پرش به محتوا

برمکیان: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۸۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۹
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Fayaz
imported>Fayaz
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{الگو:کتاب‌شناسی ناقص}}
{{الگو:کتاب‌شناسی ناقص}}
'''برمکیان'''، خاندانی ایرانی که با نزدیک شدن به دستگاه [[خلافت]] [[امویان]] و [[عباسیان]]، قدرت یافتند و در دوره اول عباسی، هنگام خلافت [[هارون الرشید]] (حکومت:۱۷۰-۱۹۳ق)، و در اوج اقتدار عباسیان، در بسیاری از شؤون حکومتی دخالت داشتند. این خاندان با نام نیای خود برمک شناخته می‌شدند.
'''بَرمَکیان'''، خاندانی از [[بلخ]] که با نزدیک شدن به دستگاه [[خلافت]] [[امویان]] و [[عباسیان]]، قدرت یافتند و در دوره اول عباسی، هنگام خلافت [[هارون الرشید]] (حکومت:۱۷۰-۱۹۳ق)، و در اوج اقتدار عباسیان، در بسیاری از شؤون حکومتی دخالت داشتند. این خاندان با نام نیای خود برمک شناخته می‌شدند.


برمک در دوره [[عبدالملک بن مروان]] (حکومت: [[سال ۶۵ قمری|۶۵]]-[[سال ۸۶ قمری|۸۶ق]]) و به نقلی [[هشام بن عبدالملک]] (حکومت: ۱۰۵-۱۲۵ق) وارد [[دمشق]] شد و در دربار امویان مقرب گشت. خالد، یحیی، جعفر و فضل از جمله برمکیانی بودند که به مناصب حکومتی دست یافتند.
برمک در دوره [[عبدالملک بن مروان]] (حکومت: [[سال ۶۵ قمری|۶۵]]-[[سال ۸۶ قمری|۸۶ق]]) و به نقلی [[هشام بن عبدالملک]] (حکومت: ۱۰۵-۱۲۵ق) وارد [[دمشق]] شد و در دربار امویان مقرب گشت. خالد، یحیی، جعفر و فضل از جمله برمکیانی بودند که به مناصب حکومتی دست یافتند.
خط ۹: خط ۹:


==مفهوم واژه برمک==
==مفهوم واژه برمک==
از میان معانی و تفاسیر مختلفی که در منابع تاریخی برای کلمه برمک بیان شده<ref>نک: ابن فقیه، ص ۶۱۷-۶۱۸؛ یاقوت حموی، ج ۵، ص ۳۰۷-۳۰۸؛ سجادی، ص ۲۹-۳۱</ref>، این قول صحیح‌تر دانسته شده که برمک لقب عمومی نگهبانان [[بودایی]] [[معبد]] نوبهار [[بلخ]] و مشتق از کلمه پارماکا در زبان سانسکریت به معنای پیشوای روحانی [[بودائیان]] است.<ref>سجادی، ص ۲۹-۳۰</ref>
از میان معانی و تفاسیر مختلفی که در منابع تاریخی برای کلمه بَرمَک بیان شده<ref>نک: ابن فقیه، ص ۶۱۷-۶۱۸؛ یاقوت حموی، ج ۵، ص ۳۰۷-۳۰۸؛ سجادی، ص ۲۹-۳۱</ref>، این قول صحیح‌تر دانسته شده که برمک لقب عمومی برای نگهبانان معبد بودایی نوبهار [[بلخ]] در شمال [[افغانستان]] فعلی و مشتق از کلمه پارماکا در زبان سانسکریت به معنای پیشوای روحانی [[بودائیان]] است.<ref>سجادی، ص ۲۹-۳۰</ref>


==آشنایی برمکیان با اسلام==
==آشنایی برمکیان با اسلام==
اولین فرد مسلمان شناخته شده از این خاندان، برمک جدّ خالد است. منابع تاریخی در چگونگی [[اسلام]] آوردن برمک اختلاف دارند. به گفته مورخان، او پس از فتح [[خراسان]] در زمان [[عثمان بن عفان|عثمان]] به [[مدینه]] رفت و [[اسلام]] را پذیرفت و از سوی [[عثمان]]، عبدالله نامیده شد. بر اساس این گزارش‌ها، او در بازگشت به [[بلخ]] به دلیل ترک دین اجداد، به دست نیزک طرخان (حاکم ترکستان) به قتل رسید و همسر وی به همراه کودک خردسالش که او هم برمک نام داشت، به [[کشمیر]] گریخت و کودک با مراقبت مادر به تحصیل روی آورد. سرانجام [[بلخ|بلخیان]] او را برگردانده و منصب پدرش را به وی بازگرداندند.<ref>ابن فقیه، ص ۶۱۸؛ یاقوت حموی، ج ۵، ص ۳۰۸</ref>
اولین فرد مسلمان شناخته شده از این خاندان، برمک جدّ خالد است. منابع تاریخی در چگونگی [[اسلام]] آوردن برمک اختلاف دارند. به گفته مورخان، او پس از فتح [[بلخ]] در زمان [[عثمان بن عفان|عثمان]] به [[مدینه]] رفت و [[اسلام]] را پذیرفت و از سوی [[عثمان]]، عبدالله نامیده شد. بر اساس این گزارش‌ها، او در بازگشت به [[بلخ]] به دلیل ترک دین اجداد، به دست نیزک طرخان (حاکم ترکستان) به قتل رسید و همسر وی به همراه کودک خردسالش که او هم برمک نام داشت، به [[کشمیر]] گریخت و کودک با مراقبت مادر به تحصیل روی آورد. سرانجام [[بلخ|بلخیان]] او را برگردانده و منصب پدرش را به وی بازگرداندند.<ref>ابن فقیه، ص ۶۱۸؛ یاقوت حموی، ج ۵، ص ۳۰۸</ref>


==ورود برمکیان به دستگاه خلافت==
==ورود برمکیان به دستگاه خلافت==
خط ۲۲: خط ۲۲:
==برمکیان صاحب منصب==
==برمکیان صاحب منصب==
===خالد===
===خالد===
خالد پسر برمک مشهور به ابوالبرامکه در [[سال ۹۰ قمری]]. به دنیا آمد.<ref>ابن عساکر، ج ۱۶، ص ۸؛ ابن خلکان، ج ۱، ص ۳۳۲</ref> وی مورد احترام [[امویان]] به ویژه فرزندان [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] (هشام و مسلمه) بود. با ورود وی به جرگه طرفداران [[بنی عباس|عباسیان]] و نشان دادن لیاقت در موارد متعددی مانند جمع‌آوری پول برای عباسیان در دوره دعوت پنهانی برای قیام عباسیان،<ref>ابن اثیر، ج ۵، ص ۳۶۳.</ref> شرکت در سرکوب مخالفان در [[طوس]] به فرمان [[ابومسلم]] در سال ۱۳۰ق،<ref>طبری، ج ۷، ص ۳۸۹؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج ۳، ص ۲۹۳.</ref> مجاب کردن والی [[طبرستان]] به طرفداری از قیام عباسیان در سال ۱۳۱ق، <ref>مولف نامعلوم، اخبار الدوله العباسیه، ص ۳۳۳</ref> تصدی سمت خزانه‌داری، گردآوری و ثبت غنائم در پیکارهای قحطبة بن شبیب در [[قم]]، [[اصفهان]] و [[خراسان]] در همان سال<ref>یعقوبی، ج ۲، ص ۳۴۳؛ مولف نامعلوم، اخبار الدوله العباسیه، ص ۳۴۹</ref>، سفاح اولین خلیفه عباسی (حکومت:۱۳۲-۱۳۶ق.)، اداره امور غنائم را به خالد واگذاشت.<ref>جهشیاری، ص ۵۹؛ ابن اثیر، ج ۵، ص ۴۴۵.</ref>
خالد پسر برمک مشهور به ابوالبرامکه در [[سال ۹۰ قمری]] در [[بلخ]] به دنیا آمد.<ref>ابن عساکر، ج ۱۶، ص ۸؛ ابن خلکان، ج ۱، ص ۳۳۲</ref> وی مورد احترام [[امویان]] به ویژه فرزندان [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] (هشام و مسلمه) بود. با ورود وی به جرگه طرفداران [[بنی عباس|عباسیان]] و نشان دادن لیاقت در موارد متعددی مانند جمع‌آوری پول برای عباسیان در دوره دعوت پنهانی برای قیام عباسیان،<ref>ابن اثیر، ج ۵، ص ۳۶۳.</ref> شرکت در سرکوب مخالفان در [[طوس]] به فرمان [[ابومسلم]] در سال ۱۳۰ق،<ref>طبری، ج ۷، ص ۳۸۹؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ج ۳، ص ۲۹۳.</ref> مجاب کردن والی [[طبرستان]] به طرفداری از قیام عباسیان در سال ۱۳۱ق، <ref>مولف نامعلوم، اخبار الدوله العباسیه، ص ۳۳۳</ref> تصدی سمت خزانه‌داری، گردآوری و ثبت غنائم در پیکارهای قحطبة بن شبیب در [[قم]]، [[اصفهان]] و [[خراسان]] در همان سال<ref>یعقوبی، ج ۲، ص ۳۴۳؛ مولف نامعلوم، اخبار الدوله العباسیه، ص ۳۴۹</ref>، سفاح اولین خلیفه عباسی (حکومت:۱۳۲-۱۳۶ق.)، اداره امور غنائم را به خالد واگذاشت.<ref>جهشیاری، ص ۵۹؛ ابن اثیر، ج ۵، ص ۴۴۵.</ref>


خالد با نشان دادن لیاقت و کاردانی توانست سرپرستی دیوان‌های خراج (جهت جمع‌آوری مالیات‌ها) و جند (دیوانی جهت اثبات انتساب سربازان به دیوان و پرداخت حقوق ایشان) را نیز عهده‌دار شود.<ref>جهشیاری، ص ۵۹.</ref> با وجود امتناع خالد از پذیرش عنوان وزیر و اعتقاد به بد یمن بودن آن به سبب قتل ابوسلمه خلال<ref>ابن طقطقی، ص ۱۵۳.</ref>، تمام کارهای وزیر را انجام می‌داد، از این رو برخی منابع او را وزیر خوانده‌اند.<ref>جهشیاری، ص ۵۹؛ ابن خلکان، ج ۱، ص ۳۳۲ </ref> وزارت منصور (حکومت: ۱۳۶-۱۵۸ق.) هم از جمله مناصبی بود که در سال ۱۳۶ق. به خالد واگذار شد که مدت یک سال و اندی عهده‌دار آن بود تا اینکه ابوایوب سلیمان بن وهب موریانی، اولین وزیر منصور به قصد دور کردن خالد از پایتخت و تصدی منصب او، پیشنهاد اعطای ولایت فارس به خالد را داد و خالد چندین سال بر فارس حکم راند.<ref>جهشیاری، ص ۶۵</ref> منصور همچنین حکومت [[طبرستان]] و موصل را در سال ۱۴۸ق. به وی بخشید که ثروت فراوانی برای خالد به ارمغان آورد.<ref>ابن فقیه، صص ۵۷۴ و ۵۷۹</ref> در سال ۱۶۳ق. خالد و برادرانش سلیمان و حسن، هارون را در نبرد با روم همراهی کردند.<ref>طبری، ج ۸، ص ۱۴۶.</ref> سرانجام خالد که به حسن سیرت و سیاست‌مداری شهرت داشت در [[جمادی الاولی]] سال ۱۶۵ق. درگذشت.<ref>ابن خلکان، ج ۱، ص ۳۳۲.</ref>
خالد با نشان دادن لیاقت و کاردانی توانست سرپرستی دیوان‌های خراج (جهت جمع‌آوری مالیات‌ها) و جند (دیوانی جهت اثبات انتساب سربازان به دیوان و پرداخت حقوق ایشان) را نیز عهده‌دار شود.<ref>جهشیاری، ص ۵۹.</ref> با وجود امتناع خالد از پذیرش عنوان وزیر و اعتقاد به بد یمن بودن آن به سبب قتل ابوسلمه خلال<ref>ابن طقطقی، ص ۱۵۳.</ref>، تمام کارهای وزیر را انجام می‌داد، از این رو برخی منابع او را وزیر خوانده‌اند.<ref>جهشیاری، ص ۵۹؛ ابن خلکان، ج ۱، ص ۳۳۲ </ref> وزارت منصور (حکومت: ۱۳۶-۱۵۸ق.) هم از جمله مناصبی بود که در سال ۱۳۶ق. به خالد واگذار شد که مدت یک سال و اندی عهده‌دار آن بود تا اینکه ابوایوب سلیمان بن وهب موریانی، اولین وزیر منصور به قصد دور کردن خالد از پایتخت و تصدی منصب او، پیشنهاد اعطای ولایت فارس به خالد را داد و خالد چندین سال بر فارس حکم راند.<ref>جهشیاری، ص ۶۵</ref> منصور همچنین حکومت [[طبرستان]] و موصل را در سال ۱۴۸ق. به وی بخشید که ثروت فراوانی برای خالد به ارمغان آورد.<ref>ابن فقیه، صص ۵۷۴ و ۵۷۹</ref> در سال ۱۶۳ق. خالد و برادرانش سلیمان و حسن، هارون را در نبرد با روم همراهی کردند.<ref>طبری، ج ۸، ص ۱۴۶.</ref> سرانجام خالد که به حسن سیرت و سیاست‌مداری شهرت داشت در [[جمادی الاولی]] سال ۱۶۵ق. درگذشت.<ref>ابن خلکان، ج ۱، ص ۳۳۲.</ref>


===یحیی===
===یحیی===
دومین شخص برجسته خاندان برمکی، یحیی بود. وی در سال آخر حکومت منصور، عهده‌دار ولایت [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]] بود.<ref>ابن اثیر، ج ۶، ص ۱۶.</ref> از سوی [[مهدی عباسی]] (حکومت: ۱۵۸-۱۶۹ق.) مسئول تربیت و تعلیم [[هارون الرشید|هارون]] شد.<ref>طبری، ج ۸، ص ۱۴۰؛ ابن خلکان، ج ۶، ص ۲۲۱.</ref> هارون به پاس این خدمات، در سال ۱۷۰ق. با بخشیدن مُهر (خاتم) خویش به وی، حکم او را در سراسر قلمرو حکومتی نافذ ساخت،<ref>طبری، ج ۸، ص ۲۳۳.</ref> به گونه‌ای که امور حکومتی با تدبیر یحیی، مقتدرترین وزیر در سراسر دوره عباسیان شکل می‌گرفت. بنا بر برخی گزارش‌ها، وی اولین کسی بود که در نامه‌ها عبارت «‌و أسأله أن یصلی علی محمد عبده و رسوله‌» را اضافه کرد و کتابی در این باره نوشت.<ref>جهشیاری، ص ۱۱۴.</ref>
یحیی‌ن‌خالد در سال آخر حکومت منصور، عهده‌دار ولایت [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]] بود.<ref>ابن اثیر، ج ۶، ص ۱۶.</ref> از سوی [[مهدی عباسی]] (حکومت: ۱۵۸-۱۶۹ق.) مسئول تربیت و تعلیم [[هارون الرشید|هارون]] شد.<ref>طبری، ج ۸، ص ۱۴۰؛ ابن خلکان، ج ۶، ص ۲۲۱.</ref> هارون به پاس این خدمات، در سال ۱۷۰ق. با بخشیدن مُهر (خاتم) خویش به وی، حکم او را در سراسر قلمرو حکومتی نافذ ساخت،<ref>طبری، ج ۸، ص ۲۳۳.</ref> به گونه‌ای که امور حکومتی با تدبیر یحیی، مقتدرترین وزیر در سراسر دوره عباسیان شکل می‌گرفت. بنا بر برخی گزارش‌ها، وی اولین کسی بود که در نامه‌ها عبارت «‌و أسأله أن یصلی علی محمد عبده و رسوله‌» را اضافه کرد و کتابی در این باره نوشت.<ref>جهشیاری، ص ۱۱۴.</ref>


از جمله فعالیت‌های یحیی، فرستادن فردی به هند بود تا دواهای (عقاقیر) آنجا را بیاورد و نیز ادیان هندی را بشناسد. این فرد کتابی درباره ادیان هند نوشت.<ref>ابن‌ندیم، الفهرست، تهران، بی‌تا، ص۳۰۰.</ref> سپس یحیی تعدادی از دانشمندان، حکیمان و پزشکان هندی را به خدمت حکومت بنی‌عباس درآورد.<ref>ابن‌ندیم، الفهرست، تهران، بی‌تا، ص۳۰۰.</ref>
===جعفر===
===جعفر===
جعفر فرزند یحیی از دیگر شخصیت‌های برجسته برمکیان است که نزد [[هارون الرشید|هارون]] بسیار محبوب بود. سیطره و نفوذ وی بر دستگاه خلافت بی‌نظیر بود.<ref>جهشیاری، ص ۱۲۰-۱۲۱.</ref> با توجه به سن او در زمان مرگ که به گفته مسعودی ۴۵ سال بود،<ref>مسعودی، ج ۳، ص ۳۸۶</ref> و سال مرگش (۱۸۷ق.)<ref>ابن خلکان، ج ۱، ص ۳۳۶.</ref>، احتمالا در ۱۴۳ق زاده شده است. در سال ۱۷۶ق. هارون ولایت بخش غربی قلمرو از شهر انبار تا شمال آفریقا را به جعفر بخشیده بود.<ref> جهشیاری، ص۱۲۲.</ref> حکومت مصر در همان سال<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۱۴۰.</ref> فرونشاندن اختلافات قبیله‌ای مردم شام در سال ۱۸۰ق<ref>طبری، ج۸، ص۲۶۲؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۵۱-۱۵۲.</ref> حکومت شامات و جزیره در همان سال<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۱۰.</ref> فرماندهی نگهبانان خاص خلیفه<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۱۵۲.</ref> ریاست دیوان‌های مظالم (دیوان مسؤول رسیدگی به تخلفات کارگزاران حکومتی)،<ref>جهشیاری،، ص۱۳۱.</ref> خاتم (جهت مهر و امضای نامه‌های حکومتی و جلوگیری از جعل نامه)،<ref>جهشیاری، ص۱۳۳.</ref> برید، وزارت و سپهسالاری،<ref>بیهقی، ج۱، ص۲۲۷.</ref> از جمله مناصب و اقدامات حکومتی وی بودند. وی یحیی بن عبدالله علوی را به سفارش پدر از زندان آزاد کرد؛ ولی عبدالله افطس علوی را که هارون به وی سپرده بود به قتل رساند.<ref> ابوالفرج اصفهانی، ص۴۱۱.</ref>
جعفر فرزند یحیی از دیگر شخصیت‌های برمکیان است که نزد [[هارون الرشید|هارون]] بسیار محبوب بود. سیطره و نفوذ وی بر دستگاه خلافت بی‌نظیر بود.<ref>جهشیاری، ص ۱۲۰-۱۲۱.</ref> با توجه به سن او در زمان مرگ که به گفته مسعودی ۴۵ سال بود،<ref>مسعودی، ج ۳، ص ۳۸۶</ref> و سال مرگش (۱۸۷ق.)<ref>ابن خلکان، ج ۱، ص ۳۳۶.</ref>، احتمالا در ۱۴۳ق زاده شده است. در سال ۱۷۶ق. هارون ولایت بخش غربی قلمرو از شهر انبار تا شمال آفریقا را به جعفر بخشیده بود.<ref> جهشیاری، ص۱۲۲.</ref> حکومت مصر در همان سال<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۱۴۰.</ref> فرونشاندن اختلافات قبیله‌ای مردم شام در سال ۱۸۰ق<ref>طبری، ج۸، ص۲۶۲؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۵۱-۱۵۲.</ref> حکومت شامات و جزیره در همان سال<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۱۰.</ref> فرماندهی نگهبانان خاص خلیفه<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۱۵۲.</ref> ریاست دیوان‌های مظالم (دیوان مسؤول رسیدگی به تخلفات کارگزاران حکومتی)،<ref>جهشیاری،، ص۱۳۱.</ref> خاتم (جهت مهر و امضای نامه‌های حکومتی و جلوگیری از جعل نامه)،<ref>جهشیاری، ص۱۳۳.</ref> برید، وزارت و سپهسالاری،<ref>بیهقی، ج۱، ص۲۲۷.</ref> از جمله مناصب و اقدامات حکومتی وی بودند. وی یحیی بن عبدالله علوی را به سفارش پدر از زندان آزاد کرد؛ ولی عبدالله افطس علوی را که هارون به وی سپرده بود به قتل رساند.<ref> ابوالفرج اصفهانی، ص۴۱۱.</ref>


===فضل===
===فضل===
فضل، فرزند دیگر یحیی در سال ۱۴۷ق. به دنیا آمد.<ref>ابن خلکان، ج۴، ص۳۶.</ref> او نیزعلاوه بر جایگاه خاص وبی بدیل در دستگاه خلافت از سوی هارون، تربیت امین عباسی را عهده‌دار شد.<ref> همو، ج۴، ص۲۸.</ref> در سال ۱۷۶ق. ولایت قسمت شرقی قلمرو عباسیان از نهروان تا ترکستان و آذربایجان و ارمنستان<ref>جهشیاری، ص۱۲۲؛ ابن خلکان، ج۴، ص۲۹.</ref> و در سال ۱۷۸ق. حکومت خراسان نیز به او داده شد.<ref>حمزه اصفهانی، ص۱۷۰؛ ابن خلکان، ج۴، ص۲۹؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۴۵.</ref> در سال ۱۷۹ق. حکومت وی بر خراسان پایان یافت؛ ولی حکومت آذربایجان و [[ارمنستان]] همچنان بر عهده وی بود.<ref>بارتولد، ص۹۰.</ref>
فضل، فرزند دیگر یحیی در سال ۱۴۷ق. به دنیا آمد.<ref>ابن خلکان، ج۴، ص۳۶.</ref> او نیزعلاوه بر جایگاه خاص وبی بدیل در دستگاه خلافت از سوی هارون، تربیت امین عباسی را عهده‌دار شد.<ref> همو، ج۴، ص۲۸.</ref> در سال ۱۷۶ق. ولایت قسمت شرقی قلمرو عباسیان از نهروان تا ترکستان و آذربایجان و ارمنستان<ref>جهشیاری، ص۱۲۲؛ ابن خلکان، ج۴، ص۲۹.</ref> و در سال ۱۷۸ق. حکومت خراسان نیز به او داده شد.<ref>حمزه اصفهانی، ص۱۷۰؛ ابن خلکان، ج۴، ص۲۹؛ ابن اثیر، ج۶، ص۱۴۵.</ref> در سال ۱۷۹ق. حکومت وی بر خراسان پایان یافت؛ ولی حکومت آذربایجان و [[ارمنستان]] همچنان بر عهده وی بود.<ref>بارتولد، ص۹۰.</ref>


=== دیگر برمکیان===
===دیگر برمکیان===
در منابع از برمکیان دیگری مانند معاویه،<ref>یعقوبی، البلدان، ص۴۶. </ref> حسن و سلیمان فرزندان برمک،<ref>طبری، ج۸، ص۱۴۶؛ ابن فقیه، ص۶۱۸-۶۱۹؛ یاقوت حموی، ج۵، ص۳۰۸.</ref> محمد فرزند خالد،<ref>طبری، ج۸، ص۲۶۱.</ref> ابراهیم، موسی و محمد فرزندان یحیی<ref>مسعودی، ج۳، ص۳۶۸؛ جهشیاری، ص۱۱۶.</ref> و دیگر نوادگان برمکیان<ref>طبری، ج۸، ص۴۳۷-۴۳۸، ۶۲۶.</ref> یاد شده است، ولی به علت نقش کمرنگ ایشان در حوادث تاریخی اطلاعات زیادی در مورد آنها ارائه نشده است.
در منابع از برمکیان دیگری مانند معاویه،<ref>یعقوبی، البلدان، ص۴۶. </ref> حسن و سلیمان فرزندان برمک،<ref>طبری، ج۸، ص۱۴۶؛ ابن فقیه، ص۶۱۸-۶۱۹؛ یاقوت حموی، ج۵، ص۳۰۸.</ref> محمد فرزند خالد،<ref>طبری، ج۸، ص۲۶۱.</ref> ابراهیم، موسی و محمد فرزندان یحیی<ref>مسعودی، ج۳، ص۳۶۸؛ جهشیاری، ص۱۱۶.</ref> و دیگر نوادگان برمکیان<ref>طبری، ج۸، ص۴۳۷-۴۳۸، ۶۲۶.</ref> یاد شده است، ولی به علت نقش کمرنگ ایشان در حوادث تاریخی اطلاعات زیادی در مورد آنها ارائه نشده است.


== رابطه برمکیان با علویان==
==رابطه برمکیان با علویان==
پی بردن به علائق مذهبی برمکیان کار آسانی نیست. آنها ایرانی بودند و در عمق دربار نفوذ کرده بودند و طبیعی است که عربها چندان از این وضعیت راضی نباشند و بعد از مورد غضب واقع شدن آنها انگیزه بسیاری برای مورخان درباری ایجاد شد تا به تخریب چهره آنها بپردازند. برخی از شعرا و نیز افراد فرصت طلب آنها را به کفر و زندقه متهم کردند.در زمان حیات ایشان نیز حساسیت رقیبان ایشان به حدی بود که وقتی جعفر به [[هارون الرشید|هارون]] پیشنهاد داد تا برای خوشبو شدن خانه خدا عود روشن کنند رقیبان ایشان شایع کردند که آنها در صدد احیای سنت آتش پرستی هستند.<ref>جهشیاری، ص۱۶۴؛ عبدالجبار الجومرد، ص۳۷۴</ref>
پی بردن به علائق مذهبی برمکیان کار آسانی نیست. آنها ایرانی بودند و در عمق دربار نفوذ کرده بودند و طبیعی است که عربها چندان از این وضعیت راضی نباشند و بعد از مورد غضب واقع شدن آنها انگیزه بسیاری برای مورخان درباری ایجاد شد تا به تخریب چهره آنها بپردازند. برخی از شعرا و نیز افراد فرصت طلب آنها را به کفر و زندقه متهم کردند.در زمان حیات ایشان نیز حساسیت رقیبان ایشان به حدی بود که وقتی جعفر به [[هارون الرشید|هارون]] پیشنهاد داد تا برای خوشبو شدن خانه خدا عود روشن کنند رقیبان ایشان شایع کردند که آنها در صدد احیای سنت آتش پرستی هستند.<ref>جهشیاری، ص۱۶۴؛ عبدالجبار الجومرد، ص۳۷۴</ref>


خط ۵۴: خط ۵۵:
حضور برمکیان در دستگاه خلافت عباسی تأثیرات سیاسی اجتماعی مهمی چون نفوذ روزافزون ایرانیان در دستگاه قدرت، بهبود سیستم حکومتی و رواج شیوه ایرانی عهد ساسانی در اداره دیوان‌های مختلف در سراسر قلمرو وسیع عباسیان، توجه به ادیبان و دانشمندان و حمایت مادی و معنوی از ایشان، ترویج فرهنگ سخاوت و بخشش در بین دولتمردان را به همراه داشت.<ref>سجادی، ص۴۰۳</ref> اما این حضور پر رنگ دیری نپایید و [[هارون الرشید|هارون]] پس از بازگشت ازحج (سال ۱۸۶ق.) در شب اول محرم سال۱۸۷ق. دستور قتل جعفر و زندانی شدن یحیی و فضل و مصادره اموال آنها را صادر کرد. سرِ جعفر در شهر انبار به دست مسرور خادم از تن جدا و بدنش قطعه قطعه شد و هرکدام در جایی از بغداد آویخته شد. <ref> یعقوبی، ج۲، ص۴۲۱؛ جهشیاری، ص۱۵۰. </ref> یحیی و فضل نیز زندانی شدند تا این که یحیی در سال ۱۹۰ق. در زندان درگذشت و جسدش در رقه در کنار [[فرات]] دفن شد.<ref>مسعودی، ج۳، ص۳۴۳و ۳۸۶؛ ابن خلکان، ج۶، ص۲۲۸. </ref> فضل نیز در زندان و به سال ۱۹۳ق. درگذشت. <ref>طبری، ج۸، ص۳۴۱.</ref> به فرمان هارون محمد بن خالد بن برمک و فرزندان و وابستگان وی که در امور دولت و وزارت دخالت چندانی نداشتند به همراه فرزندان خردسال فضل و جعفر امان داده شدند.<ref>جهشیاری، ص۱۵۱؛ طبری، ج۸، ص۲۹۷.</ref>
حضور برمکیان در دستگاه خلافت عباسی تأثیرات سیاسی اجتماعی مهمی چون نفوذ روزافزون ایرانیان در دستگاه قدرت، بهبود سیستم حکومتی و رواج شیوه ایرانی عهد ساسانی در اداره دیوان‌های مختلف در سراسر قلمرو وسیع عباسیان، توجه به ادیبان و دانشمندان و حمایت مادی و معنوی از ایشان، ترویج فرهنگ سخاوت و بخشش در بین دولتمردان را به همراه داشت.<ref>سجادی، ص۴۰۳</ref> اما این حضور پر رنگ دیری نپایید و [[هارون الرشید|هارون]] پس از بازگشت ازحج (سال ۱۸۶ق.) در شب اول محرم سال۱۸۷ق. دستور قتل جعفر و زندانی شدن یحیی و فضل و مصادره اموال آنها را صادر کرد. سرِ جعفر در شهر انبار به دست مسرور خادم از تن جدا و بدنش قطعه قطعه شد و هرکدام در جایی از بغداد آویخته شد. <ref> یعقوبی، ج۲، ص۴۲۱؛ جهشیاری، ص۱۵۰. </ref> یحیی و فضل نیز زندانی شدند تا این که یحیی در سال ۱۹۰ق. در زندان درگذشت و جسدش در رقه در کنار [[فرات]] دفن شد.<ref>مسعودی، ج۳، ص۳۴۳و ۳۸۶؛ ابن خلکان، ج۶، ص۲۲۸. </ref> فضل نیز در زندان و به سال ۱۹۳ق. درگذشت. <ref>طبری، ج۸، ص۳۴۱.</ref> به فرمان هارون محمد بن خالد بن برمک و فرزندان و وابستگان وی که در امور دولت و وزارت دخالت چندانی نداشتند به همراه فرزندان خردسال فضل و جعفر امان داده شدند.<ref>جهشیاری، ص۱۵۱؛ طبری، ج۸، ص۲۹۷.</ref>


سقوط برمکیان به علت عدم بازگویی علت آن توسط هارون از نقاط مبهم تاریخ است که ارائه تحلیل‌های متفاوت و گاه متناقضی را باعث شده است.
سقوط برمکیان به علت عدم بازگویی علت آن توسط هارون از نقاط مبهم تاریخ است که ارائه تحلیل‌های متفاوت و گاه متناقضی را باعث شده است. اینکه برخی از مورخان ماجرای ازدواج جعفر با عباسه خواهر هارون به شرط آن که پیوند صوری باشد و عهدشکنی جعفر و تولد دو فرزند و زندگی مخفیانه آنها را علت سقوط برمکیان دانسته‌اند<ref> مسعودی، ج۳، ص۳۷۵-۳۷۸.</ref> به دلایل متعددی نمی‌تواند صحیح باشد.<ref>نک: سجادی، ص۹۱-۹۴.</ref> گروهی دیگر امساک فضل از دادن قسمتی از درآمد فارس به هارون را علت خشم هارون دانسته‌اند.<ref>جهشیاری، ص۱۵۷.</ref> علاقه و ارتباط برمکیان با علویان و آزادی برخی از زندانیان ایشان توسط برمکیان نیز علت رویگردانی هارون و عقوبت ایشان ذکر شده است.<ref> طبری، ج۸، ص۲۸۹؛ ابن خلکان، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۵</ref> برخی از منابع از نفرین [[امام رضا عليه‌السلام]] در حق برمکیان در [[روز عرفه|عرفه]] و سقوط ایشان در همان سال یاد کرده‌اند.<ref>مجلسی، ج۴۹، ص۸۵. </ref> بدگویی مخالفان ورقیبانی از کارگزاران هارون چون علی بن عیسی یزدانیرود، منصور بن زیاد، جعفر بن محمد بن اشعث و فضل بن ربیع،<ref>جهشیاری، ص۱۲۴-۱۶۲.</ref> نفوذ برمکیان به ویژه فضل در سپاه خراسان<ref>طبری، ج۸، ص۲۵۷.</ref> نیز از علت‌هایی است که برای این حادثه بیان شده است. هرکدام از این دلایل به نوبه خود با تأییدات و تناقضاتی همراه هستند؛ اما حتی در صورت صحت نمی‌توانند تنها عامل چنین برخوردی با برمکیان باشند و به نظر می‌رسد مجموع این عوامل به همراه عامل اصلی که همانا تحت شعاع قرار گرفتن اقتدار خلیفه بود باعث شد تا هارون تصمیم به برانداختن این خاندان بگیرد.{{مدرک}}
 
اینکه برخی از مورخان ماجرای ازدواج جعفر با عباسه خواهر هارون به شرط آن که پیوند صوری باشد و عهدشکنی جعفر و تولد دو فرزند و زندگی مخفیانه آنها را علت سقوط برمکیان دانسته‌اند<ref> مسعودی، ج۳، ص۳۷۵-۳۷۸.</ref> به دلایل متعددی نمی‌تواند صحیح باشد.<ref>نک: سجادی، ص۹۱-۹۴.</ref> گروهی دیگر امساک فضل از دادن قسمتی از درآمد فارس به هارون را علت خشم هارون دانسته‌اند.<ref>جهشیاری، ص۱۵۷.</ref> علاقه و ارتباط برمکیان با علویان و آزادی برخی از زندانیان ایشان توسط برمکیان نیز علت رویگردانی هارون و عقوبت ایشان ذکر شده است.<ref> طبری، ج۸، ص۲۸۹؛ ابن خلکان، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۵</ref> برخی از منابع از نفرین [[امام رضا عليه‌السلام]] در حق برمکیان در [[روز عرفه|عرفه]] و سقوط ایشان در همان سال یاد کرده‌اند.<ref>مجلسی، ج۴۹، ص۸۵. </ref> بدگویی مخالفان ورقیبانی از کارگزاران هارون چون علی بن عیسی یزدانیرود، منصور بن زیاد، جعفر بن محمد بن اشعث و فضل بن ربیع،<ref>جهشیاری، ص۱۲۴-۱۶۲.</ref> نفوذ برمکیان به ویژه فضل در سپاه خراسان<ref>طبری، ج۸، ص۲۵۷.</ref> نیز از علت‌هایی است که برای این حادثه بیان شده است. هرکدام از این دلایل به نوبه خود با تأییدات و تناقضاتی همراه هستند؛ اما حتی در صورت صحت نمی‌توانند تنها عامل چنین برخوردی با برمکیان باشند و به نظر می‌رسد مجموع این عوامل به همراه عامل اصلی که همانا تحت شعاع قرار گرفتن اقتدار خلیفه بود باعث شد تا هارون تصمیم به برانداختن این خاندان بگیرد.{{مدرک}}


==پانویس==
==پانویس==
کاربر ناشناس