پرش به محتوا

صفویان: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۳۹۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۲ فوریهٔ ۲۰۲۰
جز
imported>Fayaz
جز (حذف مطلب بدون منبع←‏رابطه صفویان با عثمانیان)
imported>Fayaz
خط ۴۵: خط ۴۵:


==تأسیس==
==تأسیس==
تأسیس حکومت صفویه در زمان [[شاه اسماعیل اول|اسماعیل اول]] از نوادگان شیخ صفی بود. وی در رأس مریدان خود به همراه هفت هزار تن [[قزلباش]]، [[آق قویونلو]] را در ناحیه [[شرور (مکان)|شرور]] شکست داد<ref>مزاوی،۱۳۶۳:ص۲۶۶</ref> و وارد [[تبریز]] شد و [[تشیع]] را به عنوان مذهب رسمی اعلام نمود. او اساس حرکت خود را بر مذهب تشیع قرار داده بود. قبایل [[روملو]]، [[استاجلو]]، [[تکلو]]، [[شاملو]]، [[ذوالقدر]]، [[قاجار]]، [[افشار]] و نیز [[ترکمان|ترکمانان]] در تشکیل صفویه نقش بنیادینی را ایفا کردند.<ref>نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، پرفسور فاروق سومر، مترجم احسان اشراقی، محمد تقی امامی، تهران، ص۱۷۱</ref>
تأسیس حکومت صفویه در زمان [[شاه اسماعیل اول|اسماعیل اول]] از نوادگان شیخ صفی بود. او در رأس مریدان خود به همراه هفت هزار تن [[قزلباش]]، نیروهای [[آق قویونلو]] را در ناحیه [[شرور (مکان)|شرور]] شکست داد<ref>مزاوی،۱۳۶۳:ص۲۶۶</ref> و وارد [[تبریز]] شد و [[تشیع]] را به عنوان مذهب رسمی اعلام نمود. قبایل [[روملو]]، [[استاجلو]]، [[تکلو]]، [[شاملو]]، [[ذوالقدر]]، [[قاجار]]، [[افشار]] و نیز [[ترکمان|ترکمانان]] در تشکیل صفویه نقش بنیادینی را ایفا کردند.<ref>سومر، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، تهران، ص۱۷۱</ref>
 
شاه اسماعیل نه فقط یک سلطان دنیوی و عرفی بلکه بالاتر از آن [[مرشد کامل|مرشد کاملی]] بود که حامل نور الهی و مظهر ذات الوهیت تلقی می‌شد.<ref>ترکمان اسکندر بیک و محمد یوسف واله،۱۳۱۷:ص۲۵۱</ref> در تاریخ ۲۳ ساله سلطنت شاه اسماعیل دو مرحله کاملا مشخص را می‌توان از هم تفکیک کرد ۱- مرحله پیش از شکست [[جنگ چالدران|چالدران]] ۲- مرحله شکست چالدران. اسماعیل پس از شکست چالدران شخصا در هیچ جنگی شرکت نکرد و ده سال آخر عمر خود را به [[شراب‌خواری]] و سوگواری و افسردگی گذرانید.


[[پرونده:Safavid dynasty timeline.svg|چپ|۱۸۰px|نمودار زمانی - تواریخ بر حسب هجری قمری است]]
[[پرونده:Safavid dynasty timeline.svg|چپ|۱۸۰px|نمودار زمانی - تواریخ بر حسب هجری قمری است]]
===جانشینان شاه اسماعیل===
===جانشینان شاه اسماعیل===
با مرگ [[شاه اسماعیل اول|اسماعیل اول]]، روند تضاد جناح‌های درون حکومتی که در ده سال آخر سلطنت او رو به گسترش گذاشته بود، اوجی تازه یافت. پسرش [[شاه تهماسب صفوی|تهماسب]] یکی از قدرتمندترین شاهان صفویه شد که در ده سالگی به پادشاهی رسید.<ref>محمد یوسف اصفهانی، خلد برین، ص۳۲۶</ref>
با مرگ [[شاه اسماعیل اول|اسماعیل اول]]، روند تضاد جناح‌های درون حکومتی که در ده سال آخر سلطنت او رو به گسترش گذاشته بود، اوجی تازه یافت. پسرش [[شاه تهماسب صفوی|تهماسب]] در ده سالگی به پادشاهی رسید.<ref>محمد یوسف اصفهانی، خلد برین، ص۳۲۶</ref>


ستیز امرای قدرت‌طلب [[قزلباشان]] دیو سلطان [[روملو]]، سلطان [[تکلو]] و کپک سلطان [[استاجلو]] و قبایل آنها در کنار تهاجمات خارجی از ناحیه [[ازبکان]] در مرزهای شرقی و پس از آن [[عثمانیان]] در غرب کشور، دوره ۱۰ ساله بی‌ثباتی و کشاکش را رویاروی سلطنت صفوی قرار داد؛ به طوری که به نظر می‌رسد میراثی را که شاه اسماعیل پس از خود برجای گذاشته بود، چندان دوام و بقا نخواهد یافت.<ref>خواند میر،۱۳۶۲:صص۴۵و۴۶</ref> اما در واقع اینچنین نشد، بلکه سلطنت [[شاه تهماسب صفوی|تهماسب]] که طولانی‌ترین دوره در سلطنت شاهان صفوی بود، به دوران آرامش صفویه تبدیل شد. در این دوره پایه‌های دولت صفوی مستحکم گردید. هر چند که دهه آخر سلطنت تهماسب با بحران‌های داخلی و تضاد‌های اجتماعی زمینه‌ساز بی‌ثباتی بعد از خود گردید، اما اساسی که در دوره سلطنت ۵۴ ساله تهماسب گذاشته شده بود، با قوت و ضعف تا پایان حکومت صفویان در [[ایران]] به حیات خود ادامه داد.
ستیز امرای قدرت‌طلب [[قزلباشان]] دیو سلطان [[روملو]]، سلطان [[تکلو]] و کپک سلطان [[استاجلو]] و قبایل آنها در کنار تهاجمات خارجی از ناحیه [[ازبکان]] در مرزهای شرقی و پس از آن [[عثمانیان]] در غرب کشور، دوره ۱۰ ساله بی‌ثباتی و کشاکش را رویاروی سلطنت صفوی قرار داد؛ به طوری که به نظر می‌رسد میراثی را که شاه اسماعیل پس از خود برجای گذاشته بود، چندان دوام و بقا نخواهد یافت.<ref>خواند میر،۱۳۶۲:صص۴۵و۴۶</ref> در این دوره پایه‌های دولت صفوی مستحکم گردید. هر چند که دهه آخر سلطنت تهماسب با بحران‌های داخلی و تضاد‌های اجتماعی زمینه‌ساز بی‌ثباتی بعد از خود گردید، اما اساسی که در دوره سلطنت ۵۴ ساله تهماسب گذاشته شده بود، با قوت و ضعف تا پایان حکومت صفویان در [[ایران]] به حیات خود ادامه داد.{{مدرک}}


پس از [[شاه تهماسب اول|شاه تهماسب]]، [[اسماعیل دوم صفوی|اسماعیل دوم]] سرانجام در پی دسته‌بندی‌های درونی حکومت صفوی و منازعات امرا و سران [[قزلباش]] که از اواخر عمر تهماسب آغاز شده بود، پس از ۲۰ سال حبس از قلعه قهقه آزاد و با نقش موثری که عمه او پری‌خان خانم دختر قدرتمند تهماسب ایفا کرد، پس از قتل حیدر میرزا و شکست طرفداران او به [[قزوین]] رفت و بر تخت سلطنت نشست.<ref>رستم الحکما،۱۳۵۷:ص۱۱۴</ref> دوران شاه اسماعیل دوم، دوران تسویه‌های خونین بود که اسماعیل دوم برای حفظ مقام پادشاهی خود انجام داد. دوره یک سال و چند ماهه سلطنت اسماعیل دوم، دوره بحران در مناسبات دین و دولت به شمار می‌رفت و نمایندگان دین و علما در برابر حکومت و شاه قرار می‌گیرند. این بحران ناشی از سیاست مذهبی اسماعیل دوم که کاملا مخالف و مقابل سیاست‌های مذهبی پدرش تهماسب بود، می‌باشد.<ref>رستم الحکما،۱۳۵۷:ص۱۱۵</ref>
پس از [[شاه تهماسب اول|شاه تهماسب]]، [[اسماعیل دوم صفوی|اسماعیل دوم]] سرانجام در پی دسته‌بندی‌های درونی حکومت صفوی و منازعات امرا و سران [[قزلباش]] که از اواخر عمر تهماسب آغاز شده بود، پس از ۲۰ سال حبس از قلعه قهقه آزاد و با نقش موثری که عمه او پری‌خان خانم دختر تهماسب ایفا کرد، پس از قتل حیدر میرزا و شکست طرفداران او به [[قزوین]] رفت و بر تخت سلطنت نشست.<ref>رستم الحکما،۱۳۵۷:ص۱۱۴</ref> دوران شاه اسماعیل دوم، دوران تسویه‌های خونین بود که اسماعیل دوم برای حفظ مقام پادشاهی خود انجام داد. دوره یک سال و چند ماهه سلطنت اسماعیل دوم، دوره بحران در مناسبات دین و دولت به شمار می‌رفت و نمایندگان دین و علما در برابر حکومت و شاه قرار می‌گیرند. این بحران ناشی از سیاست مذهبی اسماعیل دوم که کاملا مخالف و مقابل سیاست‌های مذهبی پدرش تهماسب بود، می‌باشد.<ref>رستم الحکما،۱۳۵۷:ص۱۱۵</ref>


پس از کشتاری که اسماعیل دوم از شاهزادگان صفوی کرد، [[شاه محمد خدابنده صفوی|خدابنده میرزا]] پسر بزرگ تهماسب که به دلیل ضعف بینایی سلطنت را از کف داده بود، از سوی امراء قزلباش و پریخان خانم – پس از تجربه‌ای که از حکومت اسماعیل دوم کسب کرده بود- نامزد سلطنت شد و از [[شیراز]] به پایتخت، قزوین برای جلوس بر تخت دعوت گردید.<ref>باستانی پاریزی،۱۳۴۸:ص۶۵</ref>
پس از کشتاری که اسماعیل دوم از شاهزادگان صفوی کرد، [[شاه محمد خدابنده صفوی|خدابنده میرزا]] پسر بزرگ تهماسب که به دلیل ضعف بینایی سلطنت را از کف داده بود، از سوی امراء قزلباش و پریخان خانم – پس از تجربه‌ای که از حکومت اسماعیل دوم کسب کرده بود- نامزد سلطنت شد و از [[شیراز]] به پایتخت، قزوین برای جلوس بر تخت دعوت گردید.<ref>باستانی پاریزی،۱۳۴۸:ص۶۵</ref>
خط ۶۲: خط ۶۰:


===بازگشت اقتدار===
===بازگشت اقتدار===
در سال ۹۹۶ قمری [[شاه عباس اول|عباس اول]] به کمک مرشد قلی‌خان استاجلو در [[قزوین]] بر تخت سلطنت نشست. در این دوران آشفتگی و بی‌ثباتی سرتاپای سلطنت صفوی را از درون و برون تهدید می‌کرد. در درون، در طبقه بالایی جامعه داعیه امراء قزلباش و تمایلات گریز از مرکز آنان، تجزیه امپراتوری صفوی را وعده می‌داد و در طبقه پایینی جامعه جنبش‌ها و قیام‌های مختلف در گوشه و کنار مملکت موجودیت حکومت فرزندان [[شیخ صفی الدین اردبیلی|شیخ صفی]] را به معارضه می‌طلبید و سرانجام از بیرون، تهاجمات و حملات دشمنان غربی [[عثمانی]] و شرقی [[ازبکان]]، وحدت و یکپارچگی دولت را تهدید می‌کرد.
در سال ۹۹۶ قمری [[شاه عباس اول|عباس اول]] به کمک مرشد قلی‌خان استاجلو در [[قزوین]] بر تخت سلطنت نشست. در این دوران آشفتگی و بی‌ثباتی سرتاپای سلطنت صفوی را از درون و برون تهدید می‌کرد. در درون، در طبقه بالایی جامعه داعیه امراء قزلباش و تمایلات گریز از مرکز آنان، تجزیه امپراتوری صفوی را وعده می‌داد و در طبقه پایینی جامعه جنبش‌ها و قیام‌های مختلف در گوشه و کنار مملکت موجودیت حکومت فرزندان [[شیخ صفی الدین اردبیلی|شیخ صفی]] را به معارضه می‌طلبید و سرانجام از بیرون، تهاجمات و حملات دشمنان غربی [[عثمانی]] و شرقی [[ازبکان]]، وحدت و یکپارچگی دولت را تهدید می‌کرد.{{مدرک}}


سرانجام [[شاه عباس اول]] توانست بر مشکلات فایق آید و نه‌تنها اغتشاشات داخلی را سرکوب کرد؛ بلکه توانست ابتدا با یک صلح تاکتیکی با [[عثمانیان|عثمانی]] خیال خود را از جبهه غربی راحت کرد و به بیرون راندن [[ازبکان]] از [[خراسان بزرگ|خراسان]] پرداخت و در مرحله بعد عثمانیان را نیز از مناطق متصرفی خود در [[همدان]] و [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]] عقب راند و بدین وسیله حکومتی قدرتمند و با ثبات در کشور ایجاد کرد.<ref>ترکمان اسکندر بیک و محمد یوسف واله،۱۳۱۷:ص۲۳۱</ref> او با تشکیل نیروی سوم از گرجیان و ایجاد طبقه جدیدی در عرض طبقات قدیمی قزلباش سلطنت را از آن چنان قدرت و تمرکزی برخوردار ساخت که پیش از آن بی‌سابقه می‌نمود.<ref>ترکمان اسکندر بیک و محمد یوسف واله،۱۳۱۷،ص۲۴۱</ref> تبدیل املاک ممالیک به املاک خاصه (شاهی) و نگهداری شاهزادگان در حرمسرا به علت عدم دخالت‌شان در حکومت، دو اقدام دیگر شاه عباس بود که همین دو اقدام در طول سال‌های بعد نیز ادامه یافت و تبدیل به یکی از علل ضعف و سقوط صفویه شد.
سرانجام [[شاه عباس اول]] توانست بر مشکلات فایق آید و نه‌تنها اغتشاشات داخلی را سرکوب کرد؛ بلکه توانست ابتدا با صلح با [[عثمانیان|عثمانی]] خیال خود را از جبهه غربی راحت کرد و به بیرون راندن [[ازبکان]] از [[خراسان بزرگ|خراسان]] پرداخت و در مرحله بعد عثمانیان را نیز از مناطق متصرفی خود در [[همدان]] و [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]] عقب راند.<ref>ترکمان اسکندر بیک و محمد یوسف واله،۱۳۱۷:ص۲۳۱</ref> او با تشکیل نیروی سوم از گرجیان و ایجاد طبقه جدیدی در عرض طبقات قدیمی قزلباش سلطنت را از آن چنان قدرت و تمرکزی برخوردار ساخت که پیش از آن بی‌سابقه می‌نمود.<ref>ترکمان اسکندر بیک و محمد یوسف واله،۱۳۱۷،ص۲۴۱</ref> تبدیل املاک ممالیک به املاک خاصه (شاهی) و نگهداری شاهزادگان در حرمسرا به علت عدم دخالت‌شان در حکومت، دو اقدام دیگر شاه عباس بود که همین دو اقدام در طول سال‌های بعد نیز ادامه یافت و تبدیل به یکی از علل ضعف و سقوط صفویه شد.{{مدرک}}


===دوران انحطاط و سقوط صفویه===
===دوران انحطاط و سقوط صفویه===
کاربر ناشناس