کاربر ناشناس
سید کاظم رشتی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Rezataran بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
سید کاظم رشتی (رشت ۱۲۰۵-کربلا ۱۲۵۹ق) فرزند سید قاسم رشتی حائری از علمای بلندآوازۀ شیخیه است.<ref>آیتی،الکواکب الدریة..، ج ۱، ص ۲۷</ref> ولادت و نشأت وی در [[رشت]] بود. برخی نیز تولد وی را ۱۲۱۲ گفته اند که با توجه به جایگاهش در زمان احسائی نادرست مینماید.<ref>محمد حسین آل طالقانی، الشیخیة؛ نشأتها و ... ص ۱۱۸-۱۱۹</ref> | سید کاظم رشتی (رشت ۱۲۰۵-کربلا ۱۲۵۹ق) فرزند سید قاسم رشتی حائری از علمای بلندآوازۀ شیخیه است.<ref>آیتی،الکواکب الدریة..، ج ۱، ص ۲۷</ref> ولادت و نشأت وی در [[رشت]] بود. برخی نیز تولد وی را ۱۲۱۲ گفته اند که با توجه به جایگاهش در زمان احسائی نادرست مینماید.<ref>محمد حسین آل طالقانی، الشیخیة؛ نشأتها و ... ص ۱۱۸-۱۱۹</ref> | ||
جد سید کاظم، سید احمد از علمای مدینه بود که در پی شیوع طاعون به رشت مهاجر کرده بود. سید کاظم در زادگاه خود، رشت، درس را آغاز کرد. برای تکمیل دروس قد سفر داشت که با مخالفت خانواده مواجه شد. در پی رؤیایی، نزد شیخ احمد احسایی به یزد | جد سید کاظم، سید احمد از علمای [[مدینه]] بود که در پی شیوع طاعون به رشت مهاجر کرده بود. سید کاظم در زادگاه خود، رشت، درس را آغاز کرد. برای تکمیل دروس قد سفر داشت که با مخالفت خانواده مواجه شد. در پی رؤیایی، نزد شیخ احمد احسایی به [[یزد]] رفت و در درس وی حضور یافت. <ref>کرمانی، ص ۶۴-۶۵؛ ابراهیمی، ج۱، ص ۱۱۵-۱۱۶؛ نیز: عبدالله احسایی، ملحقات عبدالوهاب بوشفیع، ص ۱۵۴-۱۵۷</ref> تاریخ این سفر به روشنی معلوم نیست اما در حوالی سال ۱۲۲۹ است.<ref>عبدالله احسایی، ص ۱۰۷، ۱۱۶؛ ابراهیمی، ج ۱، ص ۱۶۶-۱۶۷؛ قس نبیل زرندی، ص ۹</ref> | ||
سید کاظم رشتی در سفرهای شیخ ملازم وی بود. اگرچه همراهی او با شیخ در سفر تهران<ref>نبیل زرندی، ص ۱۱</ref>، تردیدآمیز است. شیخ احمد پس از آنکه ملامحمدتقی برغانی در قزوین او را تکفیر کرد،<ref>تنکابنی، ص ۴۲-۴۳</ref> به عتبات رفت و در این سفر، سید کاظم را به اقامت در [[کربلا]] امر کرد.<ref>ابراهیمی، ج ۱، ص ۱۱۶</ref> سید کاظم در این دوره به رشت سفر کرد و رسالة السلوک را در ۱۲۳۸ در آنجا نوشت.<ref>سید کاظم رشتی، رسالة السلوک، ص ۹۴؛ ابراهیمی، ج ۱، ص ۱۱۶، پانویس</ref> پس از درگذشت شیخ احمد، سید کاظم نایب و جانشین وی شد و نزد شیخیه مرجعیت بلامنازع یافت. | |||
===تکفیر احسائی== | ===تکفیر احسائی== | ||
اقامت سید کاظم در کربلا، نقطه عطفی در تاریخ شکل گیری مکتب شیخیه و اشاعه تعالیم آن در عراق و ایران به شمار میرود. در این زمان به دنبال تکفیر شیخ احمد، به تدریج برخی از علمای شیعه در مقابل رواج پاره ای از اندیشه های وی، که آن را غلو و انحراف تلقی میکردند، واکنش نشان دادند.<ref>تنکابنی، ص ۴۴</ref> گویا در همین زمان به درخواست شیخ علی کاشف الغطاء، سید کاظم اعتقاداتش را مکتوب ساخت و میان مردم پخش کرد و در ایام عرفه و سپس در نوبتهای معینی بالای منبر میرفت و عقاید خود و استادش را به فارسی و عربی بازگو میکرد. <ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص ۱۳۸-۱۴۰</ref> به گفته رشتی <ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص ۱۰۴-۱۰۸</ref> در مجلسی با حضور سید مهدی طباطبایی فرزند سید علی صاحب ریاض و عالمانی چون شریف العلماء مازندرانی و ملامحمد استرآبادی، طباطبایی از سید کاظم درباره عباراتی از کتاب شیخ که کفرآمیز مینمود، توضیح خواست. سید کاظم در پاسخ گفت اگرچه این عبارات، به حسب فهم عوام، کفر است، آنها را تأویلی است که مراد شیخ همان تأویل بوده است. آنان از سید کاظم خواستند که کفرآمیز بودن این عبارات را مکتوب و تأیید کند و او چنین کرد. بدین سان، سید مهدی حکم به تکفیر شیخ و پیروان او داد، ولی رشتی باز به دفاع از احسایی و شکایت از مخالفت پرداخت. <ref>تنکابنی، ص ۴۳-۴۴؛ آل طالقانی، ص ۱۴۳</ref> | اقامت سید کاظم در کربلا، نقطه عطفی در تاریخ شکل گیری مکتب شیخیه و اشاعه تعالیم آن در عراق و ایران به شمار میرود. در این زمان به دنبال تکفیر شیخ احمد، به تدریج برخی از علمای شیعه در مقابل رواج پاره ای از اندیشه های وی، که آن را غلو و انحراف تلقی میکردند، واکنش نشان دادند.<ref>تنکابنی، ص ۴۴</ref> گویا در همین زمان به درخواست شیخ علی کاشف الغطاء، سید کاظم اعتقاداتش را مکتوب ساخت و میان مردم پخش کرد و در ایام عرفه و سپس در نوبتهای معینی بالای منبر میرفت و عقاید خود و استادش را به فارسی و عربی بازگو میکرد. <ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص ۱۳۸-۱۴۰</ref> به گفته رشتی <ref>رشتی، دلیل المتحیرین، ص ۱۰۴-۱۰۸</ref> در مجلسی با حضور سید مهدی طباطبایی فرزند سید علی صاحب ریاض و عالمانی چون شریف العلماء مازندرانی و ملامحمد استرآبادی، طباطبایی از سید کاظم درباره عباراتی از کتاب شیخ که کفرآمیز مینمود، توضیح خواست. سید کاظم در پاسخ گفت اگرچه این عبارات، به حسب فهم عوام، کفر است، آنها را تأویلی است که مراد شیخ همان تأویل بوده است. آنان از سید کاظم خواستند که کفرآمیز بودن این عبارات را مکتوب و تأیید کند و او چنین کرد. بدین سان، سید مهدی حکم به تکفیر شیخ و پیروان او داد، ولی رشتی باز به دفاع از احسایی و شکایت از مخالفت پرداخت. <ref>تنکابنی، ص ۴۳-۴۴؛ آل طالقانی، ص ۱۴۳</ref> |