Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۰۰۰
ویرایش
جز (←ماجرای نجیب پاشا) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
| عنوان تصویر = | | عنوان تصویر = | ||
| زادروز = | | زادروز = ۱۲۰۵ق | ||
| زادگاه = رشت | | زادگاه = رشت | ||
| تاریخ مرگ = | | تاریخ مرگ = ۱۲۵۹ق | ||
| مکان مرگ = [[کربلا]] | | مکان مرگ = [[کربلا]] | ||
|عرض جغرافیایی محل دفن= | |عرض جغرافیایی محل دفن= | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
| پانویس = | | پانویس = | ||
}} | }} | ||
'''سید کاظم رشتی''' از علمای بزرگ [[شیخیه]] و شاگرد و مفسر آراء شیخ [[احمد احسایی]] مؤسس طریقۀ شیخیه است. او پس از احسایی کرسی تدریس را به دست گرفت و دومین رهبر مکتب شیخیه بود. پس از وی چند تن شاگردان و پیروانش ادعای [[نیابت خاصه|نیابت]] کردند از جمله حاج محمد کریم خان و ملاحسن میرزای گوهر و نیز [[محمدعلی باب]] مؤسس [[بابیه]] اشاره کرد. <ref>مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، ج ۳، | '''سید کاظم رشتی''' از علمای بزرگ [[شیخیه]] و شاگرد و مفسر آراء شیخ [[احمد احسایی]] مؤسس طریقۀ شیخیه است. او پس از احسایی کرسی تدریس را به دست گرفت و دومین رهبر مکتب شیخیه بود. پس از وی چند تن شاگردان و پیروانش ادعای [[نیابت خاصه|نیابت]] کردند از جمله حاج محمد کریم خان و ملاحسن میرزای گوهر و نیز [[محمدعلی باب]] مؤسس [[بابیه]] اشاره کرد.<ref>مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، ج ۳، ص۱۳۷</ref> | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
سید کاظم رشتی (رشت ۱۲۰۵-کربلا ۱۲۵۹ق) فرزند سید قاسم رشتی حائری از علمای بلندآوازۀ شیخیه است.<ref>آیتی،الکواکب الدریة..، ج ۱، | سید کاظم رشتی (رشت ۱۲۰۵-کربلا ۱۲۵۹ق) فرزند سید قاسم رشتی حائری از علمای بلندآوازۀ شیخیه است.<ref>آیتی،الکواکب الدریة..، ج ۱، ص۲۷</ref> ولادت و نشأت وی در [[رشت]] بود. برخی نیز تولد وی را ۱۲۱۲ گفتهاند که با توجه به جایگاهش در زمان احسائی نادرست مینماید.<ref>محمد حسین آل طالقانی، الشیخیة؛ نشأتها و... ص۱۱۸-۱۱۹</ref> | ||
جد سید کاظم، سید احمد از علمای [[مدینه]] بود که در پی شیوع طاعون به رشت مهاجر کرده بود. سید کاظم در زادگاه خود، رشت، درس را آغاز کرد. برای تکمیل دروس قصد سفر داشت که با مخالفت خانواده مواجه شد. در پی رؤیایی، نزد شیخ احمد احسایی به [[یزد]] رفت و در درس وی حضور یافت. <ref>کرمانی، | جد سید کاظم، سید احمد از علمای [[مدینه]] بود که در پی شیوع طاعون به رشت مهاجر کرده بود. سید کاظم در زادگاه خود، رشت، درس را آغاز کرد. برای تکمیل دروس قصد سفر داشت که با مخالفت خانواده مواجه شد. در پی رؤیایی، نزد شیخ احمد احسایی به [[یزد]] رفت و در درس وی حضور یافت.<ref>کرمانی، ص۶۴-۶۵؛ ابراهیمی، ج۱، ص۱۱۵-۱۱۶؛ نیز: عبدالله احسایی، ملحقات عبدالوهاب بوشفیع، ص۱۵۴-۱۵۷</ref> تاریخ این سفر به روشنی معلوم نیست اما در حوالی سال ۱۲۲۹ است.<ref>عبدالله احسایی، ص۱۰۷، ۱۱۶؛ ابراهیمی، ج ۱، ص۱۶۶-۱۶۷؛ قس نبیل زرندی، ص۹</ref> | ||
سید کاظم رشتی در سفرهای شیخ ملازم وی بود. اگرچه همراهی او با شیخ در سفر تهران<ref>نبیل زرندی، | سید کاظم رشتی در سفرهای شیخ ملازم وی بود. اگرچه همراهی او با شیخ در سفر تهران<ref>نبیل زرندی، ص۱۱</ref>، تردیدآمیز است. شیخ احمد پس از آنکه ملامحمدتقی برغانی در قزوین او را تکفیر کرد،<ref>تنکابنی، ص۴۲-۴۳</ref> به عتبات رفت و در این سفر، سید کاظم را به اقامت در [[کربلا]] امر کرد.<ref>ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۶</ref> سید کاظم در این دوره به رشت سفر کرد و رسالة السلوک را در ۱۲۳۸ در آنجا نوشت.<ref>سید کاظم رشتی، رسالة السلوک، ص۹۴؛ ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۶، پانویس</ref> پس از درگذشت شیخ احمد، سید کاظم نایب و جانشین وی شد و نزد شیخیه مرجعیت بلامنازع یافت. | ||
==تکفیر احسائی== | ==تکفیر احسائی== | ||
اقامت سید کاظم در کربلا، نقطه عطفی در تاریخ | اقامت سید کاظم در کربلا، نقطه عطفی در تاریخ شکلگیری مکتب شیخیه و اشاعه تعالیم آن در عراق و ایران به شمار میرود. در این زمان به دنبال تکفیر شیخ احمد، به تدریج برخی از علمای شیعه در مقابل رواج پارهای از اندیشههای وی، که آن را [[غلو]] و انحراف تلقی میکردند، واکنش نشان دادند.<ref>تنکابنی، ص۴۴</ref> گویا در همین زمان به درخواست شیخ علی کاشف الغطاء، سید کاظم اعتقاداتش را مکتوب ساخت و میان مردم پخش کرد و در ایام [[عرفه]] و سپس در نوبتهای معینی بالای منبر میرفت و عقاید خود و استادش را به فارسی و عربی بازگو میکرد.<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۳۸-۱۴۰</ref> به گفته رشتی<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۰۴-۱۰۸</ref> در مجلسی با حضور سید مهدی طباطبایی فرزند سید علی صاحب ریاض و عالمانی چون شریف العلماء مازندرانی و ملامحمد استرآبادی، طباطبایی از سید کاظم درباره عباراتی از کتاب شیخ که کفرآمیز مینمود، توضیح خواست. سید کاظم در پاسخ گفت اگرچه این عبارات، به حسب فهم عوام، کفر است، آنها را تأویلی است که مراد شیخ همان تأویل بوده است. آنان از سید کاظم خواستند که کفرآمیز بودن این عبارات را مکتوب و تأیید کند و او چنین کرد. بدین سان، سید مهدی حکم به تکفیر شیخ و پیروان او داد، ولی رشتی باز به دفاع از احسایی و شکایت از مخالفت پرداخت.<ref>تنکابنی، ص۴۳-۴۴؛ آل طالقانی، ص۱۴۳</ref> | ||
از آن پس، به رغم برخورداری رشتی از تأیید برخی عالمان و فقیهان <ref>ابراهیمی، ج ۱، | از آن پس، به رغم برخورداری رشتی از تأیید برخی عالمان و فقیهان<ref>ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۷-۱۱۹؛ قس آل طالقانی، ص۱۲۱</ref> و نیز کوششهای وی برای مصالحه<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۱۸-۱۲۰؛ همو، رسالة السلوک، مقدمه بهمردی، ص۲۱-۲۲</ref> جنجال بر سر عقاید او افزایش یافت. در این میان، بنا به گزارشی که در منابع [[بابیت|بابی]] و [[بهائیت|بهائی]] آمده است. سید کاظم با فرستادن [[ملاحسین بشرویهای|ملاحسین بشرویه ای]] نزد علمای معتبر اصفهان و خراسان، کوشید تا نظر مساعد ایشان را جلب کند.<ref>رشتی، رسالة السلوک، مقدمه بهمردی، ص۲۱-۲۲ به نقل از ظهور الحق فاضل مازندرانی؛ نبیل زرندی، ص۲۰-۲۳</ref> در نجف نیز فشار مخالفان برای تکفیر وی سبب شد که با وجود امتناع شیخ علی کاشف الغطاء از اظهارنظر صریح در این باره، از شیخ محمدحسن نجفی صاحب جواهر، بر ضد او حکم بگیرند.<ref>آل کاشف الغطاء، ۱۴۱۸، ص۲۸۴</ref> برخورد با سید کاظم و پیروانش به خشونتهایی منجر شد.<ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۳۱-۱۳۷</ref> چنانکه وقتی کلیددار کربلا در مواجهه با رشتی قصد کشتن او کرد، صرفاً دعوت کاشف الغطاء به احتیاط بود که وی را از خطر رهانید.<ref>آل کاشف الغطاء، ۱۴۱۸، ص۲۸۶</ref> | ||
سید کاظم پس از این تکفیر روش خود را در تدریس و گفتار تغییر داد. وی در ضلع شرقی صحن مطهر آستانۀ حسینی تالار و حسینیه بزرگی برای تدریس خود بنا کرد. ولی حلقۀ دوم درسش را در حسینیۀ منزل خود برای خواص اصحاب خویش به صورت خصوصی تشکیل داد. | سید کاظم پس از این تکفیر روش خود را در تدریس و گفتار تغییر داد. وی در ضلع شرقی صحن مطهر آستانۀ حسینی تالار و حسینیه بزرگی برای تدریس خود بنا کرد. ولی حلقۀ دوم درسش را در حسینیۀ منزل خود برای خواص اصحاب خویش به صورت خصوصی تشکیل داد. | ||
رشتی کتاب دلیل المتحیرین را در گزارش این نزاعها نگاشته و در آن به تندی از مخالفان خویش انتقاد کرده است. این کتاب به روشنی حکایت میکند که در آن زمان بیشتر علمای شیعه و مردم کربلا و نجف و برخی شهرهای ایران بر ضد وی و پیروانش موضع واحدی داشتند. به احتمال بسیار، در پی این مخالفتها، باعث شد تا سید کاظم به دنبال حمایت امرای عثمانی حاکم بر عراق باشد. وی در همین دوران، قصیده پاشا عبدالباقی افندی، از والیان عثمانی عراق، را شرح و تفسیر و به وی تقدیم کرد. آن طور که پیداست، همین عوامل باعث این پندار شده بود که وی دراصل کشیشی مسیحی بوده و حکومت روسیه او را مأمور کرده است تا در بلاد اسلامی میان مسلمانان تفرقه | رشتی کتاب دلیل المتحیرین را در گزارش این نزاعها نگاشته و در آن به تندی از مخالفان خویش انتقاد کرده است. این کتاب به روشنی حکایت میکند که در آن زمان بیشتر علمای شیعه و مردم کربلا و نجف و برخی شهرهای ایران بر ضد وی و پیروانش موضع واحدی داشتند. به احتمال بسیار، در پی این مخالفتها، باعث شد تا سید کاظم به دنبال حمایت امرای عثمانی حاکم بر عراق باشد. وی در همین دوران، قصیده پاشا عبدالباقی افندی، از والیان عثمانی عراق، را شرح و تفسیر و به وی تقدیم کرد. آن طور که پیداست، همین عوامل باعث این پندار شده بود که وی دراصل کشیشی مسیحی بوده و حکومت روسیه او را مأمور کرده است تا در بلاد اسلامی میان مسلمانان تفرقه بیاندازد.<ref>خالصی زاده، مقدمه هادی خالصی، ص۱۵-۱۶، ۱۲۴</ref> | ||
===ماجرای نجیب پاشا=== | ===ماجرای نجیب پاشا=== | ||
در ۱۲۵۸، در کربلا گروهی از شیعیان موسوم به یرمازیه بر ضد حکومت عثمانی قیام کردند و نجیب پاشان، والی بغداد، برای سرکوب آنها شهر را محاصره کرد. وی در مکاتبههایی که با سید کاظم داشت، از او خواست با استفاده از نفوذ خویش شورشیان را به صلح و آرامش دعوت کند. اما تلاشهای سید کاظم نتیجه نداد.<ref>نبیل زرندی، ص۳۴-۳۵</ref> و سرانجام نجیب پاشا در هجدهم ذیقعده همین سال وارد کربلا شد و حدود چهار هزار تن از شیعیان را | در ۱۲۵۸، در کربلا گروهی از شیعیان موسوم به یرمازیه بر ضد حکومت عثمانی قیام کردند و نجیب پاشان، والی بغداد، برای سرکوب آنها شهر را محاصره کرد. وی در مکاتبههایی که با سید کاظم داشت، از او خواست با استفاده از نفوذ خویش شورشیان را به صلح و آرامش دعوت کند. اما تلاشهای سید کاظم نتیجه نداد.<ref>نبیل زرندی، ص۳۴-۳۵</ref> و سرانجام نجیب پاشا در هجدهم ذیقعده همین سال وارد کربلا شد و حدود چهار هزار تن از شیعیان را قتلعام کرد. در این هجوم، سید کاظم و کسانی که در خانه او پناه گرفته بودند مصون ماندند.<ref>کرمانی، ص۱۴۳-۱۴۴؛ فرهاد میرزا قاجار، ص۳۴۷-۳۴۸؛ آل کاشف الغطاء، ۱۴۱۸، ص۳۰۶-۳۰۹؛ عبدالعزیز سلیمان نوار، ص۸۹-۹۱؛ جعفر خیاط، ص۲۷۶-۲۷۹</ref> | ||
این حادثه مخالفان را بیشتر بر ضد وی تحریک کرد، چنانکه برخی وی را همدست امرای عثمانی دانستند.<ref>آل کلیدار، ص۵۷</ref> سید کاظم برای رهایی از این فشارها با تنی چند از پیروانش به قصد زیارت کاظمین و سامرا، کربلا را ترک کرد. در ضمن سفر نجیب پاشا وی را از سامرا به بغداد فراخواند. رشتی اندکی پس از بازگشت، در کربلا وفات یافت و در کنار مرقد امام حسین به خاک سپرده شد.<ref>ابراهیمی، ج ۱، ص۱۲۰-۱۲۲؛ آل طالقانی، ص۱۶۲</ref> بر طبق روایت مشهور، هر چند نجیب پاشا در ظاهر سید را گرامی میداشت، وی را مسموم کرد و پیوران سید با آگاهی از این امر، او را شتابان به کربلا بازگرداندند.<ref>ابراهیمی، ج ۱، ص۱۲۰-۱۲۲؛ آل طالقانی، ص۱۶۲؛ نیز: کرمانی، ص۱۴۵</ref> اما در تلخیص تاریخ نبیل، مسموم شدن وی به دست نجیب پاشا، ساخته و پرداخته مخالفان او قلمداد شده و سن وی هنگام مرگ شصت سال ذکر شده ست، که درست نمینماید.<ref> نبیل زرندی، ص۴۱</ref> گفته شده است پس از ماجرای نجیب پاشا نامههای اعتراضآمیز حتی از سران شیخیه به سید کاظم رسید. سید کاظم رشتی از قرة العین که نامه اعتراض فرستاده بود دعوت کرد که به کربلا آمده و او اجابت کرد. پیش از رسیدن [[قرة العین]] به کربلا سید رشتی از دنیا رفت. | این حادثه مخالفان را بیشتر بر ضد وی تحریک کرد، چنانکه برخی وی را همدست امرای عثمانی دانستند.<ref>آل کلیدار، ص۵۷</ref> سید کاظم برای رهایی از این فشارها با تنی چند از پیروانش به قصد زیارت کاظمین و سامرا، کربلا را ترک کرد. در ضمن سفر نجیب پاشا وی را از سامرا به بغداد فراخواند. رشتی اندکی پس از بازگشت، در کربلا وفات یافت و در کنار مرقد امام حسین به خاک سپرده شد.<ref>ابراهیمی، ج ۱، ص۱۲۰-۱۲۲؛ آل طالقانی، ص۱۶۲</ref> بر طبق روایت مشهور، هر چند نجیب پاشا در ظاهر سید را گرامی میداشت، وی را مسموم کرد و پیوران سید با آگاهی از این امر، او را شتابان به کربلا بازگرداندند.<ref>ابراهیمی، ج ۱، ص۱۲۰-۱۲۲؛ آل طالقانی، ص۱۶۲؛ نیز: کرمانی، ص۱۴۵</ref> اما در تلخیص تاریخ نبیل، مسموم شدن وی به دست نجیب پاشا، ساخته و پرداخته مخالفان او قلمداد شده و سن وی هنگام مرگ شصت سال ذکر شده ست، که درست نمینماید.<ref> نبیل زرندی، ص۴۱</ref> گفته شده است پس از ماجرای نجیب پاشا نامههای اعتراضآمیز حتی از سران شیخیه به سید کاظم رسید. سید کاظم رشتی از قرة العین که نامه اعتراض فرستاده بود دعوت کرد که به کربلا آمده و او اجابت کرد. پیش از رسیدن [[قرة العین]] به کربلا سید رشتی از دنیا رفت. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
===وفات=== | ===وفات=== | ||
{{منبع-بخش}} | {{منبع-بخش}} | ||
سید کاظم رشتی در شب سه شنبه یازدهم ذیالحجة ۱۲۵۹ق در کربلا درگذشت و در رواق شرقی [[حرم امام حسین]] | سید کاظم رشتی در شب سه شنبه یازدهم ذیالحجة ۱۲۵۹ق در کربلا درگذشت و در رواق شرقی [[حرم امام حسین]] علیهالسلام دفن شد. | ||
==حیات علمی== | ==حیات علمی== | ||
سید کاظم رشتی بر مبانی اعتقادات شیخیه چیزی نیفزود، بلکه به عنوان شارح و مفسر، از اقوال شیخ احمد احسایی دفاع میکرد و در بسط تعالیم او جزئیات | سید کاظم رشتی بر مبانی اعتقادات شیخیه چیزی نیفزود، بلکه به عنوان شارح و مفسر، از اقوال شیخ احمد احسایی دفاع میکرد و در بسط تعالیم او جزئیات تازهای به میان آورد. وی بیش از احسایی، مفاهیم عرفانی و باطنی را در توضیح عوالم و اطوار وجود به کار گفت و آنها را با بحث از مقامات انبیا و امامان درآمیخت. نمونهای از پرداختن او به جزئیات دور از ذهن و تعبیرها و نامهای غریب، در وصف او از شهر علم مشهود است.<ref> رشتی، شرح القصیدة، ص۸۲-۱۱۸؛ در خصوص انتقاد از این ویژگی او: آل کاشف الغطاء، ۱۴۱۸، ص۳۰۹؛ موسوی اصفهانی، ج ۲، ص۱۷۲</ref> | ||
در باب معاد که از آراء پرمناقشه احسایی بود، کوشید تا رأی خاص او را در پرتو اعتقاد به جسمانی بودن معاد، تأویل و تفسیر کند.<ref>رک: شرح القصیدة، | در باب معاد که از آراء پرمناقشه احسایی بود، کوشید تا رأی خاص او را در پرتو اعتقاد به جسمانی بودن معاد، تأویل و تفسیر کند.<ref>رک: شرح القصیدة، ص۱۲۸؛ کشف الحق، ص۱۲۷-۱۲۸؛ دلیل المتحیرین، ص۶۶-۶۹</ref> | ||
رشتی به پیروی از عقیده خاص استادش، جایگاهی از سببیت و قیومیت را به پیامبر نسبت میدهد.<ref> شرح القصیدة، | رشتی به پیروی از عقیده خاص استادش، جایگاهی از سببیت و قیومیت را به پیامبر نسبت میدهد.<ref> شرح القصیدة، ص۲۸۱</ref> و اهل بیت علیهم السلام را وارثان شئون آن حضرت در اکوان و اعیان و همه قوای ظاهر و باطن در مراتب مختلف تکوین به شمار میآورد.<ref> شرح القصیدة، ص۶۵-۶۶</ref> از دیدگاه او، در انتقال این ولایت تفاوتی میان تشریع و تکوین نیست،<ref>شرح الخطبة الطتنجیة، ص۱۸</ref> همچنانکه صاحب این مقام از ید مبسوطی در تخصیص نعمتها و تقدیر امور خلایق برخوردار است.<ref>شرح الخطبة الطتنجیة، ص۱۴۰،۱۴۹؛ همو شرح القصیدة، ص۳۰۴-۳۰۵</ref> | ||
اعتقاد به ضرورت حضور ناطقی در هر عصر که نخستین بار شیخ احمد احسایی <ref>۱۳۵۵ش، ج ۳، | اعتقاد به ضرورت حضور ناطقی در هر عصر که نخستین بار شیخ احمد احسایی<ref>۱۳۵۵ش، ج ۳، ص۱۵۰-۱۵۱</ref> به آن اشارههایی کرده بود، در آثار سید کاظم رشتی صراحت بیشتری مییابد. وی مراتبی از برگزیدگان خداوند را، با تعابیری مناسب اندیشه تصوف، برمیشمارد که طبقهای از ایشان در دوران غیبت امام، حامل علوم و اسرار او و نیز واسطه فیض میان او و سایر مردماند.<ref>رشتی، مجموعة الرسائل، ج ۲، ص۷۹-۸۰</ref> | ||
در شرح القصیده او، بر اساس روایتی درباره ظهور سرآمدی در رأس هر سده، شیخ احسایی با تأویل اسم احمد، به تلویح، صاحب ریاست سده سیزدهم و مبین احکام ظاهری و باطنی معرفی شده است.<ref>شرح القصیده، | در شرح القصیده او، بر اساس روایتی درباره ظهور سرآمدی در رأس هر سده، شیخ احسایی با تأویل اسم احمد، به تلویح، صاحب ریاست سده سیزدهم و مبین احکام ظاهری و باطنی معرفی شده است.<ref>شرح القصیده، ص۲۹۷-۲۹۸</ref> | ||
تأکید بر حضور نایب خاص در عصر غیبت امام عصر، واکنش برخی علما را برانگیخت و او را به نوعی انحراف از اصول تشیع متهم کردند.<ref>جاپلقی بروجردی، | تأکید بر حضور نایب خاص در عصر غیبت امام عصر، واکنش برخی علما را برانگیخت و او را به نوعی انحراف از اصول تشیع متهم کردند.<ref>جاپلقی بروجردی، ص۵۷؛ آل کاشف الغطاء، ۱۳۴۵، ص۱۸</ref> | ||
===تأثیر آراء او بر تحولات دینی-سیاسی=== | ===تأثیر آراء او بر تحولات دینی-سیاسی=== | ||
آراء و | آراء و اندیشههای سید کاظم، زمینه ساز تحولات دینی-سیاسی در عراق و ایران شد و چنین مینماید که اوضاع اجتماعی عراق آن روز،که از یک سو، گرفتار استبداد حاکمان عثمانی بود و از سوی دیگر، وضع خاص پیروان سید کاظم که بر اثر نزاعهای فرقهای در معرض تهدید و تکفیر قرار داشتند آنان را به ظهور امام منجی برای اصلاح امور امیدوارتر میساخت. پافشاری سید کاظم بر نزدیک بودن ظهور موعود و اینکه او شاید از همین رو جانشینی برای خود برنگزیده بود.<ref>نبیل زرندی، ص۲۵-۲۶</ref> زمینه را برای ادعای بابیت سید علی محمد شیرازی معروف به باب هموار ساخت و نخستین گروندگان به او همین گروه از شیخیه بودند. بابیان و سپس بهائیان میپنداشتند که خود سید کاظم در نوشتهها و گفته هایش به ظهور باب و بهاء الله اشاره کرده است.<ref>حاجی میرزاجانی کاشانی، ص۱۰۳؛ نبیل زرندی، ص۳۳؛ آیتی، ج ۱، ص۳۴، ۳۷</ref> | ||
===شاگردان=== | ===شاگردان=== | ||
برخورداری رشتی از حوزه نافذ درس و ارشاد و وضع خاص شیخیه در دوران پس از او موجب شده است که در میان انتساب برخی شاگردان به او، | برخورداری رشتی از حوزه نافذ درس و ارشاد و وضع خاص شیخیه در دوران پس از او موجب شده است که در میان انتساب برخی شاگردان به او، آشفتگیهایی رخ دهد. از میان کسانی که بر شاگردی آنها نزد وی میتوان صحه گذارد، این عده در خور ذکرند: | ||
* ملاحسن گوهر قراچه داغی (متوفی ۱۲۶۶)، وصی سید کاظم و جانشین او در کربلا<ref>گوهر، | * ملاحسن گوهر قراچه داغی (متوفی ۱۲۶۶)، وصی سید کاظم و جانشین او در کربلا<ref>گوهر، ص۱۳۹-۱۴۱، مقدمه اسکوئی حائری، ص۴</ref> | ||
* میرزا حسن دهلوی عظیم آبادی (متوفی ۱۲۶۰) عامل مهم ترویج افکار شیخیه در بلاد هند <ref>کرمانی، | * میرزا حسن دهلوی عظیم آبادی (متوفی ۱۲۶۰) عامل مهم ترویج افکار شیخیه در بلاد هند<ref>کرمانی، ص۱۸؛ حسنی لکهنوی، ج ۷، ص۱۳۴-۱۳۵؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۶، ص۳۸۴-۳۸۶؛ همو، ۱۴۰۴، قسم ۲، ص۳۰۷-۳۰۸</ref> | ||
* حاج محمد کریم خان کرمانی<ref>رضوی شریف، | * حاج محمد کریم خان کرمانی<ref>رضوی شریف، ص۲۳-۲۴، ۲۶-۲۹؛ مدرسی چهاردهی، ص۲۵</ref> | ||
* میرزا محمدحسین محیط کرمانی <ref>اعتضادالسلطنه، توضیحات نوائی، | * میرزا محمدحسین محیط کرمانی<ref>اعتضادالسلطنه، توضیحات نوائی، ص۱۷۶؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۵، ص۲۰۸</ref> | ||
* میرزا محمدشفیع ثقة الاسلام تبریزی (متوفی ۱۳۰۱) حد میرزا علی ثقة الاسلام تبریزی<ref> حسینی اشکوری، ج ۳، | * میرزا محمدشفیع ثقة الاسلام تبریزی (متوفی ۱۳۰۱) حد میرزا علی ثقة الاسلام تبریزی<ref> حسینی اشکوری، ج ۳، ص۲۶۹-۲۷۰</ref> | ||
* میرزا حسین بن محمد تبریزی، برادر میرزا محمدتقی حجة الاسلام نیر <ref> حسینی اشکوری، ج ۱، | * میرزا حسین بن محمد تبریزی، برادر میرزا محمدتقی حجة الاسلام نیر<ref> حسینی اشکوری، ج ۱، ص۳۰۲؛ مدرسی چهاردهی، ص۱۱۶</ref> | ||
افزون بر اینها، نام برخی از رهبران جنبش بابی در شمار شاگردان رشتی آمده که | افزون بر اینها، نام برخی از رهبران جنبش بابی در شمار شاگردان رشتی آمده که منبع پارهای از این انتسابها نوشتههای خود بابیان بوده است که میکوشیدند نشان دهند که زعمای آنان از تأیید بنیانگذاران شیخیه بهرهمند بودهاند، از جمله ادعای احترام سید کاظم رشتی به سید علی محمد شیرازی و معرفی او به شاگردان<ref>حاجی میرزاجانی کاشانی، ص۱۰۳-۱۰۴؛ نبیل زرندی، ص۲۷-۲۸؛ میرزا آقاخان کرمانی و روحی، ص۲۷۶</ref> در حالیکه شهرت او به شاگردی رشتی<ref>هدایت، ج ۱۰، ص۳۱۰؛ اعتضاد السلطنه، ص۱۱</ref> بیاساس به نظر میرسد.<ref>آیتی، ج ۱، ص۳۶، ۱۱۰</ref> در همین منابع ملاحسین بشرویهای و زرین تاج برغانی معروف به طاهره قرة العین در شمار اصحاب نزدیک رشتی معرفی شدهاند.<ref>آیتی، ج ۱، ص۳۸، ۱۳۹-۱۴۰؛ نبیل زرندی، ص۲۵، ۷۰؛ قس معصوم علیشاه، ج ۳، ص۳۱۸</ref> در میان شاگردان سید کاظم رشتی که پس از او از سران بابیه بودند، از ملامحمدعلی بارفروشی، ملاعلی بسطامی و ملاشیخ علی ترشیزی نیز نام برده شده است.<ref>اعتضادالسلطنه، ص۶۳، تعلیقات نوائی، ص۹۰؛ نبیل زرندی، ص۴۶-۴۷، ۶۲؛ برای فهرستی تفصیلی از شاگردان او: آل طالقانی، ص۱۲۵-۱۳۱</ref> | ||
پس از مرگ سید کاظم، پیروان وی چند دسته شدند و برخی از آنها از جمله محمد کریم خان قاجار و شیخ حسن گوهر و پیروانشان با ادعای باب به سختی به مقابله برخاستند. گفتنی است در زمان سید کاظم، به سبب اقامت شماری از شاهزادگان قاجاری در عراق و نیز فعالیتهای حاج محمد کریم خان شاگرد وی در کرمان، بزرگانی از خاندان قاجار به شیخیه تمایل پیدا کرده بودند. <ref>مدرسی چهاردهی، | پس از مرگ سید کاظم، پیروان وی چند دسته شدند و برخی از آنها از جمله محمد کریم خان قاجار و شیخ حسن گوهر و پیروانشان با ادعای باب به سختی به مقابله برخاستند. گفتنی است در زمان سید کاظم، به سبب اقامت شماری از شاهزادگان قاجاری در عراق و نیز فعالیتهای حاج محمد کریم خان شاگرد وی در کرمان، بزرگانی از خاندان قاجار به شیخیه تمایل پیدا کرده بودند.<ref>مدرسی چهاردهی، ص۱۳۸-۱۴۱</ref> | ||
==اساتید و مشایخ== | ==اساتید و مشایخ== | ||
افزون بر شیخ احمد احسایی، سید عبدالله شبر، شیخ موسی بن جعفر کاشف الغطاء و ملاعلی رشتی از مشایخ روایت او | افزون بر شیخ احمد احسایی، سید عبدالله شبر، شیخ موسی بن جعفر کاشف الغطاء و ملاعلی رشتی از مشایخ روایت او بودهاند.<ref>آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۱، ص۱۱۶؛ ابراهیمی، ج ۱، ص۱۲۶</ref> اما رشتی بیشتر تحت تأثیر احسایی بود. از احسایی نقل شده است که:«فرزندم کاظم میفهمد و دیگران نه»<ref>ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۶</ref> از مکاتبهای میان این دو، پیوند معنوی میان شاگرد و استاد روشن است.<ref>ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۶-۱۲۲، پانویس؛ خوانساری، ج ۱، ص۹۲؛ کورین، ج ۴، ص۲۳۳ پانویس</ref> | ||
===آثار=== | ===آثار=== | ||
از سید کاظم آثار فراوانی به فارسی و عربی در | از سید کاظم آثار فراوانی به فارسی و عربی در زمینههای گوناگون مانده است.<ref>فهرست تفصیلی آثار وی در فصلی از فهرست کتب... مشایخ عظام تألیف ابوالقاسم ابراهیمی آمده است.</ref> پس از مرگ او، خانه و کتابخانهاش دو بار غارت شد که بر اثر آن برخی از تألیفاتش از بین رفت.<ref>ابراهیمی، ج ۱، ص۱۲۵</ref> بخش زیادی از آثار برجامانده از او، مشتمل بر رسائلی است در پاسخ استفتائات در زمینههای گوناگون، بخشی هم شامل مسائل فقهی، تفسیر برخی سورههای قرآنی و برخی احادیث و ادعیه است. شمار رسائل برجامانده از او به بیش از ۱۵۰ میرسد که بسیاری از آنها چاپ شدهاند و مهمترین آنها عبارتند از : | ||
* اسرار اسماء المعصومین که به تصحیح صالح احمد دباب در ۱۴۲۶/۲۰۰۵ در بیروت به چاپ رسیده است | * اسرار اسماء المعصومین که به تصحیح صالح احمد دباب در ۱۴۲۶/۲۰۰۵ در بیروت به چاپ رسیده است | ||
* اصول العقاید، در پنج باب به فارسی که به | * اصول العقاید، در پنج باب به فارسی که به شیوهای استدلالی به بحث از اصول پنج گانه دین پرداخته و در تبریز [۱۲۵۹ش] به چاپ سنگی رسیده است. | ||
* دلیل المتحیرین، در ۱۳۴۴ در نجف و پس از آن در کرمان چاپ شده است. | * دلیل المتحیرین، در ۱۳۴۴ در نجف و پس از آن در کرمان چاپ شده است. | ||
* رسالة السلوک فی الاخلاق و الاعمال <ref>این رساله به تصحیح وحید بهمردی در ۱۴۲۵ چاپ شده است. درباره اثر دیگر او با عنوان السیر و السلوک رک: آقابزرگ تهرانی، ۱۴۰۳، ج ۸، | * رسالة السلوک فی الاخلاق و الاعمال<ref>این رساله به تصحیح وحید بهمردی در ۱۴۲۵ چاپ شده است. درباره اثر دیگر او با عنوان السیر و السلوک رک: آقابزرگ تهرانی، ۱۴۰۳، ج ۸، ص۲۶۰، ج ۱۲، ص۲۲۶، ۲۸۲-۲۸۳؛ قس رشتی، رسالة السلوک، مقدمه، ص۱۰-۱۲</ref> | ||
*شرح [[الخطبه التطنجیه]]، این کتاب در ۱۲۷۰ در تبریز به چاپ رسیده است. | *شرح [[الخطبه التطنجیه]]، این کتاب در ۱۲۷۰ در تبریز به چاپ رسیده است. | ||
*«شرح القصیده» در شرح قصیده لامیه پاشا عبدالباقی افندی عمری موصلی والی عراق در مدح امام موسی بن جعفر که شیوه رشتی در تأویل باطنی آن، این شرح را به صورت یکی از آثار مهم او درآورده است. این کتاب در سال ۱۲۷۰ در تهران به طبع رسیدهاست. | *«شرح القصیده» در شرح قصیده لامیه پاشا عبدالباقی افندی عمری موصلی والی عراق در مدح امام موسی بن جعفر که شیوه رشتی در تأویل باطنی آن، این شرح را به صورت یکی از آثار مهم او درآورده است. این کتاب در سال ۱۲۷۰ در تهران به طبع رسیدهاست. | ||
*کشف الحق فی مسائل المعراج | *کشف الحق فی مسائل المعراج | ||
* مجموعة الرسائل | * مجموعة الرسائل گزیدهای از چند رساله که بیشتر آنها در پاسخ سؤالهای مختلف از وی نوشته شده است | ||
*ترجمه کتاب حیات النفس احسایی به فارسی که در ۱۳۳۷ش در تبریز به چاپ رسیده است.<ref>برای تفصیل آثار رشتی رک: ابراهیمی، ج ۲، | *ترجمه کتاب حیات النفس احسایی به فارسی که در ۱۳۳۷ش در تبریز به چاپ رسیده است.<ref>برای تفصیل آثار رشتی رک: ابراهیمی، ج ۲، ص۲۸۸-۳۵۹؛ نیز: آزاد کشمیری، ص۳۹۸-۴۰۲</ref> | ||
سید مهدی موسوی کاظمی در احسن الودیعه آثار او را به ابهام و لغزگویی متهم میکند. و سید ابراهیم قزوینی صاحب ضوابط رسالۀ دلیل المتحرین او را رسالۀ شَتمیه مینامید. | سید مهدی موسوی کاظمی در احسن الودیعه آثار او را به ابهام و لغزگویی متهم میکند. و سید ابراهیم قزوینی صاحب ضوابط رسالۀ دلیل المتحرین او را رسالۀ شَتمیه مینامید. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس| | {{پانویس|۲}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{ستون-شروع| | {{ستون-شروع|۲}} | ||
# محمدعلی بن صادق آزاد کشمیری، کتاب نجوم السماء فی تراجم العلماء، قم[۱۳۹۴] | # محمدعلی بن صادق آزاد کشمیری، کتاب نجوم السماء فی تراجم العلماء، قم[۱۳۹۴] | ||
# محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، چاپ علین نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳ | # محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، چاپ علین نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳ | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
# احمد بن زین الدین احسایی، شرح الزیارةالجامعة الکبیرة [کرمان] ۱۳۵۵ش | # احمد بن زین الدین احسایی، شرح الزیارةالجامعة الکبیرة [کرمان] ۱۳۵۵ش | ||
# احمد بن زین الدین احسایی، شرح العرشیع، کرمان ۱۳۶۱-۱۳۶۴ش | # احمد بن زین الدین احسایی، شرح العرشیع، کرمان ۱۳۶۱-۱۳۶۴ش | ||
# عبدالله بن احمد احسایی، ترجمة الشیخ احمد الاحسائی، در شمس هجر، چاپ عبدالوهاب بوشقیع، بیروت لجنة احیاء تراث مدرسة الشیخ الاوحد | # عبدالله بن احمد احسایی، ترجمة الشیخ احمد الاحسائی، در شمس هجر، چاپ عبدالوهاب بوشقیع، بیروت لجنة احیاء تراث مدرسة الشیخ الاوحد الاحسائی،۱۴۲۳/۲۰۰۳ | ||
# علیقلی بن فتحعلی اعتضاد السلطنة، فتنه باب، توضیحات و مقالات به قلم عبدالحسین نوائی، تهران، ۱۳۷۷ش | # علیقلی بن فتحعلی اعتضاد السلطنة، فتنه باب، توضیحات و مقالات به قلم عبدالحسین نوائی، تهران، ۱۳۷۷ش | ||
# محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، [بی تا] | # محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، [بی تا] | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
# محمد خالصی زاده، خرافات الشیخیة و کفریات ارشاد العوام او دسائس القسس فی ایران [ترجمه از فارسی]، بیروت، ۱۴۱۸/۱۹۹۸ | # محمد خالصی زاده، خرافات الشیخیة و کفریات ارشاد العوام او دسائس القسس فی ایران [ترجمه از فارسی]، بیروت، ۱۴۱۸/۱۹۹۸ | ||
# خوانساری | # خوانساری | ||
# رشتی، کاظم بن قاسم، آکل و مأکول، نسخه خطی کتابخانه خصوصی زین العابدین ابراهیمی، نسخه عکسی کتابخانه مرکز دائرة المعارف بزرگ | # رشتی، کاظم بن قاسم، آکل و مأکول، نسخه خطی کتابخانه خصوصی زین العابدین ابراهیمی، نسخه عکسی کتابخانه مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی،ش ۱۹۹۹ (۲) | ||
# رشتی، کاظم بن قاسم، دلیل المتحیرین، ترجمه زین العادبیدن ابراهیمی، کرمان، چاپخانه سعادت، | # رشتی، کاظم بن قاسم، دلیل المتحیرین، ترجمه زین العادبیدن ابراهیمی، کرمان، چاپخانه سعادت، بیتا | ||
# رشتی، کاظم بن قاسم، رسالة السلوک فی الاخلاق و الاعمال، چاپ وحید بهمردی، بیروت ۲۰۰۴ | # رشتی، کاظم بن قاسم، رسالة السلوک فی الاخلاق و الاعمال، چاپ وحید بهمردی، بیروت ۲۰۰۴ | ||
# رشتی، کاظم بن قاسم، شرح القصیدة، چاپ سنگی، تبریز، ۱۲۷۲ | # رشتی، کاظم بن قاسم، شرح القصیدة، چاپ سنگی، تبریز، ۱۲۷۲ | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
# عبدالعزیز سلیمان نوار، تاریخ العراق الحدیث: من نهایة حکم داود باشا الی نهایة حکم مدحت باشا، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۸ | # عبدالعزیز سلیمان نوار، تاریخ العراق الحدیث: من نهایة حکم داود باشا الی نهایة حکم مدحت باشا، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۸ | ||
# فرهاد میرزا قاجار، زنبیل، چاپ محمد رمضانی، تهران، ۱۳۶۷ش | # فرهاد میرزا قاجار، زنبیل، چاپ محمد رمضانی، تهران، ۱۳۶۷ش | ||
# محمدکریم بن ابراهیم کرمانی، هدایة الطالبین، چاپ سنگی، [ | # محمدکریم بن ابراهیم کرمانی، هدایة الطالبین، چاپ سنگی، [بیجا، بیتا] | ||
# حسن گوهر، المخازن و اللمعات و البراهین الساطعة در الرسائل المهمة فی التوحید و الحکمة، چاپ محمدباقر اسکوئی حائری، [بی جا] ۱۳۸۵/۱۹۶۶ | # حسن گوهر، المخازن و اللمعات و البراهین الساطعة در الرسائل المهمة فی التوحید و الحکمة، چاپ محمدباقر اسکوئی حائری، [بی جا] ۱۳۸۵/۱۹۶۶ | ||
# مرتضی مدرسی چهاردهی، شیخی گری، بابی گری از نظر فلسفه، تاریخ و اجتماع،تهران، ۱۳۴۵ش | # مرتضی مدرسی چهاردهی، شیخی گری، بابی گری از نظر فلسفه، تاریخ و اجتماع،تهران، ۱۳۴۵ش | ||
# محمدمعصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹-۱۳۴۵ش | # محمدمعصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹-۱۳۴۵ش | ||
# محمدمهدی موسوی اصفهانی، احسن الودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة، او، تتمیم روضات الجنات، بغداد [۱۳۴۸] | # محمدمهدی موسوی اصفهانی، احسن الودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة، او، تتمیم روضات الجنات، بغداد [۱۳۴۸] | ||
# عبدالحسین میرزاآقاخان کرمانی و احمد روحی، هشت بهشت، [تهران؛ | # عبدالحسین میرزاآقاخان کرمانی و احمد روحی، هشت بهشت، [تهران؛ بینا، بیتا] | ||
# محمد نبیل زرندی، مطالع الانوار: تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ترجمه و تلخیص عبدالحمید اشراق خاوری، [تهران، ۱۳۳۹ش] | # محمد نبیل زرندی، مطالع الانوار: تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ترجمه و تلخیص عبدالحمید اشراق خاوری، [تهران، ۱۳۳۹ش] | ||
# رضاقلی بن محمدهادی هدایت، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری، در میرخواند، ج ۸-۱۰ | # رضاقلی بن محمدهادی هدایت، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری، در میرخواند، ج ۸-۱۰ | ||
# Henry Corbin, En islan iranian: espects spirituels et philosophique, Paris,1971 | # Henry Corbin, En islan iranian: espects spirituels et philosophique, Paris,1971 | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||