پرش به محتوا

حروف مقطعه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱٬۹۷۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۶ ژوئن ۲۰۱۸
حذف بخش شرق‌شناسان
جزبدون خلاصۀ ویرایش
(حذف بخش شرق‌شناسان)
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:
=== ارزیابی کلی ===
=== ارزیابی کلی ===
در یک ارزیابی کلی، بیشتر فرضیاتی که در این زمینه مطرح شده، سلیقه‌ای است و به تعبیر [[علامه طباطبائی|طباطبائی]]<ref>۱۳۹۰ـ۱۳۹۴، ج۱۸، ص۸.</ref> تصویرهایی است که از حد احتمال فراتر نرفته و هیچ دلیلی بر درستی آنها در دست نیست.
در یک ارزیابی کلی، بیشتر فرضیاتی که در این زمینه مطرح شده، سلیقه‌ای است و به تعبیر [[علامه طباطبائی|طباطبائی]]<ref>۱۳۹۰ـ۱۳۹۴، ج۱۸، ص۸.</ref> تصویرهایی است که از حد احتمال فراتر نرفته و هیچ دلیلی بر درستی آنها در دست نیست.
== آرای خاورشناسان درباره حروف مقطعه ==
=== خارج از متن قرآن؛ نام مؤمنان ===
تلاش خاورشناسان و محققان غربی برای فهم معنا و مقصود حروف مقطعه از زمانی آغاز شد که [[نولدکه]] در ۱۸۶۰/۱۲۷۷ کتاب [[تاریخ قرآن (نولدکه)|تاریخ قرآن]] را منتشر کرد. وی در آن کتاب نظر داد که حروف مقطعه نباید جزء متن [[قرآن]] باشند، بلکه احتمالاً حروف آغازین یا نماد اسامی [[مؤمن|مؤمنانی‌اند]] که در حیات پیامبر صلی اللّه علیه و آله وسلم مجموعه‌هایی شخصی از سوره‌ها را برای خود فراهم آورده بودند و آنگاه که [[زید بن ثابت|زیدبن ثابت]] قرآن را گرد آورد، رموزِ مالکان نسخه‌های خطی را در مصاحف به کار برد. مثلاً، «‌الر‌» یا الز نماد الزبیر، «‌المر‌» نماد المُغیرة و «‌حم‌» رمز عبدالرحمان است. به نظر او، این نشانه‌های رمزی، زمانی که [[مسلمانان]] بَعدی دیگر معانی آن را نمی‌دانستند، تصادفاً و براثر بی‌دقتی کاتبان وارد قرآن شده‌اند.<ref>نگاه کنید به: ج۲، ص۷۲ـ۷۳، ۷۷ـ۷۸.</ref>
به هر حال، این فرضیه نه مسلمانان را قانع کرد نه قرآن پژوهان غربی را، به طوری که بلاشر<ref>ص ۱۴۸.</ref> آن را غیرقابل درک دانست. به نظر می‌رسد چنین فرضیه‌ای دست کم نباید بر نام دارندگان مصاحف شخصی در زمان [[رسول خدا]] تطبیق کند.<ref>درباره صاحبان مصاحف شخصی رجوع کنید به رامیار، ص۳۳۳ـ۳۹۲.</ref>
=== نمادهای قبالا ===
تغییر موضع نولدکه مبتنی بر بحث مختصر ولی دقیق لاث در این باره بود. بنابر نظر لاث، این حروف تنها در آخرین [[سوره‌های مکی]] و نخستین [[سوره‌های مدنی]] وجود داشتند؛ یعنی زمانی که، به ادعای او، پیامبر به آیین یهود نزدیک می‌شد و در بعضی موارد آیات آغازین این سوره‌ها به این حروف اشاره می‌کنند، مانند «‌تلک آیات الکتاب‌» (اینها آیه‌های کتاب‌اند). او نتیجه گرفت که این حروف نمادهای [[قبالا|آیین قَبالا]] هستند که به مثابه برخی واژه‌ها یا عبارات کلیدی، پیش از این سوره‌ها واقع می‌شوند.
=== اشارات رمزآمیز به کتاب آسمانی ===
با استدلال‌های لاث، نولدکه<ref>ج۲، ص۷۳ـ۷۷.</ref> به این نتیجه رسید که این حروف پاره‌ای از [[وحی|وحی‌]]اند، ولی جز اشارات رمزآمیز به کتاب آسمانی، هیچ معنای خاصی ندارند. چندی بعد شوالی، در عین حال که استدلال عمده لاث را درخور اعتنا دانست، پیشنهادهای او را به این دلیل که سلیقه‌ای است مردود شمرد. او رأی اخیر نولدکه را، به سبب «‌مبهم و مناقشه پذیر‌» بودن، نپذیرفت و تأکید کرد که این نمادها و نشانه‌های رمزی هنوز تا حدی با گردآوری سوره‌ها مرتبط‌اند. وی با مطرح کردن این احتمال که این حروف پاره‌ای از وحی‌اند، فی الجمله پذیرفت که بخش‌هایی از سوره‌های رمزدار را خود پیامبر تدوین کرده است. بدین سان، شوالی طلایه دار کار بِل در دهه ۱۹۳۰/ ۱۳۱۰ش بود.<ref>نگاه کنید به: د.اسلام، همانجا.</ref>
=== نشانه‌های اختصاری مرتبط با جمع‌آوری سوره‌ها ===
به تأسی از نظریه لاث دو کوشش دیگر نیز صورت گرفت. در ۱۹۲۱/ ۱۳۰۰ش هانس بوئر برای نخستین مطلب شوالی، مبنی بر اینکه این حروف با گردآوری سوره‌ها مرتبط‌اند، شواهد آماری فراهم آورد، اما در پیروی از دومین نکته موردنظر او بازماند. درعوض، فهرستی نپذیرفتنی از واژگان کلیدی عرضه کرد که این حروف، نشانه‌های اختصاری کهنِ آن واژه‌های کلیدی‌اند. مثلاً، «‌یس‌» برای یسعی (کسی که می‌دود) در [[سوره یس]]، آیه ۲۰؛ «‌ص‌» برای «‌صافِنات‌» (اسبان تندرو) در [[سوره ص]]، آیه ۳۱؛ و «‌ق‌» برای «‌قَرینُهُ‌» (هم نشین او) در [[سوره ق]]، آیه ۲۳ و ۲۷. او برای شماری دیگر از سوره‌هایی که همین حروف را دارند، نوعی «‌ربط درونی یا بیرونی‌» جستجو کرد و اظهار داشت که «‌طسم‌» در سوره‌های [[سوره شعراء|شعراء]] و [[سوره قصص|قصص]]، نماد «‌طور سینین‌» و [[حضرت موسی|موسی]]، و «‌الم‌» نماد «‌المثانی‌» است، زیرا سوره‌هایی که با «‌طس‌» آغاز می‌شوند درباره طور سینا و موسی سخن می‌گویند.<ref>نگاه کنید به: د.اسلام، همانجا.</ref>
=== نشانه‌های اختصاری عناوین متروک سوره‌ها ===
اما بنا به گفته بلاشر،<ref>ص ۱۴۹.</ref> این خیلی اتفاقی است که مانند بوئر بخواهیم آغاز هر سوره‌ای را نشانه محتوای آن بدانیم. با این حال، وی<ref>ص ۱۴۹، پانویس.</ref> بوئر را نخستین کسی دانسته که به این تفسیرها شک کرده است. خاورشناسی به نام گوسنس نیز در ۱۹۲۳/ ۱۳۰۲ش در مقاله‌ای، رأی مشابه دیگری عرضه کرد مبنی بر اینکه این حروف نشانه‌های اختصاری عناوین متروک سوره‌ها هستند. مثلاً، «‌ق‌» نشانه قرآن و «‌ن‌» نشانه «‌النون‌» (ماهی) یا «‌ذوالنون‌» (یکی از لقب‌های یونس پیامبر) است.<ref>نگاه کنید به: د.اسلام، همانجا.</ref>
آرای بوئر و گوسنس الهام بخش موریس سیل در کتاب «‌قرآن و کتاب مقدس‌» بود. به نظر او، این حروف یادآورنده مضامین سوره‌هایشان هستند. سیل رأی بوئر را مبنی بر تفسیر «‌طسم‌» به طور سینا و موسی، و رأی گوسنس را مبنی بر تفسیر «‌الر‌» به الرسل پذیرفت؛ اما برای «‌الم‌» الموعظه و برای «‌یس‌» [[حضرت یونس|یونس]] را ترجیح داد. مشهود است که با چنین رویکردی می‌توان فرضیات گوناگونی را مطرح ساخت که ناقض فرضیه‌های دیگر هم نباشند و همین فرضیه‌های گوناگون موجب شده است که خود خاورشناسان به بی‌ثمری چنین رهیافتی اعتراف کنند.<ref>نگاه کنید به: د. اسلام، همانجا؛ بلاشر، ص۱۴۸ـ۱۴۹.</ref>
=== نشانه‌های اختصاری برای بسمله ===
جیمز بلّامی در ۱۹۷۳/ ۱۳۵۲ش در مقاله «‌حروف رازآمیز قرآن: علائم اختصاری کهن بسمله»، درباره علائم اختصاری رأی دیگری داد. او آرای مفسران کلاسیک را ــ مبنی بر اینکه الر، الم، المر، حم و نون نماد الرحمن یا الرحیم یا هر دو هستندــ دستمایه کار خود ساخت و این حروف را معادل این اصطلاحات در «‌بسمله‌» معرفی کرد. او همچنین همه حروف مقطعه دیگر را اَشکال اختصاری همین جمله دانست و برای مدلل ساختن فرضیه خود، اصلاحاتی پیشنهاد کرد. بنابر پیشنهاد او، «‌ط‌» و «‌ک‌» به باء، «‌ص‌» و «‌ق‌» به میم، «‌ی‌» به «‌بِ‌» و «‌ع‌» به «‌بس‌» یا «‌س‌» بدل می‌شوند. بدین سان، به گمان او، با تغییر یک حرف، ترکیباتِ طسم، طس، طه، یس، المص، صو ق به بَسم، بَس، بَه، بَس، المم و م بدل می‌شوند و می‌توانند نشانه‌های اختصاری مناسبی برای بسمله به شمار آیند.
=== آغازگر سجع و آهنگ سوره‌هایشان ===
ولش ــ که عقیده دارد هر راه حلی برای معمای حروف مقطعه باید نظریه‌ای معقول عرضه کند که با تمام شواهد متن [[قرآن]] همخوانی داشته باشدــ از طریق مقارنه و تطبیق این حروف با متن سوره‌های مربوط، به ویژه آیات آغازین آن سوره‌ها، و همچنین از مقایسه آن سوره‌ها با سوره‌های هم جوار، کوشیده است راه‌حل‌هایی برای این معما پیدا کند. وی با عرضه فهرست سوره‌های حروف مقطعه دار و آیات آغازین آنها بر دو نکته تأکید کرده است: یکی اینکه حروف مقطعه بر ترتیب نهایی قرآن تأثیر گذاشته است، به طوری که مجموعه‌ای از سوره‌هایی با حروف یکسان، اما با طولهای متفاوت، در کنار یکدیگر نهاده شده‌اند. دیگر آنکه این حروف با جملات آغازین و نیز با «‌کتاب‌» ارتباطی نزدیک دارند و در بیشتر موارد، پس از این حروف، بی‌درنگ، به شکلی از [[وحی]] اشاره می‌شود. او با جستجو در متن سوره‌ها، می‌گوید بیشتر این حروف در هنگام قرائت، آغازگر سجع و آهنگ سوره هایشان بودند.<ref>نگاه کنید به: د. اسلام، همانجا.</ref>
=== ارزیابی آرای خاورشناسان ===
هرچند در میان آرای خاورشناسان نکات درخور تأمل هم وجود دارد، ولی اغلب فرضیه‌های آنان سست و غیرعلمی است و درنتیجه قانع کننده نیست. مثلاً، اشپرنگر چون نتوانست معادلی مناسب برای «‌طسم‌» بیابد، آن را برعکس ساخت تا حروف {{متن قرآن|لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ|سوره= [[سوره واقعه|واقعه]]|آیه= ۷۹}} از آن به دست آید.<ref>نگاه کنید به: صالح، مباحث فی علوم القرآن، ۱۹۶۸م، ص۲۴۰؛ بلاشر، ص۱۴۹.</ref> به نظر می‌رسد از میان خاورشناسان، بلاشر بخردانه‌ترین راه را برگزیده است. او که با این فرضیه‌ها قانع نشده بود، همه آنها را بازی کردن با معانی می‌دانست.<ref>نگاه کنید به: بلاشر، همانجا.</ref>


== مطالعۀ بیشتر ==
== مطالعۀ بیشتر ==
۲۵۶

ویرایش