پرش به محتوا

میرزا محمد اخباری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(ویرایش جعبه اطلاعات)
imported>Fayaz
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۲: خط ۳۲:
| وبگاه رسمی        =
| وبگاه رسمی        =
}}
}}
'''ابواحمد جمال‌الدین بن عبدالنبی بن عبدالصانع نیشابوری اِستَرابادی''' ([[سال ۱۱۷۸ هجری قمری|۱۱۷۸]]-[[سال ۱۲۳۲‌ هجری قمری|۱۲۳۲‌]]ق)، معروف به '''میرزا محمد اَخباری'''، [[فقیه]]، [[حدیث|محدث]] و از علمای مشهور [[اخباریان|مکتب اخباری]] در [[فقه]] [[شیعه]] بوده است.
'''ابواحمد جمال‌الدین بن عبدالنبی بن عبدالصانع نیشابوری اِستَرابادی''' ([[سال ۱۱۷۸ هجری قمری|۱۱۷۸]]-[[سال ۱۲۳۲‌ هجری قمری|۱۲۳۲‌]]ق)، معروف به '''میرزا محمد اَخباری'''، [[فقیه]]، [[حدیث|محدث]] و از علمای مشهور [[اخباریان|مکتب اخباری]] در فقه [[شیعه]] بود. او با [[اصول فقه|اصولیان]] مخالف بود و کتاب‌های متعددی در رد روش آنان نوشت.<br>
او با [[اصول فقه|اصولیان]] مخالف بود و کتاب‌های متعددی در رد روش آنان نوشت. در اکبرآباد هند زاده شد و در حدود بیست سالگی به عتبات سفر کرد و در آنجا مشغول به تحصیل شد. مخالفت‌‏ها و جدل‌هایش با اصولیان باعث شد تا [[عراق]] را به قصد [[تهران]] ترک کند. در تهران مورد احترام و بزرگداشت [[فتحعلی‏ شاه قاجار]] قرار گرفت. نقل است در مدت اقامتش در تهران، کراماتی  از خود بروز داده است و از این رو او را سید محمد صاحب کرامات می‌‏خوانده‏‌اند.
او در اکبرآباد [[هند]] زاده شد و در حدود ۲۰ سالگی به [[عتبات عالیات|عتبات]] سفر کرد و در آنجا مشغول به تحصیل شد. مخالفت‌‏ها و جدل‌هایش با اصولیان باعث شد تا [[عراق]] را به قصد [[تهران]] ترک کند. در تهران مورد احترام [[فتحعلی‏ شاه قاجار]] قرار گرفت. مخالفت‌‏های علمای اصولی با او، به ویژه کتابی که [[جعفر کاشف الغطاء|کاشف الغطاء]] در رد اخباریه نوشت و برای شاه فرستاد، باعث شد تا شاه حمایتش را از سید محمد بردارد، لذا او تهران را به قصد [[کاظمین]] ترک کرد و در آنجا کشته شد.
==زندگی و خانواده==
درباره نسب جمال‌الدین اختلاف بسیار است‌، یکی از نوادگان وی به نام [[ابراهیم بن میرزا احمد]]، در مقدمه کتاب [[ایقاظ النبیة]]<ref>ایقاظ النبیة، ص ۳۱۳</ref>، میرزا محمد را از سادات رضوی دانسته‌، و نسبش را به حسین پسر [[موسی مبرقع]] از فرزندان [[امام جواد (ع)]] رسانده است‌<ref>قس‌: ابن عنبه‌، ۲۰۱، که از حسین در میان فرزندان موسی یاد نکرده است‌</ref>. در جایی نیز به نقل از کتاب [[ضیاء المتقین]] میرزا محمد، نسب او به [[شمس الدین محمد جوینی]] وزیر و صاحب دیوان رسانده شده است‌<ref>آقابزرگ‌، ج۱۴، ص۲۲۲.</ref>. شاید به جهت همین اختلاف است که برخی‌، سلسله نسب او را فقط تا عبدالصانع بر می‌شمارند<ref>خوانساری، ج۷، ص۱۲۷.</ref>جدش عبدالصانع از مردم [[استرآباد]] و پدرش عبدالنبی مقیم [[نیشابور]] بود که بعدها به [[هند]] مهاجرت کرد<ref>امین‌، ج۹، ص۱۷۳.</ref><br>
جمال‌الدین در [[اکبرآباد هند|اکبرآباد]]<ref>معصوم‌علیشاه‌، ج۱، ص۱۸۳؛ شیروانی‌، ص۵۸۱.</ref> یا فرّخ آباد<ref>ابراهیم‌، ص۳۱۴</ref> در سرزمین [[هند]]، از مادری استرابادی<ref>آقابزرگ‌، ج۱۴، ص۲۲۱.</ref> متولد شد. تنکابنی‌<ref>تنکابنی، ص ۱۷۷.</ref> او را از مردم [[بحرین]] دانسته است‌.<br>
میرزا محمد یک دختر و سه پسر به نام‌های محمد، احمد و علی داشت و دختر وی همسر [[ملا هادی سبزواری]] بود.<ref>معلم‌، همانجا</ref><br>
جمال‌الدین در ۱۲۳۲ق/۱۱۹۶ش در [[کاظمین]] کشته شد. گروهی از مردم کاظمین به خانه او هجوم بردند و او را به همراه فرزندش احمد و یکی از شاگردانش به قتل رساندند.<ref>ابراهیم‌، صص۳۲۲-۳۲۳؛ نک: معلم‌، ج۳، ص۹۴۴.</ref> پیکر او را با بستن ریسمان به پای وی، در کوچه و بازار گردانیدند.<ref>شیروانی‌، همانجا</ref>. دربارهٔ قتل او در گزارش‌های تاریخی به دو دلیل اشاره شده است: یکی فتوای مجتهدین به قتل او و دیگری ترس داوود پاشا از تکرار سرنوشت سیسیانوف روس، داوود پاشا به بهانهٔ تکفیر میرزا محمد، مردم را اغوا کرده و او را کشتند.<ref>[http://ical.parliran.ir/ical/fa/Content/4_artmajles1/برآمدن%20میرزا%20محمد%20اخباری%20و%20منازعه%20مجتهدین%20با%20وی%20رسول%20جعفریان84 رسول جعفریان، برآمدن میزرا محمد اخباری و منازعهٔ مجتهدین با وی،] </ref>


مخالفت‌‏های علمای اصولی با او، به ویژه کتابی که [[جعفر کاشف الغطاء|کاشف الغطاء]] در رد اخباریه نوشت و برای شاه فرستاد، باعث شد تا شاه حمایتش را از سید محمد بردارد، لذا او تهران را به قصد [[کاظمین]] ترک کرد. او در کاظمین کشته شد.
==تحصیلات==
==زندگینامه==
محمد تحصیلات مقدماتی خود را در [[هند]] به انجام رسانید و در حدود ۲۰ سالگی برای گزاردن [[حج]]، با خانواده راهی [[حجاز]] شد و در میانه راه‌، پدرش را از دست داد.<ref>ابراهیم‌، صص۳۱۴- ۳۱۵.</ref>. پس از اتمام مناسک‌، راه [[عراق]] را در پیش گرفت و چندی در [[نجف]] و سپس در [[کربلا]] ماند و سرانجام در [[کاظمین]] سکنی گزید. در این شهرها، محضر چند تن از علما، مانند [[محمدعلی بهبهانی]]، [[میرزا مهدی شهرستانی]] و [[موسی بحرینی]] را درک کرد. او در کنار علوم متداول دینی‌، در [[علوم غریبه]] از قبیل طلسمات و نیرنجات و جفر و اعداد مطالعاتی کرد و در بحث و جدل نیز مهارت یافت‌<ref>شیروانی‌، همانجا</ref>.
درباره نسب او اختلاف بسیار است‌، یکی از نوادگان وی به نام [[ابراهیم بن میرزا احمد]]، در مقدمه کتاب [[ایقاظ النبیة]]<ref>ایقاظ النبیة، ص ۳۱۳</ref>، میرزا محمد را از سادات رضوی دانسته‌، و نسبش را به حسین پسر [[موسی مبرقع]] از فرزندان [[امام جواد (ع)]] رسانده است‌<ref>قس‌: ابن عنبه‌، ۲۰۱، که از حسین در میان فرزندان موسی یاد نکرده است‌</ref>. در جایی نیز به نقل از کتاب [[ضیاء المتقین]] میرزا محمد، نسب او به [[شمس الدین محمد جوینی]] وزیر و صاحب دیوان رسانده شده است‌<ref>آقابزرگ‌، ج۱۴، ص۲۲۲.</ref>. شاید به جهت همین اختلاف است که برخی‌، سلسله نسب او را فقط تا عبدالصانع بر می‌شمارند<ref>خوانساری، ج۷، ص۱۲۷.</ref>.
===محل تولد===
میرزا محمد در [[اکبرآباد هند|اکبرآباد]]<ref>معصوم‌علیشاه‌، ج۱، ص۱۸۳؛ شیروانی‌، ص۵۸۱.</ref> یا فرّخ آباد<ref>ابراهیم‌، ص۳۱۴</ref> در سرزمین [[هند]]، از مادری استرابادی<ref>آقابزرگ‌، ج۱۴، ص۲۲۱.</ref> متولد شد. تنکابنی‌<ref>تنکابنی، ص ۱۷۷.</ref> او را از مردم [[بحرین]] دانسته است‌.
 
===خانواده===
جدش عبدالصانع از مردم [[استرآباد]] و پدرش عبدالنبی مقیم [[نیشابور]] بود که بعدها به [[هند]] مهاجرت کرد<ref>امین‌، ج۹، ص۱۷۳.</ref>.
میرزا محمد یک دختر و ۳ پسر به نام‌های محمد، احمد و علی داشت و دختر وی همسر [[ملا هادی سبزواری]] بود<ref>معلم‌، همانجا</ref>. با وجود تقابل اندیشه میان او و مجتهدان مشهور، همگان کمابیش به فضل و جامعیت او در علوم معقول و منقول اذعان داشتند<ref>خوانساری، ج۷، ص۱۲۷؛ شیروانی‌، همانجا</ref>.
 
==تحصیلات و اساتید==
میرزا محمد تحصیلات مقدماتی خود را در [[هند]] به انجام رسانید و در حدود ۲۰ سالگی برای گزاردن [[حج]]، با خانواده راهی [[حجاز]] شد و در میانه راه‌، پدرش را از دست داد.<ref>ابراهیم‌، صص۳۱۴- ۳۱۵.</ref>. پس از اتمام مناسک‌، راه [[عراق]] را در پیش گرفت و چندی در [[نجف]] و سپس در [[کربلا]] ماند و سرانجام در [[کاظمین]] سکنی گزید. در این شهرها، محضر چند تن از علما، مانند [[محمدعلی بهبهانی]]، [[میرزا مهدی شهرستانی]] و [[موسی بحرینی]] را درک کرد و دیری نپایید که در علوم معقول و منقول صاحب بصیرت شد. او در کنار علوم متداول دینی‌، در [[علوم غریبه]] از قبیل طلسمات و نیرنجات و جفر و اعداد مطالعاتی کرد و در بحث و جدل نیز مهارت یافت‌<ref>شیروانی‌، همانجا</ref>.
 
==قتل میرزا محمد==
میرزا محمد در ۱۲۳۲ق در [[کاظمین]] کشته شد. گروهی از مردم کاظمین به خانه او هجوم بردند و او را به همراه فرزندش احمد و یکی از شاگردانش به قتل رساندند.<ref>ابراهیم‌، صص۳۲۲-۳۲۳؛ نک: معلم‌، ج۳، ص۹۴۴.</ref> پیکر میرزا محمد را با بستن ریسمان به پای وی، در کوچه و بازار گردانیدند.<ref>شیروانی‌، همانجا</ref>.
دربارهٔ قتل او در گزارش‌های تاریخی به دو دلیل اشاره شده است: یکی فتوای مجتهدین به قتل او و دیگری ترس داوود پاشا از تکرار سرنوشت سیسیانوف روس، داوود پاشا به بهانهٔ تکفیر میرزا محمد، مردم را اغوا کرده و او را کشتند.<ref>[http://ical.parliran.ir/ical/fa/Content/4_artmajles1/برآمدن%20میرزا%20محمد%20اخباری%20و%20منازعه%20مجتهدین%20با%20وی%20رسول%20جعفریان84 رسول جعفریان، برآمدن میزرا محمد اخباری و منازعهٔ مجتهدین با وی،] </ref>


==کرامات==
==کرامات==
در خلال سکونت میرزا محمد در [[تهران]]، کراماتی از او در میان عامه شهرت یافت‌، و او به «صاحب الکرامات‌» ملقب شد.<ref>ابراهیم‌، همانجا</ref> یکی از کراماتی که به او منتسب شد، داستان پیشگویی در خصوص قتل سیسیانوف فرمانده سپاه روسیه در منطقه قفقاز بود: میرزا محمد به [[فتحعلی شاه قاجار]] پیشنهاد کرد که حاضر است برای نابودی این فرمانده روسی چله بنشیند تا پس از گذشت ۴۰ روز، سرِ سیسیانوف را برای شاه بیاورند و در عوض‌، حکومت [[قاجار]] متعهد گردد که حقیقت ماجرا را آشکار، و از [[اخباری گری]] حمایت کند. به دنبال این گفت‌وگو، میرزا محمد به [[حرم عبدالعظیم حسنی]] در [[ری]] رفت و در حجره‌ای، در به روی خود بست و با اعمالی خاص‌، چله نشست‌.<ref>درباره اعمال غریب او در این چله‌، نک: نفیسی‌، ج۱، صص۲۵۱-۲۵۲؛ سپهر، ج۱، صص۸۲ -۸۳.</ref> پس از گذشت ۴۰ روز، سرِ سردار روس توسط سواری به درگاه فتحعلی شاه آورده شد.
با وجود تقابل اندیشه میان او و مجتهدان مشهور، همگان کمابیش به فضل و جامعیت او در علوم معقول و منقول اذعان داشتند<ref>خوانساری، ج۷، ص۱۲۷؛ شیروانی‌، همانجا</ref>. در خلال سکونت میرزا محمد در [[تهران]]، کراماتی از او در میان عامه شهرت یافت‌، و او به «صاحب الکرامات‌» ملقب شد.<ref>ابراهیم‌، همانجا</ref> یکی از کراماتی که به او منتسب شد، داستان پیشگویی در خصوص قتل سیسیانوف فرمانده سپاه روسیه در منطقه قفقاز بود: میرزا محمد به [[فتحعلی شاه قاجار]] پیشنهاد کرد که حاضر است برای نابودی این فرمانده روسی چله بنشیند تا پس از گذشت ۴۰ روز، سرِ سیسیانوف را برای شاه بیاورند و در عوض‌، حکومت [[قاجار]] متعهد گردد که حقیقت ماجرا را آشکار، و از [[اخباری گری]] حمایت کند. به دنبال این گفت‌وگو، میرزا محمد به [[حرم عبدالعظیم حسنی]] در [[ری]] رفت و در حجره‌ای، در به روی خود بست و با اعمالی خاص‌، چله نشست‌.<ref>درباره اعمال غریب او در این چله‌، نک: نفیسی‌، ج۱، صص۲۵۱-۲۵۲؛ سپهر، ج۱، صص۸۲ -۸۳.</ref> پس از گذشت ۴۰ روز، سرِ سردار روس توسط سواری به درگاه فتحعلی شاه آورده شد.


بر زبان‌ها چنان بود که میرزا محمد چند سالی پیش از کشته شدنش در رساله‌ای، تاریخ کشته شدن خود را اینگونه پیش بینی کرده بود: «صدوق غلب‌، صار تاریخنا» <ref>معلم‌، همانجا</ref> که عبارت «صدوق غلب‌» به حساب ابجد ۱۲۳۲ق (<small>سال وفات‏ش</small>) را نشان می‌دهد. حتی برخی مدعی ‏اند که او شب قبل از حادثه‌، به صراحت گفته بود که چند ساعتی بیش‌، از زندگانی وی باقی نمانده است‌.<ref>سپهر، همانجا</ref>.
بر زبان‌ها چنان بود که میرزا محمد چند سالی پیش از کشته شدنش در رساله‌ای، تاریخ کشته شدن خود را اینگونه پیش بینی کرده بود: «صدوق غلب‌، صار تاریخنا» <ref>معلم‌، همانجا</ref> که عبارت «صدوق غلب‌» به حساب ابجد ۱۲۳۲ق (<small>سال وفات‏ش</small>) را نشان می‌دهد. حتی برخی مدعی ‏اند که او شب قبل از حادثه‌، به صراحت گفته بود که چند ساعتی بیش‌، از زندگانی وی باقی نمانده است‌.<ref>سپهر، همانجا</ref>.
کاربر ناشناس