کاربر ناشناس
شیخ فضلالله نوری: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Fouladi جز (←اجرای حکم) |
imported>Abdollahi جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
| پانویس = | | پانویس = | ||
}} | }} | ||
'''شیخ فضلالله نوری'''، از [[مجتهد|مجتهدان]] طراز اول [[تهران]] و از پیشروان [[جنبش مشروطه ایران]] که در ادامه این جنبش و در تدوین [[قانون اساسی مشروطه ایران|قانون اساسی]]، اعتراضات شدیدی بر مشروطهخواهان داشت که عمدتاً | '''شیخ فضلالله نوری'''، از [[مجتهد|مجتهدان]] طراز اول [[تهران]] و از پیشروان [[جنبش مشروطه ایران]] که در ادامه این جنبش و در تدوین [[قانون اساسی مشروطه ایران|قانون اساسی]]، اعتراضات شدیدی بر مشروطهخواهان داشت که عمدتاً بهسبب تلاشهای وی، اصلی بر قانون اساسی افزوده شد که قوانین مصوب مجلس، مخالفتی با [[اسلام]] نداشته باشد. | ||
وی پس از دوره [[استبداد صغیر]] و فتح تهران | وی پس از دوره [[استبداد صغیر]] و فتح تهران بهدست مشروطهخواهان در دادگاهی (که اتهامهای وارده به شیخ منتشر ولی صورتجلسه دفاعیات وی منتشر نشد) محاکمه و سرانجام اعدام شد. | ||
== ولادت و نسب == | == ولادت و نسب == | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
== استادان و شاگردان == | == استادان و شاگردان == | ||
وی در آغاز جوانی به تحصیل مقدمات علوم متداول عصر خود پرداخت و برای تکمیل تحصیلات، همراه [[میرزا حسین نوری]] به [[نجف اشرف]] مهاجرت | وی در آغاز جوانی به تحصیل مقدمات علوم متداول عصر خود پرداخت و برای تکمیل تحصیلات، همراه [[میرزا حسین نوری]] به [[نجف اشرف]] مهاجرت کرد و در حوزه به درس [[شیخ راضی آل خضر]]، [[میرزا حبیب الله رشتی]] و [[سید محمد حسن شیرازی|سید محمد حسن میرزای شیرازی]] راه یافت و پس از نیل به مرتبه اجتهاد به اشاره میرزای شیرازی برای ارشاد و هدایت مردم، به تهران آمد.<ref>فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج۲، صص ۵۳۹-۵۴۰.</ref> | ||
برخی از شاگردان وی از این قرارند: | برخی از شاگردان وی از این قرارند: | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
== فرزندان == | == فرزندان == | ||
{{ستون-شروع|۴}} | {{ستون-شروع|۴}} | ||
شیخ فضل الله ۴ پسر و ۶ دختر به | شیخ فضل الله ۴ پسر و ۶ دختر به نامهای ذیل داشته است: | ||
* [[ضیاء الدین نوری|ضیاء الدین]] | * [[ضیاء الدین نوری|ضیاء الدین]] | ||
* هادی (پدر تندرکیا) | * هادی (پدر تندرکیا) | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
* اقدس الزمان.<ref>کیانوری، خاطرات نورالدین کیانوری، ص۳۳؛ وی در اینجا میافزاید دختری دیگر نیز شیخ داشته که از همه مسنتر بوده ولی من ندیده و نامش را به یاد ندارم. تنها میدانم که او با خانواده حاج شیخ عبدالنبی نبوی ازدواج کرده بود.</ref> | * اقدس الزمان.<ref>کیانوری، خاطرات نورالدین کیانوری، ص۳۳؛ وی در اینجا میافزاید دختری دیگر نیز شیخ داشته که از همه مسنتر بوده ولی من ندیده و نامش را به یاد ندارم. تنها میدانم که او با خانواده حاج شیخ عبدالنبی نبوی ازدواج کرده بود.</ref> | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
به روایتی دیگر، فرزندان وی به تفصیل دو همسرش چنیناند: از همسر اول (سکینه خانم، دختر محدث نوری) ۳ پسر و ۴ دختر که به ترتیب عبارتند از: شیخ میرزا مهدی، آقا ضیاء الدین کیانوری، شیخ میرزا هادی نوری، زینت الشریعه، مرضیه، احترام الشریعه، بدیع الزمان، خدیجه (بلاعقب). از همسر دوم، یک پسر و ۳ دختر به | به روایتی دیگر، فرزندان وی به تفصیل دو همسرش چنیناند: از همسر اول (سکینه خانم، دختر محدث نوری) ۳ پسر و ۴ دختر که به ترتیب عبارتند از: شیخ میرزا مهدی، آقا ضیاء الدین کیانوری، شیخ میرزا هادی نوری، زینت الشریعه، مرضیه، احترام الشریعه، بدیع الزمان، خدیجه (بلاعقب). از همسر دوم، یک پسر و ۳ دختر به نامهای: میرزا جلال الدین کیا، منیره، اقدس الزمان، انور الزمان.<ref>محمدعلی معلم حبیب آبادی، مکارم الآثار، اصفهان: اداره فرهنگ و هنر، ۱۳۵۵، ج۵، صص ۱۶۰۵-۱۶۰۹؛ به نقل خاطرات نورالدین کیانوری، پانویس ویراستار، صفحه ۳۳.</ref> | ||
== مشروطه مشروعه == | == مشروطه مشروعه == | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان = اصلهای اول و دوم متمم قانون اساسی مشروطه| نقلقول = {{-}}'''اصل اول'''{{-}}مذهب رسمی [[ایران]] [[اسلام]] و طریقة حقه [[مذهب جعفری|جعفریه اثنی عشریه]] است باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد.{{-}}'''اصل دوم'''{{-}}مجلس مقدس شورای ملی که بتوجه و تأیید حضرت [[امام عصر|امام عصر عجل الله فرجه]] و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلد الله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه کثرالله امثالهم و عامه ملت ایران تأسیس شده است باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه آن مخالفتی با قواعد مقدسة اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلیالله علیه و آله و سلم نداشته باشد و معین است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه بر عهدة علمای اعلام ادامالله برکات وجودهم بوده و هست لهذا رسماً مقرر است در هر عصری از اعصار هیئتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقهای متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند باین طریق که علمای اعلام و حجج اسلام مرجع تقلید شیعه اسلام بیست نفر از علماء که دارای صفات مذکوره باشند معرفی بمجلس شورای ملی بنمایند پنج نفر از آنها را یا بیشتر بمقتضای عصر اعضای مجلس شورای ملی بالاتفاق یا بحکم قرعه تعیین نموده بسمت عضویت بشناسند تا موادیکه در مجلسین عنوان میشود بدقت مذاکره و غور رسی نموده هریک از آن مواد معنونه که مخالفت با قواعد مقدسه اسلام داشته باشد طرح ورد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأی این هیأت علماء در این باب مطاع و متبع خواهد بود و این ماده با زمان ظهور حضرت حجتعصر عجلالله فرجه تغییر پذیر نخواهد بود.|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[http://rc.majlis.ir/fa/law/show/133414 سایت مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی]</small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۵px|رنگ پسزمینه =#ffeebb| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | {{جعبه نقل قول| عنوان = اصلهای اول و دوم متمم قانون اساسی مشروطه| نقلقول = {{-}}'''اصل اول'''{{-}}مذهب رسمی [[ایران]] [[اسلام]] و طریقة حقه [[مذهب جعفری|جعفریه اثنی عشریه]] است باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد.{{-}}'''اصل دوم'''{{-}}مجلس مقدس شورای ملی که بتوجه و تأیید حضرت [[امام عصر|امام عصر عجل الله فرجه]] و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلد الله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه کثرالله امثالهم و عامه ملت ایران تأسیس شده است باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه آن مخالفتی با قواعد مقدسة اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلیالله علیه و آله و سلم نداشته باشد و معین است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه بر عهدة علمای اعلام ادامالله برکات وجودهم بوده و هست لهذا رسماً مقرر است در هر عصری از اعصار هیئتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقهای متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند باین طریق که علمای اعلام و حجج اسلام مرجع تقلید شیعه اسلام بیست نفر از علماء که دارای صفات مذکوره باشند معرفی بمجلس شورای ملی بنمایند پنج نفر از آنها را یا بیشتر بمقتضای عصر اعضای مجلس شورای ملی بالاتفاق یا بحکم قرعه تعیین نموده بسمت عضویت بشناسند تا موادیکه در مجلسین عنوان میشود بدقت مذاکره و غور رسی نموده هریک از آن مواد معنونه که مخالفت با قواعد مقدسه اسلام داشته باشد طرح ورد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأی این هیأت علماء در این باب مطاع و متبع خواهد بود و این ماده با زمان ظهور حضرت حجتعصر عجلالله فرجه تغییر پذیر نخواهد بود.|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[http://rc.majlis.ir/fa/law/show/133414 سایت مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی]</small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۵px|رنگ پسزمینه =#ffeebb| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
در جریان دینی-اجتماعی مهم سالها پیش از جنبش مشروطه، یعنی ماجرای [[تحریم تنباکو]]، هنگامی که [[ناصرالدین شاه قاجار|ناصرالدین شاه]] به [[میرزا حسن آشتیانی]] دستور داد که یا در ملأ عام قلیان بکشید یا از شهر بیرون رود و میرزا تصمیم به بیرون رفتن گرفت، اولین کسی از علما که در حمایت از میرزا به خانه وی وارد شد، شیخ فضل الله بود.<ref>اعظام الوزاره، کتاب خاطرات من، ج۱، ص۴۱.</ref> در آغاز مشروطه نیز وی با سایر روحانیون مشروطه خواه همفکر بود و با اینکه با [[عین الدوله]] (صدراعظم وقت) دوست بود، در مهاجرت به [[حضرت عبدالعظیم]] و [[قم]] شرکت کرد و تا صدور فرمان مشروطیت و افتتاح [[مجلس شورای ملی]] | در جریان دینی-اجتماعی مهم سالها پیش از جنبش مشروطه، یعنی ماجرای [[تحریم تنباکو]]، هنگامی که [[ناصرالدین شاه قاجار|ناصرالدین شاه]] به [[میرزا حسن آشتیانی]] دستور داد که یا در ملأ عام قلیان بکشید یا از شهر بیرون رود و میرزا تصمیم به بیرون رفتن گرفت، اولین کسی از علما که در حمایت از میرزا به خانه وی وارد شد، شیخ فضل الله بود.<ref>اعظام الوزاره، کتاب خاطرات من، ج۱، ص۴۱.</ref> در آغاز مشروطه نیز وی با سایر روحانیون مشروطه خواه همفکر بود و با اینکه با [[عین الدوله]] (صدراعظم وقت) دوست بود، در مهاجرت به [[حضرت عبدالعظیم]] و [[قم]] شرکت کرد و تا صدور فرمان مشروطیت و افتتاح [[مجلس شورای ملی]] کوچکترین مخالفتی از او مشاهده نشد.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۵۸.</ref> اما حوادثی باعث اختلاف و سرانجام جدایی وی از مشروطه خواهان شد. از سخنان اوست که: | ||
::«ایها الناس من بهیچوجه منکر مجلس شورای ملی نیستم. بلکه من مدخلیت خود را در تأسیس این اساس بیش از همه کس میدانم. زیرا که علماء بزرگ ما که مجاور [[عتبات عالیات]] و سایر ممالک هستند هیچیک همراه نبودند. و همه را باقامه دلایل و براهین من همراه کردم. از خود آن آقایان عظام میتوانید این مطلب را جویا شوید. الآن هم من همان هستم که بودم. تغییر در مقصد، و تجددی در رأی من بهم نرسیده است. صریحاً میگویم همه بشنوید، و بغائبین هم برسانید، که من آن مجلس شورای ملی را میخواهم که عموم مسلمانان آن را میخواهند. باین معنی که البته عموم مسلمانان مجلسی میخواهند که اساسش بر اسلامیت باشد. و برخلاف [[قرآن]]، و برخلاف [[اسلام|شریعت محمدی]](ص)، و برخلاف [[مذهب جعفری|مذهب مقدس جعفری]]، قانونی نگذارد. من هم چنین مجلسی میخواهم. پس من و عموم مسلمین بر یک رأی هستیم. اختلاف میانه ما، و لامذهبهاست. که منکر اسلامیت، و دشمن [[حنیف|دین حنیف]] هستند. چه [[بابیه]] مزدکی مذهب و چه [[طبیعیه]] فرنگی مشرب.»<ref>اعلامیه، روز شنبه ۱۲ جمادی الثانی ۱۳۲۶؛ در ترکمان، مجموعهای از: رسائل، اعلامیهها، مکتوبات،... و روزنامه شیخ شهید فضل الله نوری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶.</ref> | ::«ایها الناس من بهیچوجه منکر مجلس شورای ملی نیستم. بلکه من مدخلیت خود را در تأسیس این اساس بیش از همه کس میدانم. زیرا که علماء بزرگ ما که مجاور [[عتبات عالیات]] و سایر ممالک هستند هیچیک همراه نبودند. و همه را باقامه دلایل و براهین من همراه کردم. از خود آن آقایان عظام میتوانید این مطلب را جویا شوید. الآن هم من همان هستم که بودم. تغییر در مقصد، و تجددی در رأی من بهم نرسیده است. صریحاً میگویم همه بشنوید، و بغائبین هم برسانید، که من آن مجلس شورای ملی را میخواهم که عموم مسلمانان آن را میخواهند. باین معنی که البته عموم مسلمانان مجلسی میخواهند که اساسش بر اسلامیت باشد. و برخلاف [[قرآن]]، و برخلاف [[اسلام|شریعت محمدی]](ص)، و برخلاف [[مذهب جعفری|مذهب مقدس جعفری]]، قانونی نگذارد. من هم چنین مجلسی میخواهم. پس من و عموم مسلمین بر یک رأی هستیم. اختلاف میانه ما، و لامذهبهاست. که منکر اسلامیت، و دشمن [[حنیف|دین حنیف]] هستند. چه [[بابیه]] مزدکی مذهب و چه [[طبیعیه]] فرنگی مشرب.»<ref>اعلامیه، روز شنبه ۱۲ جمادی الثانی ۱۳۲۶؛ در ترکمان، مجموعهای از: رسائل، اعلامیهها، مکتوبات،... و روزنامه شیخ شهید فضل الله نوری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶.</ref> | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
=== طلاق همسر موقر السلطنه === | === طلاق همسر موقر السلطنه === | ||
عین السلطنه (برادرزاده [[ناصرالدین شاه]]) در | عین السلطنه (برادرزاده [[ناصرالدین شاه]]) در یادداشتهای روزانهاش مینویسد که موقر السلطنه (داماد مظفرالدین شاه) شخصی نیرنگباز بوده است که در اثر کارهای ناشایستش از دربار طرد و تبعید شد و «سی هزار تومان پول نقد گرفت و زنش را طلاق داد... و باز میگفت طلاق ندادم.»<ref>روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج۴، ص۳۰۰۳.</ref> از این عبارت روشن میشود که یک سوی این تهمت به شیخ فضل الله خود موقر السلطنه بوده است که بخاطر محق جلوه دادن خود، میگفته است که زنم را دربار به زور طلاق گرفته است؛ در حالی که با توجه به اخذ پول، ظاهراً طلاق وی، [[طلاق#طلاق خلع|طلاق خلع]] بوده که شرعاً درست بوده است. | ||
=== ماجرای بانک روس === | === ماجرای بانک روس === |