کاربر ناشناس
تطنجیه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Smnazem بدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Smnazem بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
در متن خطبه با اشاراتی، زمان خطبه به اندکی پس از [[جنگ صفین]] بازگردانده شده و در آن از انتقام کشتگان صفین، چون [[عمار بن یاسر]] و [[اویس قرنی]]، سخن به میان آمده است.<ref>«الخطبة»، 168</ref> | در متن خطبه با اشاراتی، زمان خطبه به اندکی پس از [[جنگ صفین]] بازگردانده شده و در آن از انتقام کشتگان صفین، چون [[عمار بن یاسر]] و [[اویس قرنی]]، سخن به میان آمده است.<ref>«الخطبة»، 168</ref> | ||
بُرسی بیان کرده است که جابر (ظاهراً [[جابر بن عبدالله انصاری]]) مخاطب خاص حضرت در هنگام بیان این خطبه بوده و جابر پس از پایان خطبه، از حضرت پرسشی کرده است.<ref>نک: برسی، صص 168و 170.</ref> | بُرسی بیان کرده است که جابر (ظاهراً [[جابر بن عبدالله انصاری]]) مخاطب خاص حضرت(ع) در هنگام بیان این خطبه بوده و جابر پس از پایان خطبه، از حضرت پرسشی کرده است.<ref>نک: برسی، صص 168و 170.</ref> | ||
در اثنای خطبه، از شخصیتی که به نام ابن صویرمه نیز نام برده شده است در اثنای خطبه برخاسته و گفتههای حضرت را تأیید کرده است؛<ref>«الخطبه»، ص 168.</ref> اما این فرد در شمار اصحاب حضرت، شناخته شده نیست. | در اثنای خطبه، از شخصیتی که به نام ابن صویرمه نیز نام برده شده است در اثنای خطبه برخاسته و گفتههای حضرت را تأیید کرده است؛<ref>«الخطبه»، ص 168.</ref> اما این فرد در شمار اصحاب حضرت، شناخته شده نیست. | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
این نام برگرفته از واژۀ «التطنج» است که بارها به صورت مفرد و مثنى در متن خطبه به کار رفته است. هیچیک از منابع چگونگی تلفظ نام را به دست ندادهاند. همچنین توجه به کاربردها، نشان میدهد که این واژه ارتباطی با مادۀ عربی «طنج» و ثلاثی مزید «تَطَنُّج» به معنای «تفنن و دست یازیدن به فنون گوناگون» ندارد.<ref>ابن منظور، ذیل طنج</ref> معنای دیگری نیز در عربی یا غیر عربی برای این کلمه شناخته نشده است. | این نام برگرفته از واژۀ «التطنج» است که بارها به صورت مفرد و مثنى در متن خطبه به کار رفته است. هیچیک از منابع چگونگی تلفظ نام را به دست ندادهاند. همچنین توجه به کاربردها، نشان میدهد که این واژه ارتباطی با مادۀ عربی «طنج» و ثلاثی مزید «تَطَنُّج» به معنای «تفنن و دست یازیدن به فنون گوناگون» ندارد.<ref>ابن منظور، ذیل طنج</ref> معنای دیگری نیز در عربی یا غیر عربی برای این کلمه شناخته نشده است. | ||
در متن خطبه، تطنج به معنای خلیجی از آب تفسیر شده است.<ref>«الخطبة...»، 167</ref> [[بُرسی]] بیان میکند پیشینیانش، تطنجین را در این خطبه، به «دنیا و | در متن خطبه، تطنج به معنای خلیجی از آب تفسیر شده است.<ref>«الخطبة...»، 167</ref> [[بُرسی]] بیان میکند پیشینیانش، تطنجین را در این خطبه، به «دنیا و [[آخرت]]» تفسیر کردهاند.<ref>ص 122، با تعبیر قال المفسرون</ref> | ||
[[سید کاظم رشتی]] دربارۀ وجه نامگذاری خطبه به تطنجیه می گوید: این نام به لحاظ اشتمال خطبه بر "اَکوار" و "اَدوار" وجود است که در دو کره منحصرند؛ وی سپس به وصف این دو کره پرداخته است که از نظر او همان دو "تطنج" عالم وجودند.<ref>ص 7</ref> وی بسیاری از دیدگاه های مذهبی خاص خود را بر مبنای تقابل دو تطنج نهاده است که به قول او سرچشمه واحد دارند و مجمع آنها بحر محیط است.<ref>ص 8-9، 18</ref> | [[سید کاظم رشتی]] دربارۀ وجه نامگذاری خطبه به تطنجیه می گوید: این نام به لحاظ اشتمال خطبه بر "اَکوار" و "اَدوار" وجود است که در دو کره منحصرند؛ وی سپس به وصف این دو کره پرداخته است که از نظر او همان دو "تطنج" عالم وجودند.<ref>ص 7</ref> وی بسیاری از دیدگاه های مذهبی خاص خود را بر مبنای تقابل دو تطنج نهاده است که به قول او سرچشمه واحد دارند و مجمع آنها بحر محیط است.<ref>ص 8-9، 18</ref> | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
سخن از "[[طلسم]]" حلقه ارتباط میان بخش آغازین خطبه و مباحث رازآلود بدنه خطبه است<ref>«الخطبة»، 166</ref> و از آن پس، با ورود به بحث از "تطنجین"، خطبه ویژگی منحصر خود را مییابد. | سخن از "[[طلسم]]" حلقه ارتباط میان بخش آغازین خطبه و مباحث رازآلود بدنه خطبه است<ref>«الخطبة»، 166</ref> و از آن پس، با ورود به بحث از "تطنجین"، خطبه ویژگی منحصر خود را مییابد. | ||
مضمون اصلی خطبه، گسترۀ دانش حضرت علی(ع) است و بهخصوص به دانایی برتر آن حضرت نسبت به کائنات و نسبت به رخدادهای گذشته و آینده تکیه دارد. به همین مناسبت، مضامین گستردهای در کیهانشناسی و کیهانزایی، اخبار گذشتگان و وقایع مربوط به آخرالزمان آمده است. | مضمون اصلی خطبه، گسترۀ دانش حضرت علی(ع) است و بهخصوص به دانایی برتر آن حضرت نسبت به کائنات و نسبت به رخدادهای گذشته و آینده تکیه دارد. به همین مناسبت، مضامین گستردهای در کیهانشناسی و کیهانزایی، اخبار گذشتگان و وقایع مربوط به [[آخرالزمان]] آمده است. | ||
==ویژگی خطبه== | ==ویژگی خطبه== | ||
این خطبه را باید در کنار خطبههایی مشابه مانند [[خطبة البیان]]، [[خطبه افتخار]]، [[خطبه لؤلؤه]] و [[خطبه اقالیم]] قرار داد که همگی در طیفی از مضامین، کم و بیش به آنچه در قرنهای سوم تا پنجم هجری قمری، اندیشههای [[غلو|غالیانه]] دانسته میشده، ارتباط دارند.<ref>پاکتچی، 26-30؛ نیز نک : خطبةالبیان، سراسر اثر</ref> | این خطبه را باید در کنار خطبههایی مشابه مانند [[خطبة البیان]]، [[خطبه افتخار]]، [[خطبه لؤلؤه]] و [[خطبه اقالیم]] قرار داد که همگی در طیفی از مضامین، کم و بیش به آنچه در [[قرن سوم|قرنهای سوم]] تا [[قرن پنجم|پنجم]] هجری قمری، اندیشههای [[غلو|غالیانه]] دانسته میشده، ارتباط دارند.<ref>پاکتچی، 26-30؛ نیز نک : خطبةالبیان، سراسر اثر</ref> | ||
در خطبۀ تطنجیه، برخی عبارات مثل: "'''منم آنکه [[ادریس]] را به جایگاهی برین برآورد.'''"<ref>«الخطبة»، 168</ref> در مقایسه با آیه57 [[سوره مریم|سورۀ مریم]]، یا تعبیر: "'''منم اول، منم آخر، منم ظاهر و منم باطن.'''"<ref>«الخطبة»، 168</ref> در مقایسه با آیه 3 [[سوره حدید|سورۀ حدید]] و نسبت دادن هلاک امم پیشین به خود<ref>«الخطبة»، 167</ref> در مقایسه با آیات متعدد قرآنی، نشان میدهد که دست کم طیفی از عبارات این خطبه، مرتبط با اندیشههای غالیانه بوده است. | در خطبۀ تطنجیه، برخی عبارات مثل: "'''منم آنکه [[ادریس]] را به جایگاهی برین برآورد.'''"<ref>«الخطبة»، 168</ref> در مقایسه با آیه57 [[سوره مریم|سورۀ مریم]]، یا تعبیر: "'''منم اول، منم آخر، منم ظاهر و منم باطن.'''"<ref>«الخطبة»، 168</ref> در مقایسه با آیه 3 [[سوره حدید|سورۀ حدید]] و نسبت دادن هلاک امم پیشین به خود<ref>«الخطبة»، 167</ref> در مقایسه با آیات متعدد قرآنی، نشان میدهد که دست کم طیفی از عبارات این خطبه، مرتبط با اندیشههای غالیانه بوده است. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
با این وصف، در پایان خطبه، این تعبیر که" "'''علی نور مخلوق و عبد مرزوق است.'''"<ref>«الخطبة»، 170</ref> با التفات از ضمیر متکلم به ذکر نام خود، بار دیگر درصدد تأکید برآن است که برداشت الوهیت در ذهن شنونده یا خواننده، زدوده شود. | با این وصف، در پایان خطبه، این تعبیر که" "'''علی نور مخلوق و عبد مرزوق است.'''"<ref>«الخطبة»، 170</ref> با التفات از ضمیر متکلم به ذکر نام خود، بار دیگر درصدد تأکید برآن است که برداشت الوهیت در ذهن شنونده یا خواننده، زدوده شود. | ||
رازگرایی، بر بدنه اصلی خطبه حاکم است و کاربرد تعبیرهای نامأنوس مانند منم طیرثا، منم جانبوثا، منم بارحلون و منم علیوثوثا<ref>«الخطبة»، 169</ref> که به واژههایی سریانی میماند، نامیدن درکهای در قعر جهنم به "عمقیوس"<ref>«الخطبة»، 169</ref> و استفاده از تعبیر کلیدی، اما دشوار فهم "تطنج"<ref>«الخطبة»، 166 ـ 167</ref> نمودی از این رازگرایی است. | رازگرایی، بر بدنه اصلی خطبه حاکم است و کاربرد تعبیرهای نامأنوس مانند منم طیرثا، منم جانبوثا، منم بارحلون و منم علیوثوثا<ref>«الخطبة»، 169</ref> که به واژههایی سریانی میماند، نامیدن درکهای در قعر [[جهنم]] به "عمقیوس"<ref>«الخطبة»، 169</ref> و استفاده از تعبیر کلیدی، اما دشوار فهم "تطنج"<ref>«الخطبة»، 166 ـ 167</ref> نمودی از این رازگرایی است. | ||
تعبیر "طلوع بهرام و کیوان"<ref>«الخطبة»، 169</ref> با نامهای فارسی این دو ستاره و نه نام عربی، از ویژگیهای قابل توجه در زبان خطبه است. | تعبیر "طلوع بهرام و کیوان"<ref>«الخطبة»، 169</ref> با نامهای فارسی این دو ستاره و نه نام عربی، از ویژگیهای قابل توجه در زبان خطبه است. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
==دیدگاههای علما== | ==دیدگاههای علما== | ||
درواقع با صرفنظر از هبةالله موسوی و بُرسی که شخصیتهایی ویژه در میان امامیه بودهاند، خطبۀ تطنجیه تا [[قرن سیزدهم]] قمری نزد امامیه مورد توجه قرار نگرفته است. | درواقع با صرفنظر از هبةالله موسوی و بُرسی که شخصیتهایی ویژه در میان [[امامیه]] بودهاند، خطبۀ تطنجیه تا [[قرن سیزدهم]] قمری نزد امامیه مورد توجه قرار نگرفته است. | ||
در دورۀ [[صفویه]]، [[فیض کاشانی]]، نسبت این خطبه به حضرت را تأیید کرده،<ref>ص 409</ref> در حالی که [[علامه مجلسی]] با وجود وقوف بر کتاب بُرسی، این خطبه را در [[بحارالانوار]] نیاورده و دربارۀ آن سکوت کرده است. | در دورۀ [[صفویه]]، [[فیض کاشانی]]، نسبت این خطبه به حضرت را تأیید کرده،<ref>ص 409</ref> در حالی که [[علامه مجلسی]] با وجود وقوف بر کتاب بُرسی، این خطبه را در [[بحارالانوار]] نیاورده و دربارۀ آن سکوت کرده است. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
[[میرزای قمی]](د 1232ق)، نسبت این خطبه و امثال آن را به علی(ع) نفی کرده است.<ref>ص 786</ref> | [[میرزای قمی]](د 1232ق)، نسبت این خطبه و امثال آن را به علی(ع) نفی کرده است.<ref>ص 786</ref> | ||
نزدیک به یک قرن بعد، [[حائری یزدی]](د 1333ق) در الزام الناصب، این خطبه را بیشتر از حیث مضامینش در علامات ظهور مورد توجه قرار داده و در کتاب خود نقل کرده است.<ref>ج2، 242</ref> | نزدیک به یک قرن بعد، [[حائری یزدی]](د 1333ق) در الزام الناصب، این خطبه را بیشتر از حیث مضامینش در [[علامات ظهور]] مورد توجه قرار داده و در کتاب خود نقل کرده است.<ref>ج2، 242</ref> | ||
در كتاب [[الانوار الالهيه]] آمده است این خطبه از طريق معتبری به اثبات نرسيده، اگرچه مشتمل بر امور و مطالب و مضامينی هست كه در بعضی روايات، وارد شده است.<ref>تبريزی، ص97</ref> | در كتاب [[الانوار الالهيه]] آمده است این خطبه از طريق معتبری به اثبات نرسيده، اگرچه مشتمل بر امور و مطالب و مضامينی هست كه در بعضی روايات، وارد شده است.<ref>تبريزی، ص97</ref> |