزند علامه)
*محمد بن حسن بن یوسف حلی،[[فخرالمحققین]] (فرزند علامه)
*[[سید عمیدالدین عبدالمطلب]] (خواهرزاده‌اش)
*[[سید عمیدالدین عبدالمطلب]] (خواهرزاده‌اش)
*[[سید ضیا الدین عبدالله حسینی اعرجی حلی]] (خواهرزاده‌اش)
*[[سید ضیا الدین عبدالله حسینی اعرجی حلی]] (خواهرزاده‌اش)
* سید محمد بن قاسم حسنی مشهور به [[ابن معیه]]
* سید محمد بن قاسم حسنی مشهور به [[ابن معیه]]
*[[رضی الدین ابوالحسن علی بن احمد حلی]]
*[[رضی الدین ابوالحسن علی بن احمد حلی]]
*[[قطب الدین رازی]]
*[[قطب الدین رازی]]
خط ۹۱: خط ۹۱:
علامه حلی در علوم مختلفی چون [[فقه]]، [[اصول فقه]]، [[کلام]]، [[حدیث]]، [[تفسیر]]، [[علم رجال|رجال]]، [[فلسفه]] و [[علم منطق|منطق]] آثار بسیاری تألیف کرده است. درباره تعداد این تألیفات اختلاف است. علامه حلی خود در [[خلاصة الاقوال]] ۵۷ اثر برای خودش ذکر می‌کند.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref>{{سخ}}
علامه حلی در علوم مختلفی چون [[فقه]]، [[اصول فقه]]، [[کلام]]، [[حدیث]]، [[تفسیر]]، [[علم رجال|رجال]]، [[فلسفه]] و [[علم منطق|منطق]] آثار بسیاری تألیف کرده است. درباره تعداد این تألیفات اختلاف است. علامه حلی خود در [[خلاصة الاقوال]] ۵۷ اثر برای خودش ذکر می‌کند.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref>{{سخ}}


[[سید محسن امین]] در [[اعیان الشیعه]] می‌نویسد: «''تالیفات علامه بیش از یکصد کتاب است و من ۹۵ کتاب او را دیده‌ام که بسیاری از آنها چندین مجلدند''».<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref> او همچنین می‌گوید کتاب ''الروضات'' آثار علامه را حدود هزار کتاب تحقیقی دانسته است.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref> [[مدرس تبریزی|میرزا محمد علی مدرس]] نیز در [[ریحانة الادب]]<ref>مدرس، ریحانه الادب، ۱۳۶۹ش، ج۳ و ۴، ص۱۷۴.</ref> .۱۲۰ اثر و کتاب گلشن ابرار<ref>جمعی از پژوهشگران، گلشن ابرار، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۴۴.</ref> حدود ۱۱۰ اثر برای علامه نام برده‌اند.{{سخ}}
[[سید محسن امین]] در [[اعیان الشیعه]] می‌نویسد: «''تالیفات علامه بیش از یکصد کتاب است و من ۹۵ کتاب او را دیده‌ام که بسیاری از آنها چندین مجلدند''».<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref> او همچنین می‌گوید کتاب ''الروضات'' آثار علامه را حدود هزار کتاب تحقیقی دانسته است.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref> [[مدرس تبریزی|میرزا محمد علی مدرس]] نیز در [[ریحانة الادب]]<ref>مدرس، ریحانه الادب، ۱۳۶۹ش، ج۳ و ۴، ص۱۷۴.</ref>.۱۲۰ اثر و کتاب گلشن ابرار<ref>جمعی از پژوهشگران، گلشن ابرار، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۴۴.</ref> حدود ۱۱۰ اثر برای علامه نام برده‌اند.{{سخ}}
از آثار معروف علامه حلی می‌توان به [[مختلف الشیعة فی احکام الشریعة|مختلف الشیعه]] و [[تذکره الفقهاء]] در علم فقه، [[کشف المراد]]، [[باب حادی عشر]] و [[منهاج الکرامة]] در علم کلام، [[خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال|خلاصة الاقوال]] در علم رجال و [[جوهر النضید]] در علم منطق اشاره کرد.
از آثار معروف علامه حلی می‌توان به [[مختلف الشیعة فی احکام الشریعة|مختلف الشیعه]] و [[تذکره الفقهاء]] در علم فقه، [[کشف المراد]]، [[باب حادی عشر]] و [[منهاج الکرامة]] در علم کلام، [[خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال|خلاصة الاقوال]] در علم رجال و [[جوهر النضید]] در علم منطق اشاره کرد.


علامه دو كتاب در اصول عقايد شيعه به نام‌های [[نهج الحق و کشف الصدق]] و نیز [[منهاج الکرامه]] را تالیف نموده و به رسم تحفه به پیشگاه اولجایتو برد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۱۰، ص۲۲۹؛الذریعة، ج۲۳، ص۱۷۲. </ref>
علامه دو کتاب در اصول عقاید شیعه به نام‌های [[نهج الحق و کشف الصدق]] و نیز [[منهاج الکرامه]] را تالیف نموده و به رسم تحفه به پیشگاه اولجایتو برد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۱۰، ص۲۲۹؛الذریعة، ج۲۳، ص۱۷۲. </ref>


== ملاقات با امام زمان(ع)==
== ملاقات با امام زمان(ع)==
دو بار دیدار علامه حلی با امام مهدی(ع) جزو داستان‌های مشهور درباره او است.  
دو بار دیدار علامه حلی با امام مهدی(ع) جزو داستان‌های مشهور درباره او است.  
=== تکمیل کتاب توسط امام ===
=== تکمیل کتاب توسط امام ===
داستان نخست مربوط به نیمه‌تمام ماندن کتابی است که علامه حلی از یکی از علمای اهل سنت امانت گرفته بود تا از آن نسخه برداری کند. ولی نیمه شب خواب مانع نوشتن می‌شد در این هنگام [[امام مهدی(ع)]] وارد شده و از علامه می‌خواهد که ادامه کار استنساخ را به او واگذار کند. علامه حلی پس از بیداری می‌بیند که نسخه‌برداری کتاب تمام شده است. <ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۱</ref>
داستان نخست مربوط به نیمه‌تمام ماندن کتابی است که علامه حلی از یکی از علمای اهل سنت امانت گرفته بود تا از آن نسخه برداری کند. ولی نیمه شب خواب مانع نوشتن می‌شد در این هنگام [[امام مهدی(ع)]] وارد شده و از علامه می‌خواهد که ادامه کار استنساخ را به او واگذار کند. علامه حلی پس از بیداری می‌بیند که نسخه‌برداری کتاب تمام شده است.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۱</ref>
قدیمی‌ترین منبع ماجرا کتاب [[مجالس المؤمنین (کتاب)|مجالس المومنین]] نوشته [[سید نورالله حسینی شوشتری|قاضی نورالله شوشتری]] است. شوشتری برای این ماجرا منبع مکتوبی ذکر نکرده و می‌گوید این ماجرا در بین مؤمنین مشهور است. <ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۱</ref>
قدیمی‌ترین منبع ماجرا کتاب [[مجالس المؤمنین (کتاب)|مجالس المومنین]] نوشته [[سید نورالله حسینی شوشتری|قاضی نورالله شوشتری]] است. شوشتری برای این ماجرا منبع مکتوبی ذکر نکرده و می‌گوید این ماجرا در بین مؤمنین مشهور است.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۱</ref>
=== دیدار در مسیر کربلا===
=== دیدار در مسیر کربلا===
ماجرای دوم در کتاب [[قصص العلماء (کتاب)|قصص العلما]] نوشته [[محمد بن سلیمان تنکابنی|تنکابنی]] نقل شده است. و بر اساس نقل او در یکی از سفرهای علامه حلی به [[کربلا]] او در میان راه با سیدی همراه می‌شود و پس از گفتگو با او متوجه می‌شود که او شخص بسیار عالمی است و مسائل مشکل علمی خود را با او در میان می‌گذارد و جواب می‌گیرد و در این بین از او سوال می‌کند که آیا در زمان [[غیبت کبری]] امکان ملاقات با امام عصر(ع) وجود دارد؟ و همزمان تازیه از دستش می‌افتد آن شخص تازیانه را از زمین برداشته به علامه می‌دهد و جواب می‌دهد که چگونه ممکن نباشد در حالی که دست او هم‌اکنون در دست توست. علامه حلی متوجه می‌شود که آن شخص خود امام مهدی(ع) است و خود را به پای ایشان می‌اندازد. <ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۳</ref>
ماجرای دوم در کتاب [[قصص العلماء (کتاب)|قصص العلما]] نوشته [[محمد بن سلیمان تنکابنی|تنکابنی]] نقل شده است. و بر اساس نقل او در یکی از سفرهای علامه حلی به [[کربلا]] او در میان راه با سیدی همراه می‌شود و پس از گفتگو با او متوجه می‌شود که او شخص بسیار عالمی است و مسائل مشکل علمی خود را با او در میان می‌گذارد و جواب می‌گیرد و در این بین از او سوال می‌کند که آیا در زمان [[غیبت کبری]] امکان ملاقات با امام عصر(ع) وجود دارد؟ و همزمان تازیه از دستش می‌افتد آن شخص تازیانه را از زمین برداشته به علامه می‌دهد و جواب می‌دهد که چگونه ممکن نباشد در حالی که دست او هم‌اکنون در دست توست. علامه حلی متوجه می‌شود که آن شخص خود امام مهدی(ع) است و خود را به پای ایشان می‌اندازد.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۳</ref>


تنکابنی برای این داستان منبعی ذکر نکرده و آن را به عنوان داستانی که در السنه و افواه (زبان ها و دهان ها) مشهور است نقل می‌کند. <ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۳</ref> شاهدی که تنکابنی برای تأیید داستان ذکر می‌کند آن است که در مکالمه بین علامه و آن شخص،‌ او آدرس حدیثی در کتاب [[تهذیب الاحکام (کتاب)|تهذیب]] [[شیخ طوسی]] را به علامه می‌دهد که علامه متوجه آن حدیث نبوده است. علامه پس از بازگشت به منزل آن حدیث را یافته و در حاشیه آن می‌نویسد که امام عصر(ع) مرا به این حدیث راهنمایی کرده است. تنکابنی ماجرا را از شخصی به نام ملا صفرعلی لاهیجی شاگرد [[سید محمد طباطبایی|سید محمد]] صاحب مناهل نقل کرده است. لاهیجی از استادش سید محمد نقل می‌کند که آن کتاب و آن یادداشت علامه حلی را دیده‌ است.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۵</ref>
تنکابنی برای این داستان منبعی ذکر نکرده و آن را به عنوان داستانی که در السنه و افواه (زبان‌ها و دهان‌ها) مشهور است نقل می‌کند.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۳</ref> شاهدی که تنکابنی برای تأیید داستان ذکر می‌کند آن است که در مکالمه بین علامه و آن شخص،‌ او آدرس حدیثی در کتاب [[تهذیب الاحکام (کتاب)|تهذیب]] [[شیخ طوسی]] را به علامه می‌دهد که علامه متوجه آن حدیث نبوده است. علامه پس از بازگشت به منزل آن حدیث را یافته و در حاشیه آن می‌نویسد که امام عصر(ع) مرا به این حدیث راهنمایی کرده است. تنکابنی ماجرا را از شخصی به نام ملا صفرعلی لاهیجی شاگرد [[سید محمد طباطبایی|سید محمد]] صاحب مناهل نقل کرده است. لاهیجی از استادش سید محمد نقل می‌کند که آن کتاب و آن یادداشت علامه حلی را دیده‌ است.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۵</ref>


==وفات ==
==وفات ==
علامه حلی پس از مرگ [[اولجایتو|سلطان محمد خدابنده]] در سال ۷۱۶ قمری به شهر [[حله]] بازگشت و تا آخر عمر در آنجا اقامت گزید. وی سرانجام [[۲۱ محرم]] [[سال ۷۲۶ هجری قمری|۷۲۶ق]] در سن ۷۸ سالگی، در شهر [[حله]] وفات یافت و در [[حرم امیرالمومنین]] به خاک سپرده شد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۲۴، ص ۲۲۳؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص ۵۷۴.</ref>
علامه حلی پس از مرگ [[اولجایتو|سلطان محمد خدابنده]] در سال ۷۱۶ قمری به شهر [[حله]] بازگشت و تا آخر عمر در آنجا اقامت گزید. وی سرانجام [[۲۱ محرم]] [[سال ۷۲۶ هجری قمری|۷۲۶ق]] در سن ۷۸ سالگی، در شهر [[حله]] وفات یافت و در [[حرم امیرالمومنین]] به خاک سپرده شد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۲۴، ص۲۲۳؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۴.</ref>


==پانویس ==
==پانویس ==
{{پانویس2}}
{{پانویس۲}}
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:
* اشمیتکه، زابینه، اندیشه‌های کلامی علامه حلی،ترجمه: احمد نمایی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، مشهد، ۱۳۷۸ش.
* اشمیتکه، زابینه، اندیشه‌های کلامی علامه حلی،ترجمه: احمد نمایی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، مشهد، ۱۳۷۸ش.
* امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
* امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
* تهرانی، آقا بزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۳ق.
* تهرانی، آقا بزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیروت،‌ دار الاضواء، ۱۴۰۳ق.
* تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، [http://almahdyoon.ir/images/book/tonekaboni.pdf نسخه pdf].  
* تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، [http://almahdyoon.ir/images/book/tonekaboni.pdf نسخه pdf].  
* جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار، چ۳، قم: نشر معروف، ۱۳۸۵ش.
* جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار، چ۳، قم: نشر معروف، ۱۳۸۵ش.
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:
*[http://www.aftabir.com/articles/view/religion/religion/c7c1201691273p1.php/%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AD%D9%84%DB%8C-%D8%A2%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AD%D9%84%D9%87= علامه حلی آفتاب حله]
*[http://www.aftabir.com/articles/view/religion/religion/c7c1201691273p1.php/%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AD%D9%84%DB%8C-%D8%A2%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AD%D9%84%D9%87= علامه حلی آفتاب حله]
*[http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=83417&KEYWORD=+%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87+%D8%AD%D9%84%DB%8C= طبقه بندی موضوعی آثار علامه حلی]
*[http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=83417&KEYWORD=+%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87+%D8%AD%D9%84%DB%8C= طبقه بندی موضوعی آثار علامه حلی]
{{پایان}}
{{پایان}}


Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۰۱۰

ویرایش