پرش به محتوا

پسر نوح: تفاوت میان نسخه‌ها

۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ مارس ۲۰۱۷
جز
خط ۲۱: خط ۲۱:
==بی اطلاعی نوح(ع) از کفر پسر==
==بی اطلاعی نوح(ع) از کفر پسر==
بسیاری از مفسرین معتقدند که [[کفر]] فرزند برای [[نوح (پیامبر)|نوح(ع)]] ثابت نشده بود و از همین جهت بود که او را به سوار شدن به [[کشتی نوح|کشتی]] دعوت کرد.<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ۱۳۵۲ش، ج۱۲، ص۶۱؛ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص: ۳۵۰؛ مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۹، ۱۱۵؛ آلوسی،روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۶، ۲۶۶.
بسیاری از مفسرین معتقدند که [[کفر]] فرزند برای [[نوح (پیامبر)|نوح(ع)]] ثابت نشده بود و از همین جهت بود که او را به سوار شدن به [[کشتی نوح|کشتی]] دعوت کرد.<ref>طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ۱۳۵۲ش، ج۱۲، ص۶۱؛ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص: ۳۵۰؛ مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۹، ۱۱۵؛ آلوسی،روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۶، ۲۶۶.
</ref> چرا که اگر کفر پسر برایش مسلم بود او را برای سوار شدن به کشتی نمیخواند و چنین درخواستی را از خدای تعالی نمی‌کرد، برای اینکه خود حضرت نوح(ع) قبلا کفار را نفرین کرده و از خدای تعالی خواسته بود که احدی از کافران را بر روی زمین زنده نگذارد، لذا استثناء پسر از این دعا برای ایشان مورد قبول نیست.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴، ج۱۰، ص: ۳۵۰.</ref>   
</ref> چرا که اگر کفر پسر برایش مسلم بود، او را برای سوار شدن به کشتی نمی‌خواند و چنین درخواستی را از خدای تعالی نمی‌کرد، برای اینکه خود حضرت نوح(ع) قبلا کفار را نفرین کرده و از خدای تعالی خواسته بود که احدی از کافران را بر روی زمین زنده نگذارد، لذا استثناء پسر از این دعا برای ایشان مورد قبول نیست.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴، ج۱۰، ص: ۳۵۰.</ref>   


برخی از مفسرین نحوه روایت گفتگوی نوح(ع) و پسرش در قرآن کریم را یکی از دلایل عدم اطلاع او از کفر فرزند می‌دانند و عنوان می‌کنند، اگر حضرت نوح از کفر فرزند اطلاع داشت به جای اینکه بخواهد بگوید «وَلَا تَکن مَّعَ الْکافِرِینَ»<ref>سوره هود، آیه ۴۲.
برخی از مفسرین نحوه روایت گفتگوی نوح(ع) و پسرش در قرآن کریم را یکی از دلایل عدم اطلاع او از کفر فرزند می‌دانند و عنوان می‌کنند، اگر حضرت نوح از کفر فرزند اطلاع داشت به جای اینکه بخواهد بگوید «وَلَا تَکن مَّعَ الْکافِرِینَ»<ref>سوره هود، آیه ۴۲.
</ref> باید می‌گفت «وَلَا تَکن من الْکافِرِینَ»، چرا که در جمله اول یا همان جمله‌ای که در قرآن کریم وجود دارد معنای شریک شدن در بلا و به عبارتی همراهی و همنشینی وجود دارد، بنابراین این جمله اشاره به این مساله دارد که حضرت نوح(ع) از کفر پسر اطلاع نداشت به همین دلیل گفته با عذاب کافران شریک نشو.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴، ج۱۰، ص: ۳۴۶، جوادی آملی، سیره پیامبران در قرآن، ۱۳۸۹ش، ص۲۷۳.</ref>علامه همچنین معتقد است که ظاهر آیات نشان می‌دهد که خداوند به نوح وعده داده بود که اهل و خانواده‌اش را از طوفان نجات می‌دهد و چون نوح اطلاع از کفر فرزندش نداشت در آیه ۴۵ سوره هود این وعده را مطرح می‌کند و در واقع در این آیه او می‌خواهد بگوید: «ای پروردگار من! پسرم اهل من است، و وعده تو حق است، آن هم کل حق و به تمام معنای حق، و همین حق بودن وعده‌ات دلیل بر این است که تو او را به عذاب قوم کافر نگرفته و غرقش نمی‌کنی، ولی با همه این احوال حکم حق به دست تو است و تو احکم الحاکمینی».<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴، ج۱۰، ص: ۳۵۰- ۳۵۱.</ref>  
</ref> باید می‌گفت «وَلَا تَکن من الْکافِرِینَ»، چرا که در جمله اول یا همان جمله‌ای که در قرآن کریم وجود دارد معنای شریک شدن در بلا و به عبارتی همراهی و همنشینی وجود دارد، بنابراین این جمله اشاره به این مساله دارد که حضرت نوح(ع) از کفر پسر اطلاع نداشت به همین دلیل گفته با عذاب کافران شریک نشو.<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴، ج۱۰، ص: ۳۴۶، جوادی آملی، سیره پیامبران در قرآن، ۱۳۸۹ش، ص۲۷۳.</ref>علامه همچنین معتقد است که ظاهر آیات نشان می‌دهد که خداوند به نوح وعده داده بود که اهل و خانواده‌اش را از طوفان نجات می‌دهد و چون نوح اطلاع از کفر فرزندش نداشت در آیه ۴۵ سوره هود این وعده را مطرح می‌کند و در واقع در این آیه او می‌خواهد بگوید: «ای پروردگار من! پسرم اهل من است، و وعده تو حق است، آن هم کل حق و به تمام معنای حق، و همین حق بودن وعده‌ات دلیل بر این است که تو او را به عذاب قوم کافر نگرفته و غرقش نمی‌کنی، ولی با همه این احوال حکم حق به دست تو است و تو احکم الحاکمینی».<ref>طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴، ج۱۰، ص: ۳۵۰- ۳۵۱.</ref>
 
==بازتاب داستان پسر نوح در شعر و ادب فارسی==
==بازتاب داستان پسر نوح در شعر و ادب فارسی==
پسر نوح در ادب و شعر فارسی به عنوان یک فرزند طالح و ناشایسته از پدری صالح و شایسته که از فضائل پدر بهره و نصیبی نبرده، یاد شده و همواره مورد استفاده و استشهاد قرار گرفته است.<ref>پرتوی، «ریشه‌های تاریخی امثال و حکم»، ۱۳۴۹، ص۸۳؛ انزابی نژاد،«زندگی پیامبران و قصص قرآن در ادبیات فارسی (۲) نوح استوارترین مرد حق»، ١٣۵۵ش، ص ۳۴۹. </ref> نمونه‌های مختلفی از این استفاده و استشهاد وجود دارد که یکی از آنها چند بیتی است که سعدی شیرازی در باب اول گلستان در سیرت پادشاهان آورده است:
پسر نوح در ادب و شعر فارسی به عنوان یک فرزند طالح و ناشایسته از پدری صالح و شایسته که از فضائل پدر بهره و نصیبی نبرده، یاد شده و همواره مورد استفاده و استشهاد قرار گرفته است.<ref>پرتوی، «ریشه‌های تاریخی امثال و حکم»، ۱۳۴۹، ص۸۳؛ انزابی نژاد،«زندگی پیامبران و قصص قرآن در ادبیات فارسی (۲) نوح استوارترین مرد حق»، ١٣۵۵ش، ص ۳۴۹. </ref> نمونه‌های مختلفی از این استفاده و استشهاد وجود دارد که یکی از آنها چند بیتی است که سعدی شیرازی در باب اول گلستان در سیرت پادشاهان آورده است:
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۱۷۹

ویرایش