پرش به محتوا

اصحاب فیل: تفاوت میان نسخه‌ها

۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ ژانویهٔ ۲۰۱۹
جز
imported>Mgolpayegani
imported>Alipour
خط ۲۵: خط ۲۵:


===ملاقات عبدالمطلب با ابرهه===
===ملاقات عبدالمطلب با ابرهه===
لشکر [[ابرهه]] در نزدیکی مکه به شترانی از [[قریش]] برخورد و آن‌ها را به غنیمت گرفت، از آن جمله دویست شتر از [[عبدالمطلب]] بردند، وقتی خبر شتران به عبدالمطلب رسید، از شهر خارج شد و به طرف لشکرگاه ابرهه رفت. ابرهه پرسید چه درخواستی داری؟ عبدالمطلب گفت درخواست من دویست شتری است که لشکر تو از من بردهاند، ابرهه اظهار تعجب کرد و گفت: «من آمده‌ام خانه عزت و شرف و مایه آبرو و فضیلت شما اعراب و معبد دینی‌تان را که می‌پرستید ویران کنم و آن را درهم بکوبم، اما تو درباره خانه دینی‌ات هیچ صحبتی نکردی و از آن هیچ دفاعی نمی‌کنی و درباره شترانت حرف می‌زنی و از مال شخصیت دفاع می‌کنی».<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج ۲۰، ص۳۶۳.</ref>
لشکر [[ابرهه]] در نزدیکی مکه به شترانی از [[قریش]] برخورد و آن‌ها را به غنیمت گرفت، از آن جمله دویست شتر از [[عبدالمطلب]] بردند، وقتی خبر شتران به عبدالمطلب رسید، از شهر خارج شد و به طرف لشکرگاه ابرهه رفت. ابرهه پرسید چه درخواستی داری؟ عبدالمطلب گفت درخواست من دویست شتری است که لشکر تو از من برده‌اند، ابرهه اظهار تعجب کرد و گفت: «من آمده‌ام خانه عزت و شرف و مایه آبرو و فضیلت شما اعراب و معبد دینی‌تان را که می‌پرستید ویران کنم و آن را درهم بکوبم، اما تو درباره خانه دینی‌ات هیچ صحبتی نکردی و از آن هیچ دفاعی نمی‌کنی و درباره شترانت حرف می‌زنی و از مال شخصیت دفاع می‌کنی».<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج ۲۰، ص۳۶۳.</ref>


عبدالمطلب در پاسخ گفت: «ای مَلِک! من با تو درباره مال خود سخن می‌گویم که اختیار آن را دارم و موظف بر حفظ آن هستم، این خانه هم برای خود صاحبی دارد که از آن دفاع خواهد کرد و حفظ آن به عهده من نیست.» می‌گویند این سخن آن‌چنان ابرهه را ترساند که بدون درنگ دستور داد شتران او را بازگردانند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج ۱۰، ص۸۲۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج ۲۰، ص۳۶۳.</ref>
عبدالمطلب در پاسخ گفت: «ای مَلِک! من با تو درباره مال خود سخن می‌گویم که اختیار آن را دارم و موظف بر حفظ آن هستم، این خانه هم برای خود صاحبی دارد که از آن دفاع خواهد کرد و حفظ آن به عهده من نیست.» می‌گویند این سخن آن‌چنان ابرهه را ترساند که بدون درنگ دستور داد شتران او را بازگردانند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج ۱۰، ص۸۲۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج ۲۰، ص۳۶۳.</ref>
کاربر ناشناس