کاربر ناشناس
خاندان نوبختی: تفاوت میان نسخهها
←نسب خاندان
imported>Mahdiemadi جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Shakeri |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
همچنین خطیب بغدادی<ref>تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۵۴-۵۵</ref> در شرح حال منصور خلیفۀ عباسی حکایتی از [[ابوسهل نوبختی|ابوسهل بن علی بن نوبخت]] نقل میکند: | همچنین خطیب بغدادی<ref>تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۵۴-۵۵</ref> در شرح حال منصور خلیفۀ عباسی حکایتی از [[ابوسهل نوبختی|ابوسهل بن علی بن نوبخت]] نقل میکند: | ||
:جدّ وی نوبخت، [[زرتشت|زرتشتی]] مذهب بوده و علم نجوم را به نیکوترین وجه میدانسته است. هنگامی که او در زندان [[اهواز]] محبوس بوده، منصور خلیفۀ آیندۀ [[عباسیان]] را دیده بوده که به زندانش میآورند. هیبت و جلالت او بر نوبخت اثر میگذارد. نوبخت نزد او رفته از زادگاه و نسب و نام و کنیهاش میپرسد و به او نوید میدهد که همۀ آن مملکت (خوزستان) و فارس و خراسان و جبال (ناحیۀ ماد) را متصرف خواهد شد. آنگاه نوبخت | :جدّ وی نوبخت، [[زرتشت|زرتشتی]] مذهب بوده و علم نجوم را به نیکوترین وجه میدانسته است. هنگامی که او در زندان [[اهواز]] محبوس بوده، منصور خلیفۀ آیندۀ [[عباسیان]] را دیده بوده که به زندانش میآورند. هیبت و جلالت او بر نوبخت اثر میگذارد. نوبخت نزد او رفته از زادگاه و نسب و نام و کنیهاش میپرسد و به او نوید میدهد که همۀ آن مملکت (خوزستان) و فارس و خراسان و جبال (ناحیۀ ماد) را متصرف خواهد شد. آنگاه نوبخت نوشتهای به این مضمون از منصور دریافت میکند: «به نام خداوند بخشندۀ مهربان.ای نوبخت، اگر خداوند بر مسلمانان گشادی بخشید و بار ستمکاران را از دوش ایشان برداشت و حق را به کسانی که سزاوار آن هستند بازگردانید، از آنچه از حقّ خدمت تو بر ما بایسته است، غفلت نخواهیم کرد. امضاء: ابوجعفر. | ||
:پس از آنکه منصور به خلافت رسید، نوبخت پیش او رفت و نامه را به او نشان داد. منصور گفت: من به یاد تو و به انتظار تو بودم. سپاس خدای را که وعدۀ خود را به جای آورد و گمان را به یقین پیوست و این امر (خلافت) را به اهل آن بازگردانید. نوبخت [[اسلام]] آورد و منجّم و مولای منصور گردید. | :پس از آنکه منصور به خلافت رسید، نوبخت پیش او رفت و نامه را به او نشان داد. منصور گفت: من به یاد تو و به انتظار تو بودم. سپاس خدای را که وعدۀ خود را به جای آورد و گمان را به یقین پیوست و این امر (خلافت) را به اهل آن بازگردانید. نوبخت [[اسلام]] آورد و منجّم و مولای منصور گردید. |