حسین بن منصور حلاج: تفاوت میان نسخهها
←زندگی
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) (←زندگی) |
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) (←زندگی) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==زندگی== | ==زندگی== | ||
حسین بن منصور محمی، صوفی و متکلم مشهور ایرانی که در حدود ۲۴۴ق بیضای فارس به دنیا آمد.<ref>محسنینیا، «حلاج در نگاه مخالفان»، در فصلنامه مطالعات ایرانی، پاییز ۱۳۸۳ش، ص ۱۴۶.</ref> پدر او در سال ۲۵۵ق به واسط کوچ کرد و حلاج، حفظ قرآن کریم و آموزشهای مقدماتی را در فضایی حنبلیمذهب آغاز کرد و پس از ۱۶ سالگی (در ۲۶۰ق) به شوشتر رفت و در مکتب سهل بن عبدالله تستری حاضر شد و به ریاضت پرداخت.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۵.</ref> حلاج در سال ۲۶۲ش که سهل بن عبدالله به بصره تبعید شد، به بصره رفت و به جمع مریدان عمرو بن عثمان مکی پیوست.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۵.</ref> | حسین بن منصور محمی، صوفی و متکلم مشهور ایرانی که در حدود ۲۴۴ق بیضای فارس به دنیا آمد.<ref>محسنینیا، «حلاج در نگاه مخالفان»، در فصلنامه مطالعات ایرانی، پاییز ۱۳۸۳ش، ص ۱۴۶.</ref> درباره ملقب شدن او به حلاج، دلایلی ذکر شده است؛ از جمله از احمد بن حسین، پسر حلاج نقل شده که چون پدرم اسرار مردم را فاش میکرد و غیب خبر میداد، به حلاج الاسرار مشهور شد. برخی دیگر گفتهاند منصور، پدر حلاج، پنبهزن بوده و او هم به شغل پدرش شناخته شده است.<ref>امینینژاد، «حلاج از منظر توقیع امام عصر»، در فصلنامه حکمت عرفانی، ش ۳، ص ۴۰.</ref> پدر او در سال ۲۵۵ق به واسط کوچ کرد و حلاج، حفظ قرآن کریم و آموزشهای مقدماتی را در فضایی حنبلیمذهب آغاز کرد و پس از ۱۶ سالگی (در ۲۶۰ق) به شوشتر رفت و در مکتب سهل بن عبدالله تستری حاضر شد و به ریاضت پرداخت.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۵.</ref> حلاج در سال ۲۶۲ش که سهل بن عبدالله به بصره تبعید شد، به بصره رفت و به جمع مریدان عمرو بن عثمان مکی پیوست.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۵.</ref> | ||
حلاج در ۲۶۴ ق، در بیست سالگی با دختر ابویعقوب اقطع ازدواج کرد و صاحب سه پسر و یک دختر شد.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۵.</ref> او در همان بیست سالگی به بغداد رفت و از مریدان جنید بغدادی شد.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۵.</ref> حسین بن منصور حلاج در سال ۲۷۰ق به سفر حج رفت، و در ۲۷۱ق، به بغداد بازگشت و در حضور جنید بغدادی، سخنانی بر زبان آورد که جنید از او رنجید و درباره عاقبت سخنانش به او هشدار داد و برای نخستین بار او را از ادعاهای بزرگ منع کرد.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۶.</ref> مخالفت جنید با حلاج سبب شد که برخی صوفیان بزرگ همعصر او مانند عمر مکی و ابویعقوب اقطع هم حلاج را طرد و با او مخالفت کنند.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۶.</ref> از این پس، خرقه صوفیانه را کنار گذاشت و بیشتر عمرش در سفر به مناطق مختلف گذشت.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۶.</ref> | حلاج در ۲۶۴ ق، در بیست سالگی با دختر ابویعقوب اقطع ازدواج کرد و صاحب سه پسر و یک دختر شد.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۵.</ref> او در همان بیست سالگی به بغداد رفت و از مریدان جنید بغدادی شد.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۵.</ref> حسین بن منصور حلاج در سال ۲۷۰ق به سفر حج رفت، و در ۲۷۱ق، به بغداد بازگشت و در حضور جنید بغدادی، سخنانی بر زبان آورد که جنید از او رنجید و درباره عاقبت سخنانش به او هشدار داد و برای نخستین بار او را از ادعاهای بزرگ منع کرد.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۶.</ref> مخالفت جنید با حلاج سبب شد که برخی صوفیان بزرگ همعصر او مانند عمر مکی و ابویعقوب اقطع هم حلاج را طرد و با او مخالفت کنند.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۶.</ref> از این پس، خرقه صوفیانه را کنار گذاشت و بیشتر عمرش در سفر به مناطق مختلف گذشت.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۶.</ref> | ||
حسین بن منصور حلاج، در سال ۲۷۵ق، سفری پنج ساله به خراسان، ماوراءالنهر، سیستان، کرمان، فارس و دیگر نقاط داشت و به تبلیغ دیدگاههای خود پرداخت.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۶.</ref> او سپس نزد خانوادهاش در اهواز بازگشت و در سال ۲۸۱ق به همراه جمع فراوانی از مریدانش به سفر حج رفت و در این سفر به ساحری، شیادی و ارتباط با اجنه متهم شد.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۶.</ref> او دوباره | حسین بن منصور حلاج، در سال ۲۷۵ق، سفری پنج ساله به خراسان، ماوراءالنهر، سیستان، کرمان، فارس و دیگر نقاط داشت و به تبلیغ دیدگاههای خود پرداخت.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۶.</ref> او سپس نزد خانوادهاش در اهواز بازگشت و در سال ۲۸۱ق به همراه جمع فراوانی از مریدانش به سفر حج رفت و در این سفر به ساحری، شیادی و ارتباط با اجنه متهم شد.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۶.</ref> او دوباره سفری پنج ساله به خراسان، ماوراءالنهر، هندوستان، چین، و ایران، به تبلیغ دیدگاههای خود پرداخت.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۶.</ref> او در همین سفر تلاش کرد با علمای امامیه رابطه برقرار کند، اما موفقیتی به دست نیاورد و متهم به ادعای ربوبیت و مهدویت شد. در اصفهان هم علی بن سهل اصفهانی، حلاج را تکفیر کرد.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۶ و ۲۵۷.</ref> | ||
او در سال ۲۹۰ق به بغداد بازگشت، سپس به سفر حج رفت، و این سفر دو سال طول کشید. حلاج در سال ۲۹۳ق در خانه خود بنایی شبیه به کعبه ساخت و شبها در قبرستان نماز میخواند و در کوچه و بازار، سخن میگفت و برخی احتمال دادهاند که «انا الحق» را در این زمان گفته است.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۷.</ref> ضعف حکومت عباسی در دوره خلافت مقتدر، موجب شد او باورهای خود را با صراحت و به صورت علنی مطرح کند و برخی از صوفیان بزرگ مانند شبلی در همین شرایط از او دوری گزیدند. علمای دینی و فقهایی هم به مخالفت با او برخاستند و حلاج را به اتهام عقیده به حلول و اتحاد، تکفیر کردند.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۷.</ref> او گرچه از مرگ نجات یافت، اما از سال ۳۰۱ق زندگی مخفی داشت و پس از دستگیری، تا سال ۳۰۹ق از زندانی به زندان دیگر منتقل میشد و افکار خود را به زندانیان هم منتقل میکرد.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۸ و ۲۵۹.</ref> بنابر گزارشهای تاریخی، بسیاری از زندانیان و حتی سپاهیان و درباریان، به او گرایش یافتند و بر این باور بودند که او مردگان را زنده میکند و جنیان خدمتگزاران او هستند.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۵۹.</ref> | |||
فرمان قتل حلاج در سهشنبه ۲۴ ذیقعده ۳۰۹ق صادر شد. او ابتدا | آخرین محاکمه حلاج، در سال ۳۰۹ق انجام شد و هفت ماه طول کشید و سرانجام محکوم به مرگ شد. یکی از اتهامات او، اسقاط حج واجب و جایگزینی کعبه ساختگی برای غیرمستطیعان بود. برخی این اتهام را صرفا بهانهای برای کشتن حلاج دانستهاند و دلیل اصلی کشته شدن او را ارتباط با قرامطه و خطر شورش او در برابر خلیفه دانستهاند. فرمان قتل حلاج در سهشنبه ۲۴ ذیقعده ۳۰۹ق صادر شد. او را ابتدا هزار تازیانه زدند، دست و پایش را بریدند و بدنش را به دار آویختند، سپس سرش را بریدند، جسدش را آتش زدند و خاکسترش را به دجله ریختند.<ref>شمس، «حلاج»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۲ش، ص ۲۶۰.</ref><ref>محسنینیا، «حلاج در نگاه مخالفان»، در فصلنامه مطالعات ایرانی، پاییز ۱۳۸۳ش، ص ۱۴۷.</ref> | ||
==مذهب و دیدگاهها== | ==مذهب و دیدگاهها== |