کاربر ناشناس
شاه عباس اول: تفاوت میان نسخهها
جز
حذف کتابهای اضافی از کتابشناسی و اصلاح جزئی متن
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) (اضافه کردن عکس) |
imported>Hasaninasab جز (حذف کتابهای اضافی از کتابشناسی و اصلاح جزئی متن) |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
===نبرد با عثمانیها=== | ===نبرد با عثمانیها=== | ||
در سال | در سال ۹۹۹ق، شاه عباس اراضی وسیعی از سرزمین [[ایران]] را به موجب [[قراداد صلح استانبول]] واگذار کرد تا ناچار نباشد در دو جبهه بجنگد. همچنین شاه عباس متعهد شد که به [[لعن]] خلفای سهگانه ([[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]]) پایان دهد.<ref>زندگی شاه عباس، ص ۸۴.</ref> پس از این قرارداد که در سال سوم پادشاهی او امضا شد، شاه عباس تا دوازده سال در غرب ایران با مشکلی مواجه نشد. برخی معتقدند که این قرارداد تحمیلی، کمک بسیار خوبی به محکم کردن پایههای حکومت شاه عباس کرد.<ref>طاهری، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، ص ۳۷۲.</ref> | ||
در سال ۱۰۱۰ق، شاه عباس پس از ایجاد آرامش داخلی و بیرون راندن همسایه شرقی از کشور، متوجه غرب شد. گرچه حکومت صفوی در مقایسه با عثمانی، امکانات کمتری داشت، اما شاه عباس اول با تشکیل سپاه دائمی از قزلباشان و غلامان و تاجیکها، توانست قدرت نظامی ایران را افزایش دهد. کارت رایت درباره سربازان شاه مینویسد: | در سال ۱۰۱۰ق، شاه عباس پس از ایجاد آرامش داخلی و بیرون راندن همسایه شرقی از کشور، متوجه غرب شد. گرچه حکومت صفوی در مقایسه با عثمانی، امکانات کمتری داشت، اما شاه عباس اول با تشکیل سپاه دائمی از قزلباشان و غلامان و تاجیکها، توانست قدرت نظامی ایران را افزایش دهد. کارت رایت درباره سربازان شاه مینویسد: | ||
:::::و اما سربازان وی اکثرا افرادی هستند به غایت دلیر و اصیل و از هر حیث به مراتب برتر از لشکریان عثمانی. سوارهنظام عثمانی از لحاظ تجهیزات به هیچ وجه طرف قیاس با سربازان زبده ایرانی نیست... اکنون سرباز ایرانی از هر لحاظ میتواند در برابر سرباز ترک پایداری ورزد و ارتش ایران از لحاظ نفرات و توپخانه و سایر ادوات جنگی به پایهای رسیده است که قدرت دارد بر عثمانی ضربات جانکاهی وارد کند.<ref>جان کارت رایت، سفرنامه، ج ۱، ص ۷۳۹.</ref> | :::::و اما سربازان وی اکثرا افرادی هستند به غایت دلیر و اصیل و از هر حیث به مراتب برتر از لشکریان عثمانی. سوارهنظام عثمانی از لحاظ تجهیزات به هیچ وجه طرف قیاس با سربازان زبده ایرانی نیست... اکنون سرباز ایرانی از هر لحاظ میتواند در برابر سرباز ترک پایداری ورزد و ارتش ایران از لحاظ نفرات و توپخانه و سایر ادوات جنگی به پایهای رسیده است که قدرت دارد بر عثمانی ضربات جانکاهی وارد کند.<ref>جان کارت رایت، سفرنامه، ج ۱، ص ۷۳۹.</ref> | ||
شاه پس از برقراری آرامش در تمامی کشور، در پی حمله به عثمانی برآمد. شاه عباس به بهانه رفتن به [[مازندران]]، به راه | شاه پس از برقراری آرامش در تمامی کشور، در پی حمله به عثمانی برآمد. شاه عباس به بهانه رفتن به [[مازندران]]، به راه افتاد؛ ولی مسیر خود را به سمت [[تبریز]] کج کرد و با توجه به استقبال مردم، آنجا را به آسانی فتح کرد. فتح تبریز روحیه سپاه را بسیار بالا برد. سپس وارد [[ارمنستان]] شد و پس از شکست سردار عثمانی علی پاشا، آن را فتح کرد و تا [[بغداد]] پیش رفت. سرانجام نیروهای عثمانی در وان شکست خوردند و جنگ صوفیان در نزدیکی تبریز، به خروج عثمانی از خاک ایران انجامید.<ref>ایران عصر صفوی، ص ۸۳.</ref> با این حال، جنگ با نیروهای عثمانی به طور پراکنده و تا زمان مرگ شاه عباس اول ادامه داشت.<ref>تاریخ جهان آرای عباسی، ص ۲۲۰.</ref> | ||
طبق نامههای شاه عباس و اروپاییان، آنها تعهد کرده بودند که در حمله به عثمانی، شاه عباس را یاری کنند، اما این اتفاق هیچ گاه رخ نداد. نامه محرمانه پادری پل سیمون در رمضان ۱۰۱۶ق، علت این امر را روشنتر میکند: | طبق نامههای شاه عباس و اروپاییان، آنها تعهد کرده بودند که در حمله به عثمانی، شاه عباس را یاری کنند، اما این اتفاق هیچ گاه رخ نداد. نامه محرمانه پادری پل سیمون در رمضان ۱۰۱۶ق، علت این امر را روشنتر میکند: | ||
:::::قدرت شاه ایران به درجهای رسیده است که وقتی دو سال قبل ( | :::::قدرت شاه ایران به درجهای رسیده است که وقتی دو سال قبل (۱۰۱۴ق) بر دژهای عثمانی در نزدیکی تبریز هجوم برد، سرداران ترک به قدری از او هراسان بودند که حتی یک سرباز برای مقابله با وی نفرستادند. اکنون متصرفات وی به مراتب زیادتر از سرزمینهایی است که نیاکانش از کف داده بودند... اگر این شاه نیرومند به دریای مدیترانه یا [[قسطنطنیه]] نزدیک شود، ممکن است وجودش برای کلیسای مقدس ما در حکم دومین تازیانهی خدا باشد.<ref>مورخان غربی، به آتیلا، سلطان قوم هون که به روم حمله کرد، لقب تازیانه خدا دادند. طاهری، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، ص ۳۷۴ و ۳۷۵.</ref> | ||
==اقدامات مهم شاه عباس== | ==اقدامات مهم شاه عباس== | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
===متمرکز کردن حکومت=== | ===متمرکز کردن حکومت=== | ||
ایران دوران شاه عباس، برخلاف دوران شاهان صفوی پیش از او که نظام ملوک الطوایفی و فئودالی بود، به ایرانی تحت نظر حکومت مرکزی تبدیل شد. این تغییر را میتوان با سیاست یکپارچگی و اطاعت مرکزی دوران [[ساسانیان]] بر پایه مذهب مقایسه کرد. برای تسریع این امر، شاه عباس در [[نوروز]] | ایران دوران شاه عباس، برخلاف دوران شاهان صفوی پیش از او که نظام ملوک الطوایفی و فئودالی بود، به ایرانی تحت نظر حکومت مرکزی تبدیل شد. این تغییر را میتوان با سیاست یکپارچگی و اطاعت مرکزی دوران [[ساسانیان]] بر پایه مذهب مقایسه کرد. برای تسریع این امر، شاه عباس در [[نوروز]] ۱۰۰۷ق با برگزاری جشن باشکوهی، پایتخت را از [[قزوین]] به [[اصفهان]] انتقال داد<ref>زندگی شاه عباس، ص۱۱۶</ref> تا بتواند در مرکز ایران بهتر حکمرانی کند و در عین حالی که به ازبکان و عثمانیها نظارت داشته باشد، به داد وستد از طریق [[خلیج فارس]] اشراف بیشتری داشته باشد. البته سردی هوای قزوین، وجود عدهای از [[اهل تسنن]] در این شهر و حتی [[فرقه نقطویه]] که بنا به نقل اسکندر بیک منشی خود شاه آنها را پس از تلاش زیاد قلع و قمع کرد<ref>اسکندر بیک، عالم آرای عباسی، ج۲، ص۷۴۴-۷۵۰</ref> و هجوم ازبکان، در انتقال پایتخت بیتاثیر نبود. | ||
===تغییر در مناصب مهم حکومتی=== | ===تغییر در مناصب مهم حکومتی=== | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
===گسترش و حمایت از مذهب تشیع=== | ===گسترش و حمایت از مذهب تشیع=== | ||
دوران اولیه صفویه بیشتر تکیه بر بخش نظامی بود و شاه عباس نیز بر بخش نظامی بیشتر توجه داشت تا اداری و مذهبی. بسیاری از امور شرعی حتی در ظاهر رعایت نمیشد. مثلا دلاواله در سفرنامه خود دررابطه با مجلس شراب شاه، مطالبی نوشته است. به هر حال [[شرابخواری]] تا سال | دوران اولیه صفویه بیشتر تکیه بر بخش نظامی بود و شاه عباس نیز بر بخش نظامی بیشتر توجه داشت تا اداری و مذهبی. بسیاری از امور شرعی حتی در ظاهر رعایت نمیشد. مثلا دلاواله در سفرنامه خود دررابطه با مجلس شراب شاه، مطالبی نوشته است. به هر حال [[شرابخواری]] تا سال ۱۰۲۹ق علنی بود و در آن سال شاه طی حکمی شرابخواری علنی را قدغن کرد. البته این حکم فقط یک سال دوام داشت و سال بعد منقضی شد. شاه عباس حتی به یک طبیب دستور نگارش رسالهای در رابطه با منافع و مضرات [[شراب]] داد که این کتاب در آخرین سال عمرش به نام جام جهان نمای عباسی نگاشته شد.<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین،فرهنگ و سیاست، ص۳۸۱ و ۳۸۲</ref> | ||
بنای صفویه بر پایه مذهب تشیع بسته شده بود و تاجیکها و ترکانی که به شاهان اولیه صفوی کمک کردند، برپایه حمایت آنها از [[مذهب تشیع]] بود و در عوض صفویه بیشترین خدمت را به گسترش و تبلیغ این مذهب در ایران انجام دادند. [[آیت الله خامنه ای]] درباره صفویه میگوید: «این جانب بر خلاف کسانی که صفویه را در چشمها ضد ارزش کردند، تاکید میکنم که صفویه بزرگترین حق را به دانش [[فقه امامیه|فقاهت]] و [[کلام امامیه|کلام]] شیعی دارند، زیرا آنها بودند که راه را باز کردند و علمای شیعه را در این سطح پرورش دادند»<ref>روزنامه همشهری،ش ۹۹۸، پنج شنبه ۳۱ خرداد۱۳۷۵</ref> | بنای صفویه بر پایه مذهب تشیع بسته شده بود و تاجیکها و ترکانی که به شاهان اولیه صفوی کمک کردند، برپایه حمایت آنها از [[مذهب تشیع]] بود و در عوض صفویه بیشترین خدمت را به گسترش و تبلیغ این مذهب در ایران انجام دادند. [[آیت الله خامنه ای]] درباره صفویه میگوید: «این جانب بر خلاف کسانی که صفویه را در چشمها ضد ارزش کردند، تاکید میکنم که صفویه بزرگترین حق را به دانش [[فقه امامیه|فقاهت]] و [[کلام امامیه|کلام]] شیعی دارند، زیرا آنها بودند که راه را باز کردند و علمای شیعه را در این سطح پرورش دادند»<ref>روزنامه همشهری،ش ۹۹۸، پنج شنبه ۳۱ خرداد۱۳۷۵</ref> | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
شاه عباس خود با کنار گذاشتن پدرش محمدشاه خدابنده و زندانی کردن او و برادرش به حکومت رسید. گرچه این کار در ابتدا توسط برخی از سران قزلباش رخ داد و شاه عباس گویا در این امر دخیل نبود، ولی وقتی که کاملا قدرت را بدست گرفت نیز به شکل رقیب به محمد خدابنده مینگریست و همواره مراقبشان بود. | شاه عباس خود با کنار گذاشتن پدرش محمدشاه خدابنده و زندانی کردن او و برادرش به حکومت رسید. گرچه این کار در ابتدا توسط برخی از سران قزلباش رخ داد و شاه عباس گویا در این امر دخیل نبود، ولی وقتی که کاملا قدرت را بدست گرفت نیز به شکل رقیب به محمد خدابنده مینگریست و همواره مراقبشان بود. | ||
شاهزادگان و فرزندان پسر شاه عباس، تحت سرپرستی امیر قزلباش در شهرهای مهم ایران به نوعی حکومت میکردند و شرایط شاهی را به نوعی سرمشق میکردند. شاه هنگام تولد فرزندانش جشن عمومی اعلام میکرد، وقتی در سال | شاهزادگان و فرزندان پسر شاه عباس، تحت سرپرستی امیر قزلباش در شهرهای مهم ایران به نوعی حکومت میکردند و شرایط شاهی را به نوعی سرمشق میکردند. شاه هنگام تولد فرزندانش جشن عمومی اعلام میکرد، وقتی در سال ۱۰۰۶ق محمد میرزا، فرزند شاه بدنیا آمد، شاه آنچنان خوشحال شد که چند روز نقاره شادیانه به نوازش درآوردند و مدتی در میدان سعادت آباد چوگان بازی به راه بود.<ref>تاریخ جهان آرای عباسی، ص۱۳۸</ref> | ||
شاه به ظاهر به فرزندانش علاقه زیادی داشت تا اینکه قیم پسر دومش، حسن در سال | شاه به ظاهر به فرزندانش علاقه زیادی داشت تا اینکه قیم پسر دومش، حسن در سال ۹۹۷ق در مشهد شورش کرد. بااینکه این شورش سرکوب شد ولی خاطره کودتا علیه پدرش برای شاه عباس تداعی شد. محمد میرزا و اسماعیل میرزا - سومین و چهارمین فرزندان شاه – در خردسالی از دنیا رفتند ولی شرایط برای سه پسر دیگر شاه به گونۀ دیگری رقم خورد: وقتی در سال ۱۰۲۳ق سران چرکس مورد سوء ظن همین جریان برای پسر ارشدش (محمد باقر) قرار گرفتند، به زودی همه از تیغ گذرانده شده وعلاوه برآن نیز محمد باقر به ظاهر بیگناه که خود جریان شورش امیران را به شاه رسانده بود، در سال ۱۰۲۴ق به قتل رسید. شش سال بعد سومین پسر شاه، که همنام محمد خدابنده بود، نیز در هنگام بیماری شدید پدر، زودهنگام از قزلباشان درخواست حمایت کرد که سرنوشت او نیز گرفتن چشمانش بود. در سال ۱۰۳۶ق تنها دوسال مانده به فوت شاه، پنجمین پسر شاه - امام قلی میرزا- در حالیکه بیش از بیست و دوسال از عمرش نمیگذشت،<ref>تاریخ جهان آرای عباسی، ص۱۵۳</ref> نیز سرنوشت مشابهی یافت. دیگر شاه پسری که شرایط پادشاهی داشته باشد، دراختیار نداشت و فرزندان شاهزادگان نیز به خاطر عدم شورش احتمالی در دربار و با ناز و عشوه بزرگ شدند تا فکر شورش نیز به ذهنشان خطور نکند.<ref>ایران عصر صفوی، ص۹۱ و ۹۲</ref> بدین ترتیب شاهزادگان کنونی و شاهان آتی اکثرا افرادی بودند که در دربار و بدون داشتن درک صحیحی از حکمرانی رشد کردند و نگه داری شاهزادگان پس از آن نیز به همین شیوه ادامه یافت تا آنکه شاهانی برروی کار آمدند که نه تنها نشانی از شاهان بزرگ صفوی نداشتند بلکه اکثرا به دنبال کارهای بیهوده و [[لهو]] و لعب بودند. | ||
پسران دخترهای شاه عباس نیز عاقبتی بهتر از پسران شاه و داییهایشان نداشتند و اکثر نوههای دختری شاه نیز توسط پسر داییشان [[شاه صفی]]، شاه بعدی و نوه شاه عباس کور شدند و حتی امام قلی میرزا نیز که پس از مرگ شاه عباس، مشخص شد کمی بینایی دارد، به طور کامل کور شد تا دیگر فکر حکومت به چشمانش رسوخ نکند.<ref>اسکندر بیک، ذیل تاریخ عالم آرای عباسی، ص۸</ref> | پسران دخترهای شاه عباس نیز عاقبتی بهتر از پسران شاه و داییهایشان نداشتند و اکثر نوههای دختری شاه نیز توسط پسر داییشان [[شاه صفی]]، شاه بعدی و نوه شاه عباس کور شدند و حتی امام قلی میرزا نیز که پس از مرگ شاه عباس، مشخص شد کمی بینایی دارد، به طور کامل کور شد تا دیگر فکر حکومت به چشمانش رسوخ نکند.<ref>اسکندر بیک، ذیل تاریخ عالم آرای عباسی، ص۸</ref> | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
* سیوری، راجر، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۵ شمسی | * سیوری، راجر، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۵ شمسی | ||
* طاهری، ابوالقاسم، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران: از مرگ تیمور تا مرگ شاه عباس، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰ شمسی | * طاهری، ابوالقاسم، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران: از مرگ تیمور تا مرگ شاه عباس، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰ شمسی | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||