پرش به محتوا

حروف مقطعه: تفاوت میان نسخه‌ها

۶٬۲۳۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۶ ژوئن ۲۰۱۸
جز
خط ۵۶: خط ۵۶:
== اختلاف‌نظر دربارۀ معنای این حروف ==
== اختلاف‌نظر دربارۀ معنای این حروف ==
=== پرهیز از اظهار نظر ===
=== پرهیز از اظهار نظر ===
گروهی از دانشمندان [[مسلمان]] براساس برخی [[روایات]]<ref>برای نمونه نگاه کنید به: شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۱، ص۴۸؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل سوره بقره، آیه ۱؛ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۳، ص۲۴.</ref> بر آن‌اند که این حروف از جمله رازهایی هستند که تنها [[خدا]] از آنها آگاه است‌ و در نتیجه، از اظهارنظر در این باره خودداری کرده‌اند.<ref>شلتوت، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۷۹ق، ص۵۴.</ref>
گروهی از دانشمندان [[مسلمان]] بر اساس برخی [[روایات]]<ref>برای نمونه نگاه کنید به: شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۱، ص۴۸؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل سوره بقره، آیه ۱؛ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۳، ص۲۴.</ref> بر آن‌اند که این حروف از جمله رازهایی هستند که تنها [[خدا]] از آنها آگاه است‌ و در نتیجه، از اظهارنظر در این باره خودداری کرده‌اند.<ref>شلتوت، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۷۹ق، ص۵۴.</ref>


=== رمز بین خدا و پیامبر ===
=== رمز بین خدا و پیامبر ===
خط ۶۲: خط ۶۲:


=== از متشابهات ===
=== از متشابهات ===
برخی، این رازها را از [[محکم و متشابه|متشابهات]] قرآن می‌دانند که آگاهی از آنها مختص خداست و کسی جز او تأویل آنها را نمی‌داند.<ref>نگاه کنید به: فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل سوره بقره، آیه ۱؛ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۳، ص۲۴.</ref> این معنا در اخبار و [[احادیث]] [[شیعه]] هم آمده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به: شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۱، ص۴۸؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ذیل سوره بقره، آیه ۱.</ref> حتی برخی گفته‌اند منظور از متشابه در آیه هفتم [[سوره آل عمران]]، همین حروف است<ref>نگاه کنید به: طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴ق، ج۳، ص۳۲؛ طباطبائی، قرآن در اسلام، ۱۳۶۱ش، ص۳۵-۳۶؛ ابوزید، معنای متن، ۱۳۸۰ش، ص۳۱۵.</ref> و تأویلِ متشابه در آیه مذکور به داستان مشهوری اشاره دارد که به موجب آن یهودیان می‌خواستند از حروف مقطعه مدت بقا و دوام اسلام را به دست آورند و پیامبر اکرم با خواندنِ پیاپی فواتح سور، حساب ایشان را مختل ساخت.{{مدرک}}
برخی، این رازها را از [[محکم و متشابه|متشابهات]] قرآن می‌دانند که آگاهی از آنها مختص خداست و کسی جز او تأویل آنها را نمی‌داند.<ref>نگاه کنید به: فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل سوره بقره، آیه ۱؛ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۳، ص۲۴.</ref> این معنا در اخبار و [[احادیث]] [[شیعه]] هم آمده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به: شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۱، ص۴۸؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ذیل سوره بقره، آیه ۱.</ref> حتی برخی گفته‌اند منظور از متشابه در آیه هفتم [[سوره آل عمران]]، همین حروف است<ref>نگاه کنید به: طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴ق، ج۳، ص۳۲؛ طباطبائی، قرآن در اسلام، ۱۳۶۱ش، ص۳۵-۳۶؛ ابوزید، معنای متن، ۱۳۸۰ش، ص۳۱۵.</ref>
 
ولی میان آیات متشابه و حروف مقطعه فرق بسیار هست، زیرا متشابهات در قالبِ قضایایی دارای موضوع و محمول و اثبات و نفی نازل شده‌اند، ولی حروف مقطعه چنین نیستند. به بیان دیگر، در قرآن [[محکم و متشابه|متشابه]] در مقابل [[محکم و متشابه|محکم]] به کار رفته است. لازمه این تسمیه آن است که آیه متشابه، مدلولی از قبیل مدلولات لفظی داشته باشد و مدلول واقعی با غیرواقعی مشتَبه گردد، ولی حروف مقطعه چنین مدلولی ندارند و درنتیجه، از مَقْسم محکم و متشابه بیرون‌اند؛<ref>نگاه کنید به: شلتوت، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۷۹ق، ص۵۸ـ۶۱؛ طباطبائی، ۱۳۶۱ش، ص۳۵؛ ابوزید، معنای متن، ۱۳۸۰ش، ص۳۱۵.</ref> اما، به نوشته [[نصر حامد ابوزید|ابوزید]]،<ref>ابوزید، معنای متن، ۱۳۸۰ش، ص۳۱۵.</ref> گویا همین امر که منطوقِ حروفِ مقطعه دلالتی ندارد، موجب شده است برخی این حروف را از جمله «‌متشابهات‌» به شمار آورند که جز خدا کسی از آنها آگاه نیست.


=== نام سوره‌ها ===
=== نام سوره‌ها ===
برخی این حروف را نام‌های [[سوره|سوره‌ها]] دانسته‌اند، به طوری که هر سوره‌ای را با حروف مقطعه‌ای که آغاز شده است می‌شناسند.<ref>نگاه کنید به: شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۱، ص۴۸ـ۴۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ذیل سوره بقره، آیه ۱؛ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۱، ص۶۶۲.</ref> این رأی که [[شیخ طوسی]]<ref>شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۱، ص۴۸ـ۴۹.</ref> و [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] <ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ذیل سوره بقره، آیه ۱.</ref> آن را بهترین وجه در تفسیر این حروف دانسته‌اند، به [[ابی بن کعب|أُبی بن کعب]]، [[حسن بصری]] و زید بن اسلم نسبت داده شده است.<ref>نگاه کنید به: طبری، تفسیر الطبری، ۱۳۷۳ق، ذیل سوره بقره، آیه ۱.</ref> [[خلیل بن احمد]] و [[سیبویه]] نیز همین رأی را برگزیده‌اند،<ref>نگاه کنید به: فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل سوره بقره، آیه ۱.</ref> اما این رأی را نمی‌توان پذیرفت، زیرا‌ گاه چند سوره با حروف یکسان آغاز شده‌اند. مفسران و قرآن‌شناسان گرچه به این اشکال پاسخ گفته‌اند،<ref>نگاه کنید به: طبری، تفسیر الطبری، ۱۳۷۳ق، ذیل سوره بقره، آیه ۱؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۱، ص۴۹؛ زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۱۷۴.</ref> اما دفاع آنها از این رأی خدشه‌پذیر است.<ref>نگاه کنید به: ابوزید، معنای متن، ۱۳۸۰ش، ص۳۲۳.</ref> علاوه بر آن، اشتهار سوره‌ها به نام‌هایی جز این حروف، مانند بقره و آل عمران و غیره، و به کار نبردن حروف مقطعه از سوی [[صحابه]] و [[مؤمن|مؤمنان]] نسل‌های بعد به عنوان نام‌های سوره‌ها، مردود بودن این نظریه را نشان می‌دهد.<ref>نگاه کنید به: شلتوت، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۷۹ق، ص۵۵.</ref>
برخی این حروف را نام‌های [[سوره|سوره‌ها]] دانسته‌اند، به طوری که هر سوره‌ای را با حروف مقطعه‌ای که آغاز شده است می‌شناسند.<ref>نگاه کنید به: شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۱، ص۴۸ـ۴۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ذیل سوره بقره، آیه ۱؛ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۱، ص۶۶۲.</ref> این رأی که [[شیخ طوسی]]<ref>شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۱، ص۴۸ـ۴۹.</ref> و [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] <ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ذیل سوره بقره، آیه ۱.</ref> آن را بهترین وجه در تفسیر این حروف دانسته‌اند، به [[ابی بن کعب|أُبی بن کعب]]، [[حسن بصری]] و زید بن اسلم نسبت داده شده است.<ref>نگاه کنید به: طبری، تفسیر الطبری، ۱۳۷۳ق، ذیل سوره بقره، آیه ۱.</ref> [[خلیل بن احمد]] و [[سیبویه]] نیز همین رأی را برگزیده‌اند،<ref>نگاه کنید به: فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل سوره بقره، آیه ۱.</ref>
 
=== نام‌های قرآن ===
[[قتاده|قَتاده]]، [[مجاهد]]، ابن جریج، سُدّی و کلبی این حروف را، مانند فرقان و ذکر، از نام‌های قرآن دانسته‌اند.<ref>نگاه کنید به: طبری، تفسیر الطبری، ۱۳۷۳ق، ذیل سوره بقره، آیه ۱؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۱، ص۴۷؛ طبرسی؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل سوره بقره، آیه ۱؛ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۳، ص۲۸.</ref> به عقیده [[طبری]]،<ref>طبری، تفسیر الطبری، ۱۳۷۳ق، ذیل سوره بقره، آیه ۱.</ref> رأی آنان را می‌توان سوگند به قرآن تأویل کرد.


=== حروف سوگند ===
=== حروف سوگند ===
خط ۷۸: خط ۷۳:
یکی از قدیمی‌ترین و پرطرفدارترین نظریه‌ها در تفسیر حروف مقطعه این است که دلیل آغاز شدن ۲۹ سوره قرآن با این حروف، آن است که تازیان بفهمند این قرآنِ [[اعجاز القرآن|معجز]]، از همان حروفی نظم و تألیف یافته است که با آن سخن می‌گویند و متون معمولی خود را با آن تألیف می‌کنند، پس اگر مدعی‌اند این قرآن کلام خدا نیست، مثلش را بیاورند.<ref>نگاه کنید به: شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸؛ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۱، ص۶۶۵.</ref>
یکی از قدیمی‌ترین و پرطرفدارترین نظریه‌ها در تفسیر حروف مقطعه این است که دلیل آغاز شدن ۲۹ سوره قرآن با این حروف، آن است که تازیان بفهمند این قرآنِ [[اعجاز القرآن|معجز]]، از همان حروفی نظم و تألیف یافته است که با آن سخن می‌گویند و متون معمولی خود را با آن تألیف می‌کنند، پس اگر مدعی‌اند این قرآن کلام خدا نیست، مثلش را بیاورند.<ref>نگاه کنید به: شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸؛ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۱، ص۶۶۵.</ref>


این رأی در پاره‌ای از منقولات [[شیعه|شیعی]] نیز مندرج است.<ref>نگاه کنید به: التفسیر المنسوب الی الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری، ۱۴۰۹ق، ص۶۲؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۸۹، ص۳۷۷.</ref> [[سید قطب]]<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ۱۳۸۶ق، ج۱، جزء۱، ص۳۸.</ref> فقط همان را اختیار کرده و شایسته ذکر دانسته است. حتی به نوشته [[علامه طباطبائی|طباطبائی]]،<ref>طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۰ـ ۱۳۹۴، ج۳، ص۳۳.</ref> ظاهراً بر پایه همین تفسیر، برخی مفسران سَلَف بر آن بوده‌اند که این حروف، محکمات و بقیه قرآن متشابهات‌اند، زیرا حروف مقطعه اصل و أمّ الکتاب‌اند و قرآن از آنها بیرون می‌آید. پیروان این رأی مدعای خود را با برخی نکات دقیق و ظریف همراه ساخته‌اند.<ref>نگاه کنید به: باقلانی، اعجاز القرآن، ۱۹۷۷م، ص۴۴ـ ۴۶؛ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ذیل سوره بقره، آیه ۱؛ زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۱۶۵-۱۷۰؛ شریعتی مزینانی، تفسیر نوین، ص چهل وهشت ـ چهل ونه؛ ابوزید، معنای متن، ۱۳۸۰ش، ص۳۲۰ـ ۳۲۲.</ref>
این رأی در پاره‌ای از منقولات [[شیعه|شیعی]] نیز مندرج است.<ref>نگاه کنید به: التفسیر المنسوب الی الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری، ۱۴۰۹ق، ص۶۲؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۸۹، ص۳۷۷.</ref> [[سید قطب]]<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ۱۳۸۶ق، ج۱، جزء۱، ص۳۸.</ref> فقط همان را اختیار کرده و شایسته ذکر دانسته است. حتی به نوشته [[علامه طباطبائی|طباطبائی]]، ظاهراً بر پایه همین تفسیر، برخی مفسران سَلَف بر آن بوده‌اند که این حروف، محکمات و بقیه قرآن متشابهات‌اند، زیرا حروف مقطعه اصل و أمّ الکتاب‌اند و قرآن از آنها بیرون می‌آید.<ref>طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۰ـ ۱۳۹۴، ج۳، ص۳۳.</ref> پیروان این رأی مدعای خود را با برخی نکات دقیق و ظریف همراه ساخته‌اند.<ref>نگاه کنید به: باقلانی، اعجاز القرآن، ۱۹۷۷م، ص۴۴ـ ۴۶؛ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ذیل سوره بقره، آیه ۱؛ زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۱۶۵-۱۷۰؛ شریعتی مزینانی، تفسیر نوین، ص چهل وهشت ـ چهل ونه؛ ابوزید، معنای متن، ۱۳۸۰ش، ص۳۲۰ـ ۳۲۲.</ref>


=== اسم اعظم خدا ===
=== اسم اعظم خدا ===
خط ۸۵: خط ۸۰:
=== رمزهایی از نام‌ها و صفات ===
=== رمزهایی از نام‌ها و صفات ===
براساس یکی از کهن‌ترین نظریه‌ها، حروف مقطعه نشانه‌های اختصاری یا رمزهایی از نامها و صفات (و اغلب نامها و صفات الهی) هستند، چنان که هر یک از این حروف به معنایی است که با معنای حرف مشابه دیگر فرق دارد. این نظریه ــ که به ابن عباس، ابن مسعود و جماعتی دیگر از [[صحابه]] و نیز به سعید بن جبیر منسوب است ــ<ref>نگاه کنید به: طبری، تفسیر الطبری، ۱۳۷۳ش، همانجا؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۱، ص۴۷-۴۸.</ref>  در کتاب‌های [[تفسیر]] و علوم قرآنی بازتابی گسترده یافته و بعدها دستاویزی برای اظهارنظرهای صوفیان، حروفیه و خاورشناسان شده است.{{مدرک}} بر پایه این نظریه، هر یک از این حروف، از باب دلالت جزء بر کل، بر یکی از نام‌ها یا صفات خدا دلالت دارند. مثلاً، الف از اللّه، لام از لطیف و میم از مجید است، یا آنکه الف از آلاء الهی، لام از لطف الهی و میم از مجد الهی مشتق شده است.<ref>نگاه کنید به: طبری، تفسیر الطبری، ۱۳۷۳ش، همانجا؛ زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۱۷۳؛ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۳، ص۲۴ـ ۲۵.</ref>
براساس یکی از کهن‌ترین نظریه‌ها، حروف مقطعه نشانه‌های اختصاری یا رمزهایی از نامها و صفات (و اغلب نامها و صفات الهی) هستند، چنان که هر یک از این حروف به معنایی است که با معنای حرف مشابه دیگر فرق دارد. این نظریه ــ که به ابن عباس، ابن مسعود و جماعتی دیگر از [[صحابه]] و نیز به سعید بن جبیر منسوب است ــ<ref>نگاه کنید به: طبری، تفسیر الطبری، ۱۳۷۳ش، همانجا؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۱، ص۴۷-۴۸.</ref>  در کتاب‌های [[تفسیر]] و علوم قرآنی بازتابی گسترده یافته و بعدها دستاویزی برای اظهارنظرهای صوفیان، حروفیه و خاورشناسان شده است.{{مدرک}} بر پایه این نظریه، هر یک از این حروف، از باب دلالت جزء بر کل، بر یکی از نام‌ها یا صفات خدا دلالت دارند. مثلاً، الف از اللّه، لام از لطیف و میم از مجید است، یا آنکه الف از آلاء الهی، لام از لطف الهی و میم از مجد الهی مشتق شده است.<ref>نگاه کنید به: طبری، تفسیر الطبری، ۱۳۷۳ش، همانجا؛ زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۱۷۳؛ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۳، ص۲۴ـ ۲۵.</ref>
=== حروف هجای قراردادی ===
مجاهد این حروف را حروف هجای قراردادی دانسته است،<ref>نگاه کنید به: طبری، تفسیر الطبری، ۱۳۷۳ش، همانجا؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۱، ص۴۸.</ref> اما منظور او از این سخن روشن نیست. شاید مقصود این باشد که خدا در سرآغاز سوره‌ها، در برابر حروف ابجد یا الفبا، نظامی دیگر از حروف را وضع می‌کند، یا شاید راویان در نقل سخن مجاهد به خطا رفته باشند، زیرا در جایی دیگر از وی منقول است که سرآغاز سوره‌ها جملگی هجای مقطع‌اند‌ و نه هجای قراردادی.<ref>نگاه کنید به: سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۳، ص۲۶.</ref> درصورت درستی گزارش اخیر، مجاهد هم، مانند ابن عباس و دیگران، این حروف را نشانه‌های اختصاری می‌دانسته است.


=== ادات تنبیه ===
=== ادات تنبیه ===
خط ۹۳: خط ۸۵:


=== تفسیر عددی ===
=== تفسیر عددی ===
گروهی دیگر از مفسران، این حروف را رمزهایی همراه با معنای نمادینِ مبتنی بر ارزش عددی حروفِ عربی، موسوم به «‌عَدُّ اَبی جاد‌» یا «‌[[حساب جمل|حساب جُمَل]]»، دانسته‌اند.<ref>نگاه کنید به: طبری، تفسیر الطبری، ۱۳۷۳ق؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، همانجاها؛ درباره حساب جُمَل رجوع کنید به ذاکری، «تاریخچه ابجد و حساب جمل در فرهنگ اسلامی»، ص۲۳-۴۲.</ref> این گروه، که از یهودیان اثر پذیرفته‌اند، با تفسیر عددی حروف مقطعه خواسته‌اند زمان تأسیس حکومتها و انقراض آنها، مدت عمر و سیادت اقوام و گروه‌ها و به ویژه مدت دوام و بقای امت مسلمان را به دست آورند و آن را پیشگویی کنند،<ref>نگاه کنید به: طبرسی، همانجا؛ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۳، ص۲۹ـ۳۰؛ طالقانی، پرتوی از قرآن، ۱۳۴۵ش، ج۱، ص۴۶ـ۴۷.</ref> چنان که مثلاً [[مقاتل بن سلیمان]] (متوفی ۱۵۰) گفته است: ما این حروف را پس از حذف مکررها حساب کردیم، حاصل آن ۷۴۴ سال شد و این، مدتِ بقای این امت است. دیگری گفته است: ما دوباره حساب کردیم عدد ۶۹۳ به دست آمد.<ref>نگاه کنید به: طبرسی، همانجا.</ref> در برخی مجموعه‌های حدیثی [[شیعه]]، روایت‌هایی از برخی [[امامان]] آورده شده که در آنها به تفسیر عددی این حروف پرداخته‌اند؛<ref>برای نمونه نگاه کنید به: عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰-۱۳۸۱ش، ج۲، ص۲ـ۳؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۸۹، ص۳۷۶، ۳۸۳ـ۳۸۴.</ref> اما این روایت‌ها با اخبار دیگری که تفسیر عددی این حروف را مردود می‌شمارند، در تعارض‌اند.{{مدرک}}
گروهی دیگر از مفسران، این حروف را رمزهایی همراه با معنای نمادینِ مبتنی بر ارزش عددی حروفِ عربی، موسوم به «‌عَدُّ اَبی جاد‌» یا «‌[[حساب جمل|حساب جُمَل]]»، دانسته‌اند.<ref>نگاه کنید به: طبری، تفسیر الطبری، ۱۳۷۳ق؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، همانجاها؛ درباره حساب جُمَل رجوع کنید به ذاکری، «تاریخچه ابجد و حساب جمل در فرهنگ اسلامی»، ص۲۳-۴۲.</ref> این گروه، که از یهودیان اثر پذیرفته‌اند، با تفسیر عددی حروف مقطعه خواسته‌اند زمان تأسیس حکومت‌ها و انقراض آنها، مدت عمر و سیادت اقوام و گروه‌ها و به ویژه مدت دوام و بقای امت مسلمان را به دست آورند و آن را پیشگویی کنند،<ref>نگاه کنید به: طبرسی، همانجا؛ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۳، ص۲۹ـ۳۰؛ طالقانی، پرتوی از قرآن، ۱۳۴۵ش، ج۱، ص۴۶ـ۴۷.</ref> چنان که مثلاً [[مقاتل بن سلیمان]] (متوفی ۱۵۰) گفته است: ما این حروف را پس از حذف مکررها حساب کردیم، حاصل آن ۷۴۴ سال شد و این، مدتِ بقای این امت است. دیگری گفته است: ما دوباره حساب کردیم عدد ۶۹۳ به دست آمد.<ref>نگاه کنید به: طبرسی، همانجا.</ref> در برخی مجموعه‌های حدیثی [[شیعه]]، روایت‌هایی از برخی [[امامان]] آورده شده که در آنها به تفسیر عددی این حروف پرداخته‌اند؛<ref>برای نمونه نگاه کنید به: عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰-۱۳۸۱ش، ج۲، ص۲ـ۳؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۸۹، ص۳۷۶، ۳۸۳ـ۳۸۴.</ref> اما این روایت‌ها با اخبار دیگری که تفسیر عددی این حروف را مردود می‌شمارند، در تعارض‌اند.{{مدرک}}
 
==== پیشینه تفسیر عددی ====
پیشینه و خاستگاه تفسیر عددی حروف مقطعه به زمان نزول قرآن و جدل‌های [[یهودی|یهودیان]] با پیامبر درباره اسلام و قرآن بازمی گردد. به موجب برخی گزارش‌ها،<ref>نگاه کنید به: ابن هشام، قسم ۲، ص۵۴۶؛ طبری، ۱۳۷۳، ج۱، ص۹۳؛ عیاشی، ج۱، ص۲۶؛ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۳، ص۲۹ـ۳۰.</ref> یهودیان می‌کوشیدند با تفسیر این حروف، مدت سیادت دین [[اسلام]] را کشف کنند. از دقت در متن این گزارش‌ها معلوم می‌شود [[پیامبر اسلام|پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم]] هرگز تفسیر یا تأویل عددی این یهودیان را تأیید نکرده است<ref>طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴، همانجا.</ref> و خود آن یهودیان هم به درستی تفسیر خود یقین نداشته و دلیلی برای گفته خود عرضه نکرده‌اند.


قاضی ابوبکر ابن عربی، ابن حجر عسقلانی، [[ابن خلدون]] و برخی دیگر، این گونه تأویل‌ها را مردود شمرده‌اند. ابن حجر عسقلانی برای بطلان این تأویل‌ها به رأی [[ابن عباس]] تکیه کرده و گفته است که مسلّماً [[ابن عباس]] از عدّ ابی جاد منع کرده و آن را از زمره سحر شمرده است، زیرا هیچ ریشه‌ای در شریعت ندارد.<ref>نگاه کنید به: سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۳، ص۳۰.</ref> ابن خلدون<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۴۱۴.</ref> هم، به دو دلیل، این تفسیرهای عددی را نپذیرفته است: نخست آنکه دلالت حروف بر این ارقام، طبیعی یا عقلی نیست، بلکه عرفی، قراردادی و بی‌دلیل است. دوم آنکه، به نظر او، یهودیان که واضع این دلالت‌اند، خود به بی‌سوادی و بدویت در فرهنگ و تمدن دچار هستند و ازاین رو در چنین مسائلی نمی‌توان بر نظر و [[اجتهاد]] ایشان تکیه کرد.<ref>نیز نگاه کنید به: ابوزید، معنای متن، ۱۳۸۰ش، ص۳۱۸.</ref>
قاضی ابوبکر ابن عربی، ابن حجر عسقلانی، [[ابن خلدون]] و برخی دیگر، این گونه تأویل‌ها را مردود شمرده‌اند. ابن حجر عسقلانی برای بطلان این تأویل‌ها به رأی [[ابن عباس]] تکیه کرده و گفته است که مسلّماً [[ابن عباس]] از عدّ ابی جاد منع کرده و آن را از زمره سحر شمرده است، زیرا هیچ ریشه‌ای در شریعت ندارد.<ref>نگاه کنید به: سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱۹۶۷ق، ج۳، ص۳۰.</ref> ابن خلدون<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۴۱۴.</ref> هم، به دو دلیل، این تفسیرهای عددی را نپذیرفته است: نخست آنکه دلالت حروف بر این ارقام، طبیعی یا عقلی نیست، بلکه عرفی، قراردادی و بی‌دلیل است. دوم آنکه، به نظر او، یهودیان که واضع این دلالت‌اند، خود به بی‌سوادی و بدویت در فرهنگ و تمدن دچار هستند و ازاین رو در چنین مسائلی نمی‌توان بر نظر و [[اجتهاد]] ایشان تکیه کرد.<ref>نیز نگاه کنید به: ابوزید، معنای متن، ۱۳۸۰ش، ص۳۱۸.</ref>
۳۶۲

ویرایش