کاربر ناشناس
آیه توکل: تفاوت میان نسخهها
←داستان آیه
imported>Amrollahi (صفحهای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} '''آیه توکل''' صد و هفتاد و سومین آیه از سوره آلعمران است. این آ...» ایجاد کرد) |
imported>Amrollahi |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
==داستان آیه== | ==داستان آیه== | ||
زمانی که ابوسفیان تصمیم گرفت از احد به مکه بازگردد به پیامبر گفت اگر مایل باشی سال آینده در موسم [[بدر]] دوباره همدیگر را ملاقات کنیم پیامبر گفت انشاءالله. سال بعد ابوسفیان با اهل مکه به سمت قرار با پیامبر حرکت کردند و در حوالی ظهران توقف کردند. خدای سبحان هراسی به دل او انداخت و تصمیم گرفت برگردد در این حال | زمانی که ابوسفیان تصمیم گرفت از احد به مکه بازگردد به پیامبر گفت اگر مایل باشی سال آینده در موسم [[بدر]] دوباره همدیگر را ملاقات کنیم پیامبر گفت انشاءالله. سال بعد ابوسفیان با اهل مکه به سمت قرار با پیامبر حرکت کردند و در حوالی ظهران توقف کردند. خدای سبحان هراسی به دل او انداخت و تصمیم گرفت برگردد در این حال نعیم بن مسعود اشجعی را که برای عمره رفته بود ملاقات کرد و به او در قبال منصرف کردن مسلمانان از جنگ وعده ده شتر داد.<ref>طبرسی، ترجمه جوامع الجامع، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۵۲۱</ref> | ||
زمانی که نعیم وارد مدینه شد دید مسلمانان خود را برای جنگ آماده میکند و گفت تصمیم شما نادرست است و گفت کسی از شما سالم نمیماند. در این هنگام پیامبر فرمود به خدا سوگند اگر تنها هم باشم به قرارگاه جنگ خواهمرفت و اکنون اگر کسی میترسد، بماند و هر کس شجاع است، آماده جنگ شود. بالاخره پیامبر همراه هفتاد سوار در حالی که میگفتند خدا ما را کفایت میکند و او بهترین وکیل است از مدینه خارج شده و به منطقه بدر رسیدند و هشت شب در آنجا به انتظار ابوسفیان ماندند و در این مدت کالاهای تجاری خود را فروخته و بدون درگیری با [[مشرکان]] به همراه سودی که برده بودند به مدینه بازگشتند و ابوسفیان هم به مکه بازگشته و مردم مکه لشکر او را لشکر سویق نامیدند و گفتند شما تنها برای نوشیدن سویق خارج شدید.<ref>طبرسی، ترجمه جوامع الجامع، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۵۲۲</ref> | زمانی که نعیم وارد مدینه شد دید مسلمانان خود را برای جنگ آماده میکند و گفت تصمیم شما نادرست است و گفت کسی از شما سالم نمیماند. در این هنگام پیامبر فرمود به خدا سوگند اگر تنها هم باشم به قرارگاه جنگ خواهمرفت و اکنون اگر کسی میترسد، بماند و هر کس شجاع است، آماده جنگ شود. بالاخره پیامبر همراه هفتاد سوار در حالی که میگفتند خدا ما را کفایت میکند و او بهترین وکیل است از مدینه خارج شده و به منطقه بدر رسیدند و هشت شب در آنجا به انتظار ابوسفیان ماندند و در این مدت کالاهای تجاری خود را فروخته و بدون درگیری با [[مشرکان]] به همراه سودی که برده بودند به مدینه بازگشتند و ابوسفیان هم به مکه بازگشته و مردم مکه لشکر او را لشکر سویق نامیدند و گفتند شما تنها برای نوشیدن سویق خارج شدید.<ref>طبرسی، ترجمه جوامع الجامع، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۵۲۲</ref> |