کاربر ناشناس
ضامن آهو: تفاوت میان نسخهها
جز
←پناه بردن آهو به حرم امام رضا (ع)
imported>Mohamadhaghani جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Mohamadhaghani |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
[[شیخ صدوق]] در [[عیون اخبار الرضا]] داستانی را نقل میکند که پس از [[شهادت]] امام رضا(ع) و در اطراف حرم ایشان اتفاق افتاده است و ربطی به آنچه که در میان مردم شهرت یافته ندارد. بر اساس نقل شیخ صدوق، آهویی از ترس یک یوزپلنگ به [[حرم امام رضا]] نزدیک میشود و تا وقتی که در کنار دیوار مرقد ایستاده است، یوزپلنگ به او نزدیک نمیشود. شاهد این ماجرا یک راهزن است که با دیدن این صحنه تصمیم میگیرد که دیگر زائران را آزار ندهد و خود نیز برای حل مشکلاتش به حرم امام رضا متوسل میشود. | [[شیخ صدوق]] در [[عیون اخبار الرضا]] داستانی را نقل میکند که پس از [[شهادت]] امام رضا(ع) و در اطراف حرم ایشان اتفاق افتاده است و ربطی به آنچه که در میان مردم شهرت یافته ندارد. بر اساس نقل شیخ صدوق، آهویی از ترس یک یوزپلنگ به [[حرم امام رضا]] نزدیک میشود و تا وقتی که در کنار دیوار مرقد ایستاده است، یوزپلنگ به او نزدیک نمیشود. شاهد این ماجرا یک راهزن است که با دیدن این صحنه تصمیم میگیرد که دیگر زائران را آزار ندهد و خود نیز برای حل مشکلاتش به حرم امام رضا متوسل میشود. | ||
[[شیخ صدوق|صدوق]] مینویسد: '' | [[شیخ صدوق|صدوق]] مینویسد: ''ابو منصور بن عبد الرزاق ... گفت آنچه در بارۀ این [[مشهد]] ([[حرم امام رضا(ع)|مرقد امام رضا]]) برای من اتفاق افتاده، برای شما نقل میکنم: در روزگار جوانی، نظر خوشی به طرفداران این مشهد نداشتم و در راه، به غارت زائران میپرداختم، لباسها، خرجی، نامهها و حوالههایشان را به زور از آنان میستاندم. روزی به شکار بیرون رفتم و یوزپلنگی را به دنبال آهویی روانه کردم. یوزپلنگ همچنان به دنبال آهو میدوید تا به ناچار، آهو به کنار دیواری پناه برد و ایستاد. یوز هم در مقابل او ایستاد، ولی به او نزدیک نمیشد.''{{سخ}} | ||
''هرچه کوشش کردم که یوزپلنگ به آهو نزدیک شود، به سمت آهو نمیرفت و از جای خود تکان نمیخورد، ولی هر وقت که آهو از جای خود (کنار دیوار) دور میشد، یوز هم او را دنبال میکرد. اما همین که به دیوار پناه میبرد، یوزپلنگ باز میگشت تا آن که آهو به سوراخ لانه مانندی، در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط شدم، پرسیدم: آهویی که هم اکنون وارد رباط شد، کجا است؟ گفتند: آهویی ندیدیم.''{{سخ}} | ''هرچه کوشش کردم که یوزپلنگ به آهو نزدیک شود، به سمت آهو نمیرفت و از جای خود تکان نمیخورد، ولی هر وقت که آهو از جای خود (کنار دیوار) دور میشد، یوز هم او را دنبال میکرد. اما همین که به دیوار پناه میبرد، یوزپلنگ باز میگشت تا آن که آهو به سوراخ لانه مانندی، در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط شدم، پرسیدم: آهویی که هم اکنون وارد رباط شد، کجا است؟ گفتند: آهویی ندیدیم.''{{سخ}} | ||
''آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود آمدم، و رد پای او را دیدم، ولی خود آهو را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان رفتار نکنم. | ''آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود آمدم، و رد پای او را دیدم، ولی خود آهو را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان رفتار نکنم.''.<ref>عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۰۴.</ref> | ||
[[مجلسی]] در [[بحار الانوار]]، گزارش دیگری نیز با همین مضمون آورده است که طبق آن در زمان [[سلطان سنجر]]، فرزند سلطان که بیمار بود به شکار رفته بود. آهو به حرم پناه میبرد و شاهزاده با دیدن این صحنه خود را به روی قبر میاندازد و شفا مییابد. در اثر این شفا، سلطان سنجر بارگاهی بر روی قبر می سازد. <ref>مجلسی، بحارالانوار، ج 48، ص 328. </ref> | [[مجلسی]] در [[بحار الانوار]]، گزارش دیگری نیز با همین مضمون آورده است که طبق آن در زمان [[سلطان سنجر]]، فرزند سلطان که بیمار بود به شکار رفته بود. آهو به حرم پناه میبرد و شاهزاده با دیدن این صحنه خود را به روی قبر میاندازد و شفا مییابد. در اثر این شفا، سلطان سنجر بارگاهی بر روی قبر می سازد. <ref>مجلسی، بحارالانوار، ج 48، ص 328. </ref> |