پرش به محتوا

محمد بن جعفر الصادق: تفاوت میان نسخه‌ها

imported>Kmhoseini
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Kmhoseini
خط ۱۵: خط ۱۵:
بنابر برخی گزارش ها او از ابتدا با خروج بر مامون، موافق نبود اما گروهی از یاران و خانواده اش را به این کار تشویق کردند<ref>ابن الطقطقی، الفخری، ص 217</ref> اما پس از مدتی از کار خویش اظهار ندامت کرد و خود را از خلافت خلع کرد. این دوران همزمان است با آشوبی که در آغاز خلافت مامون روی داد و همزمان شورش های متعددی در سرزمین های اسلامی اتفاق افتاد. از جمله قیام ابن طباطبا که موفقیت زیادی در عراق دست آورد در همین دوران بود و همزمان [[حسین بن حسن افطس]] یک علوی دیگر، در مکه قدرت را به دست گرفت. بنابر برخی گزارش ها حسین بن افطس که با نارضایتی مردم مواجه شده بود و از سویی شکست قیام های دیگر را می دید، نزد محمد دیباج آمد و به او پیشنهاد خلافت کرد تا از محبوبیت او استفاده کند. محمد در آغاز نپذیرفت تااینکه به اصرار فرزندش و حسین افطس به این کار راضی شد.<ref> طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج8، ص 537-539؛ ابن خلدون، تاریخ، ج 3، ص 306</ref>
بنابر برخی گزارش ها او از ابتدا با خروج بر مامون، موافق نبود اما گروهی از یاران و خانواده اش را به این کار تشویق کردند<ref>ابن الطقطقی، الفخری، ص 217</ref> اما پس از مدتی از کار خویش اظهار ندامت کرد و خود را از خلافت خلع کرد. این دوران همزمان است با آشوبی که در آغاز خلافت مامون روی داد و همزمان شورش های متعددی در سرزمین های اسلامی اتفاق افتاد. از جمله قیام ابن طباطبا که موفقیت زیادی در عراق دست آورد در همین دوران بود و همزمان [[حسین بن حسن افطس]] یک علوی دیگر، در مکه قدرت را به دست گرفت. بنابر برخی گزارش ها حسین بن افطس که با نارضایتی مردم مواجه شده بود و از سویی شکست قیام های دیگر را می دید، نزد محمد دیباج آمد و به او پیشنهاد خلافت کرد تا از محبوبیت او استفاده کند. محمد در آغاز نپذیرفت تااینکه به اصرار فرزندش و حسین افطس به این کار راضی شد.<ref> طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج8، ص 537-539؛ ابن خلدون، تاریخ، ج 3، ص 306</ref>


[[عیسی جلودی]] محمد را اسیر کرد و پیش مأمون فرستاد. او بعد از دستگیری در مکه در میان مردم سخن گفت و از اظهار پشیمانی کرد و گفت به من خبر دادند که مامون مرده و من به این دلیل خلافت را پذیرفتم.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 8، ص 540؛ ابن خلدون، ج3،  ص306</ref> مأمون او را گرامی داشت و نزدیک خود نشانید و وی را صله داد و او نزد مأمون در [[خراسان]] ماند.
==حضور محمد نزد مامون==
[[عیسی جلودی]] محمد را اسیر کرد و پیش مأمون فرستاد. او بعد از دستگیری در مکه در میان مردم سخن گفت و از اظهار پشیمانی کرد و گفت به من خبر دادند که مامون مرده و من به این دلیل خلافت را پذیرفتم.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 8، ص 540؛ ابن خلدون، ج3،  ص306</ref> مأمون او را گرامی داشت و نزدیک خود نشانید و وی را صله داد و او نزد مأمون در [[خراسان]] ماند. بر اساس برخی گزارش ها هنگامی که امام رضا(ع) به شهادت رسید، محمد بن جعفر در خراسان بود و مامون یک روز پس از شهادت آن حضرت محمد بن جعفر و دیگر سادات را از این واقعه باخبر کرد.<ref>مفید، الارشاد، ج2، ص 271</ref>
 
== درگذشت ==
== درگذشت ==
محمد در  سال 203 در [[خراسان]] و در شهر گرگان درگذشت<ref>ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج6، ص 356</ref> و [[مأمون]] در [[تشییع جنازه]] وی شرکت کرد و بر وی [[نماز میت|نماز]] گذارد.<ref>المفید، ۱۳۸۰ه.ش. صص ۵۵۵-۵۵۶.</ref>
محمد در  سال 203 در [[خراسان]] و در شهر گرگان درگذشت<ref>ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج6، ص 356</ref> و [[مأمون]] در [[تشییع جنازه]] وی شرکت کرد و بر وی [[نماز میت|نماز]] گذارد.<ref>المفید، ۱۳۸۰ه.ش. صص ۵۵۵-۵۵۶.</ref>
کاربر ناشناس