پرش به محتوا

منافق: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۶۱۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۱ ژوئن ۲۰۲۲
جز
تغییر ساختار. تلخیص و حذف بخش نماز بر منافق که بیشتر درباره مخالفان بود تا منافقان
جز (تغییر ساختار. تلخیص و حذف بخش نماز بر منافق که بیشتر درباره مخالفان بود تا منافقان)
خط ۹: خط ۹:
کتاب‌های صفة النفاق و نَعت المنافقین من السنن الماثورة عن رسول الله اثر [[ابونعیم اصفهانی|ابونُعَیم اصفهانی]]، صفات‌المنافقین تألیف [[ابن‌قیم جوزی|ابن‌قَیِّم جوزی]] و النفاق والمنافقون فی القرآن الکریم به قلم [[جعفر سبحانی]] ازجمله کتاب‌هایی است که درباره منافقان نوشته شده است.
کتاب‌های صفة النفاق و نَعت المنافقین من السنن الماثورة عن رسول الله اثر [[ابونعیم اصفهانی|ابونُعَیم اصفهانی]]، صفات‌المنافقین تألیف [[ابن‌قیم جوزی|ابن‌قَیِّم جوزی]] و النفاق والمنافقون فی القرآن الکریم به قلم [[جعفر سبحانی]] ازجمله کتاب‌هایی است که درباره منافقان نوشته شده است.


==مفهوم‌شناسی==
==نفاق چیست؟==
منافق کسی است که [[کفر|کفرش]] را پنهان می‌کند و غیر آن را نمایان می‌سازد و با اسلام خودش را می‌پوشاند.<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۱۶ق، ج۵، ص۲۴۱.</ref> منافق در مقابل دو مفهوم مؤمن و کافر به کار می‌رود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۵، ص۲۰۱، ۲۰۲.</ref> به گفته [[مرتضی مطهری]] مؤمن کسی است که در دل، زبان و عمل به اسلام ایمان دارد، [[کافر]] کسی است که هم در باطن و در ظاهر اسلام را نپذیرفته است و منافق به کسی می‌گویند که در دل مخالف اسلام است، اما اظهار می‌کند که به اسلام اعتقاد دارد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۵، ص۲۰۶.</ref>
منافق کسی است که [[کفر|کفرش]] را پنهان می‌کند و غیر آن را نمایان می‌سازد و با اسلام خودش را می‌پوشاند.<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۱۶ق، ج۵، ص۲۴۱.</ref> منافق در مقابل دو مفهوم مؤمن و کافر به کار می‌رود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۵، ص۲۰۱، ۲۰۲.</ref> به گفته [[مرتضی مطهری]] مؤمن کسی است که در دل، زبان و عمل به اسلام ایمان دارد، [[کافر]] کسی است که هم در باطن و در ظاهر اسلام را نپذیرفته است و منافق به کسی می‌گویند که در دل مخالف اسلام است، اما اظهار می‌کند که به اسلام اعتقاد دارد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۵، ص۲۰۶.</ref>


==منشأ نفاق در اسلام==
[[علامه طباطبایی]] نفاق و ضعف ایمان  را دو امر متفاوت دانسته که اولی این است که انسان چیزی را بگوید که بدان اعتقاد ندارد و عمل نمی‌کند و دومی آن است که انسان چیزی را که می‌گوید و بدان اعتقاد دارد به جهت سستی اراده و همت انجامش ندهد.<ref>طباطبائی، الميزان في تفسير القرآن، ج۱۹، ص۲۴۹.</ref>
 
==اهمیت منافقان در تاریخ اسلام==
به نوشته [[تفسیر نمونه]]، مسئله نفاق و منافقان در اسلام، بعد از [[هجرت پیامبر(ص)]] به [[مدینه]] مطرح شده است. در «مکّه» مخالفان آشکارا بر ضد اسلام تبلیغ می‌کردند؛ اما بعد از قدرت‌گیری مسلمانان در مدینه، دشمنان در ضعف قرار گرفتند و برای ادامه برنامه‌هایشان برضد پیامبر(ص) و مسلمانان، در ظاهر به صفوف مسلمانان پیوستند، در حالی که [[ایمان]] نیاورده بودند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۴، ص۱۴۶.</ref>
به نوشته [[تفسیر نمونه]]، مسئله نفاق و منافقان در اسلام، بعد از [[هجرت پیامبر(ص)]] به [[مدینه]] مطرح شده است. در «مکّه» مخالفان آشکارا بر ضد اسلام تبلیغ می‌کردند؛ اما بعد از قدرت‌گیری مسلمانان در مدینه، دشمنان در ضعف قرار گرفتند و برای ادامه برنامه‌هایشان برضد پیامبر(ص) و مسلمانان، در ظاهر به صفوف مسلمانان پیوستند، در حالی که [[ایمان]] نیاورده بودند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۴، ص۱۴۶.</ref>


[[سوره منافقون]] نیز در خصوص منافقان نازل شده است. در آن منافقان وصف شده‌اند و از دشمنی شدیدشان با مسلمانان سخن آمده است. همچنین در این سوره به پیامبر(ص) دستور داده شده است که از خطر منافقان برحذر باشد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۷۸.</ref>
[[سوره منافقون]] نیز در خصوص منافقان نازل شده است. در آن منافقان وصف شده‌اند و از دشمنی شدیدشان با مسلمانان سخن آمده است. همچنین در این سوره به پیامبر(ص) دستور داده شده است که از خطر منافقان برحذر باشد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۷۸.</ref> در [[سوره توبه]] نیز چندین آیه به منافقان اختصاص یافته است. <ref>رک: قویدل، منافقان در قرآن.</ref>  


==شخصیت‌های منافق در صدر اسلام==
===شخصیت‌های منافق در صدر اسلام===
در منابع تاریخی و روایی برخی از مناقان صدر اسلام معرفی شده‌اند. مقریزی در کتاب «إمتاع الأسماع» منافقان قبایل [[اوس و خزرج]] را معرفی کرده و اقداماتشان در دشمنی با اسلام و پیامبر(ص) را برشمرده است؛ ازجمله [[عبدالله بن ابی|عبدالله بن اُبَی]] که [[مهاجران]] را به اخراج از مدینه تهدید کرد و [[عبدالله بن عیینه]] که یاران خود را به کشتن پیامبر(ص) تشویق کرد.<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۴، ص۳۴۳-۳۶۴.</ref>
در منابع تاریخی و روایی برخی از مناقان صدر اسلام معرفی شده‌اند. مقریزی در کتاب «إمتاع الأسماع» منافقان قبایل [[اوس و خزرج]] را معرفی کرده و اقداماتشان در دشمنی با اسلام و پیامبر(ص) را برشمرده است؛ ازجمله [[عبدالله بن ابی|عبدالله بن اُبَی]] که [[مهاجران]] را به اخراج از مدینه تهدید کرد و [[عبدالله بن عیینه]] که یاران خود را به کشتن پیامبر(ص) تشویق کرد.<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۴، ص۳۴۳-۳۶۴.</ref>


[[اصحاب عقبه|اصحاب عَقَبه]] نیز در زمره منافقان شمرده شده‌اند. آن‌ها گروهی از اصحاب بودند که در مسیر بازگشت پیامبر(ص) از [[غزوه تبوک]] نقشه [[ترور]] پیامبر را داشتند، ولی موفق نشدند.<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۷۴.</ref> مورخان و سیره‌نویسان تعداد اصحاب عقبه را بین ۱۲ تا ۱۵ تن ذکر کرده‌اند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۴۵-۱۰۴۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۳۹۸ق، ج۵، ص۲۰.</ref> بر اساس روایتی از [[امام باقر(ع)]]، شمار آنان ۱۲ تن بوده که هشت تن از [[قریش]] بوده است.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۷۹.</ref> [[شیخ صدوق]] بر اساس روایتی، ۱۲ تن از آنان را از [[بنی‌امیه]] و ۵ تن را از سایر قبایل دانسته است.<ref>شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۳۹۸.</ref> سیوطی از علمای [[اهل سنت]] نام اصحاب عقبه را نقل کرده است؛ از جمله سعد بن ابی‌سَرح، ابوحاضر اعرابی، جُلاس بن سُوَید، مجمع بن جاریه، مُلَیح تَیمی، [[حصین بن نمیر|حُصَین بن نُمَیر]]، طُعَیمَة بن اُبَیرِق و مُرَّة بن رَبیع.<ref>سیوطی، الدرالمنثور، دارالفکر، ج۴، ص۲۴۳.</ref>
[[اصحاب عقبه|اصحاب عَقَبه]] نیز در زمره منافقان شمرده شده‌اند. آن‌ها گروهی از اصحاب بودند که در مسیر بازگشت پیامبر(ص) از [[غزوه تبوک]] نقشه [[ترور]] پیامبر را داشتند، ولی موفق نشدند.<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۷۴.</ref> مورخان و سیره‌نویسان تعداد اصحاب عقبه را بین ۱۲ تا ۱۵ تن ذکر کرده‌اند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۴۵-۱۰۴۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۳۹۸ق، ج۵، ص۲۰.</ref> بر اساس روایتی از [[امام باقر(ع)]]، شمار آنان ۱۲ تن بوده که هشت تن از [[قریش]] بوده است.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۷۹.</ref> [[شیخ صدوق]] بر اساس روایتی، ۱۲ تن از آنان را از [[بنی‌امیه]] و ۵ تن را از سایر قبایل دانسته است.<ref>شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۳۹۸.</ref> سیوطی از علمای [[اهل سنت]] نام اصحاب عقبه را نقل کرده است؛ از جمله سعد بن ابی‌سَرح، ابوحاضر اعرابی، جُلاس بن سُوَید، مجمع بن جاریه، مُلَیح تَیمی، [[حصین بن نمیر|حُصَین بن نُمَیر]]، طُعَیمَة بن اُبَیرِق و مُرَّة بن رَبیع.<ref>سیوطی، الدرالمنثور، دارالفکر، ج۴، ص۲۴۳.</ref>
 
=== برخورد پیامبر با منافقان===
==ویژگی‌های منافقان==
به گفته محققان، از مجموع یافته‌های تاریخی درباره شیوه برخورد پیامبر(ص) با منافقان، این مطلب برداشت می‌شود که او همواره تا آنجا که ممکن بود، با منافقان با مدارا و گذشت رفتار می‌کرد.<ref>دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۳.</ref>  پیامبر(ص) از کفر پنهان منافقان آگاه بود و در بسیاری از موارد، آیات قرآن آنها را معرفی می‌کرد.<ref> دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۳.</ref> او بارها در پاسخ کسانی که پیشنهاد قتل منافقان را مطرح می‌کردند، از چنین کارهایی نهی می‌کرد.{{مدرک}}
با این همه گفته‌اند عفو و مدارای پیامبر موجب بی‌توجهی او به جامعه اسلامی نمی‌شد. پیامبر حرکت‌های منافقان را زیر نظر داشت، برنامه‌های آنان را خنثی می‌کرد و هنگام شایعه‌سازی‌هایشان، حقایق را به آگاهی مسلمانان می‌رساند. البته او در موارد نادر با منافقان برخورد قاطع هم کرده است که از جمله آن‌ها تخریب [[مسجد ضرار]] است.<ref>جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱۳۸۰ش، ص۶۵۰؛ دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۱-۲۲.</ref>
==ویژگی‌های منافقان در قرآن==
در قرآن و روایات ویژگی‌ها و نشانه‌هایی برای منافقان بیان شده است. بنا بر تفسیر نمونه، در سوره منافقون ده ویژگی برای آنها ذکر شده است:
در قرآن و روایات ویژگی‌ها و نشانه‌هایی برای منافقان بیان شده است. بنا بر تفسیر نمونه، در سوره منافقون ده ویژگی برای آنها ذکر شده است:
# .دروغ‌گویی
# .دروغ‌گویی
خط ۳۷: خط ۴۱:


===تحلیل دروغگویی منافق ===
===تحلیل دروغگویی منافق ===
ایمان اعتقاد قلبی و اقرار زبانی و عمل به وظایف است بر این اساس آن که هر سه را داراست مؤمن و هر که هر سه را فاقد است کافر است و هر کس اقرار زبانی(به دروغ) دارد ولی اعتقاد قلبی ندارد منافق و هر کس اعتقاد قلبی و زبانی دارد ولی در عمل کوتاهی می کند فاسق است. <ref>حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین، تفسیر اثنی عشری، انتشارات ميقات، ۱۳۶۳ش، چاپ اول، ج۱۳،ص۱۷۷؛ قرائتی، محسن، تفسیر نور، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، ۱۳۸۳ش، چاپ يازدهم، ج۱۰، ص۵۰. </ref> در علم [[اخلاق]] صدق و [[دروغ| کذب]] تقسیم به خبری و مُخبری شده، صدق خبری آن است که خبر مطابق با واقع نباشد و صدق مخبری آن است که خبر مطابق با اعتقاد مُخبر باشد. کذب خبری آن است که خبر مطابق با واقع نباشد و کذب مخبری آن است که خبر مطابق با اعتقاد مخبر نباشد به همین دلیل قرآن منافقینی را که شهادت به رسالت پیامبر می‌دادند کاذب می‌خواند(وَاللهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ سوره منافقون آیه ۱) یعنی پیامبر قطعاً فرستاده خداست ولی منافقی که به رسالت او گواهی می‌دهد چون اعتقادی به آن چه خودش می‌گوید ندارد دروغگوست.واین همان کذب مخبری است در واقع تکذیب منافقان به جهت خبر دادن آنها به چیزی است که بدان اعتقادی ندارند نه این که خبر آنها درباره رسالت پیامبر دروغ باشد.<ref>العلامة الطباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، ج۹، ص۳۱۵.  و ج۱۹، ص۲۷۹. </ref> به باور نویسنده [[تفسیر نور]] در واقع نفاق یک دروغ عملی است که کتمان کفر و اظهار(دروغین) ایمان است.<ref>قرائتی، محسن، تفسیر نور، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، ۱۳۸۳ش، چاپ يازدهم، ج۱۰، ص۴۹.</ref>[[علامه طباطبایی]] نفاق و ضعف ایمان  را دو امر متفاوت دانسته که اولی این است که انسان چیزی را بگوید که بدان اعتقاد ندارد و عمل نمی کند و دومی آن است که انسان چیزی را که می گوید و بدان اعتقاد دارد به جهت سستی اراده و همت انجامش ندهد.  <ref>العلامة الطباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، ج۱۹، ص۲۴۹.</ref> {{یادداشت|فهو تعالى يبغض من الإنسان أن يقول ما لا يفعله لأنه من النفاق ، وأن يقول الإنسان ما لا يفعله غير أن لا يفعل ما يقوله فالأول من النفاق والثاني من ضعف الإرادة ووهن العزم وهو رذيلة منافية لسعادة النفس الإنسانية }}
ایمان اعتقاد قلبی و اقرار زبانی و عمل به وظایف است بر این اساس آن که هر سه را داراست مؤمن و هر که هر سه را فاقد است کافر است و هر کس اقرار زبانی(به دروغ) دارد ولی اعتقاد قلبی ندارد منافق و هر کس اعتقاد قلبی و زبانی دارد ولی در عمل کوتاهی می کند فاسق است. <ref>حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین، تفسیر اثنی عشری، انتشارات ميقات، ۱۳۶۳ش، چاپ اول، ج۱۳،ص۱۷۷؛ قرائتی، محسن، تفسیر نور، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، ۱۳۸۳ش، چاپ يازدهم، ج۱۰، ص۵۰. </ref> در علم [[اخلاق]] صدق و [[دروغ| کذب]] تقسیم به خبری و مُخبری شده، صدق خبری آن است که خبر مطابق با واقع نباشد و صدق مخبری آن است که خبر مطابق با اعتقاد مُخبر باشد. کذب خبری آن است که خبر مطابق با واقع نباشد و کذب مخبری آن است که خبر مطابق با اعتقاد مخبر نباشد به همین دلیل قرآن منافقینی را که شهادت به رسالت پیامبر می‌دادند کاذب می‌خواند(وَاللهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ سوره منافقون آیه ۱) یعنی پیامبر قطعاً فرستاده خداست ولی منافقی که به رسالت او گواهی می‌دهد چون اعتقادی به آن چه خودش می‌گوید ندارد دروغگوست.واین همان کذب مخبری است در واقع تکذیب منافقان به جهت خبر دادن آنها به چیزی است که بدان اعتقادی ندارند نه این که خبر آنها درباره رسالت پیامبر دروغ باشد.<ref>العلامة الطباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، ج۹، ص۳۱۵.  و ج۱۹، ص۲۷۹. </ref> به باور نویسنده [[تفسیر نور]] در واقع نفاق یک دروغ عملی است که کتمان کفر و اظهار(دروغین) ایمان است.<ref>قرائتی، محسن، تفسیر نور، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، ۱۳۸۳ش، چاپ يازدهم، ج۱۰، ص۴۹.</ref>
===تمثیل حال روحی منافق===
===تمثیل حال روحی منافق===
قرآن کریم برای نشان وضعیت روحی منافق چند مثل آورده است. از جمله آن ها آیات ۱۷ و ۱۹ سوره مبارکه بقره است.
قرآن کریم برای نشان وضعیت روحی منافق چند مثل آورده است. از جمله آن ها آیات ۱۷ و ۱۹ سوره مبارکه بقره است.
خط ۵۶: خط ۶۰:
و اگر خدا بخواهد اين ايمان ظاهرى را هم از او مى‌‏گيرد، كه از همان روز اول رسوا شود و مسلمانان فريبش را نخورند، (اما خدا چنين چيزى را نخواسته است). <ref>طباطبائی، ترجمه تفسير الميزان، ۱۳۷۴ش، ج‏۱، ص۸۹.</ref>
و اگر خدا بخواهد اين ايمان ظاهرى را هم از او مى‌‏گيرد، كه از همان روز اول رسوا شود و مسلمانان فريبش را نخورند، (اما خدا چنين چيزى را نخواسته است). <ref>طباطبائی، ترجمه تفسير الميزان، ۱۳۷۴ش، ج‏۱، ص۸۹.</ref>


==نحوه برخورد پیامبر با منافقان==
===جایگاه منافقان در جهنم===
به گفته محققان، از مجموع یافته‌های تاریخی درباره شیوه برخورد پیامبر(ص) با منافقان، این مطلب برداشت می‌شود که او همواره تا آنجا که ممکن بود، با منافقان با مدارا و گذشت رفتار می‌کرد.<ref>دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۳.</ref>  پیامبر(ص) از کفر پنهان منافقان آگاه بود و در بسیاری از موارد، آیات قرآن آنها را معرفی می‌کرد.<ref> دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۳.</ref> او بارها در پاسخ کسانی که پیشنهاد قتل منافقان را مطرح می‌کردند، از چنین کارهایی نهی می‌کرد.{{مدرک}}
با این همه گفته‌اند عفو و مدارای پیامبر موجب بی‌توجهی او به جامعه اسلامی نمی‌شد. پیامبر حرکت‌های منافقان را زیر نظر داشت، برنامه‌های آنان را خنثی می‌کرد و هنگام شایعه‌سازی‌هایشان، حقایق را به آگاهی مسلمانان می‌رساند. البته او در موارد نادر با منافقان برخورد قاطع هم کرده است که از جمله آن‌ها تخریب [[مسجد ضرار]] است.<ref>جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱۳۸۰ش، ص۶۵۰؛ دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۱-۲۲.</ref>
 
==جایگاه منافقان در جهنم==
طبق آیه ۱۴۵ [[سوره نساء]]، منافقان در پایین‌ترین نقطه و در قعرِ [[جهنم]] (دَرَک اَسفَل) قرار دارند: «إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» (منافقان در فروترین درجات دوزخ‌اند). این آیه سرانجام منافقان را بیان ‌کرده است.<ref>مکارم، الامثل فى تفسیر، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۵۰۵.</ref> به گفته [[ناصر مکارم شیرازی]] از مفسران شیعه، طبق آیات قرآن ، نفاق از [[کفر]] شدیدتر است و منافقان دورترین مخلوقان از خدا هستند.<ref>مکارم، الامثل فى تفسیر، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۵۰۴.</ref>
طبق آیه ۱۴۵ [[سوره نساء]]، منافقان در پایین‌ترین نقطه و در قعرِ [[جهنم]] (دَرَک اَسفَل) قرار دارند: «إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» (منافقان در فروترین درجات دوزخ‌اند). این آیه سرانجام منافقان را بیان ‌کرده است.<ref>مکارم، الامثل فى تفسیر، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۵۰۵.</ref> به گفته [[ناصر مکارم شیرازی]] از مفسران شیعه، طبق آیات قرآن ، نفاق از [[کفر]] شدیدتر است و منافقان دورترین مخلوقان از خدا هستند.<ref>مکارم، الامثل فى تفسیر، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۵۰۴.</ref>
==خواندن نماز میت برای منافق==
در کتاب‌های فقهی، از نحوه نمازخواندن بر جنازه منافق بحث شده‌ است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، تحریر احکام الشریعه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۱۲۹؛ نجفی، جواهر الکلام، بیروت، ج۱۲، ص۴۷.</ref> البته فقیهان در خصوص اصل خواندن یا نخواندن [[نماز میت]] برای منافق اختلاف‌نظر دارند.<ref>نجفی، جواهرالکلام، بیروت، ج۱۲، ص۴۷.</ref> به فتوای فقیهان، نماز میتِ منافق، برخلاف نماز میتِ مؤمن، چهار [[تکبیر]] دارد؛ یعنی در آن تکبیر پنجم گفته نمی‌شود.[[صاحب جواهر]] علت چهار تکبیر را این دانسته که  براساس روایات پنج تکبیر برای نماز و روزه و حج و زکات و ولایت است و منافق چون به ولایت [[اهل البیت علیهم السلام| اهلبیت(ع)]] اعتقاد ندارد تکبیر پنجم ندارد دیگر اینکه پس ازتکبیر چهارم دعا برای میت خوانده می‌شود و چون منافق دعا نمی‌شود پس از تکبیر چهارم نماز تمام می‌شود.{{یادداشت|قال الرضا عليه السلام: ... فإن الله فرض على العباد خمس فرائض: الصلاة والزكاة والصوم والحج والولاية، فجعل للميت من كل فريضة تكبيرة واحدة، فمن قبل الولاية كبر خمسا، ومن لم يقبل الولاية كبّر أربعا. الشيخ حرّ العاملي، وسائل الشيعة،  چاپ الإسلامية،  ج۲،  ص۷۶۳ و ۷۷۵.}} <ref>نگاه کنید به علامه حلی، تحریر احکام الشریعه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۱۲۹؛ نجفی، جواهرالکلام، بیروت، ج۱۲، ص۴۷.</ref> همچنین به‌خلاف نماز میتِ مؤمن، در آن برای مرده درخواست آمرزش نمی‌شود. برخی از فقیهان واجب دانسته‌اند که به‌جای درخواست آمرزش، میّت [[لعن]] شود.<ref>نجفی، جواهرالکلام، بیروت، ج۱۲، ص۴۹-۵۱.</ref>


==تک‌نگاری==
==تک‌نگاری==
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۴۷۳

ویرایش