کاربر ناشناس
عبیدالله بن زیاد: تفاوت میان نسخهها
جز
←مجادله با حضرت زینب(س)
imported>Mgolpayegani |
imported>Mgolpayegani |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
===مجادله با حضرت زینب(س)=== | ===مجادله با حضرت زینب(س)=== | ||
پس از ورود اهل بيت(ع) به کوفه، آنان را به کاخ حکومتی عبیدالله آوردند. به نقل منابع، حضرت زينب (س) با جامهاى كهنه و بدون آن که به عبیدالله و مجلس او اعتنا کند، در گوشهای نشست. عبیدالله سه بار از او پرسيد: «كيستى؟» ولى جوابى نشنيد. سرانجام يكى از کسانی که در مجلس بود، گفت: «زينب، دختر على ابن ابى طالب است.» ابن زياد گویا از بى اعتنايى زینب به خشم آمده بود. به طعنه گفت: «سپاس خدا را كه شما را رسوا نمود و دروغگویتان را آشکار ساخت.» | پس از ورود اهل بيت(ع) به کوفه، آنان را به کاخ حکومتی عبیدالله آوردند. به نقل منابع، حضرت زينب (س) با جامهاى كهنه و بدون آن که به عبیدالله و مجلس او اعتنا کند، در گوشهای نشست. عبیدالله سه بار از او پرسيد: «كيستى؟» ولى جوابى نشنيد. سرانجام يكى از کسانی که در مجلس بود، گفت: «زينب، دختر على ابن ابى طالب است.» ابن زياد گویا از بى اعتنايى زینب به خشم آمده بود. به طعنه گفت: «سپاس خدا را كه شما را رسوا نمود و دروغگویتان را آشکار ساخت.» | ||
حضرت زينب جواب داد: «سپاس خدا را كه ما را با پيامبرش گرامى داشت، از آلودگى و پليدى، پاك ساخت. آن که گناهكار است، رسوا مىگردد و آن که بدكار است دروغ مىگويد و او ما نيستيم.» | حضرت زينب جواب داد: «سپاس خدا را كه ما را با پيامبرش گرامى داشت، از آلودگى و پليدى، پاك ساخت. آن که گناهكار است، رسوا مىگردد و آن که بدكار است دروغ مىگويد و او ما نيستيم.» | ||
ابن زياد گفت: «دیدی عاقبت خدا با شما چه کرد؟» | ابن زياد گفت: «دیدی عاقبت خدا با شما چه کرد؟» | ||
حضرت زينب گفت: «از خدا جز نيكويى و خوبى نديدم. خدا بر خاندان ما شهادت را مقدّر فرموده بود و آنان با شجاعت به قتلگاه خويش شتافتند. و خدا به زودى آنان و تو را کنار هم گرد میآورد تا در پيشگاه او محاكمه شويد. آن گاه خواهى ديد که عاقبت و رستگارى از آن كيست؟ اى پسر مرجانه مادرت به عزايت بنشيند!» | حضرت زينب گفت: «از خدا جز نيكويى و خوبى نديدم. خدا بر خاندان ما شهادت را مقدّر فرموده بود و آنان با شجاعت به قتلگاه خويش شتافتند. و خدا به زودى آنان و تو را کنار هم گرد میآورد تا در پيشگاه او محاكمه شويد. آن گاه خواهى ديد که عاقبت و رستگارى از آن كيست؟ اى پسر مرجانه مادرت به عزايت بنشيند!» | ||
ابن زياد خشمگين شد و گفتهاند که قصد كشتن زینب را کرد كه با وساطت عمرو بن حُرَيث منصرف شد و گفت: «خداوند دل مرا با كشته شدن برادر سركش و ديگر شورشيان و هواخواهان خاندانت آرامش بخشيد.» | ابن زياد خشمگين شد و گفتهاند که قصد كشتن زینب را کرد كه با وساطت عمرو بن حُرَيث منصرف شد و گفت: «خداوند دل مرا با كشته شدن برادر سركش و ديگر شورشيان و هواخواهان خاندانت آرامش بخشيد.» | ||
حضرت زينب گفت: «به خدا قسم كه بزرگ مرا كشتى، شاخه و برگ مرا بریدی، اصل و ريشهام را از بن بركندى. اگر شفاى دل تو در اينها است، پس شفا يافتهاى.» | حضرت زينب گفت: «به خدا قسم كه بزرگ مرا كشتى، شاخه و برگ مرا بریدی، اصل و ريشهام را از بن بركندى. اگر شفاى دل تو در اينها است، پس شفا يافتهاى.» | ||
ابن زياد گفت: «او نيز چون [[امام علی(ع)|پدرش]] قافيه به هم میبافد و مثل او به سجع سخن میگويد.»<ref>مفید، الارشاد، ج2، ص115 و 116.</ref> | ابن زياد گفت: «او نيز چون [[امام علی(ع)|پدرش]] قافيه به هم میبافد و مثل او به سجع سخن میگويد.»<ref>مفید، الارشاد، ج2، ص115 و 116.</ref> | ||