کاربر ناشناس
هاشم بن عبدمناف: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hasaninasab جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Hasaninasab جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
در یک داستان عامهپسند مشهور بوده که هاشم و برادرش، عبدشمس، هنگام تولد به هم چسبیده بودند و با تیغ آنان را از هم جدا کردند و ازاین رو، برخی گفتند میان فرزندان این دو کودک نزاع رخ خواهد داد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۴۲</ref> ([[بنی امیه]] از نسل عبدشمس هستند) به روایتی دیگر، نزاع بین خاندان هاشم و خاندان امیه از زمانی آغاز شد که به سبب سخاوت و مهمان نوازیهای هاشم، اُمیة بن عبدشمس (بردارزاده هاشم) به او حسادت ورزید و میانشان عداوت افتاد.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۷۶</ref> | در یک داستان عامهپسند مشهور بوده که هاشم و برادرش، عبدشمس، هنگام تولد به هم چسبیده بودند و با تیغ آنان را از هم جدا کردند و ازاین رو، برخی گفتند میان فرزندان این دو کودک نزاع رخ خواهد داد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۴۲</ref> ([[بنی امیه]] از نسل عبدشمس هستند) به روایتی دیگر، نزاع بین خاندان هاشم و خاندان امیه از زمانی آغاز شد که به سبب سخاوت و مهمان نوازیهای هاشم، اُمیة بن عبدشمس (بردارزاده هاشم) به او حسادت ورزید و میانشان عداوت افتاد.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۷۶</ref> | ||
== القاب == | |||
ملقب شدن وی به هاشم از آن رو بود که در یکی از سال هایی که قریش دچار قحطی شده بود. هاشم، برای رفع این مشکل، به شام (یا [[فلسطین]]) سفر کرد و دستور داد نان فراوانی بپزند. سپس نانها را بر شتران بار کرد و به مکه برد. در آنجا نانها را شکست و ترید نمود (هَشَم الثَریدَ/ الخُبزَ) و شتران را نحر کرد و پخت و مکّیان را سیر کرد. از این رو، به وی هاشم (خرد کننده، تکه تکه کننده) گفتند.<ref>ابن سعد، الطبقات، ۱/۷۵ـ۷۶؛ ابن حبیب، المنمق، ص۲۱۹؛ ابن جوزی، المنتظم، ج۲، ص۲۱۰</ref> | |||
هاشم را، به سبب ایجاد الفت و ائتلاف با سران قبایل و پادشاهان مجاور، «صاحب ایلاف قریش» لقب دادند.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۷۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹؛ ثعالبی، ثِمار القلوب، ص۱۱۵ـ۱۱۶</ref> | |||
به او «عَمْرو العُلا» هم میگفتند که به سبب ویژگیها و صفات برجسته و والایش بود.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۷۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۵، ص۲۱۰؛ حلبی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۷</ref> «ابو الشعث الشجیات» نام دیگر هاشم بود.<ref>رجوع کنید به ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۴۸ـ۱۵۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۵، ص۲۱۲</ref> «بدران» لقبی بود که مردم به هاشم و برادرش، مُطَّلب، داده بودند. این لقب به سبب جمال و زیبایی آن دو بود.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۶۱؛ رجوع کنید به ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۱۷</ref> «اقداح النضار» ــ به معنای طلا ــ نیز عنوان هاشم و برادران او (یعنی عبد شمس و مطلب و نَوفَل) بود.<ref>حلبی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۷</ref> | |||
« مجیرون» (پناه دهندگان) یا «مجیزون» (اجازه دهندگان، گذردهندگان) عنوان دیگر هاشم و برادرانش بود؛ زیرا بخشنده بودند و بر دیگر اعراب فخر و سیادت داشتند و از آن میان، هاشم با پادشاهان شام و روم و غَسّان پیمان بست و برادرانش با زمامداران حبشه و ایران و یمن پیمان بستند و بدین ترتیب برای قبیلۀ خود، قریش، امان نامه گرفتند تا بتوانند با آسودگی و امنیت، به تجارت در آن مناطق بپردازند. به روایت دیگر، چون خدا از این طریق فقر و اوضاع بحرانی قریش را جبران کرد، آنان را «مُجَبِّرون» (جبران کنندگان) خواندند.<ref>رجوع کنید به طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۵۲؛ ابن کثیر، ج۲، ص۲۵۳؛ صالحی شامی، سبل الهدی، ج۱، ص۲۶۹؛ حلبی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۷</ref> | |||
== همسران و فرزندان == | |||
هاشم چند همسر داشت و از آنان، صاحب چهار پسر و پنج دختر شد.<ref>رجوع کنید به ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۱۲ـ۱۱۳؛ ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۷۹-۸۰</ref> نام پسران او عبارت است: شیبه معروف به [[عبدالمطلب بن هاشم|عبدالمُطَّلِب]]، اسد، ابوصَیفی، و نَضله<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۱۳</ref> <ref>جمهرة أنساب العرب، متن، ص:۱۴</ref> و نیز دخترانی به نامهای الشّفاء، خالدة، رقیة، حبیبة.<ref>سبلالهدی، ج۱، ص:۲۷۱</ref> و ضعیفة.<ref>السیرةالنبویة، ج۱، ص:۱۰۷</ref> | |||
[[پیامبر(ص)]] از نسل عبدالمطلب است و [[فاطمه بنت اسد|فاطمه]] مادر [[امام علی(ع)]] نیز دختر اسد بن هاشم است. | |||
نسل هاشم تنها از طریق عبدالمطلب باقی ماند <ref>جمهرة أنساب العرب، متن، ص:۱۴</ref> اما نسل نضلة و أبو صیفی و أسد، ادامه نیافت. <ref>جمهرة أنساب العرب، متن، ص:۱۴</ref> البته ابی صیفی فرزندی به نام صیفی داشته که در کودکی از دنیا رفته و دو پسر نیز به نامهای عمرو و ضحاک داشته، همچنین نضله فرزندی به نام ارقم داشته .<ref>الطبقاتالکبری، ج۱، ص:۶۹</ref> ولی با توجه به اینکه نسب شناسان عرب قائل به انقراض نسل ابی صیفی و نضله هستند میتوان نتیجه گرفت که از فرزندان آنان نسلی نمانده است. <ref>تاریخالیعقوبی، ج۱، ص:۲۴۴</ref> | |||
برای اسد نیز فرزندی بجز [[فاطمه بنت اسد]] مادر [[حضرت علی(ع)]] ذکر نکردهاند.<ref>جمهرة أنساب العرب، متن، ص:۱۴</ref> | |||
== مناصب و اقدامات == | == مناصب و اقدامات == | ||
=== آب و غذا دادن به حاجیان=== | === آب و غذا دادن به حاجیان=== | ||
پس از وفات عبدمناف، هاشم و برادرانش (عبدشمس، مطلّب، و نَوْفَل) با عموزادگانشان (یعنی بنی عبدالدّار) بر سر تصاحب مناصب [[کعبه]] به نزاع برخواستند. هر گروه با طوایفی از قریش هم پیمان شدند (نک: [[حلف المطیبین]]). در پایان، بدون آنکه نزاعی درگیرد، دو طرف صلح کردند و دو منصبِ سقایت (آب دادن به حاجیان) و رفادت (غذادادن به حاجیان) به هاشم رسید. | پس از وفات عبدمناف، هاشم و برادرانش (عبدشمس، مطلّب، و نَوْفَل) با عموزادگانشان (یعنی بنی عبدالدّار) بر سر تصاحب مناصب [[کعبه]] به نزاع برخواستند. هر گروه با طوایفی از قریش هم پیمان شدند (نک: [[حلف المطیبین]]). در پایان، بدون آنکه نزاعی درگیرد، دو طرف صلح کردند و دو منصبِ سقایت (آب دادن به حاجیان) و رفادت (غذادادن به حاجیان) به هاشم رسید. | ||
خط ۲۴: | خط ۳۷: | ||
همچنین از جمله کارهایی که او انجام داد آن بود که درب کعبه را از طلا قرارداد <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۵، ص۲۱۱</ref> | همچنین از جمله کارهایی که او انجام داد آن بود که درب کعبه را از طلا قرارداد <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۵، ص۲۱۱</ref> | ||
=== حفر | === حفر چاههایی در مکه === | ||
او برای انجام بهتر وظیفة آب رسانی به مردم، دو چاه در مکه حفر کرد. «چاه بذّر» که آن را در دهانه [[شعب ابیطالب|شعب ابی طالب]] حفر کرد و آب آن را برای عموم وقف نمود. همچنین «چاه سجلة» که تا مدتها مورد استفادة قبیلة مطعم بن عدی بن نوفل بود.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۴۹</ref> | او برای انجام بهتر وظیفة آب رسانی به مردم، دو چاه در مکه حفر کرد. «چاه بذّر» که آن را در دهانه [[شعب ابیطالب|شعب ابی طالب]] حفر کرد و آب آن را برای عموم وقف نمود. همچنین «چاه سجلة» که تا مدتها مورد استفادة قبیلة مطعم بن عدی بن نوفل بود.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۴۹</ref> | ||
=== رونق تجارت و انعقاد پیمانهای تجاری === | === رونق تجارت و انعقاد پیمانهای تجاری === | ||
به نوشتۀ مورخان، هاشم نخستین فردی بود که سفرهای تجاری زمستانی (به مقصد [[یمن]] یا [[حبشه]]، یا یمن و حبشه) و تابستانی (به مقصد [[شام]]) قریش را پایه گذاری کرد.<ref>برای نمونه، رجوع کنید به ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۴۳؛ ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۷۵؛ نیز رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۴۲</ref> پیش از آن، قریش در مبادلات تجاری خود از [[مکه]] فراتر نمیرفت و مکه صرفاً محل تردد تجار غیرعرب و بازاری برای کالاهای آنان بود. هاشم که پیش از آن برای تجارت به [[شام]] و [[یمن]] میرفت و بسیار سفر میکرد، به سازمان دهی تجارت قریش پرداخت و با تشویق او، قبیلهاش به سفرهای بازرگانی در دو فصل از سال روی آورد.<ref>فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۰۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۵، ص۲۰۲؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ج۱۰، ص۵۱۹</ref> او همچنین در نامهای از [[نجاشی]]، حاکم حبشه، درخواست کرد که قریشیان بتوانند برای امور تجاری به مناطق تحت فرمان او وارد شوند.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۷۸</ref> | به نوشتۀ مورخان، هاشم نخستین فردی بود که سفرهای تجاری زمستانی (به مقصد [[یمن]] یا [[حبشه]]، یا یمن و حبشه) و تابستانی (به مقصد [[شام]]) قریش را پایه گذاری کرد.<ref>برای نمونه، رجوع کنید به ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۴۳؛ ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۷۵؛ نیز رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۴۲</ref> پیش از آن، قریش در مبادلات تجاری خود از [[مکه]] فراتر نمیرفت و مکه صرفاً محل تردد تجار غیرعرب و بازاری برای کالاهای آنان بود. هاشم که پیش از آن برای تجارت به [[شام]] و [[یمن]] میرفت و بسیار سفر میکرد، به سازمان دهی تجارت قریش پرداخت و با تشویق او، قبیلهاش به سفرهای بازرگانی در دو فصل از سال روی آورد.<ref>فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۰۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۵، ص۲۰۲؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ج۱۰، ص۵۱۹</ref> او همچنین در نامهای از [[نجاشی]]، حاکم حبشه، درخواست کرد که قریشیان بتوانند برای امور تجاری به مناطق تحت فرمان او وارد شوند.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۷۸</ref> | ||
خط ۴۵: | خط ۵۶: | ||
هاشم برادرش، مُطّلب، را وصی خود قرار داده بود و بعدها [[بنی هاشم]] و [[بنی مطلب]] همواره متحد بودند.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۷۹</ref> | هاشم برادرش، مُطّلب، را وصی خود قرار داده بود و بعدها [[بنی هاشم]] و [[بنی مطلب]] همواره متحد بودند.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۱، ص۷۹</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |