کاربر ناشناس
ایلخانان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Kmhoseini |
imported>Kmhoseini بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
==تشیع در عصر ایلخانان== | ==تشیع در عصر ایلخانان== | ||
[[پرونده:مینیاتور ساخت ابواب البر.jpg|thumb|250px|مینیاتوری از ساخت ابواب البر به دستور غازان خان]] | [[پرونده:مینیاتور ساخت ابواب البر.jpg|thumb|250px|مینیاتوری از ساخت ابواب البر به دستور غازان خان]] | ||
از آنجا که نخستین فرمانروایان ایلخان، مسلمان نبودند، در مقابل اختلاف شیعه و سنی نیز موضعی نداشتند. این شرایط به آزادی مذهب شیعیان انجامید که پیشتر در معرض تهدید دائم خلافت عباسی و حکومتهای سنی مذهب بودند. از همان آغاز حمله مغول، بسیاری از مناطق شیعه نشین، وقتی ایستادگی در برابر لشکر مغول را بیفایده دیدند، به قدرت مغولان تسلیم شدند. برخی از صاحب منصبان بزرگ در تشکیلات حکومتی ایلخانان نیز شخصیتهای شیعی بودند. حمایت این افراد از شیعیان و علمای شیعه به گسترش تشیع در این دوران یاری رساند. | از آنجا که نخستین فرمانروایان ایلخان، مسلمان نبودند، در مقابل اختلاف شیعه و سنی نیز موضعی نداشتند. این شرایط به آزادی مذهب شیعیان انجامید که پیشتر در معرض تهدید دائم خلافت عباسی و حکومتهای سنی مذهب بودند. از همان آغاز حمله مغول، بسیاری از مناطق شیعه نشین، وقتی ایستادگی در برابر لشکر مغول را بیفایده دیدند، به قدرت مغولان تسلیم شدند. برخی از صاحب منصبان بزرگ در تشکیلات حکومتی ایلخانان نیز شخصیتهای شیعی بودند. حمایت این افراد از شیعیان و علمای شیعه به گسترش تشیع در این دوران یاری رساند. | ||
چنان که گفته شد خواجه نصیر الدین طوسی با نزدیک شدن به هلاکو، جایگاه بلندی نزد وی یافت. رضی الدین علی بن طاووس حلی از علمای شیعه نیز روابط خوبی با هولاکو داشت و از سوی او نقیب النقبا شده بود. [[سید جمال الدین کاشی]] نیز در دربار اباقاخان خدمت میکرد و سید فخرالدین حسن که از سادات [[شیراز]] بود تعلیم و تربیت ارغون فرزند اباقاخان را برعهده داشت. از جمله شهرهایی که در زمان اباقاخان شیعیان در آن به آزادی فعالیت میکردند، شهر [[اصفهان]] بود که بهاء الدین جوینی فرزند عطاملک بر آن حکومت داشت و این شهر پایگاه تجمع شیعیان شده بود. از جمله [[عمادالدین طبری (ابهامزدایی)|عمادالدین حسن بن علی طبری]] که کتاب [[کامل بهایی]] را به نام بهاءالدین جوینی نگاشت، در این شهر میزیست.<ref>جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص 689-691</ref> | چنان که گفته شد خواجه نصیر الدین طوسی با نزدیک شدن به هلاکو، جایگاه بلندی نزد وی یافت. رضی الدین علی بن طاووس حلی از علمای شیعه نیز روابط خوبی با هولاکو داشت و از سوی او نقیب النقبا شده بود. [[سید جمال الدین کاشی]] نیز در دربار اباقاخان خدمت میکرد و سید فخرالدین حسن که از سادات [[شیراز]] بود تعلیم و تربیت ارغون فرزند اباقاخان را برعهده داشت. از جمله شهرهایی که در زمان اباقاخان شیعیان در آن به آزادی فعالیت میکردند، شهر [[اصفهان]] بود که بهاء الدین جوینی فرزند عطاملک بر آن حکومت داشت و این شهر پایگاه تجمع شیعیان شده بود. از جمله [[عمادالدین طبری (ابهامزدایی)|عمادالدین حسن بن علی طبری]] که کتاب [[کامل بهایی]] را به نام بهاءالدین جوینی نگاشت، در این شهر میزیست.<ref>جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص 689-691</ref> | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
اولجایتو بعد از پذیرش [[تشیع]]، فرمان داد نام [[خلفای سه گانه|خلفا]] را از خطبه بیاندازند و نام امامان را بر سکه ضرب کنند و [[حی علی خیر العمل]] را به [[اذان]] بیافزایند. در پی حمایت اولجایتو از تشیع، فعالیت علمای شیعه در ایران افزایش یافت و شهر [[سلطانیه]] از مراکز تجمع علمای شیعه شد. [[فخر المحققین]] فرزند علامه حلی و [[شمس الدین محمد آملی]] از جمله علمایی بودند که به سلطانیه آمدند. اولجایتو فرمان داد مقامات حکومتی نیز مذهب تشیع را بپذیرند و پس از آن دستور داد عامه مردم شیعه شوند.<ref>القاشانی، تاریخ اولجایتو، ص۱۰۰۱۰۱</ref> | اولجایتو بعد از پذیرش [[تشیع]]، فرمان داد نام [[خلفای سه گانه|خلفا]] را از خطبه بیاندازند و نام امامان را بر سکه ضرب کنند و [[حی علی خیر العمل]] را به [[اذان]] بیافزایند. در پی حمایت اولجایتو از تشیع، فعالیت علمای شیعه در ایران افزایش یافت و شهر [[سلطانیه]] از مراکز تجمع علمای شیعه شد. [[فخر المحققین]] فرزند علامه حلی و [[شمس الدین محمد آملی]] از جمله علمایی بودند که به سلطانیه آمدند. اولجایتو فرمان داد مقامات حکومتی نیز مذهب تشیع را بپذیرند و پس از آن دستور داد عامه مردم شیعه شوند.<ref>القاشانی، تاریخ اولجایتو، ص۱۰۰۱۰۱</ref> | ||
پذیرش تشیع در شهرهای مختلف با مخالفتهایی از سوی مردم روبرو شد و برخی از علمای اهل سنت و قضات شهر نیز از فرمان اولجایتو خودداری کردند. مخالفان سعد الدین ساوجی نیز به بدگویی از او نزد سلطان پرداختند که دست آخر به کشته شدن او انجامید. چندی بعد تاج الدین آوجی نیز مورد خشم سلطان قرار گرفت. بدینسان هنگامی که سلطان با مخالفت اهل سنت روبرو شد از سختگیری برای رواج تشیع دست برداشت و دوباره دستور داد نام خلفا را در خطبه ببرند.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول در ایران، ص۳۱۸؛ ترکمنی آذر، تاریخ سیاسی شیعیان اثنا عشری در ایران، ص۲۹۶-۳۰۳</ref> با این حال خود او شیعه باقی ماند اما فرزندش ابو سعید به مذهب اهل سنت بود. | پذیرش تشیع در شهرهای مختلف با مخالفتهایی از سوی مردم روبرو شد و برخی از علمای [[اهل سنت]] و قضات شهر نیز از فرمان اولجایتو خودداری کردند. مخالفان سعد الدین ساوجی نیز به بدگویی از او نزد سلطان پرداختند که دست آخر به کشته شدن او انجامید. چندی بعد [[تاج الدین آوجی]] نیز مورد خشم سلطان قرار گرفت. بدینسان هنگامی که سلطان با مخالفت اهل سنت روبرو شد از سختگیری برای رواج تشیع دست برداشت و دوباره دستور داد نام خلفا را در خطبه ببرند.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول در ایران، ص۳۱۸؛ ترکمنی آذر، تاریخ سیاسی شیعیان اثنا عشری در ایران، ص۲۹۶-۳۰۳</ref> با این حال خود او شیعه باقی ماند اما فرزندش ابو سعید به مذهب اهل سنت بود. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |