کاربر ناشناس
تأویل: تفاوت میان نسخهها
←دیدگاههای مختلف درباره تأویل قرآن
imported>Lohrasbi |
imported>Lohrasbi |
||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
** مراد از تأویل قرآن، مصادیق عینی مفاهیم قرآنی است؛ | ** مراد از تأویل قرآن، مصادیق عینی مفاهیم قرآنی است؛ | ||
** تأویل قرآن، حقایق عینی عرشی است که مستندِ همه محتویات قرآن است. | ** تأویل قرآن، حقایق عینی عرشی است که مستندِ همه محتویات قرآن است. | ||
{{جمع شدن}} | |||
بنابراین، عمدهترین نظریات در مورد تأویل قرآن، ۵ نظریه است: | |||
۱. مقصود خداوند از آیات قرآن: به نظر میرسد در برخی منابع کهن و [[روایات]]، تأویل مرادف با [[تفسیر]] به کار میرفته و به [[محکم و متشابه|آیات متشابه]] نیز اختصاص نداشته است، چنان که در سدههای نخستِ اسلامی، اصطلاح تأویل بیش از اصطلاح تفسیر به کار میرفته است؛ برای مثال، وقتی [[ابن عباس]] میگوید: من از زمره راسخان در علم هستم و تأویل قرآن را میدانم<ref>جامع البیان، ج۳، ص۲۴۹</ref> یا [[مجاهد]] میگوید: علما به تأویل قرآن آگاهند<ref>التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۰</ref> مرادشان از تأویل، تفسیر قرآن است. روایات ذیل حاکی از آن است که در متون اولیه اسلامی تأویلِ کلام معادلِ معنا و مقصود گوینده به کار میرفته و گاهی به مفهوم و مدلول لفظ، اعم از مطابقی و التزامی، و گاهی نیز به مصادیق مورد نظر اطلاق میشده است: | |||
:* روزی [[معاویه]] به [[عبدالله بن عباس]] گفت: مناقب [[علی]] و [[اهل بیت]] او را نگو! [[ابن عباس]] گفت: ما را از تأویل قرآن نهی میکنی؟ جواب داد: بلی. ابن عباس گفت: قرآن را بخوانیم؛ ولی نگوییم مقصود خداوند از آن (ما عنی الله به) چیست؟<ref>بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۷۹</ref> در این خبر، «ما عنی الله به» یعنی مقصود خداوند، تأویل قرآن نامیده شده است. | |||
:* [[حذیفة بن یمان]] گوید: در [[روز غدیر]]، بعد از آنکه پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: {{{حدیث|من کُنتُ مولاه فهذا علی مولاه}} مردی به پیامبر صلی الله علیه وآله گفت: ای رسول خدا! تأویل این سخن چیست؟ حضرت فرمود: {{حدیث|مَن کُنتُ نَبِیهُ فَهذا عَلِی اَمِیرُه}}<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۹۴</ref> | |||
:* حضرت علی علیهالسلام فرمود: تأویل {{متن قرآن|اِنّا لِلّهِ و اِنّا اِلَیهِ راجِعُون|سوره= [[سوره بقره|بقره]]|آیه= ۱۵۶}} آن است که خدا مالک ماست و ما از این جهان رخت برمی بندیم.<ref>الکافی، ج۳، ص۲۶۱</ref> مدلول مطابقی آیه مذکور این است که ما مملوک خدا هستیم و به سوی او بازمیگردیم؛ اما لازمه مملوکیت ما برای خداوند، مالکیت خدا بر ما، و لازمه به سوی خدا رفتن، رخت بربستن از این جهان است، بنابراین، معنایی که در روایت به عنوان تأویل آیه شریفه آمده مدلول التزامی آن است. | |||
:* در روایت دیگری از علی علیهالسلام نقل شده است که فرمود: تأویل قول ابراهیم: {{متن قرآن|اِنّی ذاهبٌ الی ربّی|سوره= صافّات|آیه= ۹۹}} آن است که ایشان به عبادت خداوند و تلاش در راه او توجه کرده است.<ref>نورالثقلین، ج۴، ص۴۱۹</ref> منظور از این سخن آن است که در این آیه رفتن با پای جسمانی مراد نیست. | |||
:* [[امام کاظم علیه السلام|امام کاظم علیهالسلام]] [در تفسیر [[آیه مباهله]]، آیه ۶۱ [[سوره آل عمران|آل عمران]] فرمود: تأویل «اَبْناءَنا» [[حسن(ع)|حسن]] و [[حسین (ع)|حسین]] علیهما السلام، و تأویل «نِساءَنا»، [[فاطمه (س)|فاطمه علیها السلام]]، و تأویل «اَنْفُسَنا» [[علی (ع)|علی علیهالسلام]] است.<ref>بحارالانوار، ج۹۳، ص۲۴۱</ref> کاربرد اصطلاح تأویل قرآن در کلام مفسرانی چون [[طبری]] و [[طبرسی]]<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۷۰۱</ref> نیز به معنای تفسیر است. طبری نام تفسیرش را [[جامع البیان عن تأویل ای القرآن]] نهاده است. | |||
۲. معنای خلاف ظاهر: کاربرد تأویل در [[سوره آل عمران]] در مورد [[محکم و متشابه|آیات متشابه]] سبب شده است که مفسران و متکلمان مسلمان تأویل را تنها در حوزه آیات متشابه در نظر گرفته، تعریفی خاص از آن عرضه کنند. بعدها [[اصول فقه|اصولیان]]، به ویژه اصولیان [[اهل سنت]] آن را تعمیم داده، در مورد هر واژهای به کار بردند که به دلیلی معنای ظاهرش مراد نباشد. بر همین اساس، [[کلام|متکلمان]] در هر آیه اعتقادی و اصولیان در هر آیه فقهی که به نظر آنها معنای ظاهری آنها مورد نظر خداوند نیست گفتهاند که این آیات نیاز به تأویل دارد؛ یعنی باید لفظ را از معنایش اعراض داد و بر معنای خلافِ ظاهرش حمل کرد. به گفته برخی مفسران این معنا از سایر معانی واژه تأویل شایعتر است، به طوری که نزد متأخران گویی لفظ مذکور حقیقتِ در همین معناست؛<ref>المیزان، ج۳، ص۴۴</ref> گویا در میان منابع لغوی برای نخستین بار در قرن ششم [[ابن اثیر]] (م. ۶۰۶) در کتاب نهایه مینویسد: مراد از تأویل، بازگرداندن ظاهر لفظ از معنای اصلی است به معنایی که دلیل بر آن قائم است که اگر دلیل نباشد نباید از معنای ظاهری لفظ دست کشید.<ref>النهایه، ج۱، ص۸۰، «اول»</ref> او این معنا را از قول افرادی چون سُبکی، ابن کمال و [[ابن جوزی]] میآورد که همگی در دانشهایی چون [[فقه]]، [[کلام]] و [[حدیث]] شهرت دارند. | |||
در توضیح این اصطلاح از تأویل میتوان گفت که در همه زبانها الفاظ و عباراتی وجود دارند که بیش از یک معنا دارند. در میان این معانی، برخی به دلیلهایی از جمله کثرت استعمال یا حسی بودن، بیشتر و زودتر از بقیه به ذهن متبادر میشود؛ اما نمیتوان گفت که مقصود گویندگان در همه مواردِ کاربردْ همان معانی ظاهر از آن الفاظ است. متن [[قرآن کریم]] نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ مفسّران، متکلمان و فقها آیاتی را که به نظر آنها معنای ظاهرشان مراد نبوده بر معنای دیگری حمل کردهاند. آنها در تعریف تأویل میگویند: تأویل به معنای تبیین مراد شارع با منصرف کردن لفظ از معنای ظاهری آن به معنای محتمل دیگر، از روی دلیلی است که این معنا را بر معنای ظاهری ترجیح دهد،<ref>المحصول، ج۱، ص۳۸۳؛ الوجیز فی اصول الفقه، ص۱۸۸</ref> بنابراین، این معنا از تأویل، بیشتر یک اصطلاح اصولی و کلامی است تا صرفاً قرآنی. بر پایه همین تعریف، تأویل را به دو نوع صحیح و فاسد تقسیم کردهاند؛ چنانچه تأویل با دلیل معتبر قرین باشد، صحیح و در غیر این صورت، فاسد است. برخی، نوع صحیح را نیز به قریب و بعید تقسیم کرده و گفتهاند: تأویلی را قریب گویند که به ذهن نزدیک بوده، با کمترین دلیل، ذهن آن را پذیرا باشد؛ مانند تأویل {{متن قرآن|وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ|سوره=یوسف|آیه= ۸۲}} به «واسئل اهل القریة» و تأویل بعید، به تأویلی گویند که ذهن را به آسانی بدان راهی نیست و به دلیلی قوی نیاز دارد.<ref>ارشاد الفحول، ج۲، ص۳۴ ۳۵</ref> برخی از اصولیان اهل سنّت، تأویل [[حنفی|حَنَفیها]] درباره نحوه ادای [[کفاره]] نقض سوگند را از این نوع دانستهاند؛ در قرآن کریم درباره میزان کفاره مذکور، این آیه آمده است: {{متن قرآن{فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ.|سوره= [[سوره مائده|مائده]]|آیه= ۸۹) این آیه در لزوم طعام دادن به ۱۰ نفر مسکین ظهور دارد؛ ولی حنفیه گفتهاند:منظور از «عَشَرَةِ مَسکینَ»، این است که مقدار طعام مذکور به حدی باشد که ۱۰ نفر از آن ارتزاق کنند؛ بنا بر این میتوان یک نفر را به مدت ۱۰ بار طعام داد، و نیز گفتهاند: غرض از تشریع این حکم، رفع نیاز مستمندان است؛ خواه به صورت طعام دادن به ۱۰ نفر در یک مرتبه یا به یک نفر در ۱۰ بار.<ref>تحفة الفقهاء، ج۲، ص۳۴۱ ۳۴۲؛ بدائع الصنائع، ج۵، ص۱۰۴ - ۱۰۵</ref> | |||
تأویل فاسد که گاهی نیز از آن به «مردود» یاد میشود، تأویلی است که دلیلی معتبر بر صحت آن نباشد.<ref>مبادی الوصول، ص۱۵۵؛ الاصول الاصلیه، ص۴۲، ۱۸۹</ref> همچنین برخی در بیان ملاک تأویل فاسد گفتهاند که آن تأویلی است که لفظ، تاب تحمل آن را ندارد.<ref>ارشاد الفحول، ج۲، ص۳۵</ref> | |||
{{پایان جمع شدن}} | |||
== پانویس == | == پانویس == |