شاه عباس اول: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hasaninasab جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
'''شاه عباس اول''' (حکومت [[سال ۹۹۶ هجری قمری|۹۹۶]] – [[سال ۱۰۳۸ هجری قمری|۱۰۳۸]] ق / ۱۵۸۸ - ۱۶۲۹ میلادی) پادشاه مقتدر [[صفویان]] که بیش از چهل سال در [[ایران]] حکومت کرد و نقش فراوانی در قدرتگیری مجدد دولت صفویه داشت. | '''شاه عباس اول''' (حکومت [[سال ۹۹۶ هجری قمری|۹۹۶]] – [[سال ۱۰۳۸ هجری قمری|۱۰۳۸]] ق / ۱۵۸۸ - ۱۶۲۹ میلادی) پادشاه مقتدر [[صفویان]] که بیش از چهل سال در [[ایران]] حکومت کرد و نقش فراوانی در قدرتگیری مجدد دولت صفویه داشت. | ||
شاه عباس با شکست دادن دو قدرت بزرگ [[ازبکان|ازبک]] و [[عثمانیان|عثمانی]] | شاه عباس با شکست دادن دو قدرت بزرگ [[ازبکان|ازبک]] و [[عثمانیان|عثمانی]] اقتدار فراوانی به دولت صفوی در عصر خود داد و ایران را بسیار قدرتمند ساخت. گسترش مذهب [[تشیع]] و حمایت از آن در ایران، تشکیل سپاه جدید، تغییر در مناصب مهم حکومتی و برخی اقدامات عمرانی بهخصوص در شهر [[اصفهان]]، از مهمترین اقدامات وی است. | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
عباس میرزا در [[رمضان]] سال [[سال ۹۷۸ هجری قمری|۹۷۸ق]] در [[هرات]] | عباس میرزا در [[رمضان]] سال [[سال ۹۷۸ هجری قمری|۹۷۸ق]] در [[هرات]] به دنیا آمد. پدرش [[شاه محمد خدابنده صفوی|محمدشاه خدابنده]] از شاهان [[صفویان|صفوی]]، او را از کودکی حاکم [[هرات]]، یکی از مهمترین شهرهای [[ایران]] کرد و به دلیل کمی سن، یک [[قزلباش]]، سرپرست او در حکومت هرات بود. | ||
در سال [[سال ۹۹۶ هجری قمری|۹۹۶ق]]، پس از حدود ۱۲ سال اغتشاش و ناآرامی که پس از وفات [[شاه تهماسب]] سراسر کشور را فراگرفت، [[شاه محمد خدابنده صفوی|محمدشاه خدابنده]] توسط [[قزلباشان]] عزل شد و شاه عباس در هجده سالگی به تخت پادشاهی نشست.<ref>تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۲، ص ۳۷۹</ref> | |||
در | در دوازده سالی که [[شاه اسماعیل دوم]] (حدود یک سال) و محمدشاه خدابنده حاکم ایران بودند، سران قزلباش (بدنه اصلی سپاهیان [[صفویان|صفوی]]) اطاعت محض خود از پادشاه صفوی را از دست داده بودند و به همین دلیل، [[ازبکان]] حملات خود را به [[خراسان]] گسترش دادند. [[هرات]] محاصره شد و و امپراتوری [[عثمانیان|عثمانی]] بسیاری از نقاط مهم غربی ایران از جمله [[تبریز]] را گرفته بود.<ref>تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۲، ص ۳۷۹.</ref> | ||
شاه عباس ابتدا پدرش محمد شاه خدابنده - شاه مخلوع- را به همراه برادرش ابوطالب | شاه عباس ابتدا پدرش محمد شاه خدابنده - شاه مخلوع- را به همراه برادرش ابوطالب میرزا، در قلعه ورامین محبوس کرد.<ref>زندگی شاه عباس، ص ۶۸.</ref> پس از آن قدرت قزلباشان را محدود کرد؛ برخی سران قزلباش مانند مهدیقلیخان حاکم [[شیراز]]<ref>تاریخ عالمآرای عباسی، ج ۲، ص ۳۸۱-۳۸۴ و لوسین لوئی بلان، زندگی شاه عباس، نشر اساطیر، ترجمه دکتر ولی الله شادان، ۱۳۷۵، ص۶۷</ref> و مرشدقلیخان، وکیل دیوان عالی را به قتل رساند. مرشدقلیخان، نقش مهمی در پادشاه شدن شاه عباس داشت و در امر حکومت دخالت میکرد<ref>تاریخ عالمآرای عباسی، ج ۲، ص ۴۰۱.</ref>. شاه عباس، وزیرش میرزا محمد را هم به قتل رساند<ref>تاریخ عالمآرای عباسی، ج ۲، ص ۴۰۴.</ref> و برخی شورشهای داخلی مانند شورش گیلان را سرکوب کرد و به تدریج همه را مطیع خود ساخت. | ||
== | ==جنگها== | ||
=== | ===هجوم ازبکان به خراسان=== | ||
[[ازبکان]] در عصر شاه عباس به [[خراسان]] | [[ازبکان]] در عصر شاه عباس به [[خراسان]] حمله کردند و قتل و غارت وسیعی در [[مشهد]] به راه انداختند. هر کس از مردان را که میدیدند، به قتل میرساندند و زنان را به اسیری به [[ماوراءالنهر]] میبردند. مردم زیادی به [[حرم امام رضا(ع)]] پناه بردند. عبدالمومن خان ازبک، فرمانده ازبکان، وارد حرم شد و همه را به قتل رساند. اموال و کتابخانه حرم مطهر به تاراج رفت و فقط برخی از مردم توانستند مخفی شده و جان خود را نجات دهند. پس از سه روز قتل و غارت، کسانی که زنده مانده بودند در روز چهارم اجازه یافتند که یا اموالشان را به ازبکان بدهند و یا زن و فرزندانشان را.<ref>تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۲، ص ۴۱۳.</ref> | ||
جنازه [[شاه تهماسب اول صفوی|شاه تهماسب]] که در حرم امام رضا(ع) دفن شده بود، توسط ازبکان از قبر بیرون آورده شد و این رخداد، به تحقیر خاندان صفوی انجامید. پس از آن، ازبکان اطلاع یافتند که قبر شاه تهماسب در مکان دیگری است و فردی به نام دوستم بهادر مامور شد تا استخوانهای شاه تهماسب را به بخارا ببرد. در میانه راه، یکی از علاقمندان خاندان صفوی، دوستم بهادر را تطمیع کرد و او را به بازگرداندن استخوانهای شاه تهماسب راضی ساخت.<ref>تاریخ عالمآرای عباسی، ج ۲، ص ۲۹۶.</ref> شاه عباس اول پس از آن اعلام کرد که جسدی که پیش از این مورد اهانت قرار گرفته، از آنِ شاه تهماسب نبوده. به همین سبب مردم بسیاری به دیدن جسد شاه تهماسب شتافتند.<ref>تاریخ عالمآرای عباسی، ج ۲، ص ۲۹۷.</ref> سپس، استخوانهای مذکور به عتبات عالیات فرستاده شد تا در محلی نامعلوم دفن شود.<ref>تاریخ جهان آرای عباسی، ص ۱۳۷؛ زندگی شاه عباس، ص۱۰۸- ۱۰۹</ref> | |||
ازبکان در سال ۱۰۰۵ق از راه کویر عازم [[یزد]] شدند و علیقلیخان قورچی ترکش، حاکم یزد، توانست آنها را شکست دهد.<ref>تاریخ جهان آرای عباسی، ص ۱۳۶.</ref> | |||
پس از | خبر هجوم ازبکان و گرفتن دیگر نقاط خراسان، به گونهای وحشتناک بود که شاه از [[قزوین]] به [[تهران]] رفت و در [[حرم شاه عبدالعظیم]] در [[ری]] اقامت گزید تا زمانی که خبر بازگشت عبدالمومن خان به [[ماوراءالنهر]] را شنید و به [[قزوین]] بازگشت.<ref>تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۲، ص ۴۱۴.</ref> | ||
پس از پایان هرج و مرج داخلی، شاه عباس به فکر خراسان افتاد و لشکری به [[هرات]] فرستاد که مهمترین شهر [[خراسان]] بود. شاه عباس که برای بیرون راندن [[عثمانیان|عثمانیها]] به غرب رفته بود، سریعا بازگشت و [[ازبکان]] را که از هرات خارج شده بودند و همواره سیاست تخریب و فرار داشتند، به دام انداخت و در جنگی سخت در سال ۱۰۰۷ق بر آنان پیروز شد.<ref>زندگی شاه عباس، ص ۱۲۲.</ref> شاه پس از تحمیل قراردادی با ازبکان بازگشت.<ref>ایران عصر صفوی، ص۸۲</ref> شاه عباس اول، فرهاد خان را که فرمانده کل سپاه بود و در جنگ ابتدایی با ازبکان شکست خورده بود، اعدام کرد. این اقدام شاه صفوی، [[قزلباشان]] را کاملا مطیع ساخت و مانع از هر گونه تمرد احتمالی در آینده شد.<ref>زندگی شاه عباس، ص ۱۲۴.</ref> | |||
===نبرد با عثمانیها=== | ===نبرد با عثمانیها=== | ||
در سال ۹۹۹ ه. | در سال ۹۹۹ ه.ق، شاه عباس اراضی وسیعی از سرزمین [[ایران]] را به موجب [[قراداد صلح استانبول]] واگذار کرد تا ناچار نباشد در دو جبهه بجنگد. شاه عباس حتی متعهد شد که به لعن خلفای سهگانه ([[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]]) پایان دهد.<ref>زندگی شاه عباس، ص ۸۴.</ref> پس از این قرارداد که در سال سوم پادشاهی او امضا شد، شاه عباس تا دوازده سال در غرب ایران با مشکلی مواجه نشد. برخی معتقدند که این قرارداد تحمیلی، کمک بسیار خوبی به محکم کردن پایههای حکومت شاه عباس کرد.<ref>طاهری، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، ص ۳۷۲.</ref> | ||
در سال | در سال ۱۰۱۰ق، شاه عباس پس از ایجاد آرامش داخلی و بیرون راندن همسایه شرقی از کشور، متوجه غرب شد. گرچه حکومت صفوی در مقایسه با عثمانی، امکانات کمتری داشت، اما شاه عباس اول با تشکیل سپاه دائمی از قزلباشان و غلامان و تاجیکها، توانست قدرت نظامی ایران را افزایش دهد. کارت رایت درباره سربازان شاه مینویسد: | ||
:::::و اما سربازان وی اکثرا افرادی هستند به غایت دلیر و اصیل و از هر حیث به مراتب برتر از لشکریان عثمانی. | :::::و اما سربازان وی اکثرا افرادی هستند به غایت دلیر و اصیل و از هر حیث به مراتب برتر از لشکریان عثمانی. سوارهنظام عثمانی از لحاظ تجهیزات به هیچ وجه طرف قیاس با سربازان زبده ایرانی نیست... اکنون سرباز ایرانی از هر لحاظ میتواند در برابر سرباز ترک پایداری ورزد و ارتش ایران از لحاظ نفرات و توپخانه و سایر ادوات جنگی به پایهای رسیده است که قدرت دارد بر عثمانی ضربات جانکاهی وارد کند.<ref>جان کارت رایت، سفرنامه، ج ۱، ص ۷۳۹.</ref> | ||
شاه پس از برقراری آرامش در تمامی کشور، در پی حمله به عثمانی برآمد. شاه عباس به بهانه رفتن به [[مازندران]]، به راه افتاد ولی مسیر خود را به سمت [[تبریز]] کج کرد و با توجه به استقبال مردم، آنجا را به آسانی فتح کرد. فتح تبریز روحیه سپاه را بسیار بالا برد. سپس وارد [[ارمنستان]] شد و پس از شکست سردار عثمانی علی پاشا، آن را فتح کرد و تا [[بغداد]] پیش رفت. سرانجام نیروهای عثمانی در وان شکست خوردند و جنگ صوفیان در نزدیکی تبریز، به خروج عثمانی از خاک ایران انجامید.<ref>ایران عصر صفوی، ص ۸۳.</ref> با این حال، جنگ با نیروهای عثمانی به طور پراکنده و تا زمان مرگ شاه عباس اول ادامه داشت.<ref>تاریخ جهان آرای عباسی، ص ۲۲۰.</ref> | |||
در | طبق نامههای شاه عباس و اروپاییان، آنها تعهد کرده بودند که در حمله به عثمانی، شاه عباس را یاری کنند، اما این اتفاق هیچ گاه رخ نداد. نامه محرمانه پادری پل سیمون در رمضان ۱۰۱۶ق، علت این امر را روشنتر میکند: | ||
:::::قدرت شاه ایران به درجهای رسیده است که وقتی دو سال قبل (۱۰۱۴ه.ق) بر دژهای عثمانی در نزدیکی تبریز هجوم برد، سرداران ترک به قدری از او هراسان بودند که حتی یک سرباز برای مقابله با وی نفرستادند. اکنون متصرفات وی به مراتب زیادتر از سرزمینهایی است که نیاکانش از کف داده بودند... اگر این شاه نیرومند به دریای مدیترانه یا [[قسطنطنیه]] نزدیک شود، ممکن است وجودش برای کلیسای مقدس ما در حکم تازیانه ثانوی خدا باشد.<ref>مورخان غربی، به آتیلا، سلطان قوم هون که به روم حمله کرد، لقب تازیانه خدا دادند. طاهری، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، ص ۳۷۴ و ۳۷۵.</ref> | |||
==اقدامات مهم شاه عباس== | ==اقدامات مهم شاه عباس== | ||
===تشکیل سپاه جدید=== | ===تشکیل سپاه جدید=== | ||
از | از مهمترین اقدامات شاه عباس، جایگزین کردن نیروهای نظامی با برخی نیروهای [[قزلباش]] متمرد بود. شاه عباس از نیروهای چرکس، گرجیان و ارامنه مسلمان شده که در زمان [[شاه تهماسب اول صفوی|شاه تهماسب]] به عنوان غلامان شاه وارد سپاه شده بودند، استفاده کرد.<ref>ایران عصر صفوی، ص ۷۶.</ref> | ||
در | در زمانی که بسیاری از امرای قزلباش به دنبال کسب قدرت بیشتر بودند و تاجیکها هم جایگاه ویژهای نداشتند، شاه غلامان تازهمسلمانی را وارد سپاه کرد که گرچه مانند قزلباشان، دلبستگی و اعتقاد کاملی به خاندان [[صفویان|صفوی]] و [[تشیع]] نداشتند، اما در عوض مطیع کامل شاه بودند. با قدرت گرفتن همین غلامان، آنها نیز وارد جنگ قدرت شده و در مواردی مانند توطئه شورش پسر شاه، نقشی اساسی ایفا کردند.<ref>ایران عصر صفوی، ص ۸۷ و ۸۹.</ref> | ||
شاه توانست یک ارتش دایمی در حدود چهل هزار نفره را همیشه در اختیار داشته باشد که این در طی لشکرکشیها و جنگهای شاه، نقش اساسی را در پیروزیهای در پیش روی شاه، داشت.<ref>زندگی شاه عباس، ص۱۰۴</ref> شاه عباس با تبدیل املاک ممالک که در اختیار یک فرمانده بود به املاک خالصه شاه مشکل مخارج این ارتش را رفع کرد. البته این عمل در طولانی مدت خود یکی از علل ضعف و حتی (بنظر برخی از مورخین) از عوامل سقوط صفویه به شمار میآید. زیرا صاحبان ولایات به ظلم به مردم روی آوردند و خصوصا در نواحی مرزی از نظر نظامی سلسله صفویه را تضعیف کردند.<ref>ایران عصر صفوی، ص۷۷</ref> | شاه توانست یک ارتش دایمی در حدود چهل هزار نفره را همیشه در اختیار داشته باشد که این در طی لشکرکشیها و جنگهای شاه، نقش اساسی را در پیروزیهای در پیش روی شاه، داشت.<ref>زندگی شاه عباس، ص۱۰۴</ref> شاه عباس با تبدیل املاک ممالک که در اختیار یک فرمانده بود به املاک خالصه شاه مشکل مخارج این ارتش را رفع کرد. البته این عمل در طولانی مدت خود یکی از علل ضعف و حتی (بنظر برخی از مورخین) از عوامل سقوط صفویه به شمار میآید. زیرا صاحبان ولایات به ظلم به مردم روی آوردند و خصوصا در نواحی مرزی از نظر نظامی سلسله صفویه را تضعیف کردند.<ref>ایران عصر صفوی، ص۷۷</ref> |