پرش به محتوا

برمکیان: تفاوت میان نسخه‌ها

۳٬۰۲۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۸ ژانویهٔ ۲۰۲۰
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Fayaz
imported>Fayaz
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۹: خط ۱۹:
==فرزندان برمک==
==فرزندان برمک==
برمک با یکی از شاهزادگان چَغانیان (منطقه‌ای در قسمت علیای رود جیحون) ازدواج کرد که حاصل آن سه فرزند به نام‌های خالد، حسن، عمر و دختری مشهور به ام خالد بود.<ref>ابن فقیه، ص ۶۱۸-۶۱۹؛ یاقوت حموی، ج ۵، ص ۳۰۸</ref> سلیمان دیگر فرزند برمک حاصل [[ازدواج]] وی با دختری [[بخارا|بخارایی]] بوده است.<ref>یاقوت حموی، ج۵، ص۳۰۸.</ref>
برمک با یکی از شاهزادگان چَغانیان (منطقه‌ای در قسمت علیای رود جیحون) ازدواج کرد که حاصل آن سه فرزند به نام‌های خالد، حسن، عمر و دختری مشهور به ام خالد بود.<ref>ابن فقیه، ص ۶۱۸-۶۱۹؛ یاقوت حموی، ج ۵، ص ۳۰۸</ref> سلیمان دیگر فرزند برمک حاصل [[ازدواج]] وی با دختری [[بخارا|بخارایی]] بوده است.<ref>یاقوت حموی، ج۵، ص۳۰۸.</ref>
==برمکیان صاحب منصب==
===خالد===
===خالد===
خالد پسر برمک مشهور به ابوالبرامکه در [[سال ۹۰ قمری]] در [[بلخ]] به دنیا آمد.<ref>ابن عساکر، ج ۱۶، ص ۸؛ ابن خلکان، ج ۱، ص ۳۳۲</ref> وی مورد احترام [[امویان]] به ویژه فرزندان [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] (هشام و مسلمه) بود. با ورود وی به جرگه طرفداران [[بنی عباس|عباسیان]] و نشان دادن لیاقت در موارد متعددی مانند جمع‌آوری پول برای عباسیان در دوره دعوت پنهانی برای قیام عباسیان،<ref>ابن اثیر، ج ۵، ص ۳۶۳.</ref> شرکت در سرکوب مخالفان در [[طوس]] به فرمان [[ابومسلم]] در سال ۱۳۰ق،<ref>طبری، ج ۷، ص ۳۸۹؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج ۳، ص ۲۹۳.</ref> مجاب کردن والی [[طبرستان]] به طرفداری از قیام عباسیان در سال ۱۳۱ق، <ref>مولف نامعلوم، اخبار الدوله العباسیه، ص ۳۳۳</ref> تصدی سمت خزانه‌داری، گردآوری و ثبت غنائم در پیکارهای قحطبة بن شبیب در [[قم]]، [[اصفهان]] و [[خراسان]] در همان سال<ref>یعقوبی، ج ۲، ص ۳۴۳؛ مولف نامعلوم، اخبار الدوله العباسیه، ص ۳۴۹</ref>، سفاح اولین خلیفه عباسی (حکومت:۱۳۲-۱۳۶ق.)، اداره امور غنائم را به خالد واگذاشت.<ref>جهشیاری، ص ۵۹؛ ابن اثیر، ج ۵، ص ۴۴۵.</ref>
خالد پسر برمک مشهور به ابوالبرامکه در [[سال ۹۰ قمری]] در [[بلخ]] به دنیا آمد.<ref>ابن عساکر، ج ۱۶، ص ۸؛ ابن خلکان، ج ۱، ص ۳۳۲</ref> وی مورد احترام [[امویان]] به ویژه فرزندان [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] (هشام و مسلمه) بود. با ورود وی به جرگه طرفداران [[بنی عباس|عباسیان]] و نشان دادن لیاقت در موارد متعددی مانند جمع‌آوری پول برای عباسیان در دوره دعوت پنهانی برای قیام عباسیان،<ref>ابن اثیر، ج ۵، ص ۳۶۳.</ref> شرکت در سرکوب مخالفان در [[طوس]] به فرمان [[ابومسلم]] در سال ۱۳۰ق،<ref>طبری، ج ۷، ص ۳۸۹؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج ۳، ص ۲۹۳.</ref> مجاب کردن والی [[طبرستان]] به طرفداری از قیام عباسیان در سال ۱۳۱ق، <ref>مولف نامعلوم، اخبار الدوله العباسیه، ص ۳۳۳</ref> تصدی سمت خزانه‌داری، گردآوری و ثبت غنائم در پیکارهای قحطبة بن شبیب در [[قم]]، [[اصفهان]] و [[خراسان]] در همان سال<ref>یعقوبی، ج ۲، ص ۳۴۳؛ مولف نامعلوم، اخبار الدوله العباسیه، ص ۳۴۹</ref>، سفاح اولین خلیفه عباسی (حکومت:۱۳۲-۱۳۶ق.)، اداره امور غنائم را به خالد واگذاشت.<ref>جهشیاری، ص ۵۹؛ ابن اثیر، ج ۵، ص ۴۴۵.</ref>
خط ۲۷: خط ۲۵:


===یحیی===
===یحیی===
یحیی‌ن‌خالد در سال آخر حکومت منصور، عهده‌دار ولایت [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]] بود.<ref>ابن اثیر، ج ۶، ص ۱۶.</ref> از سوی [[مهدی عباسی]] (حکومت: ۱۵۸-۱۶۹ق.) مسئول تربیت و تعلیم [[هارون الرشید|هارون]] شد.<ref>طبری، ج ۸، ص ۱۴۰؛ ابن خلکان، ج ۶، ص ۲۲۱.</ref> هارون به پاس این خدمات، در سال ۱۷۰ق. با بخشیدن مُهر (خاتم) خویش به وی، حکم او را در سراسر قلمرو حکومتی نافذ ساخت،<ref>طبری، ج ۸، ص ۲۳۳.</ref> به گونه‌ای که امور حکومتی با تدبیر یحیی، مقتدرترین وزیر در سراسر دوره عباسیان شکل می‌گرفت. بنا بر برخی گزارش‌ها، وی اولین کسی بود که در نامه‌ها عبارت «‌و أسأله أن یصلی علی محمد عبده و رسوله‌» را اضافه کرد و کتابی در این باره نوشت.<ref>جهشیاری، ص ۱۱۴.</ref>
یحیی‌بن‌خالد در سال آخر حکومت منصور، عهده‌دار ولایت [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]] بود.<ref>ابن اثیر، ج ۶، ص ۱۶.</ref> از سوی [[مهدی عباسی]] (حکومت: ۱۵۸-۱۶۹ق.) مسئول تربیت و تعلیم [[هارون الرشید|هارون]] شد.<ref>طبری، ج ۸، ص ۱۴۰؛ ابن خلکان، ج ۶، ص ۲۲۱.</ref> هارون به پاس این خدمات، در سال ۱۷۰ق. با بخشیدن مُهر (خاتم) خویش به وی، حکم او را در سراسر قلمرو حکومتی نافذ ساخت،<ref>طبری، ج ۸، ص ۲۳۳.</ref> به گونه‌ای که امور حکومتی با تدبیر یحیی، مقتدرترین وزیر در سراسر دوره عباسیان شکل می‌گرفت. بنا بر برخی گزارش‌ها، وی اولین کسی بود که در نامه‌ها عبارت «‌و أسأله أن یصلی علی محمد عبده و رسوله‌» را اضافه کرد و کتابی در این باره نوشت.<ref>جهشیاری، ص ۱۱۴.</ref>


از جمله فعالیت‌های یحیی، فرستادن فردی به هند بود تا دواهای (عقاقیر) آنجا را بیاورد و نیز ادیان هندی را بشناسد. این فرد کتابی درباره ادیان هند نوشت.<ref>ابن‌ندیم، الفهرست، ۱۳۵۰ش، ص۳۰۰.</ref> سپس یحیی تعدادی از دانشمندان، حکیمان و پزشکان هندی را به خدمت حکومت بنی‌عباس درآورد.<ref>ابن‌ندیم، الفهرست، ۱۳۵۰ش، ص۳۰۰.</ref>
از جمله فعالیت‌های یحیی، فرستادن فردی به هند بود تا دواهای (عقاقیر) آنجا را بیاورد و نیز ادیان هندی را بشناسد. این فرد کتابی درباره ادیان هند نوشت.<ref>ابن‌ندیم، الفهرست، ۱۳۵۰ش، ص۳۰۰.</ref> سپس یحیی تعدادی از دانشمندان، حکیمان و پزشکان هندی را به خدمت حکومت بنی‌عباس درآورد.<ref>ابن‌ندیم، الفهرست، ۱۳۵۰ش، ص۳۰۰.</ref>
خط ۴۱: خط ۳۹:


==رابطه برمکیان با علویان==
==رابطه برمکیان با علویان==
پی بردن به علائق مذهبی برمکیان کار آسانی نیست. آنها ایرانی بودند و در عمق دربار نفوذ کرده بودند و طبیعی است که عربها چندان از این وضعیت راضی نباشند و بعد از مورد غضب واقع شدن آنها انگیزه بسیاری برای مورخان درباری ایجاد شد تا به تخریب چهره آنها بپردازند. برخی از شعرا و نیز افراد فرصت طلب آنها را به کفر و زندقه متهم کردند.در زمان حیات ایشان نیز حساسیت رقیبان ایشان به حدی بود که وقتی جعفر به [[هارون الرشید|هارون]] پیشنهاد داد تا برای خوشبو شدن خانه خدا عود روشن کنند رقیبان ایشان شایع کردند که آنها در صدد احیای سنت آتش پرستی هستند.<ref>جهشیاری، ص۱۶۴؛ عبدالجبار الجومرد، ص۳۷۴</ref>
در مورد رابطه برمکیان با [[علویان]] و نیز [[امام موسی کاظم علیه السلام]] که معاصر آنان بود گزاره‌های متفاوتی وجود دارد. در برخی از گزارشها یحیی بن خالد از [[منصور دوانیقی|منصور عباسی]] خواست باتوجه به نماز خواندن [[حضرت علی(ع)]] در ایوان مدائن از تخریب آن خودداری کند.<ref>ابن طقطقی، ص۱۵۴؛ ابن خلدون، ج۳، ص۲۴۷.</ref> بر اساس گزارشی دیگر هنگامی که هارون، فضل‌بن‌یحیی را مأمور سرکوب شورش [[یحیی بن عبدالله علوی]] کرد، یحیی برمکی به فرزندش هشدار داد که از ریختن خون فرزند [[رسول خدا]] اجتناب کند و با توجه به این که برمکیان متهم به تشیع هستند قضیه را با مصالحه فیصله دهد،<ref> طبری، ج۸، ص۲۸۹؛ ابن خلکان، ج۱، ص۳۳۴؛ خواند میر، ص۲۳۷.</ref> او همچنین به فرزند دیگرش، جعفر سفارش کرد تا یحیی علوی را از زندان آزاد کند<ref>ابوالفرج اصفهانی، ص۳۹۰.</ref> و خود نیز به علوی مذکور کمک مالی کرد.<ref>جهشیاری، ص۱۵۷</ref>
 
در مورد رابطه آنها با [[علویان]] و نیز [[امام موسی کاظم علیه السلام]] که معاصر ایشان بود نیز گزاره‌های متفاوتی وجود دارد. از سویی بر اساس برخی از گزاشها یحیی بن خالد از [[منصور دوانیقی|منصور عباسی]] خواست باتوجه به نماز خواندن [[حضرت علی(ع)]] در ایوان مدائن از تخریب آن خودداری کند.<ref>ابن طقطقی، ص۱۵۴؛ ابن خلدون، ج۳، ص۲۴۷.</ref> بر اساس گزارشی دیگر هنگامی که هارون فضل را مأمور سرکوب شورش [[یحیی بن عبدالله علوی]] کرد یحیی برمکی به فرزندش هشدار داد که از ریختن خون فرزند [[رسول خدا]] اجتناب کند و با توجه به این که برمکیان متهم به تشیع هستند قضیه را با مصالحه فیصله دهد،<ref> طبری، ج۸، ص۲۸۹؛ ابن خلکان، ج۱، ص۳۳۴؛ خواند میر، ص۲۳۷.</ref> وی همچنین به فرزند دیگرش جعفر سفارش کرد تا یحیی علوی را از زندان آزاد کند<ref>ابوالفرج اصفهانی، ص۳۹۰.</ref> و خود نیز به علوی مذکور کمک مالی کرد.<ref>جهشیاری، ص۱۵۷</ref>
 
از سوی دیگر [[شیخ مفید]] یحیی را به دست داشتن در گرفتاری امام موسی بن جعفر(ع) متهم می‌کند. به گفته ایشان یحیی به جهت رقابت با محمد بن اشعث و با اطلاع از امامی بودن وی از گرفتاری معیشتی اسماعیل بن علی نواده [[امام صادق(ع)]] سوء استفاده کرد و با دادن هدایایی وی را به بدگویی از امام نزد هارون ترغیب کرد وهمین امر منجر به دستگیری وشهادت امام شد.<ref>مفید، ج۲، ص۲۳۷</ref>
 
مسمومیت و مرگ ادریس بن عبدالله (مؤسس سلسله [[ادریسیان]]) نیز به یحیی نسبت داده شده است.<ref>ابولفرج اصفهانی، ص۴۰۷</ref>


بر اساس گزارشی دیگر هنگامی که امام موسی بن جعفر(ع) در زندان هارون بود هارون دستور قتل امام را به فضل ابلاغ کرد. فضل از انجام آن امتناع ورزید و مورد خشم هارون قرار گرفته و شلاق خورد.<ref>مفید، ج۲، ص۲۴۱؛ ابوالفرج اصفهانی، ص۴۱۶.</ref>
[[شیخ مفید]] یحیی را به دست داشتن در گرفتاری امام موسی بن جعفر(ع) متهم می‌کند. او نوشته است یحیی به جهت رقابت با محمد بن اشعث و با اطلاع از امامی بودن وی، از تنگ‌دستی اسماعیل بن علی، نوه [[امام صادق(ع)]] سوء استفاده کرد و با دادن هدایایی به او، وی را به بدگویی از امام نزد هارون ترغیب کرد و همین امر منجر به دستگیری و شهادت امام شد.<ref>مفید، ج۲، ص۲۳۷</ref> در جای دیگر، مفید گزارش داده است هنگامی که موسی بن جعفر(ع) در زندان هارون بود، هارون دستور قتل او را به فضل ابلاغ کرد. فضل‌بن‌یحیی از انجام آن امتناع ورزید و مورد خشم هارون قرار گرفته و شلاق خورد.<ref>مفید، ج۲، ص۲۴۱؛ ابوالفرج اصفهانی، ص۴۱۶.</ref> مسمومیت و مرگ ادریس بن عبدالله (مؤسس سلسله [[ادریسیان]]) نیز به یحیی نسبت داده شده است.<ref>ابولفرج اصفهانی، ص۴۰۷</ref>
 
تفاوت و گاه تناقض گزاره‌های موجود طبیعی نیست و باید قرائن دیگر تاریخی را نیز برای نزدیک شدن به حقیقت امر مورد توجه قرار داد. سفارش یحیی به فرزند خود مبنی بر عدم آلودن دست به خون فرزند [[رسول الله]] با توطئه خود وی در [[شهادت]] امام سازگار به نظر نمی‌رسد. از سوی دیگر خود [[شیخ مفید]] از شلاق خودن فضل به جهت امتناع از به شهادت رساندن امام خبر می‌دهد که با گزارش وی مبنی بر توطئه فضل همخوانی ندارد.{{مدرک}}


==سقوط==
==سقوط==
حضور برمکیان در دستگاه خلافت عباسی تأثیرات سیاسی اجتماعی مهمی چون نفوذ روزافزون ایرانیان در دستگاه قدرت، بهبود سیستم حکومتی و رواج شیوه ایرانی عهد ساسانی در اداره دیوان‌های مختلف در سراسر قلمرو وسیع عباسیان، توجه به ادیبان و دانشمندان و حمایت مادی و معنوی از ایشان، ترویج فرهنگ سخاوت و بخشش در بین دولتمردان را به همراه داشت.<ref>سجادی، ص۴۰۳</ref> اما این حضور پر رنگ دیری نپایید و [[هارون الرشید|هارون]] پس از بازگشت ازحج (سال ۱۸۶ق.) در شب اول محرم سال۱۸۷ق. دستور قتل جعفر و زندانی شدن یحیی و فضل و مصادره اموال آنها را صادر کرد. سرِ جعفر در شهر انبار به دست مسرور خادم از تن جدا و بدنش قطعه قطعه شد و هرکدام در جایی از بغداد آویخته شد. <ref> یعقوبی، ج۲، ص۴۲۱؛ جهشیاری، ص۱۵۰. </ref> یحیی و فضل نیز زندانی شدند تا این که یحیی در سال ۱۹۰ق. در زندان درگذشت و جسدش در رقه در کنار [[فرات]] دفن شد.<ref>مسعودی، ج۳، ص۳۴۳و ۳۸۶؛ ابن خلکان، ج۶، ص۲۲۸. </ref> فضل نیز در زندان و به سال ۱۹۳ق. درگذشت. <ref>طبری، ج۸، ص۳۴۱.</ref> به فرمان هارون محمد بن خالد بن برمک و فرزندان و وابستگان وی که در امور دولت و وزارت دخالت چندانی نداشتند به همراه فرزندان خردسال فضل و جعفر امان داده شدند.<ref>جهشیاری، ص۱۵۱؛ طبری، ج۸، ص۲۹۷.</ref>
[[هارون الرشید|هارون]] پس از بازگشت از حج (سال ۱۸۶ق.) در شب اول محرم سال۱۸۷ق. دستور قتل جعفر و زندانی شدن یحیی و فضل و مصادره اموال آنها را صادر کرد. سرِ جعفر در شهر انبار به دست مسرور خادم جدا شده و بدنش قطعه قطعه شد و هرکدام در جایی از بغداد آویخته شد.<ref> یعقوبی، ج۲، ص۴۲۱؛ جهشیاری، ص۱۵۰. </ref> یحیی و فضل نیز زندانی شدند تا این که یحیی در سال ۱۹۰ق. در زندان درگذشت و جسدش در رقه در کنار [[فرات]] دفن شد.<ref>مسعودی، ج۳، ص۳۴۳و ۳۸۶؛ ابن خلکان، ج۶، ص۲۲۸. </ref> فضل نیز در زندان و به سال ۱۹۳ق. درگذشت.<ref>طبری، ج۸، ص۳۴۱.</ref> به فرمان هارون، محمد بن‌خالد و فرزندان و وابستگان وی که در امور دولت و وزارت دخالت چندانی نداشتند، به همراه فرزندان خردسال فضل و جعفر امان داده شدند.<ref>جهشیاری، ص۱۵۱؛ طبری، ج۸، ص۲۹۷.</ref>
 
سقوط برمکیان به علت عدم بازگویی علت آن توسط هارون از نقاط مبهم تاریخ است که ارائه تحلیل‌های متفاوت و گاه متناقضی را باعث شده است. اینکه برخی از مورخان ماجرای ازدواج جعفر با عباسه خواهر هارون به شرط آن که پیوند صوری باشد و عهدشکنی جعفر و تولد دو فرزند و زندگی مخفیانه آنها را علت سقوط برمکیان دانسته‌اند<ref> مسعودی، ج۳، ص۳۷۵-۳۷۸.</ref> به دلایل متعددی نمی‌تواند صحیح باشد.<ref>نک: سجادی، ص۹۱-۹۴.</ref> گروهی دیگر امساک فضل از دادن قسمتی از درآمد فارس به هارون را علت خشم هارون دانسته‌اند.<ref>جهشیاری، ص۱۵۷.</ref> علاقه و ارتباط برمکیان با علویان و آزادی برخی از زندانیان ایشان توسط برمکیان نیز علت رویگردانی هارون و عقوبت ایشان ذکر شده است.<ref> طبری، ج۸، ص۲۸۹؛ ابن خلکان، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۵</ref> برخی از منابع از نفرین [[امام رضا عليه‌السلام]] در حق برمکیان در [[روز عرفه|عرفه]] و سقوط ایشان در همان سال یاد کرده‌اند.<ref>مجلسی، ج۴۹، ص۸۵. </ref> بدگویی مخالفان ورقیبانی از کارگزاران هارون چون علی بن عیسی یزدانیرود، منصور بن زیاد، جعفر بن محمد بن اشعث و فضل بن ربیع،<ref>جهشیاری، ص۱۲۴-۱۶۲.</ref> نفوذ برمکیان به ویژه فضل در سپاه خراسان<ref>طبری، ج۸، ص۲۵۷.</ref> نیز از علت‌هایی است که برای این حادثه بیان شده است. هرکدام از این دلایل به نوبه خود با تأییدات و تناقضاتی همراه هستند؛ اما حتی در صورت صحت نمی‌توانند تنها عامل چنین برخوردی با برمکیان باشند و به نظر می‌رسد مجموع این عوامل به همراه عامل اصلی که همانا تحت شعاع قرار گرفتن اقتدار خلیفه بود باعث شد تا هارون تصمیم به برانداختن این خاندان بگیرد.{{مدرک}}


سقوط برمکیان به علت عدم بازگویی علت آن توسط هارون از نقاط مبهم تاریخ است که ارائه تحلیل‌های متفاوت و گاه متناقضی را باعث شده است. برخی از مورخان ماجرای ازدواج جعفر با عباسه خواهر هارون به شرط آن که پیوند صوری باشد و عهدشکنی جعفر و تولد دو فرزند و زندگی مخفیانه آنها را علت سقوط برمکیان دانسته‌اند<ref> مسعودی، ج۳، ص۳۷۵-۳۷۸.</ref> برخی نیز این علت را صحیح ندانسته‌اند.<ref>نک: سجادی، ص۹۱-۹۴.</ref> گروهی دیگر خودداری فضل را از دادن قسمتی از درآمد فارس به هارون، علت خشم او دانسته‌اند.<ref>جهشیاری، ص۱۵۷.</ref> علاقه و ارتباط برمکیان با علویان و آزادی برخی از زندانیان ایشان توسط برمکیان نیز علت رویگردانی هارون و عقوبت ایشان ذکر شده است.<ref> طبری، ج۸، ص۲۸۹؛ ابن خلکان، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۵</ref> برخی از منابع از نفرین [[امام رضا عليه‌السلام]] در حق برمکیان در [[روز عرفه|عرفه]] و سقوط ایشان در همان سال یاد کرده‌اند.<ref>مجلسی، ج۴۹، ص۸۵. </ref> بدگویی مخالفان ورقیبانی از کارگزاران هارون چون علی بن عیسی یزدانیرود، منصور بن زیاد، جعفر بن محمد بن اشعث و فضل بن ربیع،<ref>جهشیاری، ص۱۲۴-۱۶۲.</ref> نفوذ برمکیان به ویژه فضل در سپاه خراسان<ref>طبری، ج۸، ص۲۵۷.</ref> نیز از علت‌هایی است که برای این حادثه بیان شده است.
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|2}}
{{پانویس|2}}
کاربر ناشناس