عبیدالله بن زیاد: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جز (←منابع) |
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
}} | }} | ||
{{خلافت بنی امیه}} | {{خلافت بنی امیه}} | ||
'''عبید الله بن زیاد بن ابیه''' ([[سال ۳۳ هجری قمری|۳۳]] - [[سال ۶۷ هجری قمری|۶۷ق]])، | '''عبید الله بن زیاد بن ابیه''' ([[سال ۳۳ هجری قمری|۳۳]] - [[سال ۶۷ هجری قمری|۶۷ق]])، فرمانده نظامی مشهور [[امویان]] و از عوامل اصلی [[شهادت]] [[امام حسین(ع)]] و همراهانش. عبیدالله والی [[بصره]] بود و [[یزید]] او را در [[سال ۶۰ هجری قمری|سال ۶۰ق]] پس از آشفتگی اوضاع [[کوفه]]، با حفظ سمت به امارت این شهر گماشت و سرکوب [[قیام امام حسین(ع)]] را به او سپرد. او در [[سال ۶۵ هجری قمری|سال ۶۵ق]] نیز [[قیام توابین]] را سرکوب کرد. عبیدالله به سبب نقشی که در [[واقعه کربلا]] داشت، از شخصیتهای منفور نزد [[شیعیان]] است. | ||
==نسب و ویژگیهای رفتاری== | ==نسب و ویژگیهای رفتاری== | ||
ابو | ابو حفص عبیدالله بن زیاد بن ابیه، از کنیزی به نام مرجانه زاده شد.<ref>بلاذری احمد، انساب الاشراف، ج۴، ص۷۵.</ref> برخی ابن زیاد را به طعنه به مادرش منسوب کرده و «ابن مرجانه» خواندهاند که اشاره به اتهام ناپاکی تولد عبیدالله دارد و در برخی منابع، به بدنام و زناکار بودن او تصریح شده است.<ref>مفید، الاختصاص، ص73.</ref> | ||
پدرش [[زیاد بن ابیه]]، از سرداران و حکمرانان اموی بود که در سرکوب شورشها در مناطق اسلامی، به قساوت و | پدرش [[زیاد بن ابیه]]، از سرداران و حکمرانان اموی بود که در سرکوب شورشها در مناطق اسلامی، به قساوت و بیرحمی شهرت داشته است. در نسب زیاد بن ابیه نیز اختلاف است و مشخص نیست پدر او کیست. از این رو، وی را ابن ابیه (یعنی پسرِ پدرش) خواندهاند. گفته شده [[ابوسفیان]]، زیاد را حاصل زنای خود با سمیه، مادر زیاد میدانست و بدین رو، [[معاویه]]، زیاد را برادر خویش میخواند.<ref>نک: الاستیعاب، ج 2، ص 525.</ref> | ||
گفتهاند که | گفتهاند که زیاد، بسیار خشن، بیرحم و متهوّر بوده و برخی از زندگینامهنویسان از او با عنوان «جبّار» یاد کردهاند<ref>زرکلی، الاعلام، ج4، ص193.</ref> چنان که نقل کردهاند، در سرکوب [[خوارج]] در [[بصره]]، خشونتی شگفتانگیز از خود نشان داد.<ref>دينوری، اخبار، الاخبار الطوال، ص ۲۶۹-۲۷۰؛ طبری، تاریخ، ج۷، ص ۱۸۵-۱۸۷.</ref> این خصلت عبیدالله باعث شد در جنگ با غیرمسلمانان در فتوحات نیز موفقیتهایی به دست آورد.<ref>نک: زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۱۹۳.</ref> | ||
==مقامهای سیاسی و حکومتی== | ==مقامهای سیاسی و حکومتی== | ||
از مقامها و فعالیتهای سیاسی عبیدالله در آغاز | از مقامها و فعالیتهای سیاسی عبیدالله در آغاز جوانی، اطلاعاتی در منابع تاریخی نیامده است؛ ولی به گفته پژوهشگران، در قلمرو حکومتی پدرش [[زیاد بن ابیه]] که والی [[کوفه]] و [[بصره]] بود، از امور حکومتی بر کنار نبوده است.<ref>ابوعلی مسکویه احمد، تجارب الامم، ج۲، ص۲۸.</ref> | ||
===دوره معاویه=== | ===دوره معاویه=== | ||
معاویه پس از مرگ زیاد، عبیدالله را به حکومت [[خراسان بزرگ|خراسان]] منصوب کرد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۶۶- ۱۶۸.</ref> و در سال ۵۵، ۵۶ یا ۵۷ق | معاویه پس از مرگ زیاد، عبیدالله را به حکومت [[خراسان بزرگ|خراسان]] منصوب کرد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۶۶- ۱۶۸.</ref> و در سال ۵۵، ۵۶ یا ۵۷ق او را از ولایت خراسان برداشت و به امارت [[بصره]] منصوب کرد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۳۷؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۷۲.</ref> | ||
عبیدالله در حکومت بصره، با ناآرامیهایی که از سوی خوارج | عبیدالله در حکومت بصره، با ناآرامیهایی که از سوی خوارج ایجاد میشد رو به رو گشت. ناآرامیها در [[سال ۵۸ هجری قمری|سال ۵۸ق]] به اوج رسید و او سرانجام با خشونت فراوان آنان را سرکوب کرد و بسیاری را کشت.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۸۵-۱۸۷و ج۷، ص۲۲۸.</ref> | ||
===دوره یزید=== | ===دوره یزید=== | ||
[[یزید]] پس از مرگ معاویه در [[سال ۶۰ هجری قمری|۶۰ق]] /۶۸۰م قصد داشت عبیدالله را از حکومت بصره بردارد؛ ولی گویا اوضاع وخیم سیاسی بصره و کوفه اجازه این کار را به او نداد. با آغاز قیام امام حسین (ع) و اعزام نماینده او [[مسلم بن عقیل]] به کوفه، عبیدالله که | [[یزید]] پس از مرگ معاویه در [[سال ۶۰ هجری قمری|۶۰ق]] /۶۸۰م قصد داشت عبیدالله را از حکومت بصره بردارد؛ ولی گویا اوضاع وخیم سیاسی بصره و کوفه اجازه این کار را به او نداد. با آغاز قیام امام حسین (ع) و اعزام نماینده او [[مسلم بن عقیل]] به کوفه، عبیدالله که خشونت وی و پدرش در سرکوب شورشها و جنبشها مشهور بود، در سال ۶۰ق با حفظ سمت به ولایت کوفه منصوب گشت. گفتهاند که یزید به پیشنهاد [[سرجون بن منصور رومی|سرجون مسیحی]] که از مشاوران یزید بود، دست به این اقدام زده است تا با قیام امام حسین (ع) مقابله کند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۲۸.</ref> | ||
==نقش ابن زیاد در واقعه کربلا== | ==نقش ابن زیاد در واقعه کربلا== | ||
*'''سرکوب قیام مسلم بن عقیل''' | *'''سرکوب قیام مسلم بن عقیل''' | ||
کوفیان در سال ۶۰ق برای [[بیعت]] با حسین بن علی(ع) اعلام موافقت کردند و در انتظار ورود او به کوفه بودند. ابن زیاد با روی پوشیده وارد شهر شد و مردم گمان کردند که او حسین( ع) است و از او استقبال کردند ولی به زودی دریافتند که عبیدالله بوده است. نخستین اقدام عبیدالله جست و | کوفیان در سال ۶۰ق برای [[بیعت]] با [[حسین بن علی(ع)]] اعلام موافقت کردند و در انتظار ورود او به کوفه بودند. ابن زیاد با روی پوشیده وارد شهر شد و مردم گمان کردند که او حسین( ع) است و از او استقبال کردند ولی به زودی دریافتند که عبیدالله بوده است. نخستین اقدام عبیدالله جست و جو برای یافتن نماینده امام حسین(ع)، [[مسلم بن عقیل]] بود.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۲۹.</ref> | ||
ابن زیاد به محض ورد به کوفه، در یک خطابه، مخالفان حکومت یزید را بهسختی تهدید کرد و به کسانی که از او پیروی کنند، وعده برخورداری داد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۹۷.</ref> | ابن زیاد به محض ورد به کوفه، در یک خطابه، مخالفان حکومت یزید را بهسختی تهدید کرد و به کسانی که از او پیروی کنند، وعده برخورداری داد.<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۹۷.</ref> | ||
به روایت [[یعقوبی]]، | به روایت [[یعقوبی]]، [[هانی بن عروه]] از پیش با ابن زیاد آشنایی داشت و در هنگام ورود عبیدالله به کوفه بیمار بود. او حدس میزد که عبیدالله پس از ورود به کوفه به عیادت وی خواهد آمد. از این رو با مسلم بن عقیل برای کشتن ابن زیاد در خانه خود قرار گذاشت.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۴۳.</ref> به روایت دیگر [[شریک بن اعور]]، از سران شیعه کوفه، در خانه هانی بیمار شد و با مسلم قرار گذاشت که چون ابن زیاد به عیادت وی میآید، مسلم به او حمله کند و وی را بکشد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۴۸.</ref> با این همه گویا چون هانی از وقوع قتل در خانه خود خشنود نبود، مسلم از آن کار سرباز زد و ابن زیاد جان به سلامت برد.<ref> ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۹۸ و ۹۹.</ref> | ||
به گزارش طبری، ابن زیاد اندکی پس از ورود به کوفه با نیرنگ توانست از محل اختفای مسلم بن عقیل آگاه شود. آنگاه هانی را به دارالاماره دعوت کرد و وی را به زندان افکند و اندکی بعد نیز مسلم بن عقیل را دستگیر کرد و هر دو را به قتل رساند و سر آنها را نزد یزید فرستاد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۲۲۹-۲۳۱ و ۲۷۰.</ref> | |||
*'''اعزام لشکر به سوی امام حسین''' | *'''اعزام لشکر به سوی امام حسین''' | ||
عبیدالله پس از تهدید و تطمیع کوفیان، [[حر بن یزید ریاحی|حرّ بن یزید]] را به سوی حسین بن علی(ع) فرستاد و او | عبیدالله پس از تهدید و تطمیع کوفیان، [[حر بن یزید ریاحی|حرّ بن یزید]] را به سوی حسین بن علی(ع) فرستاد و به او دستور داد تا جلوی حسین(ع) را بگیرد و نیز اجازه ندهد در محلی که دارای آب است، اردو بزند. سپس [[عمر بن سعد|عمر بن سعد بن ابی وقاص]] را با لشکری به سوی وی فرستاد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۰۸.</ref> | ||
عمر بن سعد پیش از آن از سوی ابن زیاد به حکومت ری منصوب شده بود و در صدد عزیمت به ری بود؛ ولی ابن زیاد او را مأمور بیعت گرفتن از حسین (ع) برای یزید یا جنگ با او کرد و چون عمر خواست که وی را از آن کار معذور دارد، ابن زیاد حکومت او را بر [[ری]]، به مقابله با حسین بن علی(ع) مشروط کرد.<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، ج۵، ص۱۶۸؛ دینوری، اخبار الطوال، ج۱، ص۲۵۳.</ref> | عمر بن سعد پیش از آن از سوی ابن زیاد به حکومت ری منصوب شده بود و در صدد عزیمت به ری بود؛ ولی ابن زیاد او را مأمور بیعت گرفتن از حسین (ع) برای یزید یا جنگ با او کرد و چون عمر خواست که وی را از آن کار معذور دارد، ابن زیاد حکومت او را بر [[ری]]، به مقابله با حسین بن علی(ع) مشروط کرد.<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، ج۵، ص۱۶۸؛ دینوری، اخبار الطوال، ج۱، ص۲۵۳.</ref> | ||
عمر بن سعد پس از مذاکره با حسین بن علی(ع)، به ابن زیاد خبر داد که حسین خواهان بازگشت است و بنابراین نیازی به جنگ نیست. گویا ابن زیاد در آغاز از این خبر شادمان شد؛ ولی [[شمر بن ذی الجوشن]] او را از پذیرش صلح بازداشت. ابن زیاد در نامهای به عمر بن سعد نوشت که اگر از حسین بیعت گرفت، او را به کوفه | عمر بن سعد پس از مذاکره با حسین بن علی(ع)، به ابن زیاد خبر داد که حسین خواهان بازگشت است و بنابراین نیازی به جنگ نیست. گویا ابن زیاد در آغاز از این خبر شادمان شد؛ ولی [[شمر بن ذی الجوشن]] او را از پذیرش صلح بازداشت. ابن زیاد در نامهای به عمر بن سعد نوشت که اگر از حسین بیعت گرفت، او را به کوفه بفرستد وگرنه با او بجنگد و اگر طالب جنگ با حسین (ع) نیست، فرماندهی را به شمر بدهد.<ref>نک: طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۱۵-۳۱۶؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۴۳۸.</ref> | ||
*'''اسیر کردن خاندان امام حسین(ع)''' | *'''اسیر کردن خاندان امام حسین(ع)''' | ||
پس از شهادت امام حسین (ع)، ابن زیاد دستور داد باقیمانده خاندان او را اسیر کنند و به کوفه بیاورند. ورود اهل بیت پیامبر(ص) در حال اسارت به کوفه، وقایعی آفرید که در منابع ثبت شدهاند. از جمله این وقایع، مواجهه و مجادله ابن زیاد با [[زینب(س)|حضرت زینب(ع)]] و پاسخهای | پس از شهادت امام حسین (ع)، ابن زیاد دستور داد باقیمانده خاندان او را اسیر کنند و به کوفه بیاورند. ورود اهل بیت پیامبر(ص) در حال اسارت به کوفه، وقایعی آفرید که در منابع ثبت شدهاند. از جمله این وقایع، مواجهه و مجادله ابن زیاد با [[زینب(س)|حضرت زینب(ع)]] و پاسخهای او ابن زیاد است که به نقل منابع، بر شنوندگان و حاضران در مجلس تاثیر فراوانی نهاد. | ||
*'''توهین به سر امام حسین''' | *'''توهین به سر امام حسین''' | ||
از جمله وقایع کوفه در این هنگام، بردن سر مطهّر امام حسین (ع) به مجلس ابن زیاد است. به نقل منابع، او با چوبی که در دست داشت، به لبها و دندانهای امام حسین(ع) نواخت و بی احترامی کرد. [[زید بن ارقم]] از اصحاب پیامبر (ص) در مجلس حضور داشت و چون این کار را دید، گریست و گفت: آن چوب را از لبان حسین بردار. به خدا قسم بارها دیدهام که پیامبر(ص) لبان خویش را بر آنها مینهاد. عبیدالله به خشم آمد و گفت: خدایت بگریاند! بر چه میگریی؟ بر فتح الهی؟! به خدا قسم اگر پیر نبودی و نمیدانستم که | از جمله وقایع کوفه در این هنگام، بردن سر مطهّر امام حسین (ع) به مجلس ابن زیاد است. به نقل منابع، او با چوبی که در دست داشت، به لبها و دندانهای امام حسین(ع) نواخت و بی احترامی کرد. [[زید بن ارقم]] از اصحاب پیامبر (ص) در مجلس حضور داشت و چون این کار را دید، گریست و گفت: آن چوب را از لبان حسین بردار. به خدا قسم بارها دیدهام که پیامبر(ص) لبان خویش را بر آنها مینهاد. عبیدالله به خشم آمد و گفت: خدایت بگریاند! بر چه میگریی؟ بر فتح الهی؟! به خدا قسم اگر پیر نبودی و نمیدانستم که عقلت زایل شده، گردنت را میزدم. زید چون این را شنید، مجلس را ترک کرد.<ref>مفید، الارشاد، ج2، ص114 و 115.</ref> | ||
*'''مجادله با حضرت زینب(س)''' | *'''مجادله با حضرت زینب(س)''' | ||
پس از ورود [[اسیران کربلا]] به کوفه، آنان را به کاخ حکومتی عبیدالله آوردند. به نقل منابع، حضرت زينب (س) با جامهاى كهنه و بدون | پس از ورود [[اسیران کربلا]] به کوفه، آنان را به کاخ حکومتی عبیدالله آوردند. به نقل منابع، حضرت زينب (س) با جامهاى كهنه و بدون آنکه به عبیدالله و مجلس او اعتنا کند، در گوشهای نشست. عبیدالله سه بار از او پرسيد: «كيستى؟» ولى جوابى نشنيد. سرانجام يكى از کسانی که در مجلس بود، گفت: «زينب، دختر على ابن ابى طالب است.» ابن زياد گویا از بى اعتنايى زینب به خشم آمده بود. به طعنه گفت: «سپاس خدا را كه شما را رسوا نمود و دروغگویتان را آشکار ساخت.» | ||
حضرت زينب جواب داد: «سپاس خدا را كه ما را با پيامبرش گرامى داشت، از آلودگى و پليدى، | حضرت زينب جواب داد: «سپاس خدا را كه ما را با پيامبرش گرامى داشت، از آلودگى و پليدى، پاک ساخت. آن که گناهكار است، رسوا مىگردد و آن که بدكار است دروغ مىگويد و او ما نيستيم.» | ||
ابن زياد گفت: «دیدی | ابن زياد گفت: «دیدی عاقبت خدا با شما چه کرد؟» | ||
حضرت زينب گفت: «از خدا جز نيكويى و خوبى نديدم. خدا بر خاندان ما شهادت را مقدّر فرموده بود و آنان با شجاعت به قتلگاه خويش شتافتند. و خدا به زودى آنان و تو را کنار هم گرد میآورد تا در پيشگاه او محاكمه شويد. آن گاه خواهى ديد که عاقبت و رستگارى از آن كيست؟ اى پسر مرجانه مادرت به عزايت بنشيند!» | حضرت زينب گفت: «از خدا جز نيكويى و خوبى نديدم. خدا بر خاندان ما شهادت را مقدّر فرموده بود و آنان با شجاعت به قتلگاه خويش شتافتند. و خدا به زودى آنان و تو را کنار هم گرد میآورد تا در پيشگاه او محاكمه شويد. آن گاه خواهى ديد که عاقبت و رستگارى از آن كيست؟ اى پسر مرجانه مادرت به عزايت بنشيند!» | ||
خط ۶۸: | خط ۷۳: | ||
ابن زياد خشمگين شد و گفتهاند که قصد كشتن زینب را کرد كه با وساطت عمرو بن حُرَيث منصرف شد و گفت: «خداوند دل مرا با كشته شدن برادر سركش و ديگر شورشيان و هواخواهان خاندانت آرامش بخشيد.» | ابن زياد خشمگين شد و گفتهاند که قصد كشتن زینب را کرد كه با وساطت عمرو بن حُرَيث منصرف شد و گفت: «خداوند دل مرا با كشته شدن برادر سركش و ديگر شورشيان و هواخواهان خاندانت آرامش بخشيد.» | ||
حضرت زينب گفت: «به خدا قسم كه بزرگ مرا كشتى، شاخه و برگ مرا بریدی، اصل و ريشهام را از بن بركندى. اگر شفاى دل تو در | حضرت زينب گفت: «به خدا قسم كه بزرگ مرا كشتى، شاخه و برگ مرا بریدی، اصل و ريشهام را از بن بركندى. اگر شفاى دل تو در اينها است، پس شفا يافتهاى.» | ||
ابن زياد گفت: «او نيز چون [[امام علی(ع)|پدرش]] قافيه به هم میبافد و مثل او به سجع سخن میگويد.»<ref>مفید، الارشاد، | ابن زياد گفت: «او نيز چون [[امام علی(ع)|پدرش]] قافيه به هم میبافد و مثل او به سجع سخن میگويد.»<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۵ و ۱۱۶.</ref> | ||
==پس از مرگ یزید== | ==پس از مرگ یزید== | ||
:'''بیعت با مروان بن حکم''' | :'''بیعت با مروان بن حکم''' | ||
وقتی [[عبدالله بن زبیر]] در مدینه قدرت گرفت، [[مروان بن حکم]] به سوی [[حجاز]] رفت تا با او به خلافت بیعت کند، ولی ابن زیاد در بَثَنیه مروان را ملاقات کرد و وی را از آن کار بازداشت و به وی قول داد که اگر او خود مدعی خلافت شود، پشتیبان او خواهد بود. مروان بازگشت و ابن زیاد نیز به [[دمشق]] رفت و [[ضحاک بن قیس]] را که از مردم شهر برای ابن زبیر بیعت گرفته بود، فریفت و از شهر بیرون راند و برای مروان بیعت گرفت. در جنگ مروانیان با ضحاک بن قیس، که به شکست ضحاک انجامید، ابن زیاد، فرماندهی سواران مروان را بر عهده داشت.<ref>نک: | وقتی [[عبدالله بن زبیر]] در مدینه قدرت گرفت، [[مروان بن حکم]] به سوی [[حجاز]] رفت تا با او به خلافت بیعت کند، ولی ابن زیاد در بَثَنیه مروان را ملاقات کرد و وی را از آن کار بازداشت و به وی قول داد که اگر او خود مدعی خلافت شود، پشتیبان او خواهد بود. مروان بازگشت و ابن زیاد نیز به [[دمشق]] رفت و [[ضحاک بن قیس]] را که از مردم شهر برای ابن زبیر بیعت گرفته بود، فریفت و از شهر بیرون راند و برای مروان بیعت گرفت. در جنگ مروانیان با ضحاک بن قیس، که به شکست ضحاک انجامید، ابن زیاد، فرماندهی سواران مروان را بر عهده داشت.<ref>نک: ابن سعد، طبقات الکبری، ج۵، ص۴۰-۴۲؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۴۷۶-۴۷۹.</ref> | ||
در دوره حکومت مروان، عبیدالله نیز دمشق بود. وقتی [[توابین]] به سرکردگی [[سلیمان بن صرد خزاعی|سلیمان بن صُرَد خُزاعی]] به خونخواهی حسین بن علی(ع) قیام کردند، مروان، ابن زیاد را به مقابله آنها فرستاد و حکومت عراق را به شرط غلبه بر آن به وی داد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۵۷.</ref> | در دوره حکومت مروان، عبیدالله نیز دمشق بود. وقتی [[توابین]] به سرکردگی [[سلیمان بن صرد خزاعی|سلیمان بن صُرَد خُزاعی]] به خونخواهی حسین بن علی(ع) قیام کردند، مروان، ابن زیاد را به مقابله آنها فرستاد و حکومت عراق را به شرط غلبه بر آن به وی داد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۵۷.</ref> | ||
وقتی عبیدالله به [[جزیره]] رسید، از مرگ مروان([[سال ۶۵ هجری قمری|۶۵ق]] /۶۸۵م) آگاه شد، ولی به پیشروی خود ادامه داد. | وقتی عبیدالله به [[جزیره]] رسید، از مرگ مروان([[سال ۶۵ هجری قمری|۶۵ق]] /۶۸۵م) آگاه شد، ولی به پیشروی خود ادامه داد. | ||
*'''سرکوب قیام توابین''' | *'''سرکوب قیام توابین''' | ||
{{اصلی|قیام توابین}} | {{اصلی|قیام توابین}} | ||
سرانجام در اواخر [[جمادی الاول]] [[سال ۶۵ هجری قمری|سال ۶۵ق]] در [[عین الورده]] جنگ خونینی بین سپاه ابن زیاد و توابین درگرفت که به کشته شدن سلیمان و یارانش انجامید.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۵۵۷ -۵۶۰.</ref> | سرانجام در اواخر [[جمادی الاول]] [[سال ۶۵ هجری قمری|سال ۶۵ق]] در [[عین الورده]] جنگ خونینی بین سپاه ابن زیاد و توابین درگرفت که به کشته شدن سلیمان و یارانش انجامید.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۵۵۷ -۵۶۰.</ref> | ||
*'''رویارویی با سپاه مختار''' | *'''رویارویی با سپاه مختار''' | ||
ابن زیاد سپس مشغول مطیع ساختن شهرهای [[جزیره]] شد که پیش از آن با ابن زبیر بیعت کرده بودند. او ابتدا به عراق که [[مختار ثقفی]] در آنجا علیه [[امویان]] و به خونخواهی حسین بن علی(ع) قیام کرده بود، نمیپرداخت، اما سرانجام به موصل، که در دست عوامل مختار بود حمله کرد. طرفداران مختار به تکریت عقب نشستند و مختار را از حمله ابن زیاد آگاه کردند. مختار نیز سپاهی را به مقابله فرستاد. سپاه مختار، سپاهی را که ابن زیاد به سوی آنان فرستاده بود، شکست داد.(۱۰ ذیحجه ۶۶).<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۸، ص۶۴۳، ۶۴۹، ۶۴۶ و ۷۰۷-۷۱۳.</ref> | ابن زیاد سپس مشغول مطیع ساختن شهرهای [[جزیره]] شد که پیش از آن با ابن زبیر بیعت کرده بودند. او ابتدا به عراق که [[مختار ثقفی]] در آنجا علیه [[امویان]] و به خونخواهی حسین بن علی(ع) قیام کرده بود، نمیپرداخت، اما سرانجام به موصل، که در دست عوامل مختار بود حمله کرد. طرفداران مختار به تکریت عقب نشستند و مختار را از حمله ابن زیاد آگاه کردند. مختار نیز سپاهی را به مقابله فرستاد. سپاه مختار، سپاهی را که ابن زیاد به سوی آنان فرستاده بود، شکست داد.(۱۰ ذیحجه ۶۶).<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۸، ص۶۴۳، ۶۴۹، ۶۴۶ و ۷۰۷-۷۱۳.</ref> | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۷: | ||
* ابن سعد بصری؛ محمد، الطبقات الکبری؛ دار الکتب العلمیه؛ بیروت؛ ۱۴۱۰ ه.ق. | * ابن سعد بصری؛ محمد، الطبقات الکبری؛ دار الکتب العلمیه؛ بیروت؛ ۱۴۱۰ ه.ق. | ||
* ابن قولویه، جعفر بن محمد؛ کامل الزیارات؛ دار المرتضویه؛ نجف اشرف؛ ۱۳۵۶ ه.ش. | * ابن قولویه، جعفر بن محمد؛ کامل الزیارات؛ دار المرتضویه؛ نجف اشرف؛ ۱۳۵۶ ه.ش. | ||
* اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، | * اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق. | ||
* طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک؛ ج ۷؛ دار التراث؛ بیروت؛ ۱۳۸۷ | * طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک؛ ج ۷؛ دار التراث؛ بیروت؛ ۱۳۸۷ | ||
*ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، | *ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۸م. | ||
*ابن طاووس علی، اللهوف فی قتلی الطفوف، | *ابن طاووس علی، اللهوف فی قتلی الطفوف، نجف، ۱۳۶۹ق. | ||
*ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، | *ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۳۸۸ق /۱۹۶۹م. | ||
*ابوعلی مسکویه، احمد، تجارب الامم، | *ابوعلی مسکویه، احمد، تجارب الامم، تهران، ۱۳۶۶ش. | ||
*بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق. | *بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۰ق. | ||
*جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، | *جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، قاهره، ۱۳۵۱ق. | ||
*دینوری احمد، اخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، بغداد، ۱۳۷۹ق. | *دینوری احمد، اخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، بغداد، ۱۳۷۹ق. | ||
*مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار؛ دار احیاء التراث العربی؛ بیروت؛ ۱۴۰۳ ه.ق. | *مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار؛ دار احیاء التراث العربی؛ بیروت؛ ۱۴۰۳ ه.ق. | ||
*مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، تهران، ۱۳۵۱ش. | *مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، تهران، ۱۳۵۱ش. | ||
*مفيد، محمد بن نعمان، الإرشاد، | *مفيد، محمد بن نعمان، الإرشاد، انتشارات كنگره جهانى شيخ مفيد قم، 1413ق. | ||
*یاقوت حموی، معجم البلدان، | *یاقوت حموی، معجم البلدان، | ||
*یعقوبی احمد، تاریخ، | *یعقوبی احمد، تاریخ، بیروت، دارصادر. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
* منبع اصلی مقاله: | * منبع اصلی مقاله: [http://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/1784 دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد 3، صفحه 640 تا 642، ذیل مدخل «ابن زیاد، ابوحفص»، نوشته صادق سجادی] | ||
{{واقعه کربلا}} | {{واقعه کربلا}} | ||
{{عاملان واقعه کربلا}} | {{عاملان واقعه کربلا}} |