کاربر ناشناس
ملاقات با امام زمان: تفاوت میان نسخهها
جز
←شرح برخی دیدارها
imported>Salvand جز (←شرح برخی دیدارها) |
imported>Salvand جز (←شرح برخی دیدارها) |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
ابوالادیان میگوید: من در خدمت [[امام عسکری]] بودم و نامههایش را به شهرها میرساندم. در بیماری منجر به فوتش - که درود [[خدا]] بر او باد - بر او وارد شدم. ایشان نامههایی را که نوشته بود، به من داد و فرمود: «آنها را به [[مدائن]] ببر و تو پانزده روز غایب میشوی و روز پانزدهم که به [[سامرا]] وارد میشوی، صدای عزاداری از خانهام میشنوی و مرا در غسالخانه خواهی یافت». گفتم: سرور من چون اینگونه شود، چه کسی [امام] است؟ فرمود:«هر کس پاسخ نامههایم را از تو خواست، او [[قائم]] پس از من است». گفتم: از او بیشتر برایم بگو. فرمود: «هرکس بر من نماز بخواند، او قائم پس از من است». گفتم: برایم بیفزا. فرمود: «هر کس از آنچه در درون همیان خبر داد، او قائم پس از من است»... روز پانزدهم به سامرا وارد شدم. از خانهاش صدای عزاداری شنیدم و او را در غسالخانه و [[جعفر بن علی الهادی|جعفر بن علی]] برادر امام عسکری را بر در خانه و [[شیعیان]] را بر گرد او دیدم که به او تسلیت [فوت برادر] و تبریک [امامت] میگفتند. با خود گفتم: اگر این [[امام]] باشد، [[امامت]] از میان رفت؛ زیرا او را میشناختم که نبیذ (شراب) مینوشد و [[قمار|قماربازی]] میکند و تنبور مینوازد. من هم جلو رفتم و تسلیت و تبریک گفتم؛ اما چیزی از من نخواست. | ابوالادیان میگوید: من در خدمت [[امام عسکری]] بودم و نامههایش را به شهرها میرساندم. در بیماری منجر به فوتش - که درود [[خدا]] بر او باد - بر او وارد شدم. ایشان نامههایی را که نوشته بود، به من داد و فرمود: «آنها را به [[مدائن]] ببر و تو پانزده روز غایب میشوی و روز پانزدهم که به [[سامرا]] وارد میشوی، صدای عزاداری از خانهام میشنوی و مرا در غسالخانه خواهی یافت». گفتم: سرور من چون اینگونه شود، چه کسی [امام] است؟ فرمود:«هر کس پاسخ نامههایم را از تو خواست، او [[قائم]] پس از من است». گفتم: از او بیشتر برایم بگو. فرمود: «هرکس بر من نماز بخواند، او قائم پس از من است». گفتم: برایم بیفزا. فرمود: «هر کس از آنچه در درون همیان خبر داد، او قائم پس از من است»... روز پانزدهم به سامرا وارد شدم. از خانهاش صدای عزاداری شنیدم و او را در غسالخانه و [[جعفر بن علی الهادی|جعفر بن علی]] برادر امام عسکری را بر در خانه و [[شیعیان]] را بر گرد او دیدم که به او تسلیت [فوت برادر] و تبریک [امامت] میگفتند. با خود گفتم: اگر این [[امام]] باشد، [[امامت]] از میان رفت؛ زیرا او را میشناختم که نبیذ (شراب) مینوشد و [[قمار|قماربازی]] میکند و تنبور مینوازد. من هم جلو رفتم و تسلیت و تبریک گفتم؛ اما چیزی از من نخواست. | ||
آنگاه کسی آمد و گفت: سرور من برادرت [[کفن]] شد. برخیز و بر او [[نماز میت|نماز]] بخوان. جعفر بن علی و شیعیان گرد او به درون آمدند و پیشاپیش آنان سَمّان و حسن بن علی معروف به سلمه، قتیل معتصم بودند. هنگامی که به درون خانه رفتیم، پیکر حسن بن علی - که درود خدا بر او باد - را دیدم که کفن شده بود. جعفر بن علی جلو رفت تا بر پیکر برادرش نماز بخواند؛ اما هنگامی که خواست تکبیر بگوید، کودکی گندمگون با موهایی موجدار و دندانهایی گشاده بیرون آمد و ردای جعفر بن علی را گرفت و فرمود: «ای عمو بایست که من در نماز بر پدرم از تو سزاورترم». جعفر در حالی که رنگش دگرگون و زرد شده بود عقب رفت و کودک جلو آمد و بر ایشان نماز خواند و سپس [امام عسکری(ع)] در کنار پدرش به خاک سپرده شد. | آنگاه کسی آمد و گفت: سرور من برادرت [[کفن]] شد. برخیز و بر او [[نماز میت|نماز]] بخوان. جعفر بن علی و شیعیان گرد او به درون آمدند و پیشاپیش آنان سَمّان و حسن بن علی معروف به سلمه، قتیل معتصم بودند. هنگامی که به درون خانه رفتیم، پیکر حسن بن علی - که درود خدا بر او باد - را دیدم که کفن شده بود. جعفر بن علی جلو رفت تا بر پیکر برادرش نماز بخواند؛ اما هنگامی که خواست [[تکبیر]] بگوید، کودکی گندمگون با موهایی موجدار و دندانهایی گشاده بیرون آمد و ردای جعفر بن علی را گرفت و فرمود: «ای عمو بایست که من در نماز بر پدرم از تو سزاورترم». جعفر در حالی که رنگش دگرگون و زرد شده بود عقب رفت و کودک جلو آمد و بر ایشان [[نماز میت|نماز]] خواند و سپس [امام عسکری(ع)] در کنار پدرش به خاک سپرده شد. | ||
{{سخ}}آنگاه فرمود: «ای بصری! جواب نامههایی را که همراه داری بیاور» و من آنها را به او دادم و با خود گفتم: این، دو نشانه و فقط این همیان مانده است. سپس به سوی جعفر بن علی [کذاب] رفتم، در حالی که از خشم نفس نفس میزد. حاجز وشّاء به او گفت: سرور من این کودک کجاست تا بر او حجت اقامه کنیم؟ او گفت: به خدا سوگند تا کنون او را ندیده بودم و نمیشناسم! | {{سخ}}آنگاه فرمود: «ای بصری! جواب نامههایی را که همراه داری بیاور» و من آنها را به او دادم و با خود گفتم: این، دو نشانه و فقط این همیان مانده است. سپس به سوی جعفر بن علی [کذاب] رفتم، در حالی که از خشم نفس نفس میزد. حاجز وشّاء به او گفت: سرور من این کودک کجاست تا بر او حجت اقامه کنیم؟ او گفت: به خدا سوگند تا کنون او را ندیده بودم و نمیشناسم! | ||
ما نشسته بودیم که چند تن از قم آمدند و جویای امام عسکری(ع) شدند و چون فهمیدند درگذشته است گفتند: به چه کسی تسلیت بگوییم؟ مردم به جعفر بن علی اشاره کردند. آنها بر او سلام دادند و وفات امام عسکری(ع) را تسلیت و جانشینیاش را تهنیت دادند و گفتند: نامهها و مالی همراه ماست. میگویی نامهها از کیس و مال چه اندازه است؟ | ما نشسته بودیم که چند تن از [[قم]] آمدند و جویای امام عسکری(ع) شدند و چون فهمیدند درگذشته است گفتند: به چه کسی تسلیت بگوییم؟ مردم به جعفر بن علی اشاره کردند. آنها بر او [[سلام]] دادند و وفات امام عسکری(ع) را تسلیت و جانشینیاش را تهنیت دادند و گفتند: نامهها و مالی همراه ماست. میگویی نامهها از کیس و مال چه اندازه است؟ | ||
{{سخ}}جعفر برخاست و در حالی که لباسهایش را میتکاند گفت: از من | {{سخ}}جعفر برخاست و در حالی که لباسهایش را میتکاند گفت: از من میخواهید که علم غیب بدانم؟ خادم بیرون آمد و گفت: با شما نامههای فلانی و فلانی و کیسهای در بر دارنده هزار و ده دینار است که برخی از آن دینارها طلاکاری شدهاند. آنها نامهها و آن مال را به او دادند و گفتند: آن که تو را برای گرفتن مال فرستاده است، امام است... .<ref>محمدی ریشهری، دانشنامه امام مهدی (ع)، ج۵، ص۳۲. صدوق، کمال الدین، ص۴۷۵، ح۲۵. طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۶۰۷، ح۵۵۴؛ راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۱۰۱، ح۲۳. مجلسی، بحارالانوار، ج۵۲، ص۶۷، ح۵۳.</ref> | ||
==در غیبت کبری== | ==در غیبت کبری== |