کاربر ناشناس
حکمت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahboobi بدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Mahboobi بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
# معناى دیگر حكم، یعنى نسبت دادن چیزى به چیز دیگر چه به نحو ایجابى چه سلبى،<ref>مثلاً رجوع کنید به همانجا</ref> یعنى همان «حكم كردن»، نیز با مفهوم حكمت بیارتباط نیست؛ درست داورى كردن در/ درباره موقعیت هاى دشوار، مقدمه لازم براى تصمیمگیرى و عمل درست و از اقتضائات حكمت است. | # معناى دیگر حكم، یعنى نسبت دادن چیزى به چیز دیگر چه به نحو ایجابى چه سلبى،<ref>مثلاً رجوع کنید به همانجا</ref> یعنى همان «حكم كردن»، نیز با مفهوم حكمت بیارتباط نیست؛ درست داورى كردن در/ درباره موقعیت هاى دشوار، مقدمه لازم براى تصمیمگیرى و عمل درست و از اقتضائات حكمت است. | ||
# معانى دیگرى نیز براى حكمت ذكر شده است كه به فهم اجمالى این مفهوم كمك میكند: شناخت بهترین چیزها با برترین دانش ها،<ref>ابنمنظور، ذیل «حكم»</ref> كه چنین حكمتى را میتوان دینى تلقى كرد و مصداق بارز آن را شناخت خداوند دانست؛ دست یافتن به حقیقت به یارى علم و عقل؛<ref>راغب اصفهانى، ذیل «حكم»</ref> علم همراه با عمل؛ سخن موافق با حق؛ سخن معقول دور از حشو؛<ref>جرجانى، ص 96</ref> دانشى كه آدمى به كمك آن افعالش را از روى تدبیر و اتقان انجام میدهد.<ref>علمالهدى، ج 2، ص 268؛ نیز رجوع کنید به زینالدین رازى، ذیل «حكم»، كه حكیم را «المُتقِنُ لِلامور» تعریف میكند</ref> | # معانى دیگرى نیز براى حكمت ذكر شده است كه به فهم اجمالى این مفهوم كمك میكند: شناخت بهترین چیزها با برترین دانش ها،<ref>ابنمنظور، ذیل «حكم»</ref> كه چنین حكمتى را میتوان دینى تلقى كرد و مصداق بارز آن را شناخت خداوند دانست؛ دست یافتن به حقیقت به یارى علم و عقل؛<ref>راغب اصفهانى، ذیل «حكم»</ref> علم همراه با عمل؛ سخن موافق با حق؛ سخن معقول دور از حشو؛<ref>جرجانى، ص 96</ref> دانشى كه آدمى به كمك آن افعالش را از روى تدبیر و اتقان انجام میدهد.<ref>علمالهدى، ج 2، ص 268؛ نیز رجوع کنید به زینالدین رازى، ذیل «حكم»، كه حكیم را «المُتقِنُ لِلامور» تعریف میكند</ref> | ||
==در زبان و ادبیات فارسى== | ==در زبان و ادبیات فارسى== | ||
خط ۱۶: | خط ۱۵: | ||
==در قرآن== | ==در قرآن== | ||
واژه حكمت بیست بار در قرآن كریم بهكار رفته است | واژه حكمت بیست بار در قرآن كریم بهكار رفته است.<ref>رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقى، ذیل «حكمة»</ref> بررسى این كاربردها و درك سیاق كلام و فهم واژگان و عبارت هایى كه در ردیف این واژه قرار گرفته است، میتواند به ما در كشف معناى موردنظر قرآن از واژه حكمت یارى رساند. براساس آیات قرآن، پیامبران برانگیخته شدهاند تا به مردم كتاب و حكمت بیاموزند.<ref>رجوع کنید به آلعمران: 164؛ جمعه: 2</ref> خدا به همه پیامبران<ref>آلعمران: 81</ref> و لقمان<ref>لقمان: 12</ref> حكمت عطا كرده است. برخى از جملات حكمتآمیز لقمان در قرآن<ref>لقمان : 13ـ19</ref> و روایات<ref>براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، ج 13، ص 408ـ434</ref> آمده است. خدا به داوود علیهالسلام مُلك و حكمت (بقره: 251) و نیز حكمت و فصلالخطاب داده<ref>ص:20</ref> و به آلابراهیم نیز كتاب و حكمت و مُلك عظیم بخشیده است.<ref>نساء: 54</ref> ابراهیم و اسماعیل در یكى از دعاهاى خود از خدا خواستهاند در میان ذرّیه ایشان رسولى را برانگیزد كه بر مردم آیات الهى را بخواند و به آنان كتاب و حكمت بیاموزد.<ref>بقره: 129</ref> خدا به عیسیبن مریم كتاب و حكمت و تورات و انجیل آموخت<ref>آلعمران: 48؛ مائده: 110</ref> و او را به جانب بنیاسرائیل فرستاد.<ref>آلعمران: 49</ref> | ||
بنابر آیات قرآن، خدا به هركس بخواهد، حكمت عطا میكند و به كسى كه حكمت عطا كند، خیر فراوانى داده شده است | بنابر آیات قرآن، خدا به هركس بخواهد، حكمت عطا میكند و به كسى كه حكمت عطا كند، خیر فراوانى داده شده است.<ref>رجوع کنید به بقره: 269</ref> براساس مجموع آیات، حكمت به پیامبران عطا میشود و به مردم تعلیم داده میشود. از میان پیامبران، فقط در مورد عیسیبن مریم گفته شده كه حكمت به او تعلیم شده است.<ref>رجوع کنید به آلعمران: 48؛ مائده: 110</ref> به پیامبر اسلام حكمت وحى شده است و این حكمت، مجموعهاى از توصیههاى اعتقادى و دستورهاى اخلاقى است از قبیل نهى از شرك، زیادهروى در هزینهها، خوردن نارواى مال یتیم، تبعیت از امر نامعلوم، قتلنفس، تكبر و امر به احسان به پدر و مادر و پرداخت حق نزدیكان و درماندگان، میانهروى در معیشت و داد و ستد عادلانه.<ref>اسراء: 22ـ39</ref> | ||
از پیامبر خواسته شده است با حكمت و اندرز نیكو (المَوعِظَة الحَسَنَة) مردم را به راه پروردگار دعوت كند و با آنان به شیوهاى نیكو مجادله نماید | از پیامبر خواسته شده است با حكمت و اندرز نیكو (المَوعِظَة الحَسَنَة) مردم را به راه پروردگار دعوت كند و با آنان به شیوهاى نیكو مجادله نماید.<ref>نحل: 125</ref> طباطبائى<ref>ذیل نحل: 125</ref> بر آن است كه آنچه در این آیه آمده، به ترتیب، همان برهان و خطابه و جدل، در اصطلاح منطقیان، است. به نظر او حكمت، برهانى است كه حق را بدون هیچ تردید و سستى و ابهامى نتیجه میدهد. | ||
به نوشته | به نوشته تفلیسى،<ref>تفلیسى، ص80ـ81</ref> حكمت در قرآن به پنج وجه بهكار رفته است: پنددادن،<ref>بقره: 231؛ نساء: 113</ref> علم و فهم،<ref>لقمان: 12</ref> قرآن،<ref>نحل: 125</ref> تفسیر قرآن،<ref>بقره: 269</ref> پیامبرى و نبوت.<ref>نساء: 54؛ ص:20</ref> | ||
مفسران غالباً ذیل آیه 269 سوره بقره به تفصیل مراد از حكمت را بیان كردهاند. وجوه ذكر شده براى معناى حكمت از این قرار است: علم قرآن، شامل شناخت ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، مقدّم و مؤخر، حلال و حرام و مانند آن؛ دستیابى به حقیقت در گفتار و كردار؛ علم دین؛ نبوت؛ شناخت خدا؛ فهم؛ خشیت و پرواى الهى؛ قرآن و فقه؛ | مفسران غالباً ذیل آیه 269 سوره بقره به تفصیل مراد از حكمت را بیان كردهاند. وجوه ذكر شده براى معناى حكمت از این قرار است: علم قرآن، شامل شناخت ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، مقدّم و مؤخر، حلال و حرام و مانند آن؛ دستیابى به حقیقت در گفتار و كردار؛ علم دین؛ نبوت؛ شناخت خدا؛ فهم؛ خشیت و پرواى الهى؛ قرآن و فقه؛ سنّت؛<ref>براى نمونه رجوع کنید به طوسى؛ طبرسى؛ قرطبى؛ ابنكثیر، ذیل آیه</ref> آنچه خدا به پیامبران و امتهایشان عطا كرده است، از قبیل كتاب و نشانههاى پیامبران، كه آنان را به شناخت خدا و دینش راهنمایى میكند و لطفى است از جانب او كه به هركس بخواهد عطا میكند؛ علم و عمل به آن؛ و علم نافعى كه به عمل بینجامد<ref>رجوع کنید به طوسى؛ زمخشرى؛ طبرسى؛ سیوطى، ذیل آیه</ref> به اعتقاد طباطبائى،<ref>ذیل بقره: 269</ref> گزارههاى حق و مطابق با واقع، از آنرو كه به گونهاى مشتمل بر سعادت انسان است، حكمت خوانده میشود، مانند معارف حقه الهیه درباره مبدأ و معاد. همچنین معارفى كه حقایق عالم طبیعى را توضیح میدهد، از آنرو كه با سعادت انسان مرتبط است، حكمت است، زیرا حقایق فطرى، اساس تشریعات دینى است. | ||
در تمام این معانى، یك معیار كلى وجود دارد و آن بازداشتن از نادرستى و ناراستى است و چون قرآن، سنّت، عقل، علم، شریعت، خشیت و ورع، همه، از مصادیق بازدارنده از خطا و ناراستیاند، حكمت خوانده شدهاند، لذا حكمت منحصر به هیچیك از آنها نیست. همچنین حكمت در روایات نوعى ثبات و استوارى رأى خوانده شده<ref>براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، ج 1، ص 216</ref> كه صفتى نفسانى است و دیگر موارد، یا وسایل و مقدمات ایجاد و تقویت آن است یا از جمله مصادیق و ثمرههاى آن. | |||
در آیه پنجم سوره قمر، تعبیر «حكمة بالغة» بهكار رفته كه در فرهنگ اسلامى پركاربرد است. در این آیه و آیات پیش از آن، سخن از نزدیك شدن قیامت و شكافتن ماه است و اینكه كافران چون آیت و نشانهاى ببینند، روى بگردانند و تكذیب كنند و هوسهاى خویش را دنبال كنند، در حالى كه اَخبار مردمان گذشته به عنوان حكمت بالغهاى كه هشدارهایشان به كافران سود نبخشد، به آنان رسیده است. | در آیه پنجم سوره قمر، تعبیر «حكمة بالغة» بهكار رفته كه در فرهنگ اسلامى پركاربرد است. در این آیه و آیات پیش از آن، سخن از نزدیك شدن قیامت و شكافتن ماه است و اینكه كافران چون آیت و نشانهاى ببینند، روى بگردانند و تكذیب كنند و هوسهاى خویش را دنبال كنند، در حالى كه اَخبار مردمان گذشته به عنوان حكمت بالغهاى كه هشدارهایشان به كافران سود نبخشد، به آنان رسیده است. | ||
حكمت بالغه یعنى نهایت و غایت حكمت | حكمت بالغه یعنى نهایت و غایت حكمت.<ref>بیضاوى، ذیل قمر: 5</ref> به نظر برخى مفسران، مراد از آن حكمتى است تمام و كمال، كه به خودىِ خود و از حیث آثار، نقصانى ندارد و آن خود قرآن است.<ref>رجوع کنید به ابوالفتوح رازى؛ طباطبائى، ذیل قمر: 5</ref> | ||
==در احادیث== | ==در احادیث== |