پرش به محتوا

مأمون عباسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۰ ژوئن ۲۰۱۸
جز
imported>Mgolpayegani
imported>Mgolpayegani
خط ۹۹: خط ۹۹:
مأمون در اواخر حکومت خود برای آزمودن [[مجتهد|فقها]]، محدثان و قضات خود، محاکم تفتیش عقاید را تشکیل داد. بر اساس فرمان مأمون در [[سال ۲۱۸ هجری قمری|سال ۲۱۸ق]] معتزله مأمور شدند اعتقاد افراد را در مورد [[مخلوق بودن قرآن]] مورد تفتیش قرار دهند؛ کسانی که اعتقادی به مخلوق بودن قرآن نداشتند از منصب خود برکنار شده و بازداشت می‌شدند. بر اساس برخی گزارش‌ها اعترافات برخی از فقها به مخلوق بودن قرآن از روی ترس بود. از این اقدام مأمون با عنوان [[محنت]] یاد می‌شود.<ref>ناظمیان فرد، مأمون و محنت، پژوهش‌های تاریخی، ۱۳۸۸ش، ص۶۷-۷۸.</ref>
مأمون در اواخر حکومت خود برای آزمودن [[مجتهد|فقها]]، محدثان و قضات خود، محاکم تفتیش عقاید را تشکیل داد. بر اساس فرمان مأمون در [[سال ۲۱۸ هجری قمری|سال ۲۱۸ق]] معتزله مأمور شدند اعتقاد افراد را در مورد [[مخلوق بودن قرآن]] مورد تفتیش قرار دهند؛ کسانی که اعتقادی به مخلوق بودن قرآن نداشتند از منصب خود برکنار شده و بازداشت می‌شدند. بر اساس برخی گزارش‌ها اعترافات برخی از فقها به مخلوق بودن قرآن از روی ترس بود. از این اقدام مأمون با عنوان [[محنت]] یاد می‌شود.<ref>ناظمیان فرد، مأمون و محنت، پژوهش‌های تاریخی، ۱۳۸۸ش، ص۶۷-۷۸.</ref>
==تشیع مأمون==
==تشیع مأمون==
مذهب اعتقادی مأمون یکی از مسائل اختلافی و چالشی مورخان [[شیعه]]، [[اهل سنت و جماعت|سنی]] و مستشرقان است. شیعه همواره نگاه منفی به خلفای عباسی داشته است و مأمون اگرچه در مقایسه با سایر خلفای عباسی از دانش بیشتری برخوردار بود و تمایلات شیعی از خود بروز می‌داد اما از این قاعده مستثنی نیست از این رو تشیع او به معنای آنچه [[امامان شیعه]] بدان معتقد بودند را از اساس رد می‌کند.<ref>الله‌اکبری، روابط علویان و عباسیان، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، پاییز ۱۳۸۱ش، ص۲۷.</ref> از سوی دیگر در برخی از منابع معتبر اهل‌سنت بر تشیع مأمون تأکید شده است؛ به عنوان نمونه ذهبی، ابن‌کثیر و ابن‌خلدون بر شیعه بودن او تصریح و در برخی موارد دولت عباسی را دولت شیعی معرفی کرده‌اند؛<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنوؤط، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۲۳۶؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، تهیه و تنظیم: خلیل شحاده، ۱۹۷۸م، ج۱۰، ص۲۷۵-۲۷۹؛ ابن‌خلدون، العبر، تاریخ ابن‌خلدون، ترجمه: عبدالمحمد آیتی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۲۷۲.</ref> سیوطی نیز شهرت تشیع مأمون را نقل کرده است.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، تحقیق: صالح ابراهیم، ۱۹۹۷م، ص۳۶۳.</ref>
مذهب اعتقادی مأمون یکی از مسائل اختلافی و چالشی مورخان [[شیعه]]، [[اهل سنت و جماعت|سنی]] و مستشرقان است. شیعه همواره نگاه منفی به خلفای عباسی داشته است و مأمون اگرچه در مقایسه با سایر خلفای عباسی از دانش بیشتری برخوردار بود و تمایلات شیعی از خود بروز می‌داد؛؛ اما از این قاعده مستثنی نیست. از این‌رو تشیع او به معنای آنچه [[امامان شیعه]] بدان معتقد بودند را از اساس رد می‌کند.<ref>الله‌اکبری، روابط علویان و عباسیان، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، پاییز ۱۳۸۱ش، ص۲۷.</ref> از سوی دیگر در برخی از منابع معتبر اهل‌سنت بر تشیع مأمون تأکید شده است؛ به‌عنوان نمونه ذهبی، ابن‌کثیر و ابن‌خلدون بر شیعه بودن او تصریح و در برخی موارد دولت عباسی را دولت شیعی معرفی کرده‌اند.<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنوؤط، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۲۳۶؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، تهیه و تنظیم: خلیل شحاده، ۱۹۷۸م، ج۱۰، ص۲۷۵-۲۷۹؛ ابن‌خلدون، العبر، تاریخ ابن‌خلدون، ترجمه: عبدالمحمد آیتی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۲۷۲.</ref> سیوطی نیز شهرت تشیع مأمون را نقل کرده است.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، تحقیق: صالح ابراهیم، ۱۹۹۷م، ص۳۶۳.</ref>


انتساب تشیع به مأمون مربوط به پس از مرگ او نمی‌شود بلکه در دوره خلافتش نیز تمایلات شیعی وی موجب می‌شد او را از شیعیان بپندارند. در برخی موارد سیاست‌ها و اقدامات او در دوستی با [[علویان|آل علی]]، اتهام [[رافضی|رافضی بودن]] وی را از سوی مخالفان داخلی خود یعنی خاندان عباسی ساکن در [[بغداد]] به دنبال داشت.<ref>نقوی، تأثیر ولایتعهدی امام رضا (ع) بر قیام‌های علویان، ۱۳۸۸ش، ص۱۴۱.</ref>
انتساب تشیع به مأمون مربوط به پس از مرگ او نمی‌شود بلکه در دوره خلافتش نیز تمایلات شیعی وی موجب می‌شد او را از شیعیان بپندارند. در برخی موارد سیاست‌ها و اقدامات او در دوستی با [[علویان|آل علی]]، اتهام [[رافضی|رافضی بودن]] وی را از سوی مخالفان داخلی خود یعنی خاندان عباسی ساکن در [[بغداد]] به‌دنبال داشت.<ref>نقوی، تأثیر ولایتعهدی امام رضا (ع) بر قیام‌های علویان، ۱۳۸۸ش، ص۱۴۱.</ref>
===دلایل موافقان تشیع مأمون===
===دلایل موافقان تشیع مأمون===
در منابع تاریخی گزارش‌هایی از سیاست‌ها و عملکرد مأمون در مدت خلافتش آمده است که حکایت از تمایلات شیعی او است. این نوع اقدامات مأمون را می‌توان در چند مسأله تبیین کرد:
در منابع تاریخی گزارش‌هایی از سیاست‌ها و عملکرد مأمون در مدت خلافتش آمده است که حکایت از تمایلات شیعی او است. این نوع اقدامات مأمون را می‌توان در چند مسأله تبیین کرد:
*'''پیشنهاد خلافت و ولایتعهدی به آل‌علی''': مدعیان تشیع مأمون معتقدند پیشنهاد واگذاری خلافت به امام رضا (ع) از سوی مأمون ریشه در تربیت وی در فضای قرابت فکری معتزله و شیعه به ویژه در مسأله برتری امام علی (ع) در خلافت برمی‌گردد. علاوه بر آن ایرانی بودن مادر مأمون که به حقانیت امام علی (ع) و فرزندانش ایمان داشت و پرورش یافتن او نزد ایرانیان به ویژه اهالی خراسان نقش مهمی در گرایش او به مذهب تشیع داشت. طبق این ادعا مأمون با خدا عهد بست اگر بر برادرش غالب شود، خلافت را به برترین فرد از خاندان علی (ع) واگذار می‌کند از این رو پس از شکست امین به وعده خود وفا کرد و امام رضا (ع) را به عنوان ولیعهد خود انتخاب کرد.<ref>اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، تحقیق احمد صقر، چاپ دوم، ۱۹۸۷م، ص۴۵۴؛ابن‌طقطقی، تاریخ فخری، ترجمه محمدوحید گلپایگانی، ۱۳۶۰ش، ص۲۱۷.</ref> این اقدام مأمون موجب شد برخی مورخین نظیر سیوطی او را شیعه افراطی بدانند.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، تحقیق ابراهیم صالح،  ۱۹۹۷م، ص۳۶۳.</ref>
*'''پیشنهاد خلافت و ولایتعهدی به آل‌علی''': مدعیان تشیع مأمون معتقدند پیشنهاد واگذاری خلافت به امام رضا (ع) از سوی مأمون ریشه در تربیت وی در فضای قرابت فکری معتزله و شیعه به‌ویژه در مسئله برتری امام علی (ع) در خلافت برمی‌گردد. علاوه بر آن ایرانی بودن مادر مأمون که به حقانیت امام علی (ع) و فرزندانش ایمان داشت و پرورش یافتن او نزد ایرانیان به ویژه اهالی خراسان نقش مهمی در گرایش او به مذهب تشیع داشت. طبق این ادعا مأمون با خدا عهد بست اگر بر برادرش غالب شود، خلافت را به برترین فرد از خاندان علی (ع) واگذار می‌کند؛ از این‌رو پس از شکست امین به وعده خود وفا کرد و امام رضا (ع) را به‌عنوان ولیعهد خود انتخاب کرد.<ref>اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، تحقیق احمد صقر، چاپ دوم، ۱۹۸۷م، ص۴۵۴؛ابن‌طقطقی، تاریخ فخری، ترجمه محمدوحید گلپایگانی، ۱۳۶۰ش، ص۲۱۷.</ref> این اقدام مأمون موجب شد برخی مورخین نظیر سیوطی او را شیعه افراطی بدانند.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، تحقیق ابراهیم صالح،  ۱۹۹۷م، ص۳۶۳.</ref>
*'''بازگرداندن فدک به اولاد فاطمه(س)''': مأمون پس از بازگشت به بغداد و استقرار کامل حکومتش تصمیم گرفت [[فدک]] را به [[بنی‌فاطمه|اولاد فاطمه (س)]] برگرداند اما مخالفت‌ها زیاد بود. از این رو ۲۰۰ نفر از علما را به جلسه‌ای دعوت کرد و از آنان خواست نظر خود را راجع به فدک بیان کنند. پس از ارائه نظرات مختلف نتیجه جلسه این شد که فدک متعلق به [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|زهرا(س)]] است و باید به وارثین اصلی آن برگردد. اصرار مخالفین موجب شد مأمون جلسه‌ای دیگر با دعوت از علمای بیشتری از سراسر قلمرو اسلامی برگزار کند نتیجه این جلسه نیز مانند جلسه نخست بود. از این رو در [[سال ۲۱۰ هجری قمری|سال ۲۱۰ق]] به قثم بن جعفر والی [[مدینه]] نوشت فدک را به اولاد فاطمه برگرداند.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ دوم، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۴۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۳۹م، ج۷، ص۱۵۶؛حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه دکتر سید محمد تقی آیت اللهی، ۱۳۶۷ش، ص۷۷.</ref> به اعتقاد برخی پژوهشگران از آنجا که [[ماجرای فدک|غصب فدک]] همواره به عنوان یک ابزار سیاسی در نزد خلفا برای فشار بر [[اهل البیت علیهم السلام|اهل بیت]] و شیعیان بوده واگذاری آن توسط مأمون نیز نشان از گرایش او به خاندان اهل بیت و حقانیت آنان بوده است.<ref>رهبر، فدک نماد مظلومیت اهل بیت میقات حج، ش۳۴، زمستان ۱۳۷۹، ص۱۸۱.</ref> خبر واگذاری فدک به صاحبان اصلی آن در سروده‌های شاعران نمایان شد. به عنوان نمونه [[دعبل بن علی خزاعی|دعبل خزاعی]] پس از برگرداندن فدک به اولاد فاطمه (س) شعری سرود که مصرع اول آن این است:
*'''بازگرداندن فدک به اولاد فاطمه(س)''': مأمون پس از بازگشت به بغداد و استقرار کامل حکومتش تصمیم گرفت [[فدک]] را به [[بنی‌فاطمه|اولاد فاطمه (س)]] برگرداند اما مخالفت‌ها زیاد بود. از این رو ۲۰۰ نفر از علما را به جلسه‌ای دعوت کرد و از آنان خواست نظر خود را راجع به فدک بیان کنند. پس از ارائه نظرات مختلف نتیجه جلسه این شد که فدک متعلق به [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|زهرا(س)]] است و باید به وارثان اصلی آن برگردد. اصرار مخالفین موجب شد مأمون جلسه‌ای دیگر با دعوت از علمای بیشتری از سراسر قلمرو اسلامی برگزار کند نتیجه این جلسه نیز مانند جلسه نخست بود. از این‌رو در [[سال ۲۱۰ هجری قمری|سال ۲۱۰ق]] به قثم بن جعفر والی [[مدینه]] نوشت فدک را به اولاد فاطمه برگرداند.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ دوم، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۴۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۳۹م، ج۷، ص۱۵۶؛ حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه دکتر سید محمد تقی آیت اللهی، ۱۳۶۷ش، ص۷۷.</ref> به اعتقاد برخی پژوهشگران از آنجا که [[ماجرای فدک|غصب فدک]] همواره به‌عنوان یک ابزار سیاسی در نزد خلفا برای فشار بر [[اهل البیت علیهم السلام|اهل بیت]] و شیعیان بوده واگذاری آن توسط مأمون نیز نشان از گرایش او به خاندان اهل بیت و حقانیت آنان بوده است.<ref>رهبر، فدک نماد مظلومیت اهل بیت میقات حج، ش۳۴، زمستان ۱۳۷۹، ص۱۸۱.</ref> خبر واگذاری فدک به صاحبان اصلی آن در سروده‌های شاعران نمایان شد. به‌عنوان نمونه [[دعبل بن علی خزاعی|دعبل خزاعی]] پس از برگرداندن فدک به اولاد فاطمه (س) شعری سرود که مصرع اول آن این است:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| اَصْبَحَ وَجْهُ الزَّمانِ قَدْ ضَحِکاً |بِرَدَّ مَأْموُنُ هاشِمُ فَدَکاً}}
{{ب| اَصْبَحَ وَجْهُ الزَّمانِ قَدْ ضَحِکاً |بِرَدَّ مَأْموُنُ هاشِمُ فَدَکاً}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
(ترجمه: برچهره زمان لبخند شادی نشست، آنگاه که مأمون فدک را به بنی هاشم برگردانید.)<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ دوم، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۳۹.</ref>
(ترجمه: برچهره زمان لبخند شادی نشست، آنگاه که مأمون فدک را به بنی هاشم برگردانید.)<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ دوم، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۳۹.</ref>
*'''حلیت ازدواج موقت:''' [[ازدواج موقت]] (به عربی: متعه) از مسائل مورد اختلاف شیعه و اهل سنت است پس از آنکه [[عمر بن خطاب|عمر]] آن را [[حرام]] کرد خلفا و بسیاری از علمای [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] آن را حرام می‌دانستند اما مأمون علی رغم مخالفت‌های موجود در جامعه حرمت آن را برداشت و جایز شمردن عمل به چنین ازدواجی را اعلام کرد. پس از آنکه یحیی بن اکثم قاضی القضاه مأمون و از علمای اهل سنت به او گفت [[امام علی علیه السلام|امام علی]] نیز ازدواج موقت را حرام میدانست او نیز از به احترام امام علی از این حکم صرف نظر کرد.<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۴، بی‌تا،ص۱۹۹؛ ناظمیان‌فرد، مأمون و محنت، پژوهش‌های تاریخی، ۱۳۸۸ش، ص۷۱؛ موسوی، متعه در نگاه فقیهان مسلمان، مقالات و بررسی‌ها، دفتر۸۹، پاییز ۱۳۸۷ش، ص۱۳۵.</ref>  
*'''حلیت ازدواج موقت:''' [[ازدواج موقت]] (به عربی: متعه) از مسائل مورد اختلاف شیعه و اهل سنت است. پس از آنکه [[عمر بن خطاب|عمر]] آن را [[حرام]] کرد خلفا و بسیاری از علمای [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] آن را حرام می‌دانستند؛ اما مأمون علی‌رغم مخالفت‌های موجود در جامعه حرمت آن را برداشت و جایز شمردن عمل به چنین ازدواجی را اعلام کرد. پس از آنکه یحیی بن اکثم، قاضی القضاه مأمون و از علمای اهل سنت به او گفت [[امام علی علیه السلام|امام علی]] نیز ازدواج موقت را حرام می‌دانست او نیز از به احترام امام علی از این حکم صرف نظر کرد.<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۴، بی‌تا، ص۱۹۹؛ ناظمیان‌فرد، مأمون و محنت، پژوهش‌های تاریخی، ۱۳۸۸ش، ص۷۱؛ موسوی، متعه در نگاه فقیهان مسلمان، مقالات و بررسی‌ها، دفتر ۸۹، پاییز ۱۳۸۷ش، ص۱۳۵.</ref>  
*'''اثبات برتری امام علی بر خلفا و اعلام رسمی آن:''' در منابع معتبر شیعه و اهل سنت آمده است مأمون مجلسی با حضور ۴۰ نفر از علمای برجسته اهل‌سنت آن دوره برپا و با آنان درباره برتری امام علی بر دیگر خلفا مناظره کرد و در آن مناظره بر آنان غلبه کرد و آنان به برتری امام علی (ع) بعد از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر (ص)]] اعتراف کردند.<ref>ابن‌عبد ربه، عقد الفرید، تحقیق: عبدالمجید ترحینی، چاپ سوم، ۱۹۸۷م؛ ج۵، ص۳۴۹-۳۵۹؛ کنتوری، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار، تحقیق مولانا غلامرضا بروجردی، ۱۳۶۶ش، ج۱۱، ص۹۵۳-۹۵۷.</ref> علاوه بر آن مأمون در [[سال ۲۱۲ هجری قمری|سال ۲۱۲ق]] [[برتری امام علی (ع)]] بر [[ابوبکر بن ابوقحافه|ابوبکر]] و عمر را اعلام کرد.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، تحقیق: ابراهیم صالح، ۱۹۹۷م، ص۳۶۴؛ حکیمی، خاورشناسان و دیدگاه شیعه درباره جانشینی حضرت علی(ع)، سخن تاریخ،  شماره هشتم، بهار ۱۳۸۹ش، ص۴۶؛نیومن اندرجی، دوره شکل‌گیری تشیع دوازده امامی، ترجمه مهدی ابوطالبی و دیگران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش، ص۹۸.</ref>  
*'''اثبات برتری امام علی بر خلفا و اعلام رسمی آن:''' در منابع معتبر شیعه و اهل سنت آمده است مأمون مجلسی با حضور ۴۰ نفر از علمای برجسته اهل‌سنت آن دوره برپا و با آنان درباره برتری امام علی بر دیگر خلفا مناظره کرد و در آن مناظره بر آنان غلبه کرد و آنان به برتری امام علی (ع) بعد از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر (ص)]] اعتراف کردند.<ref>ابن‌ عبد ربه، عقد الفرید، تحقیق: عبدالمجید ترحینی، چاپ سوم، ۱۹۸۷م؛ ج۵، ص۳۴۹-۳۵۹؛ کنتوری، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار، تحقیق مولانا غلامرضا بروجردی، ۱۳۶۶ش، ج۱۱، ص۹۵۳-۹۵۷.</ref> علاوه بر آن مأمون در [[سال ۲۱۲ هجری قمری|سال ۲۱۲ق]] [[برتری امام علی (ع)]] بر [[ابوبکر بن ابوقحافه|ابوبکر]] و عمر را اعلام کرد.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، تحقیق: ابراهیم صالح، ۱۹۹۷م، ص۳۶۴؛ حکیمی، خاورشناسان و دیدگاه شیعه درباره جانشینی حضرت علی(ع)، سخن تاریخ،  شماره هشتم، بهار ۱۳۸۹ش، ص۴۶؛ نیومن اندرجی، دوره شکل‌گیری تشیع دوازده امامی، ترجمه مهدی ابوطالبی و دیگران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش، ص۹۸.</ref>  
*'''بیزاری مأمون از مدح معاویه و مجازات سب علی:''' به دنبال تمایلات شیعی مأمون او در [[سال ۲۱۱ هجری قمری|سال ۲۱۱ق]] از کسانی که [[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]] را مدح می‌کردند اعلام برائت کرد و مجازات برای افرادی که از او به نیکی یاد می‌کردند در نظر گرفت.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، تحقیق ابراهیم صالح،  ۱۹۹۷م، ص۳۶۴.</ref>
*'''بیزاری مأمون از مدح معاویه و مجازات سب علی:''' به‌دنبال تمایلات شیعی مأمون او در [[سال ۲۱۱ هجری قمری|سال ۲۱۱ق]] از کسانی که [[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]] را مدح می‌کردند اعلام برائت کرد و مجازات برای افرادی که از او به نیکی یاد می‌کردند در نظر گرفت.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، تحقیق ابراهیم صالح،  ۱۹۹۷م، ص۳۶۴.</ref>
*'''تصریح مأمون به تشیع خود و پدرش هارون:''' اعلام تشیع مأمون توسط برخی مورخین گزارش شده است.<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، بیروت، دارالاندلس، بی‌تا، ج۴، ص۵؛ ابن‌اثیر جزری، چاپ دوم، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۲۳۰.</ref> در برخی از گزارش‌ها آمده است مأمون به اطرافیان خود گفت مذهب شیعه را از پدرش هارون فراگرفته است. از او پرسیدند: اگر [[هارون عباسی]] شیعه بود چرا اهل بیت(ع) را می‌کشت؟ مأمون در جواب گفته بود: «المُلکُ عَقیم».<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین،، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۲۷۰؛ ابن‌بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار رضا، تصحیح: سیدمهدی حسینی لاجوردی‌، تهران، جهان، بی‌تا، ج۱، ص۸۸.</ref> (یعنی حکومت پدر و فرزند نمی‌شناسد چه رسد به دیگران.)
*'''تصریح مأمون به تشیع خود و پدرش هارون:''' اعلام تشیع مأمون توسط برخی مورخین گزارش شده است.<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، بیروت، دارالاندلس، بی‌تا، ج۴، ص۵؛ ابن‌اثیر جزری، چاپ دوم، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۲۳۰.</ref> در برخی از گزارش‌ها آمده است مأمون به اطرافیان خود گفت مذهب شیعه را از پدرش هارون فراگرفته است. از او پرسیدند: اگر [[هارون عباسی]] شیعه بود چرا اهل بیت(ع) را می‌کشت؟ مأمون در جواب گفته بود: «المُلکُ عَقیم».<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین،، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۲۷۰؛ ابن‌بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار رضا، تصحیح: سیدمهدی حسینی لاجوردی‌، تهران، جهان، بی‌تا، ج۱، ص۸۸.</ref> (یعنی حکومت پدر و فرزند نمی‌شناسد چه رسد به دیگران.)


خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
*'''تشیع مأمون از نوع تشیع عام:''' عده‌ای نیز تشیع را به دو قسم تقسیم کرده‌اند: قسم نخست، تشیعی که مرادف ایمان خاص است و مراد از شیعه، شیعه دوازده امامی است. قسم دوم تشیع عام است. یعنی کسی که صرفاً معتقد به [[خلافت]] بلا فصل امام على (ع) باشد. بر همین اساس تشیع مأمون و پدرش هارون و بنی‌عباس از نوع تشیع عام است.<ref>کنتوری، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار، تحقیق: مولانا غلامرضا بروجردی، ۱۳۶۶ش، ج۴، ص۱۰۹-۱۱۳.</ref>
*'''تشیع مأمون از نوع تشیع عام:''' عده‌ای نیز تشیع را به دو قسم تقسیم کرده‌اند: قسم نخست، تشیعی که مرادف ایمان خاص است و مراد از شیعه، شیعه دوازده امامی است. قسم دوم تشیع عام است. یعنی کسی که صرفاً معتقد به [[خلافت]] بلا فصل امام على (ع) باشد. بر همین اساس تشیع مأمون و پدرش هارون و بنی‌عباس از نوع تشیع عام است.<ref>کنتوری، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار، تحقیق: مولانا غلامرضا بروجردی، ۱۳۶۶ش، ج۴، ص۱۰۹-۱۱۳.</ref>


*'''مأمون شیعه امام‌کش:'''[[مرتضی مطهری]] مناظره مأمون با علمای اهل‌سنت در مسأله برتری خلافت امام علی را کم نظیر خوانده و گفته است: «قطعاً کمتر عالمی از علمای دین به خوبی مأمون در مسأله خلافت استدلال کرده باشد، [او] در مسأله خلافت امیرالمؤمنین مباحثه کرد و همه را مغلوب نمود.» مطهری گرایشات شیعی مأمون را غیرقابل انکار می‌داند اما معتقد است او «شیعه امام‌کش» است. وی تشیع مأمون را از نوع تشیع مردم [[کوفه]] در دوره [[امامت]] [[امام حسین علیه السلام|امام حسین (ع)]] دانسته که سرانجام ایشان را به [[شهادت]] رساندند.<ref>مطهّری، مجموعه آثار، ۱۳۸۷ش، ج۱۸، ص۱۱۸.</ref>
*'''مأمون شیعه امام‌کش:'''[[مرتضی مطهری]] مناظره مأمون با علمای اهل‌سنت در مسئله برتری خلافت امام علی را کم نظیر خوانده و گفته است: «قطعاً کم‌تر عالمی از علمای دین به خوبی مأمون در مسئله خلافت استدلال کرده باشد، [او] در مسئله خلافت امیرالمؤمنین مباحثه کرد و همه را مغلوب نمود.» مطهری گرایشات شیعی مأمون را غیرقابل انکار می‌داند اما معتقد است او «شیعه امام‌کش» است. وی تشیع مأمون را از نوع تشیع مردم [[کوفه]] در دوره [[امامت]] [[امام حسین علیه السلام|امام حسین (ع)]] دانسته که سرانجام ایشان را به [[شهادت]] رساندند.<ref>مطهّری، مجموعه آثار، ۱۳۸۷ش، ج۱۸، ص۱۱۸.</ref>


==علم در دوره مأمون==
==علم در دوره مأمون==
کاربر ناشناس