کاربر ناشناس
آیه کنز: تفاوت میان نسخهها
جز
←مفهوم و شرایط کنز
imported>Fayaz جز (افزدون تفسیر صافی←منابع) |
imported>Fayaz جز (←مفهوم و شرایط کنز) |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
دیدگاه مشترک [[مفسران]] بر [[حرمت]] جمعآوری و ذخیره ثروت است.<ref>میرمعزی، «مفهوم کنز از دیدگاه علم اقتصاد و اندیشمندان اسلامی»، ص۴۰-۲۳.</ref> ولی مفسرین درباره مفهوم کنز و تعیین حدود آن، اختلاف دارند که از تفاوت در منابع [[روایت|روایی]] آنان ایجاد شده است.<ref>محمودی گلپایگانی، «تحلیل فقهی احکام کنز»، ص۱۴۳-۱۱۹.</ref> به طور مختصر نظرات درباره مفهوم کنز را در ۴ دسته میتوان نشان داد: | دیدگاه مشترک [[مفسران]] بر [[حرمت]] جمعآوری و ذخیره ثروت است.<ref>میرمعزی، «مفهوم کنز از دیدگاه علم اقتصاد و اندیشمندان اسلامی»، ص۴۰-۲۳.</ref> ولی مفسرین درباره مفهوم کنز و تعیین حدود آن، اختلاف دارند که از تفاوت در منابع [[روایت|روایی]] آنان ایجاد شده است.<ref>محمودی گلپایگانی، «تحلیل فقهی احکام کنز»، ص۱۴۳-۱۱۹.</ref> به طور مختصر نظرات درباره مفهوم کنز را در ۴ دسته میتوان نشان داد: | ||
*اگر [[زکات]] مال جمع شده، پرداخت شود، کنز نیست. [[شیخ طوسی]] و [[طبرسی]] و برخی دیگر، بنابر روایتی از [[پیامبر]] در تعریف کنز، (و لاینفقونها) را به نپرداختن [[زکات]] ربط میدهند.<ref>سرمدی، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۲۱-۱۲۲؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۵، ص۲۱۰؛ طبرسی، مجمعالبیان، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۴۷؛ العروسی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۲۱۳.</ref> | *اگر [[زکات]] مال جمع شده، پرداخت شود، کنز نیست. [[شیخ طوسی]] و [[طبرسی]] و برخی دیگر، بنابر روایتی از [[پیامبر]] در تعریف کنز، (و لاینفقونها) را به نپرداختن [[زکات]] ربط میدهند.<ref>سرمدی، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۲۱-۱۲۲؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۵، ص۲۱۰؛ طبرسی، مجمعالبیان، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۴۷؛ العروسی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۲۱۳.</ref> | ||
*حقوق واجب مال جمع شده، بیش از زکات است و با پرداخت آنان، مال ذخیره شده، کنز محسوب نمیشود. [[فیض کاشانی]] و [[علامه طباطبایی]]<ref>کاشانی، تفسیر صافی، ج۲، ص۴۱؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۷۱ش، ج۹، ص۳۵۴-۳۳۲.</ref> انفاق را شامل موارد واجب غیر از زکات و موارد مستحب میدانند.<ref>طبرسی،مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۴۷</ref> برخی نیز به استدلال و استناد ابوذر به این آیه در اعتراض به عثمان و معاویه نسبت به جمعآوری مال و ثروت آنان و اطرافیان، استناد میکنند که مفهوم کنز را بیشتر از پرداخت زکات اعلام میکرد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۷، ص۳۹۰.</ref> طباطبایی اضافه بر روایات، مفهوم (فی سبیل الله) را نیز توضیحی برای گستره کنز و انفاق میداند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۷۱ش، ج۹، ص۳۵۴-۳۳۲.</ref> | *حقوق واجب مال جمع شده، بیش از زکات است و با پرداخت آنان، مال ذخیره شده، کنز محسوب نمیشود. [[فیض کاشانی]] و [[علامه طباطبایی]]<ref>کاشانی، تفسیر صافی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۴۱؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۷۱ش، ج۹، ص۳۵۴-۳۳۲.</ref> انفاق را شامل موارد واجب غیر از زکات و موارد مستحب میدانند.<ref>طبرسی،مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۴۷.</ref> برخی نیز به استدلال و استناد ابوذر به این آیه در اعتراض به عثمان و معاویه نسبت به جمعآوری مال و ثروت آنان و اطرافیان، استناد میکنند که مفهوم کنز را بیشتر از پرداخت زکات اعلام میکرد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۷، ص۳۹۰.</ref> طباطبایی اضافه بر روایات، مفهوم (فی سبیل الله) را نیز توضیحی برای گستره کنز و انفاق میداند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۷۱ش، ج۹، ص۳۵۴-۳۳۲.</ref> | ||
*جمع آوری ثروت در صورتی که مازاد بر کفاف زندگی باشد_بدون وابستگی به پرداخت زکات و غیره کنز حرام است.<ref>حکیمی، الحیات، ۱۳۷۳ش، ج۳.</ref> [[محمدرضا حکیمی خراسانی|محمدرضا حکیمی]] و برخی مفسران اهلسنت از معتقدان این دیدگاه هستند.<ref>میرمعزی، «مفهوم کنز از دیدگاه علم اقتصاد و اندیشمندان اسلامی»، ص۴۰-۲۳.</ref> | *جمع آوری ثروت در صورتی که مازاد بر کفاف زندگی باشد_بدون وابستگی به پرداخت زکات و غیره کنز حرام است.<ref>حکیمی، الحیات، ۱۳۷۳ش، ج۳.</ref> [[محمدرضا حکیمی خراسانی|محمدرضا حکیمی]] و برخی مفسران اهلسنت از معتقدان این دیدگاه هستند.<ref>میرمعزی، «مفهوم کنز از دیدگاه علم اقتصاد و اندیشمندان اسلامی»، ص۴۰-۲۳.</ref> | ||
*[[مکارم شیرازی]] بر این نظر است که در شرایط عادی اقتصاد مسلمانان، پرداخت زکات، مال را از عنوان کنز خارج میکند ولی در شرایط غیرعادی، باید حقوق واجب دیگر مال پرداخت شود تا کنز محسوب نگردد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۷، ص۳۹۰.</ref> | *[[مکارم شیرازی]] بر این نظر است که در شرایط عادی اقتصاد مسلمانان، پرداخت زکات، مال را از عنوان کنز خارج میکند ولی در شرایط غیرعادی، باید حقوق واجب دیگر مال پرداخت شود تا کنز محسوب نگردد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۷، ص۳۹۰.</ref> |