پرش به محتوا

تطنجیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ مارس ۲۰۱۴
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Smnazem
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Smnazem
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۲: خط ۴۲:
این خطبه را باید در کنار خطبه‌هایی مشابه مانند [[خطبة البیان]]، [[خطبه افتخار]]، [[خطبه لؤلؤه]] و [[خطبه اقالیم]] قرار داد که همگی در طیفی از مضامین، کم و بیش به آنچه در قرن های [[قرن سوم|سوم]] تا [[قرن پنجم|پنجم]] هجری قمری، اندیشه‌های [[غلو|غالیانه]] دانسته می‌شده، ارتباط دارند.<ref>پاکتچی، 26-30؛ نیز نک‌ : خطبةالبیان، سراسر اثر</ref>
این خطبه را باید در کنار خطبه‌هایی مشابه مانند [[خطبة البیان]]، [[خطبه افتخار]]، [[خطبه لؤلؤه]] و [[خطبه اقالیم]] قرار داد که همگی در طیفی از مضامین، کم و بیش به آنچه در قرن های [[قرن سوم|سوم]] تا [[قرن پنجم|پنجم]] هجری قمری، اندیشه‌های [[غلو|غالیانه]] دانسته می‌شده، ارتباط دارند.<ref>پاکتچی، 26-30؛ نیز نک‌ : خطبةالبیان، سراسر اثر</ref>


در خطبۀ تطنجیه، برخی عبارات مثل: "'''منم آنکه [[ادریس]] را به جایگاهی برین برآورد.'''"<ref>«الخطبة»، 168</ref> در مقایسه با آیه57 [[سوره مریم|سورۀ مریم]]، یا تعبیر: "'''منم اول، منم آخر، منم ظاهر و منم باطن.'''" («الخطبة»، همانجا) در مقایسه با آیه 3 [[سوره حدید|سورۀ حدید]]  و نسبت دادن هلاک امم پیشین به خود<ref>«الخطبة»، 167</ref> در مقایسه با آیات متعدد قرآنی، نشان می‌دهد که دست کم طیفی از عبارات این خطبه، مرتبط با اندیشه‌های غالیانه بوده است.
در خطبۀ تطنجیه، برخی عبارات مثل: "'''منم آنکه [[ادریس]] را به جایگاهی برین برآورد.'''"<ref>«الخطبة»، 168</ref> در مقایسه با آیه57 [[سوره مریم|سورۀ مریم]]، یا تعبیر: "'''منم اول، منم آخر، منم ظاهر و منم باطن.'''"<ref>«الخطبة»، 168</ref> در مقایسه با آیه 3 [[سوره حدید|سورۀ حدید]]  و نسبت دادن هلاک امم پیشین به خود<ref>«الخطبة»، 167</ref> در مقایسه با آیات متعدد قرآنی، نشان می‌دهد که دست کم طیفی از عبارات این خطبه، مرتبط با اندیشه‌های غالیانه بوده است.


تصویر ارائه شده در برخی از عبارات خطبه از آفرینش، مانند این عبارت که: "'''منم سازندۀ اقالیم به امر دانای خردمند، منم کلمه‌ای که امور بدان انجام پذیرد و دهرها بگذرند... .'''"<ref>«الخطبة»، 169</ref>، قابل مقایسه با اندیشه "صانع" در رتبه‌ای پس از خدای متعال نزد غنوصیان، و رابطی میان اندیشه غنوصی صانع، با اندیشه [[مسیحییت|مسیحی]] کلمه(لوگوس1) می‌تواند بود.
تصویر ارائه شده در برخی از عبارات خطبه از آفرینش، مانند این عبارت که: "'''منم سازندۀ اقالیم به امر دانای خردمند، منم کلمه‌ای که امور بدان انجام پذیرد و دهرها بگذرند... .'''"<ref>«الخطبة»، 169</ref>، قابل مقایسه با اندیشه "صانع" در رتبه‌ای پس از خدای متعال نزد غنوصیان، و رابطی میان اندیشه غنوصی صانع، با اندیشه [[مسیحییت|مسیحی]] می‌تواند باشد.


تعبیرهایی مانند آنکه: "'''منم صاحب ازلیت اول.'''"<ref>«الخطبة»، 168</ref> و در سخن از رابطه خود با [[پیامبر(ص)]]، تعبیر اینکه: "'''او دانش خود را به من آموخت و من دانش خود را به او آموختم.'''"<ref>«الخطبة»، 167</ref>، در نقاط اوج خطبه دیده می‌شود.
تعبیرهایی مانند آنکه: "'''منم صاحب ازلیت اول.'''"<ref>«الخطبة»، 168</ref> و در سخن از رابطه خود با [[پیامبر(ص)]]، تعبیر اینکه: "'''او دانش خود را به من آموخت و من دانش خود را به او آموختم.'''"<ref>«الخطبة»، 167</ref>، در نقاط اوج خطبه دیده می‌شود.
خط ۵۰: خط ۵۰:
با این وصف، در پایان خطبه، این تعبیر که" "'''علی نور مخلوق و عبد مرزوق است.'''"<ref>«الخطبة»، 170</ref>، با التفات از ضمیر متکلم به ذکر نام خود، بار دیگر درصدد تأکید برآن است که برداشت الوهیت در ذهن شنونده یا خواننده، زدوده شود.
با این وصف، در پایان خطبه، این تعبیر که" "'''علی نور مخلوق و عبد مرزوق است.'''"<ref>«الخطبة»، 170</ref>، با التفات از ضمیر متکلم به ذکر نام خود، بار دیگر درصدد تأکید برآن است که برداشت الوهیت در ذهن شنونده یا خواننده، زدوده شود.


رازگرایی، بر بدنه اصلی خطبه حاکم است و کاربرد تعبیرهای نامأنوس مانند منم طیرثا، منم جانبوثا، منم بارحلون و منم علیوثوثا(همان، 169) که به واژه‌هایی سریانی می‌ماند، نامیدن درکه‌ای در قعر جهنم به "عمقیوس"(همانجا) و استفاده از تعبیر کلیدی، اما دشوار فهم "تطنج"(همان، 166-167) نمودی از این رازگرایی است.
رازگرایی، بر بدنه اصلی خطبه حاکم است و کاربرد تعبیرهای نامأنوس مانند منم طیرثا، منم جانبوثا، منم بارحلون و منم علیوثوثا<ref>«الخطبة»، 169</ref> که به واژه‌هایی سریانی می‌ماند، نامیدن درکه‌ای در قعر جهنم به "عمقیوس"<ref>«الخطبة»، 169</ref> و استفاده از تعبیر کلیدی، اما دشوار فهم "تطنج"<ref>«الخطبة»، 166 ـ 167</ref> نمودی از این رازگرایی است.


تعبیر "طلوع بهرام و کیوان"<ref>«الخطبة»، 169</ref> با نامهای فارسی این دو ستاره و نه نام عربی، از ویژگیهای قابل توجه در زبان خطبه است.
تعبیر "طلوع بهرام و کیوان"<ref>«الخطبة»، 169</ref> با نامهای فارسی این دو ستاره و نه نام عربی، از ویژگیهای قابل توجه در زبان خطبه است.


تعبیر "هفت جزیره" برای تقسیمات زمین در این خطبه(همانجا) موجب می‌شود که این خطبه در شمار نادر نمونه‌هایی در فرهنگ اسلامی قرار گیرد که به گونه‌ای به اندیشه هندی "هفت جزیره"(سپته دویپه2) ناظر بوده است.<ref> بیرونی، 191-212؛ پاکتچی، 20</ref>
تعبیر "هفت جزیره" برای تقسیمات زمین در این خطبه<ref>«الخطبة»، 169</ref> موجب می‌شود که این خطبه در شمار نادر نمونه‌هایی در فرهنگ اسلامی قرار گیرد که به گونه‌ای به اندیشه هندی "هفت جزیره" ناظر بوده است.<ref> بیرونی، 191-212؛ پاکتچی، 20</ref>


دشوار است بتوان ارتباط مستقیمی میان آموزه‌های این خطبه با افکار [[اسماعیلیه]] جست‌وجو کرد، اما باید توجه داشت که آموزه‌هایی چون استفاده از تعبیر "جزایر" برای تقسیمات زمین، بحث از "دَور و کَور"<ref>«الخطبة»، 168</ref> و برخی مضامین مربوط به کیهان‌زایی با اندیشه‌های آنان پیوند دارد.
دشوار است بتوان ارتباط مستقیمی میان آموزه‌های این خطبه با افکار [[اسماعیلیه]] جست‌وجو کرد، اما باید توجه داشت که آموزه‌هایی چون استفاده از تعبیر "جزایر" برای تقسیمات زمین، بحث از "دَور و کَور"<ref>«الخطبة»، 168</ref> و برخی مضامین مربوط به کیهان‌زایی با اندیشه‌های آنان پیوند دارد.
کاربر ناشناس