پرش به محتوا

مسجد صخره: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۱۸۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۱۵
imported>Eahmadian
imported>Eahmadian
خط ۸: خط ۸:
#در باور یهود،  زمین از این صخره گسترانیده شده و بدن آدم از خاک آن آفریده شده و همانجایی است که ابراهیم به امر خدا اسحاق را برای قربانی کردن بدانجا برد و پس از پیامبری موسی(ع)صندوق عهد یا تابوت مقدس بر آن قرار داشته و معبد یا هیکل سلیمان بر آن ساخته شد. اگرچه ذكر خاصى از صخره در عهد عتيق نيامده است، در تلمود و ترگوم بدان اشاره شده و باورهای اسطوره‌گونه بسيار در باب آن آمده است.<ref>حمیدی، ص17 و 18.</ref><br /><br />
#در باور یهود،  زمین از این صخره گسترانیده شده و بدن آدم از خاک آن آفریده شده و همانجایی است که ابراهیم به امر خدا اسحاق را برای قربانی کردن بدانجا برد و پس از پیامبری موسی(ع)صندوق عهد یا تابوت مقدس بر آن قرار داشته و معبد یا هیکل سلیمان بر آن ساخته شد. اگرچه ذكر خاصى از صخره در عهد عتيق نيامده است، در تلمود و ترگوم بدان اشاره شده و باورهای اسطوره‌گونه بسيار در باب آن آمده است.<ref>حمیدی، ص17 و 18.</ref><br /><br />
#در اعتقاد مسلمانان پیامبر اکرم(ص)در شب معراج از روی صخره مقدس به آسمان عروج کرده است. برخی روایات اسلامی نیز درباره صخره در منابع ذکر شده که به لحاظ سند و اعتبار، شایان بررسی‌اند و بنابر معیارهای حدیث‌شناسی مسلمانان در شمار روایات صحیح جای ندارند. از جمله در برخی روایات، این نقطه از زمین نزدیکترین جا به آسمان معرفی شده است و هنگام قیامت، اسرافیل فرشته مقرب الهی بر صخره می ایستد و در صور می دمد و قیامت را اعلام می‌کند.<ref> برای نمونه نک: ابن جوزی، 143-145؛البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص: ۷۳۲؛ تفسیر القمی، ج۲، ص: ۲۴۶.</ref>
#در اعتقاد مسلمانان پیامبر اکرم(ص)در شب معراج از روی صخره مقدس به آسمان عروج کرده است. برخی روایات اسلامی نیز درباره صخره در منابع ذکر شده که به لحاظ سند و اعتبار، شایان بررسی‌اند و بنابر معیارهای حدیث‌شناسی مسلمانان در شمار روایات صحیح جای ندارند. از جمله در برخی روایات، این نقطه از زمین نزدیکترین جا به آسمان معرفی شده است و هنگام قیامت، اسرافیل فرشته مقرب الهی بر صخره می ایستد و در صور می دمد و قیامت را اعلام می‌کند.<ref> برای نمونه نک: ابن جوزی، 143-145؛البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص: ۷۳۲؛ تفسیر القمی، ج۲، ص: ۲۴۶.</ref>
==تاریخچه==
ساختمان مسجد در 69- 72  قمرى به وسيله عبد الملك بن مروان، خليفه اموى، بر گرد تخته سنگ بنا شد. ساختمانى است به شكل هشت ضلعى منتظم كه طول هر ضلعش حدود 20 متر و قطر داخلى آن 46 متر است و قبه يا گنبد در بالاى آن است. قطر قاعده گنبد آن حدود 20 متر است. گنبد چوبى و بعد سنگى شد و ارتفاعش 30 متر است. در داخل ساختمان، چهار پيلپايه جسيم و 12 ستون بر گرد صخره برپا شده است، كه گنبد بر آنها قرار دارد. صخره داراى ابعاد تقريبى 17 متر و 13 متر است. زير صخره مغاره‏اى است كه مدخل آن موسوم به باب المغاره-(babo'L .Maqara) - در گوشه جنوب شرقى صخره واقع است. كيفيت صداى حاصل از كوبيدن پا بر كف مغاره حاكى از اين است كه زير آن نيز مغاره يا شايد چاهى معروف به بئر الارواح‏(be'ro'L .arvah) - است، كه مى‏پنداشتند ارواح مردگان هفته‌‏اى دو بار در آن‏جا گرد مى‏آيند. بر قطعه‌‏اى از يك ستون مرمرين در جنوب غربى صخره «قدم محمد» قرار دارد، كه گویند جاى پاى حضرت محمد (ص) است در شبى كه به معراج رفت. قبة الصخره از لحاظ تزيينات از غنى‏ترين ساختمانهاى اسلامى است.<br />
هدف اصلی عبد الملك بن مروان از ساخت بنا آن بود كه مردم، به جاى اينكه براى انجام مناسك حج به مكه (كه در آن زمان در تصرف عبد اللّه بن زبير، رقيب امويان بود) بروند، به طواف قبة الصخره بيايند. مأمون، خليفه عباسى آن را ترميم و ديوار هشت ضلعى آن را بنا كرد. در 1099، صليبيون وارد بيت المقدس شدند و قبة الصخره «به كليساى شهسواران پرستشگاه» تبديل شد. صلیبیان داخل و خارج آن را با نقاشيها و تصاوير قديسين مسيحى آراستند، و صليب زرين بزرگى بر بالاى گنبد نصب كردند. در 582 هجرى قمرى (1187)، صلاح الدين ايوبى در بيت المقدس تغييراتى داد. در زمان سلطان سليمان قانونى (پادشاه عثمانى)، بناى قبة الصخره كاملا تجديد شد و در زمان سلاطين عثمانى گنبد مطلا گرديد. در سال 1964 مجددا تجديد بنا گرديد. <ref>حمیدی، ص 182.</ref>
بنابر برخی منابع تاریخی،  هنگام حضور عمر در اورشليم(سال 15ق.) پس از فتح این شهر، فاتحان عرب، بعد از عقد قرارداد صلح، مسجد صخره را كه سپس به نام مسجد عمر شهرت یافت، براى عبادت مسلمانان منظور کردند؛ ولی پژوهشگران معتقدند كه مسجد صخره، مسجد عمر نيست، بلكه مسجد عمر در جوار آن است. روايت ديگرى درباره ساختن مسجد عمر در بيت المقدس وجود دارد و آن اينكه، عمر در آن سفر، در كليساى قمامه يا قيامت بود كه هنگام نماز فرا رسيد، اسقف اعظم از او خواست كه در كليسا نماز بگزارد، اما عمر از انجام فريضه در آنجا خوددارى كرد تا مبادا پس از او مسلمانان با مسيحيان بر سر جاى نماز عمر به نزاع برخيزند، پس سنگى برگرفت و پرتاب كرد و در جاى فرود آمدن سنگ نماز گزارد و بعد از آن در آنجا مسجدى بنا شد كه به نام مسجد عمر يا جامع عمر نامگذارى گرديد.<ref>حمیدی، ص 190.</ref><br />
کاربر ناشناس