پرش به محتوا

احمد احسائی: تفاوت میان نسخه‌ها

۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ مارس ۲۰۱۵
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Sama
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۳: خط ۵۳:
}}
}}
'''شیخ احمد بن زین الدین بن ابراهیم''' ([[رجب]] ۱۶۶-[[ذیقعده]] ۱۲۴۱/مه ۱۷۵۳-ژوئن ۱۸۲۶) عالم، حکیم و فقیه نامدار امامی که جماعت [[شیخیه]] بدو منسوبند و اساس تعالیم خود را از او گرفته‎‎اند. مشرب و سوانح زندگی احسائی دامنۀ تأثیر او را به پس از حیاتش رسانده و تحولاتی را در تاریخ [[امامیه]] به بار آورده است.
'''شیخ احمد بن زین الدین بن ابراهیم''' ([[رجب]] ۱۶۶-[[ذیقعده]] ۱۲۴۱/مه ۱۷۵۳-ژوئن ۱۸۲۶) عالم، حکیم و فقیه نامدار امامی که جماعت [[شیخیه]] بدو منسوبند و اساس تعالیم خود را از او گرفته‎‎اند. مشرب و سوانح زندگی احسائی دامنۀ تأثیر او را به پس از حیاتش رسانده و تحولاتی را در تاریخ [[امامیه]] به بار آورده است.
==منابع تحقیق==
==زندگی==
===زادگاه===
زادگاه احسایی روستای مُطَیرفی است واقع در منطقۀ [[احساء]] در شرق [[عربستان]].<ref>احسایی، احمد، رساله، ص۱۳۲</ref> به گفته احسایی <ref>همانجا</ref> سابقۀ [[تشیع]] در نیاکان وی به جد چهارم او داغِر باز می‌گردد. داغر نخستین کس از خاندان او بود که بادیه نشینی را رها کرد و در مطیرفی اقامت گزید. وی پس از این مهاجرت به تشیع گرایید و نسل او نیز همگی بر این مذهب بودند.<ref>همانجا، احسایی، عبدالله، ۳-۴</ref>
===مسافرت ها===
احسایی تا ۲۰ سالگی در احساء علوم دینی را فراگرفت. در ۱۱۸۶ ق به [[کربلا]] و [[نجف]] مهاجرت کرد. وی در ۱۲۰۸ در پی شیوع بیماری طاعون در عراق به احسا بازگشت و پس از اقامتی ۴ ساله رهسپار [[عتبات]] شد. در بازگشت بعد از مدتی اقامت در [[بصره]] به ذورق در نزدیکی بصره رفت و تا ۱۲۱۶ق در آنجا ماندپس از آن به اقامت‌های موقت در بصره و روستاهای اطراف آن گذراند.<ref>احسایی، عبدالله، ۱۹-۲۲ </ref>
 
در این سال به عتبات رفت و از آنجا عازم زیارت [[مشهد]] رضوی شد و بین راه در [[یزد]] توقفی کرد. اهل یزد از او استقبال گرمی کردند و او به اصرار ایشان پس از بازگشت از مشهد، در یزد مقیم شد. <ref>همان، ۲۲-۲۳ </ref>احسایی به اصرار [[فتحعلی شاه]] مدتی به [[تهران]] رفت، و در سال ۱۲۲۳ ق با موافقت فتحعلی شاه به یزد بازگشت. <ref>همان، ۲۶-۲۸</ref>
 
احسایی در ۱۲۲۹ ق در راه زیارت عتبات به [[کرمانشاه]] وارد شد و با استقبال مردم روبه رو گشت. حاکم اصرار به اقامت وی در کرمانشاه داشت و با تعهدی که در مورد تدارک سفر هر سالۀ او به عتبات داد، او را به اقامت راضی کرد. این اقامت بجز سفری دو ساله حدود ۱۰ سال طول کشید. سپس به مشهد و یزد و کرمانشاه رفت و پس از چندی به عتبات رفت. آنجا را به عزم [[مکه]] ترک کرد، اما در دو منزلی [[مدینه]] درگذشت. <ref>همان، ۳۴-۴۰</ref>
 
===دیدار با فتحعلی شاه===
زمان که احسایی در یزد بود، آوازه‌اش در ایران پیچیده بود فتحعلی شاه قاجار باب مکاتبه را با او گشود و از او برای ملاقات در تهران دعوت به عمل آورد.<ref>برای متن یکی از نامه‌های او، نک: ابراهیمی، ابوالقاسم، ۱۶۶</ref> احسایی برای آنکه دعوت شاه را نپذیرد عذر می‌آورد. تا آنکه شاه در نامه‌ای دیگر بدو نوشت که آمدنش به یزد با قشون بسیار تهدیدی برای ارزاق مردم آنجا خواهد بود و بار دیگر آمدن احسایی به تهران را خواستار شد. وی که تمایلی به رفتن نزد شاه نداشت، تصمیم گرفت یزد را به نیت بصره ترک گوید اما با ناخرسندی مردم یزد روبه رو شد که بیم داشتند شاه خروج احسایی را حمل بر این کند که آنان نمی‌خواسته‌اند پذیرای شاه باشند. وی به ملاحظه آنان راهی تهران شد و نزد شاه تقرب یافت. پس از مدتی با درخواست از شاه و موافقت او به یزد بازگشت. <ref>احسایی، عبدالله، ۲۶-۲۸</ref>
 
===وفات===
در ذیقعدۀ ۱۲۴۱ هـ هنگامی که از عتبات به سمت مکه حرکت می‌کرد، در نزدیکی مدینه دار فانی را وداع کرد. او را در قبرستان [[بقیع]] دفن کردند. <ref>همان، ۳۶-۴۰</ref>
===منابع تحقیق===
منابع عمدۀ شرح حال احسایی یکی رساله‎ای است کوتاه که وی به در خواست فرزند بزرگش محمدتقی نگاشته، و در آن از سالهای نخست زندگی و احوال درونی خود گفته است، دوم اثری است از فرزندش عبدالله، و سوم بخشهایی از [[دلیل المتحیرین]] شاگرد و جانشین او [[سید کاظم رشتی]] که حاوی مطالبی است افزون بر دو مأخذ پیشین.
منابع عمدۀ شرح حال احسایی یکی رساله‎ای است کوتاه که وی به در خواست فرزند بزرگش محمدتقی نگاشته، و در آن از سالهای نخست زندگی و احوال درونی خود گفته است، دوم اثری است از فرزندش عبدالله، و سوم بخشهایی از [[دلیل المتحیرین]] شاگرد و جانشین او [[سید کاظم رشتی]] که حاوی مطالبی است افزون بر دو مأخذ پیشین.


==زادگاه==
زادگاه احسایی روستای مُطَیرفی است واقع در منطقۀ [[احساء]] در شرق [[عربستان]].<ref>احسایی، احمد، رساله، ص۱۳۲</ref> به گفته احسایی <ref>همانجا</ref> سابقۀ [[تشیع]] در نیاکان وی به جد چهارم او داغِر باز می‌گردد. داغر نخستین کس از خاندان او بود که بادیه نشینی را رها کرد و در مطیرفی اقامت گزید. وی پس از این مهاجرت به تشیع گرایید و نسل او نیز همگی بر این مذهب بودند.<ref>همانجا، احسایی، عبدالله، ۳-۴</ref>


==تحصیلات==
==زندگی علمی==
-مهاجرت به عراق
===اساتید و مشایخ===
 
==اساتید و مشایخ==
احسایی در ۱۱۸۶ ق مقارن با آشوبهای ناشی از حملات [[عبدالعزیز]] حاکم سعودی به احساء<ref>انصاری، ۱/۱۲۹</ref> به [[کربلا]] و [[نجف]] مهاجرت کرد. اساتید وی به شرح زیر است
احسایی در ۱۱۸۶ ق مقارن با آشوبهای ناشی از حملات [[عبدالعزیز]] حاکم سعودی به احساء<ref>انصاری، ۱/۱۲۹</ref> به [[کربلا]] و [[نجف]] مهاجرت کرد. اساتید وی به شرح زیر است
*[[سید مهدی بحرالعلوم]]
*[[سید مهدی بحرالعلوم]]
خط ۷۷: خط ۸۸:
*[[شیخ احمد آل عصفور]] <ref>بحرانی، ۴۰۶-۴۰۷، نیز نک: احسایی، احمد، چند اجازه، ۷، ۱-۲، رشتی، ۵۱-۵۲</ref>
*[[شیخ احمد آل عصفور]] <ref>بحرانی، ۴۰۶-۴۰۷، نیز نک: احسایی، احمد، چند اجازه، ۷، ۱-۲، رشتی، ۵۱-۵۲</ref>


==شاگردان==
===شاگردان===
*[[سید کاظم رشتی]]؛ (۱۲۱۲-۱۲۵۹ق) پس از وفات وی در بسط و ترویج افکار او کوشید و در حکم جانشین وی بود. <ref>ابراهیمی، ابوالقاسم، ۱۱۵ به بعد</ref>
*[[سید کاظم رشتی]]؛ (۱۲۱۲-۱۲۵۹ق) پس از وفات وی در بسط و ترویج افکار او کوشید و در حکم جانشین وی بود. <ref>ابراهیمی، ابوالقاسم، ۱۱۵ به بعد</ref>
*[[میرزا حسن گوهر]]؛ احسایی پاسخ برخی سؤال نامه‌ها را بدو واگذار می‌کرد. <ref>گوهر، ۳۹-۴۰</ref>
*[[میرزا حسن گوهر]]؛ احسایی پاسخ برخی سؤال نامه‌ها را بدو واگذار می‌کرد. <ref>گوهر، ۳۹-۴۰</ref>
خط ۹۲: خط ۱۰۳:
*[[علینقی احسایی]] <ref>کنتوری، ۲۰؛ آقابزرگ، ۱۴۱/۱؛ نیز نک: هـ د، احسایی، علینقی؛ برای دیگر شاگردان او، نک: حائری، ۹۵-۹۶</ref>
*[[علینقی احسایی]] <ref>کنتوری، ۲۰؛ آقابزرگ، ۱۴۱/۱؛ نیز نک: هـ د، احسایی، علینقی؛ برای دیگر شاگردان او، نک: حائری، ۹۵-۹۶</ref>


==مسافرت ها==
===احاطه به علوم گوناگون===
احسایی تا ۲۰ سالگی در احساء علوم دینی را فراگرفت. در ۱۱۸۶ ق به [[کربلا]] و [[نجف]] مهاجرت کرد. وی در ۱۲۰۸ در پی شیوع بیماری طاعون در عراق به احسا بازگشت و پس از اقامتی ۴ ساله رهسپار [[عتبات]] شد. در بازگشت بعد از مدتی اقامت در [[بصره]] به ذورق در نزدیکی بصره رفت و تا ۱۲۱۶ق در آنجا ماندپس از آن به اقامت‌های موقت در بصره و روستاهای اطراف آن گذراند.<ref>احسایی، عبدالله، ۱۹-۲۲ </ref>
 
در این سال به عتبات رفت و از آنجا عازم زیارت [[مشهد]] رضوی شد و بین راه در [[یزد]] توقفی کرد. اهل یزد از او استقبال گرمی کردند و او به اصرار ایشان پس از بازگشت از مشهد، در یزد مقیم شد. <ref>همان، ۲۲-۲۳ </ref>احسایی به اصرار [[فتحعلی شاه]] مدتی به [[تهران]] رفت، و در سال ۱۲۲۳ ق با موافقت فتحعلی شاه به یزد بازگشت. <ref>همان، ۲۶-۲۸</ref>
 
احسایی در ۱۲۲۹ ق در راه زیارت عتبات به [[کرمانشاه]] وارد شد و با استقبال مردم روبه رو گشت. حاکم اصرار به اقامت وی در کرمانشاه داشت و با تعهدی که در مورد تدارک سفر هر سالۀ او به عتبات داد، او را به اقامت راضی کرد. این اقامت بجز سفری دو ساله حدود ۱۰ سال طول کشید. سپس به مشهد و یزد و کرمانشاه رفت و پس از چندی به عتبات رفت. آنجا را به عزم [[مکه]] ترک کرد، اما در دو منزلی [[مدینه]] درگذشت. <ref>همان، ۳۴-۴۰</ref>
 
===دیدار با فتحعلی شاه===
زمان که احسایی در یزد بود، آوازه‌اش در ایران پیچیده بود فتحعلی شاه قاجار باب مکاتبه را با او گشود و از او برای ملاقات در تهران دعوت به عمل آورد.<ref>برای متن یکی از نامه‌های او، نک: ابراهیمی، ابوالقاسم، ۱۶۶</ref> احسایی برای آنکه دعوت شاه را نپذیرد عذر می‌آورد. تا آنکه شاه در نامه‌ای دیگر بدو نوشت که آمدنش به یزد با قشون بسیار تهدیدی برای ارزاق مردم آنجا خواهد بود و بار دیگر آمدن احسایی به تهران را خواستار شد. وی که تمایلی به رفتن نزد شاه نداشت، تصمیم گرفت یزد را به نیت بصره ترک گوید اما با ناخرسندی مردم یزد روبه رو شد که بیم داشتند شاه خروج احسایی را حمل بر این کند که آنان نمی‌خواسته‌اند پذیرای شاه باشند. وی به ملاحظه آنان راهی تهران شد و نزد شاه تقرب یافت. پس از مدتی با درخواست از شاه و موافقت او به یزد بازگشت. <ref>احسایی، عبدالله، ۲۶-۲۸</ref>
 
==وفات==
در ذیقعدۀ ۱۲۴۱ هـ هنگامی که از عتبات به سمت مکه حرکت می‌کرد، در نزدیکی مدینه دار فانی را وداع کرد. او را در قبرستان [[بقیع]] دفن کردند. <ref>همان، ۳۶-۴۰</ref>
 
==احاطه به علوم گوناگون==
از آثار وی برمی آید که وی علاوه بر [[فقه]] و دیگر علوم دینی متداول، در [[فلسفه]] تبحر داشته، و به دانشهای گوناگون از [[ریاضیات]] و [[طبیعیات قدیم]] و [[علوم غریبه]] نیز آگاه بوده است، تعابیری که مشایخ اجازه‌اش در حق به کار برده‌اند، از دانش وسیعش در فقه و [[حدیث]] حکایت می‌کند.
از آثار وی برمی آید که وی علاوه بر [[فقه]] و دیگر علوم دینی متداول، در [[فلسفه]] تبحر داشته، و به دانشهای گوناگون از [[ریاضیات]] و [[طبیعیات قدیم]] و [[علوم غریبه]] نیز آگاه بوده است، تعابیری که مشایخ اجازه‌اش در حق به کار برده‌اند، از دانش وسیعش در فقه و [[حدیث]] حکایت می‌کند.
==مخالفت علما با او==
احسایی در اواخر زندگی با مخالفت برخی علما روبرو شد که پاره‌ای از دیدگاه هایش را [[غلو]] و انحراف تلقی می‌کردند. احسایی خود می‌گوید [[محمد بن حسین آل عصفور بحرانی]] که پدرش از مشایخ اجازۀ او بوده است، در بحثی رویارو وی را انکار کرد. <ref>ابراهیمی، ابوالقاسم، ۱۴۱</ref>
اما نخستین مخالفت آشکار با احسایی، از جانب ملا[[محمدتقی برغانی]] از علمای بانفوذ قزوین صورت گرفت. وی در مجلسی با احسایی در باب معاد جسمانی به گفتگو می‌نشیند و به وی اعتراض می‌کند و آن مجلس به جدال اطرافیان می‌کشد. حاکم قزوین برای آشتی محفلی تشکیل می‌دهد، اما این بار گفتگو به تکفیر احسایی از جانب برغانی انجامید. انتشار این تکفیر، باعث شد احسایی از شهر برود. <ref>تنکابنی، قصص العلماء، ۴۲-۴۳</ref>
او پس از ترک قزوین، در سفرهایش به مشهد و یزد و اصفهان، با همه معارضه‌هایی که با او شده بود، از پایگاه مردمی برخوردار بود، تا جایی که گفته می‌شود در اصفهان ۱۶ هزار نفر به او اقتدا می‌کردند.<ref>احسایی، عبدالله، ۳۷-۳۸</ref>
اما تلاش برغانی در تأکید بر تکفیر او و نامه‌هایی که در این باره می‌نوشت، از عواملی بود که عرصه را بر احسایی در واپسین سفرش به کربلا تنگ کرد و او را از نیت ماندگار شدن در آنجا منصرف ساخت. در این میان نیز گروهی نیز عقاید غلوآمیزی را به او نسبت دادند و در تحریک علمای کربلا و سران [[دولت عثمانی]] کوشیدند.<ref>تنکابنی، ۴۳؛ ابراهیمی، ابوالقاسم، ۱۷۰-۱۷۱ </ref>آنچه از فتوای برخی علما بر ضد احسایی نوشته‌اند<ref>نک:تنکابنی، ۴۳-۴۴</ref> مربوط به همین اوان و پس از آن است.
==دفاع برخی از علما از احسایی==
در مقابل گروهی دشمنی با او را روا نمی‌شمردند؛ از آن جمله حاج [[محمدابراهیم کلباسی]] بود که از معتقدات احسایی آگاهی داشت و پس از وفات او، در [[اصفهان]] ۳ روز عزای برپا داشت.<ref>خوانساری، ۱/۲۳۲</ref> وی درباره احسایی می‌گوید «‌منسوب داشتن شیخ به برخی امور ناشایست به ویژه از جانب کسانی که به مطالب و اصطلاحات او وقوفی ندارند، جرأت زیادی می‌طلبد‌».<ref>شریف، ۵۴</ref>




==آثار==
[[پرونده:شرح الزیارة الجامعة الکبیرة.jpg|بندانگشتی|شرح الزیارة الجامعة الکبیرة]]
احسایی آثار فراوانی در زمینه‌های گوناگون دارد. فهرست تفصیلی آنها را در دو کتاب شناسی مستقل می‌توان دید. ۱. فهرست تصانیف تالیف ریاض طاهر ۲. فصلی از فهرست کتب مشایخ عظام تالیف ابوالقاسم ابراهیمی که دقت و تفصیل بیشتری دارد.
بخش زیادی از نوشته‌های احسایی را رسائلی تشکیل می‌دهد که وی در پاسخ [[استفتاء|استفتائات]] و سوالهایی که در موضوعات مختلف بدو می‌رسیده، نگاشته است و برخی از آنها اهمیت و عنوان مستقل یافته‌اند. شمار رسائلی که از وی به جا مانده است به بیش از ۱۰۰ می‌رسد و بیشتر آنها را در مجموعه‌های چاپی و خطی که در شمار آثار او می‌آید می‌توان یافت.
#جوامع الکلم، مجموعه‌ای از ۹۲ رساله که بیشتر آنها در پاسخ نامه هاست. بیشتر رساله‌های احسایی که نسخه‌های فروانی از آنها در مجموعه‌های خطی کتابخانه‌ها پراکنده است، در این کتاب یافت می‌شود. جلد دوم این کتاب همچنین مشتمل بر ۱۲ قصیده بلند از احسایی در رثای امام حسین(ع) است.
#حیاة النفس فی حظیرة القدس، کتابی مختصر در اصول عقاید که هم در جوامع الکلم و هم جداگانه چاپ شده است. از این کتاب دو ترجمه فارسی توسط سید کاظم رشتی و شیخ محمدحسین عظیم آبادی حاری منتشر شده است.
#شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، بزرگترین و معروف‌ترین اثر احسایی است.
#شرح العرشیة شرحی بر العرشیة صدرالدین شیرازی.
#شرح المشاعر، شرحی بر المشاعر صدرالدین شیرازی
#العصمة و الرجعة در پاسخ محمدعلی میرزا دولتشاه در دو موضع عصمت و رجعت نگارش شده است.
#الفوائد شامل ۱۲ فائده در مباحث عام وجود، آفرینش الهی و افعال انسان. احسایی خود بر این کتاب شرح نوشته و چس از آن ۷ فائده دیگر را با شرح بدان افزوده است.
#مجموعة الرسائل شامل ۳۳ رساله از رسائل مشهورتر او در پاسخ اشخاص
#مجموعة الرسائل در علوم قرانی. بیشتر رساله‌های این کجموعه چاپ شده، تالیف حاج محمدکریم خان کرمانی است و دو اثر از احسایی را در بردارد با عنوان رسالة فی رسم الفاظ القرآن الشریف و رسالة فی بعض اسرار التجوید.
#مختصر الرسالظ الحیدریه فی فقه الصلوات الیومیه
از احسایی دست نوشته‌های زیادی در کتابخانه سعادت کرمان نگهداری میشود که مجموعه هایی از آنها با عناوین کشکول و رسائل در خور ذکرند و بخشهایی از آنها هنوز به چاپ نرسیده است.


==عقاید احسایی==
==عقاید احسایی==
خط ۱۳۲: خط ۱۳۳:
احسایی می‌گوید تمسکش به اهل بیت در دریافت حقایق سبب شده است که در برخی مسائل با بسیاری از آراء حکما مبانی فلسفی را تا آنجا پذیرفته است که از دید او با باطن تعالیم شریعت در تعارض نباشد.
احسایی می‌گوید تمسکش به اهل بیت در دریافت حقایق سبب شده است که در برخی مسائل با بسیاری از آراء حکما مبانی فلسفی را تا آنجا پذیرفته است که از دید او با باطن تعالیم شریعت در تعارض نباشد.


==معاد و اطوار جسم==
===معاد و اطوار جسم===
معروف‌ترین نظریه احسایی در باب کیفیت معاد جسمانی است. او ظاهر شریعت را که می‌گوید [[معاد جسمانی]] با همین کالبد طبیعی است، نمی‌پذیرد و آن را ناساگار با تغییر و تباهی در کالبد ظاهری می‌داند. راه حلی که احسایی ارائه می‌دهد، جداسازی جسم و جسد است. بر این اساس می‌گوید آدمی دو جسم و دو جسد دارد. <ref>شرح الزیارة، ۴/۲۴-۲۶، شرح العرشیة، ۱/۲۶۷/۲۶۸</ref>
معروف‌ترین نظریه احسایی در باب کیفیت معاد جسمانی است. او ظاهر شریعت را که می‌گوید [[معاد جسمانی]] با همین کالبد طبیعی است، نمی‌پذیرد و آن را ناساگار با تغییر و تباهی در کالبد ظاهری می‌داند. راه حلی که احسایی ارائه می‌دهد، جداسازی جسم و جسد است. بر این اساس می‌گوید آدمی دو جسم و دو جسد دارد. <ref>شرح الزیارة، ۴/۲۴-۲۶، شرح العرشیة، ۱/۲۶۷/۲۶۸</ref>
*جسد اول کالبد ظاهری ماست که از عناصر زمانی تشکیل شده است. این جسد در قبر زوال می‌یابد.<ref>شرح الزیارة، ۴/۲۷-۲۶، شرح العرشیة، ۲/۱۸۹</ref>
*جسد اول کالبد ظاهری ماست که از عناصر زمانی تشکیل شده است. این جسد در قبر زوال می‌یابد.<ref>شرح الزیارة، ۴/۲۷-۲۶، شرح العرشیة، ۲/۱۸۹</ref>
خط ۱۶۰: خط ۱۶۱:
احسایی می‌گوید خدا نیازی به ماهیت ندارد؛ زیرا سنخیتی میان او و مخلوقاتش نیست. چه اگر وجود او از سنخ وجود آنها دانسته شود، ترکب در آن راه خواهد داشت. از این رو وحدت وجود نفی می‌شود. احسایی در مواضع گوناگون بر ابطال هرگونه‌اندیشه متمایل به وحدت وجود اصرار ورزیده، و آن را منافی توحید شمرده است. <ref>شرح العرشیه، همانجا</ref>
احسایی می‌گوید خدا نیازی به ماهیت ندارد؛ زیرا سنخیتی میان او و مخلوقاتش نیست. چه اگر وجود او از سنخ وجود آنها دانسته شود، ترکب در آن راه خواهد داشت. از این رو وحدت وجود نفی می‌شود. احسایی در مواضع گوناگون بر ابطال هرگونه‌اندیشه متمایل به وحدت وجود اصرار ورزیده، و آن را منافی توحید شمرده است. <ref>شرح العرشیه، همانجا</ref>


==آثار==
==مخالفت علما با او==
[[پرونده:شرح الزیارة الجامعة الکبیرة.jpg|بندانگشتی|شرح الزیارة الجامعة الکبیرة]]
احسایی در اواخر زندگی با مخالفت برخی علما روبرو شد که پاره‌ای از دیدگاه هایش را [[غلو]] و انحراف تلقی می‌کردند. احسایی خود می‌گوید [[محمد بن حسین آل عصفور بحرانی]] که پدرش از مشایخ اجازۀ او بوده است، در بحثی رویارو وی را انکار کرد. <ref>ابراهیمی، ابوالقاسم، ۱۴۱</ref>
احسایی آثار فراوانی در زمینه‌های گوناگون دارد. فهرست تفصیلی آنها را در دو کتاب شناسی مستقل می‌توان دید. ۱. فهرست تصانیف تالیف ریاض طاهر ۲. فصلی از فهرست کتب مشایخ عظام تالیف ابوالقاسم ابراهیمی که دقت و تفصیل بیشتری دارد.
 
بخش زیادی از نوشته‌های احسایی را رسائلی تشکیل می‌دهد که وی در پاسخ [[استفتاء|استفتائات]] و سوالهایی که در موضوعات مختلف بدو می‌رسیده، نگاشته است و برخی از آنها اهمیت و عنوان مستقل یافته‌اند. شمار رسائلی که از وی به جا مانده است به بیش از ۱۰۰ می‌رسد و بیشتر آنها را در مجموعه‌های چاپی و خطی که در شمار آثار او می‌آید می‌توان یافت.
اما نخستین مخالفت آشکار با احسایی، از جانب ملا[[محمدتقی برغانی]] از علمای بانفوذ قزوین صورت گرفت. وی در مجلسی با احسایی در باب معاد جسمانی به گفتگو می‌نشیند و به وی اعتراض می‌کند و آن مجلس به جدال اطرافیان می‌کشد. حاکم قزوین برای آشتی محفلی تشکیل می‌دهد، اما این بار گفتگو به تکفیر احسایی از جانب برغانی انجامید. انتشار این تکفیر، باعث شد احسایی از شهر برود. <ref>تنکابنی، قصص العلماء، ۴۲-۴۳</ref>
#جوامع الکلم، مجموعه‌ای از ۹۲ رساله که بیشتر آنها در پاسخ نامه هاست. بیشتر رساله‌های احسایی که نسخه‌های فروانی از آنها در مجموعه‌های خطی کتابخانه‌ها پراکنده است، در این کتاب یافت می‌شود. جلد دوم این کتاب همچنین مشتمل بر ۱۲ قصیده بلند از احسایی در رثای امام حسین(ع) است.
 
#حیاة النفس فی حظیرة القدس، کتابی مختصر در اصول عقاید که هم در جوامع الکلم و هم جداگانه چاپ شده است. از این کتاب دو ترجمه فارسی توسط سید کاظم رشتی و شیخ محمدحسین عظیم آبادی حاری منتشر شده است.
او پس از ترک قزوین، در سفرهایش به مشهد و یزد و اصفهان، با همه معارضه‌هایی که با او شده بود، از پایگاه مردمی برخوردار بود، تا جایی که گفته می‌شود در اصفهان ۱۶ هزار نفر به او اقتدا می‌کردند.<ref>احسایی، عبدالله، ۳۷-۳۸</ref>
#شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، بزرگترین و معروف‌ترین اثر احسایی است.
 
#شرح العرشیة شرحی بر العرشیة صدرالدین شیرازی.
اما تلاش برغانی در تأکید بر تکفیر او و نامه‌هایی که در این باره می‌نوشت، از عواملی بود که عرصه را بر احسایی در واپسین سفرش به کربلا تنگ کرد و او را از نیت ماندگار شدن در آنجا منصرف ساخت. در این میان نیز گروهی نیز عقاید غلوآمیزی را به او نسبت دادند و در تحریک علمای کربلا و سران [[دولت عثمانی]] کوشیدند.<ref>تنکابنی، ۴۳؛ ابراهیمی، ابوالقاسم، ۱۷۰-۱۷۱ </ref>آنچه از فتوای برخی علما بر ضد احسایی نوشته‌اند<ref>نک:تنکابنی، ۴۳-۴۴</ref> مربوط به همین اوان و پس از آن است.
#شرح المشاعر، شرحی بر المشاعر صدرالدین شیرازی
 
#العصمة و الرجعة در پاسخ محمدعلی میرزا دولتشاه در دو موضع عصمت و رجعت نگارش شده است.
==دفاع برخی از علما از احسایی==
#الفوائد شامل ۱۲ فائده در مباحث عام وجود، آفرینش الهی و افعال انسان. احسایی خود بر این کتاب شرح نوشته و چس از آن ۷ فائده دیگر را با شرح بدان افزوده است.
در مقابل گروهی دشمنی با او را روا نمی‌شمردند؛ از آن جمله حاج [[محمدابراهیم کلباسی]] بود که از معتقدات احسایی آگاهی داشت و پس از وفات او، در [[اصفهان]] ۳ روز عزای برپا داشت.<ref>خوانساری، ۱/۲۳۲</ref> وی درباره احسایی می‌گوید «‌منسوب داشتن شیخ به برخی امور ناشایست به ویژه از جانب کسانی که به مطالب و اصطلاحات او وقوفی ندارند، جرأت زیادی می‌طلبد‌».<ref>شریف، ۵۴</ref>
#مجموعة الرسائل شامل ۳۳ رساله از رسائل مشهورتر او در پاسخ اشخاص
#مجموعة الرسائل در علوم قرانی. بیشتر رساله‌های این کجموعه چاپ شده، تالیف حاج محمدکریم خان کرمانی است و دو اثر از احسایی را در بردارد با عنوان رسالة فی رسم الفاظ القرآن الشریف و رسالة فی بعض اسرار التجوید.
#مختصر الرسالظ الحیدریه فی فقه الصلوات الیومیه
از احسایی دست نوشته‌های زیادی در کتابخانه سعادت کرمان نگهداری میشود که مجموعه هایی از آنها با عناوین کشکول و رسائل در خور ذکرند و بخشهایی از آنها هنوز به چاپ نرسیده است.


== پانویس ==
== پانویس ==
کاربر ناشناس