جنگ قادسیه: تفاوت میان نسخهها
جز
←فرماندهی خلیفه و مخالفت امام علی(ع)
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
== فرماندهی خلیفه و مخالفت امام علی(ع)== | == فرماندهی خلیفه و مخالفت امام علی(ع)== | ||
[[عمر بن خطاب]]، خلیفه دوم مسلمانان، در ابتدا تصمیم داشت فرماندهی سپاه اسلام را بر عهده بگیرد.<ref>محمودآبادی، «تاریخنگاران و رویداد قادسیه»، ص۲۵. </ref> اما [[امام علی(ع)|امام علی(ع)]] با این عمل مخالفت کرده و چنین استدلال کرد: «... خود به جبهه جنگ نرو، زیرا اگر از اینجا بیرون بروی، عرب از همه طرف پیمان با تو را میشکنند، تا جایی که حفظ مرزهایی که پشت سر گذاشتهای برای تو از رفتن به کارزار مهمتر شود. (همچنین) اگر عجم ها(ایرانیها) فردا تو را ببینند میگویند این ریشه عرب است، اگر آن را قطع کنید آسوده میشوید، و این اندیشه باعث میشود که آنها در جنگ با تو و طمع در از بین بردنت حریصتر و سرسختتر شوند».<ref>نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه۱۴۶، ص۲۰۳.</ref>{{یادداشت| برخی مورخان بر این باورند که این مشاوره دادن امام علی (ع) مربوط به جنگ نهاوند بوده كه شهرى است نزديك همدان، وقتی که يزدگرد پادشاه ايران لشگر بیشمارى در شهر نهاوند به سپهسالارى فيروزان، گرد آورد تا با مسلمانان وارد جنگ بشود، عمّار ياسر كه در آن وقت حاكم كوفه بود چون آگاهى يافت نامهاى بهعمر(حاکم وقت) نوشت و او را با خبر ساخت، عمر اصحاب را گرد آورده براى رفتن خود به اين كارزار مشورت نمود، هر كس رأى و انديشه خويش را اظهار مىداشت ...امير المؤمنين عليه السّلام فرمود صلاح نيست از مدينه حركت كنى، چون اين شهر مركز مملكت و پايتخت اسلام است، و نيز صلاح نيست كه لشگر از شام بخواهى، چون شهرى كه به سختى به تصرّف در آمده سزاوار نيست از لشگر تهى ماند... عمر گفت يا علىّ پس دستور چيست؟ فرمود رأى اين است كه تو در مدينه بمانی و مرد دليرى را امير لشگر اسلام نموده به جنگ ايرانیها بفرستى و اگر هم مغلوب شده و شكست بخورند تو در جاى خود مانده دوباره لشگر آماده مىسازى و براى سردارى لشگر اسلام نعمان ابن مقرن لياقت دارد،عمر اين رأى را اختيار نموده و در نهایت فتح نصيب مسلمانان شد و اين جنگ را مسلمين فتح الفتوح ناميدند. شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد ج۹، ص۱۰۰-۱۰۱، ناشر کتابخانه ایت الله مرعشی نجفی و نهج البلاغه فیض الاسلام خطبه ۱۴۶ وتاریخ طبری ج۳، ص۲۱۴}} | [[عمر بن خطاب]]، خلیفه دوم مسلمانان، در ابتدا تصمیم داشت فرماندهی سپاه اسلام را بر عهده بگیرد.<ref>محمودآبادی، «تاریخنگاران و رویداد قادسیه»، ص۲۵. </ref> اما [[امام علی(ع)|امام علی(ع)]] با این عمل مخالفت کرده و چنین استدلال کرد: «... خود به جبهه جنگ نرو، زیرا اگر از اینجا بیرون بروی، عرب از همه طرف پیمان با تو را میشکنند، تا جایی که حفظ مرزهایی که پشت سر گذاشتهای برای تو از رفتن به کارزار مهمتر شود. (همچنین) اگر عجم ها(ایرانیها) فردا تو را ببینند میگویند این ریشه عرب است، اگر آن را قطع کنید آسوده میشوید، و این اندیشه باعث میشود که آنها در جنگ با تو و طمع در از بین بردنت حریصتر و سرسختتر شوند».<ref>نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه۱۴۶، ص۲۰۳.</ref>{{یادداشت| برخی مورخان بر این باورند که این مشاوره دادن امام علی (ع) مربوط به جنگ نهاوند بوده كه شهرى است نزديك همدان، وقتی که يزدگرد پادشاه ايران لشگر بیشمارى در شهر نهاوند به سپهسالارى فيروزان، گرد آورد تا با مسلمانان وارد جنگ بشود، عمّار ياسر كه در آن وقت حاكم كوفه بود چون آگاهى يافت نامهاى بهعمر(حاکم وقت) نوشت و او را با خبر ساخت، عمر اصحاب را گرد آورده براى رفتن خود به اين كارزار مشورت نمود، هر كس رأى و انديشه خويش را اظهار مىداشت ...امير المؤمنين عليه السّلام فرمود صلاح نيست از مدينه حركت كنى، چون اين شهر مركز مملكت و پايتخت اسلام است، و نيز صلاح نيست كه لشگر از شام بخواهى، چون شهرى كه به سختى به تصرّف در آمده سزاوار نيست از لشگر تهى ماند... عمر گفت يا علىّ پس دستور چيست؟ فرمود رأى اين است كه تو در مدينه بمانی و مرد دليرى را امير لشگر اسلام نموده به جنگ ايرانیها بفرستى و اگر هم مغلوب شده و شكست بخورند تو در جاى خود مانده دوباره لشگر آماده مىسازى و براى سردارى لشگر اسلام نعمان ابن مقرن لياقت دارد،عمر اين رأى را اختيار نموده و در نهایت فتح نصيب مسلمانان شد و اين جنگ را مسلمين فتح الفتوح ناميدند. شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد ج۹، ص۱۰۰-۱۰۱، ناشر کتابخانه ایت الله مرعشی نجفی و نهج البلاغه فیض الاسلام خطبه ۱۴۶ وتاریخ طبری ج۳، ص۲۱۴ و ۲۱۹}} | ||
برخی از تاریخنگاران، توصیه به ماندن عمر در مدینه را از [[عبدالرحمن بن عوف]] دانستهاند.<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۸۱.</ref> برخی نقل کردهاند که خلیفه در ابتدا فرماندهی سپاه را به امام علی(ع) پیشنهاد داد و ایشان از پذیرش این مسئولیت امتناع کرد.<ref>احمد عادل کمال، القادسیة، ص۱۵.</ref> در هر صورت [[سعد بن ابی وقاص]] به فرماندهی سپاه مسلمانان منصوب شد.<ref>محمودآبادی، «تاریخنگاران و رویداد قادسیه»، ص۲۵. </ref> | برخی از تاریخنگاران، توصیه به ماندن عمر در مدینه را از [[عبدالرحمن بن عوف]] دانستهاند.<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۸۱.</ref> برخی نقل کردهاند که خلیفه در ابتدا فرماندهی سپاه را به امام علی(ع) پیشنهاد داد و ایشان از پذیرش این مسئولیت امتناع کرد.<ref>احمد عادل کمال، القادسیة، ص۱۵.</ref> در هر صورت [[سعد بن ابی وقاص]] به فرماندهی سپاه مسلمانان منصوب شد.<ref>محمودآبادی، «تاریخنگاران و رویداد قادسیه»، ص۲۵. </ref> |