پرش به محتوا

دفن میت: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۴۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ دسامبر ۲۰۱۴
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahboobi
جز (Mahboobi صفحهٔ خاک سپاری را به دفن منتقل کرد)
imported>Hrezaei
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش ۲|ماه=دسامبر|روز=۳|سال=۲۰۱۴|چند = 2}}
'''دفن''' در فقه به معنای به خاک سپردن میّت(شخصِ درگذشته) است. دفن میّت پس از غسل ، کفن و خواندن نماز میت، مطابق با [[احکام شرعی]] و با یک سری آداب شرعی انجام می‌شود. این عمل،  [[وجوب|واجب کفایی]] است.
خاكسپارى، در قبر نهادن ميت و دفن او پس از غسل دادن، تكفين و خواندن نماز ميت، مطابق با احكام و آداب شرعى.  
 
==تاریخچه==
از زمان حضرت آدم و به خاك سپرده شدن هابيل به دست قابيل با ارشاد الهى (رجوع کنید به مائده: 31)، دفن كردن اموات روش متداول در ميان اقوام، اديان و جوامع مختلف بوده است. در شريعت اسلام، ميت مسلمان پس از غسل، تكفين، تشييع و خوانده شدن نماز ميت، برطبق آداب و احكامى خاص به خاك سپرده مى شود.


==در منابع فقهی==
==در منابع فقهی==
در منابع جامع فقهى، بخشى از «کتاب الطهارة» یا «کتاب الصلاة» به احکام اموات اختصاص دارد. در این مبحث، از امورى مانند احکامِ فرد بیمارى که نشانه هاى [[مرگ]] را در خود آشکار مى بیند (مانند [[توبه]] و اَدا کردن [[حق اللّه]] و [[حق الناس]])، اَحکام [[احتضار|اِحتضار]] (مثل رو به [[قبله]] کردن محتضر و [[تلقین]] او) و کارهاى واجب بر دیگران پس از مرگِ مسلمان (غسل، تکفین، تحنیط، نماز میت خواندن و دفن) سخن مى رود. هریک از این مراحل، که نشاندهنده حرمت داشتن میت و موجب آمرزش [[گناه|گناهان]] اوست، <ref> حُرمَةِ المُسْلِم مَیِّتاً کحُرْمَتِهِ حَیّا رجوع کنید به طوسى، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۴۱۹؛ حرّعاملى، ج۳، ص۲۱۹ </ref> احکامى غیرالزامى ([[مستحب]] و [[مکروه]]) هم دارند که در آثار فقهى به تفصیل مطرح شده‌اند. احکام مربوط به مردگان در منابع متقدم [[فقه|فقهى]] و [[حدیث|حدیثى]]، در مبحثى با عنوان «کتاب الجنائز» یا «باب فى احکام الجنائز» مطرح شده‌اند. <ref> براى نمونه رجوع کنید به مالکبن انس، ج ۱، ص ۲۲۲؛ شافعى، ج ۱، ص ۳۰۱؛ کلینى، ج ۳، ص ۱۱؛ طوسى، ۱۳۸۷، ج ۱، ص ۱۷۴؛ براى برخى آثار مستقل در این باره رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ج ۲، ص ۲۹، ج ۸، ص ۲۳۳، ج ۱۶، ص ۵۶، ج ۱۷، ص ۲۹ـ۳۰؛ نیز براى آثارى با عنوان «احکام الاموات» و «احکام الجنائز» رجوع کنید به ه‌مان، ج ۱، ص ۲۹۴ـ۲۹۶، ۴۵۱، ۵۳۲، ج ۳، ص ۱۵۸، ۴۷۳، ج ۵، ص ۱۴۸ـ۱۵۰، ج۲۰، ص ۱۱۷، ۳۳۹، ج ۲۵، ص ۷۶ </ref>


در منابع جامع فقهى، بخشى از «كتاب الطهارة» يا «كتاب الصلاة» به احكام اموات اختصاص دارد. در اين مبحث، از امورى مانند احكامِ فرد بيمارى كه نشانههاى مرگ را در خود آشكار مىبيند (مانند توبه و اَدا كردن حقاللّه و حقالناس)، اَحكام اِحتضار (مثل روبهقبله كردن محتضر و تلقين او) و كارهاى واجب بر ديگران پساز مرگِ مسلمان (غسل، تكفين، تحنيط، نماز ميت خواندنو دفن) سخن مىرود. هريكاز اين مراحل، كه نشاندهنده حرمتداشتن ميت و موجبآمرزش گناهان اوست (حُرمَةِ المُسْلِم مَيِّتاً كحُرْمَتِهِ حَيّا رجوع کنید به طوسى، 1376ش، ج1، ص419؛ حرّعاملى، ج3،ص219)، احكامى غيرالزامى (مستحبومكروه) هم دارند كه در آثار فقهى به تفصيل مطرح شدهاند. احكام مربوط به مردگان در منابع متقدم فقهى و حديثى، در مبحثى با عنوان «كتاب الجنائز» يا «باب فى احكام الجنائز» مطرح شدهاند (براى نمونه رجوع کنید به مالكبن انس، ج ص 222؛ شافعى، ج ص 301؛ كلينى، ج 3، ص 11؛ طوسى، 1387، ج 1، ص 174؛ براى برخى آثار مستقل در اين باره رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ج 2، ص 29، ج 8، ص 233، ج 16، ص 56، ج 17، ص 29ـ30؛ نيز براى آثارى با عنوان «احكام الاموات» و «احكام الجنائز» رجوع کنید به همان، ج 1، ص 294ـ296، 451، 532، ج 3، ص 158، 473، ج 5، ص 148ـ150، ج20، ص 117، 339، ج 25، ص 76).
کارهاى واجب بر انسان در مورد مردگان، از نوع [[واجب کفایی|واجبِ کفایى]]‌ اند و برخى از آن‌ها (تکفین، حنوط و دفن کردن) به [[قصد قربت]] نیاز ندارند و شمارى دیگر (غسل و نماز میت) نیازمند قصد قربت‌اند. چنانچه به سبب عوامل خاص، انجام دادن هریک از این واجبات براى افراد ممکن نباشد، از عهده آنان ساقط مى شود. <ref> طباطبائى یزدى، ج ۱، ص ۳۷۶، ۳۹۵، ۴۰۳، ۴۱۴، ۴۲۱، ۴۳۷؛ زحیلى، ج ۲، ص ۱۵۰۸ </ref>


==مقدمات دفن میت==
==واجب کفایی==


كارهاى واجب بر انسان در مورد مردگان، از نوع واجبِ كفايىاند و برخى از آنها (تكفين، تحنيط و دفنكردن) به قصد قربت نياز ندارند و شمارى ديگر (غسل و نماز ميت) نيازمند قصد قربتاند. چنانچه به سبب عوامل خاص، انجام دادن هريك از اين واجبات براى افراد ممكن نباشد، از عهده آنان ساقط مىشود (طباطبائىيزدى، ج ص 376، 395، 403، 414، 421، 437؛ زحيلى، ج ص 1508).
فقهاى [[امامیه|امامى]] [[غسل می‌ت|غسل]] دادن میت را شامل سه بار شستن او به ترتیب با آب مخلوط با سدر، آب مخلوط با کافور و آب خالص (قَراح) دانسته‌اند. پس از آن، [[حنوط|تحنیط]] یعنى مالیدن کافور بر مواضع هفتگانه سجود میت (پیشانى، کفِ دو دست، دو زانو و سَرِ انگشت ِبزرگ پا‌ها) واجب است. [[کفن]] کردن می‌تِ مسلمان نیز [[واجب]] است و با سه قطعه کفن تمام بدن او پوشانده مى شود. هریک از مراحلِ آماده سازىِ میت براى خاکسپارى، شرایط و آداب و اَحکام مفصّلى دارد. <ref> براى نمونه رجوع کنید به نراقى، ج ۳، ص ۸۶ـ۲۵۰؛ نجفى، ج ۴، ص ۱۱۸ـ۲۶۳ </ref> در [[فقه]] [[اهل سنّت]] هم غسل دادن و کفن کردن میت (<small>با وجود تفاوت‌هایى در جزئیات با فقه امامى</small>) واجب به شمار مى رود، ولى تحنیط واجب نیست. <ref> رجوع کنید به زحیلى، ج ۲، ص ۱۴۸۳ـ۱۵۰۷ </ref>


==غسل و کفن==
بنابر فقه امامى و فقه اهل سنّت، غسل دادن و تکفین [[شهید]]، در صورت تحقق شروطى، ضرورى به شمار نمى رود. <ref> رجوع کنید به طوسى، ۱۳۸۷، ج ۱، ص ۱۸۱ـ ۱۸۲؛ نجفى، ج۴، ص۸۶ـ۹۳؛ زحیلى، ج۲، ص۱۵۸۳ـ۱۵۸۸ </ref>


فقهاى امامى غسل دادن ميت را شامل سه بار شستن او به ترتيب با آب مخلوط با سدر، آب مخلوط با كافور و آب خالص (قَراح) دانستهاند. پس از آن، تحنيط يعنى ماليدن كافور بر مواضع هفتگانه سجود ميت (پيشانى،كفِ دو دست،دو زانو و سَرِ انگشت ِبزرگ پاها)واجباست. كفنكردن ميتِ مسلمان نيز واجب است و با سه قطعه كفن تمام بدن او پوشانده مىشود. هريك از مراحلِ آماده سازىِ ميت براى خاكسپارى، شرايط و آداب و اَحكام مفصّلى دارد (براى نمونه رجوع کنید به نراقى، ج ص 86ـ250؛ نجفى، ج 4، ص 118ـ263). در فقه اهل سنّت هم غسل دادن و كفن كردن ميت (بهرغم وجود تفاوتهايى در جزئيات با فقه امامى) واجب به شمار مىرود، ولى تحنيط واجب نيست (رجوع کنید به زحيلى، ج 2، ص 1483ـ1507). بنابر فقه امامى و فقه اهل سنّت، غسل دادن و تكفين شهيد، در صورت تحقق شروطى، ضرورى بهشمار نمىرود (رجوع کنید به طوسى، 1387، ج 1، ص 181ـ 182؛ نجفى، ج4، ص86ـ93؛ زحيلى، ج2، ص1583ـ1588).
در [[احادیث]]<ref> رجوع کنید به بخارى، ج ۱، ص ۱۷؛ حرّعاملى، ج ۳، ص۱۴۱ـ۱۴۸ </ref> و به تبع آن در منابع فقهىِ امامى و اهل سنّت، بر فضيلت و[[ثواب]] [[تشییع جنازه]] میت مسلمان تأکید بسیار شده است.<ref>رجوع کنید به نجفى، ج۴، ص۲۶۳ـ۲۶۴؛ الموسوعةالفقهیّة، ج۱۶، ص۱۳ </ref>


در احاديث (رجوع کنید به بخارى، ج ص 17؛ حرّعاملى، ج 3، ص141ـ148) و به تبع آن در منابع فقهىِ امامى و اهل سنّت، بر فضيلت و ثواب تشييع جنازه ميت مسلمان تأكيد بسيار شده است (رجوع کنید به نجفى، ج4،ص263ـ264؛ الموسوعةالفقهيّة،ج16، ص13).
پس از طى این مراحل، بر هر میت مسلمانى که بیش از شش سال سن داشته باشد، [[نماز میت|نماز]] خوانده مى شود. <ref> درباره چگونگى نماز میت و شروط آن در مذاهب اسلامى رجوع کنید به طوسى، ۱۳۸۷، ج ۱، ص ۱۸۳ـ۱۸۶؛ علامه حلّى، ج ۱، ص ۲۲۸ـ۲۳۲؛ غروى تبریزى، ج ۹، ص ۲۵۴ـ۲۶۰؛ زحیلى، ج ۲، ص ۱۵۱۳ـ ۱۵۳۶ </ref>


==نماز میت==
==فلسفه و احکام دفن میت==


پس از طى اين مراحل، بر هر ميت مسلمانى كه بيش از شش سال سن داشته باشد، نماز خوانده مىشود (درباره چگونگى نماز ميت و شروط آن در مذاهب اسلامى رجوع کنید به طوسى، 1387، ج ص 183ـ186؛ علامه حلّى، ج ص 228ـ232؛ غروى تبريزى، ج ص 254ـ260؛ زحيلى، ج ص 1513ـ 1536؛ نيز رجوع کنید به نماز*).
خاکسپارى یا دَفن شامل کندنِ حفره اى در زمین و قراردادن میت در آن است، به گونه اى که جسد در زیر زمین قرار گیرد و روى او با خاک پوشانده شود. <ref> طباطبائى یزدى، ج ۱، ص ۴۳۶؛ الموسوعةالفقهیة، ج۲۱، ص۸ </ref> [[وجوب]] خاکسپارىِ می‌ت، مستند به آیات [[قرآن]]، <ref> رجوع کنید به مائده: ۳۱؛ مرسلات: ۲۵ـ۲۶؛ عبس: ۲۱ </ref> [[سنت|سنّت]] [[ائمه (ع) |معصومان (ع)]]، سیره مسلمانان و [[اجماع]] فقهاست. <ref> رجوع کنید به نجفى، ج ۴، ص ۲۸۹ـ۲۹۰؛ زحیلى، ج ۲، ص ۱۵۴۷؛ نیز رجوع کنید به جَصّاص، ج ۲، ص ۵۰۶؛ قطب راوندى، ج ۱، ص ۱۶۳ـ۱۶۴ </ref>


==دفن میت==
در احادیث، <ref> براى نمونه رجوع کنید به حرّعاملى، ج ۳، ص ۱۴۱ </ref> حکمت خاکسپارى متوفى، امورى چون رعایت حرمت جنازه، پنهان ماندن آن از اَنظار مردم، در امان بودن جسد از آزار دشمنان، جلوگیرى از اندوه دوستان و پیشگیرى از آزردگى مردم به سبب انتشار بوى جسد یا فساد آن، بیان شده است. این حکمت‌ها اقتضا دارد که عمق قبر کم نباشد و به اندازه اى باشد که از تأثیر عوامل بیرونى مصون بماند. <ref> رجوع کنید به غروىتبریزى، ج ۹، ص۲۹۳ـ ۲۹۵؛ زحیلى، ج۲، ص۱۵۴۹ </ref> ازاینرو، چنانچه دفن میت با حفر کردن زمین امکانپذیر نباشد، باید با شیوه اى دیگر جسد پوشانیده شود، مانند ساختن بَنا بر فراز آن یا گذاشتن آن در تابوت.


خاكسپارى يا دَفن شامل كندنِ حفرهاى در زمين و قراردادن ميت در آن است، به گونهاى كه جسد در زير زمين قرار گيرد و روى او با خاك پوشانده شود (طباطبائىيزدى، ج 1، ص 436؛ الموسوعةالفقهية، ج21، ص8). وجوب خاكسپارىِ ميت، مستند به آيات قرآن (رجوع کنید به مائده:31؛ مرسلات: 25ـ26؛ عبس: 21)، سنّت معصومان عليهمالسلام، سيره مسلمانان و اجماع فقهاست (رجوع کنید به نجفى، ج ص 289ـ290؛ زحيلى، ج ص 1547؛ نيز رجوع کنید به جَصّاص، ج ص 506؛ قطب راوندى، ج ص 163ـ164).
دفن با تابوت در مواقع غیراضطرارى به نظر فقهاى امامى و [[اهل سنّت]] [[مکروه]] است. <ref> رجوع کنید به نجفى، ج ۴، ص ۲۹۱؛ طباطبائى یزدى، همانجا؛ الموسوعةالفقهیة، ج ۲۱، ص ۱۶ </ref> چنانچه شخصى روى دریا در کشتى بمیرد و جسدش تا رسیدن به خشکى و خاکسپارى فاسد شود، پس از غسل و تکفین و خواندن نماز میت، با رعایت شروط مذکور در منابع فقهى، به دریا افکنده مى شود. <ref> رجوع کنید به ابنقدامه، ج ۲، ص ۳۸۱؛ نووى، ج ۵، ص ۲۸۵ـ ۲۸۶؛ نجفى، ج ۴، ص ۲۹۲ـ۲۹۶؛ غروىتبریزى، ج ۹، ص ۲۹۷ـ۳۰۱ </ref>


در احاديث (براى نمونه رجوع کنید به حرّعاملى، ج 3، ص 141)، حكمت خاكسپارى متوفى، امورى چون رعايت حرمت جنازه، پنهان ماندن آن از اَنظار مردم، در امان بودن جسد از آزار دشمنان، جلوگيرى از اندوه دوستان و پيشگيرى از آزردگى مردم به سبب انتشار بوى جسد يا فساد آن به شمار رفتهاست. اين حكمتها اقتضا دارد كه عمق قبر كم نباشد و به اندازه اى باشد كه از تأثير عوامل بيرونى مصون بماند (رجوع کنید به غروىتبريزى، ج 9، ص293ـ 295؛ زحيلى، ج2، ص1549). ازاينرو، چنانچه دفن ميت با حفر كردن زمين امكانپذير نباشد، بايد با شيوهاى ديگر جسد پوشانيده شود، مانند ساختن بَنا بر فراز آن يا گذاشتن آن در تابوت. دفن با تابوت در مواقع غيراضطرارى به نظر فقهاى امامى و اهل سنّت مكروه است (رجوع کنید به نجفى، ج 4، ص 291؛ طباطبائى يزدى، همانجا؛ الموسوعةالفقهية، ج 21، ص 16). چنانچه شخصى روى دريا در كشتى بميرد و جسدش تا رسيدن به خشكى و خاكسپارى فاسد شود، پس از غسل و تكفين و خواندن نماز ميت، با رعايت شروط مذكور در منابع فقهى، به دريا افكنده مىشود (رجوع کنید به ابنقدامه، ج 2، ص 381؛ نووى، ج 5، ص 285ـ 286؛نجفى، ج 4، ص 292ـ296؛ غروىتبريزى، ج 9، ص 297ـ301).
افزون بر لزوم دفن میت و پنهان ساختن آن در داخل زمین (مُواراةُ المیّت فى الارض)، از دیدگاه فقهى، واجب است که میت در قبر بر پهلوى راست و رو به [[قبله]] قرار داده شود. <ref> رجوع کنید به علامه حلّى، ج ۱، ص ۲۳۲؛ نراقى، ج ۳، ص ۲۸۹ـ۲۹۱ </ref> فقهاى اهل سنّت نیز رو به قبله بودن میت در قبر را واجب شمرده‌اند. <ref> رجوع کنید به شمس الائمه سرخسى، ج ۱، ص ۲۱۳؛ نووى، ج ۵، ص ۲۹۳؛ بهوتى حنبلى، ج ۲، ص ۱۶۱؛ آبى ازهرى، ص ۲۷۳ـ۲۷۴ </ref> سنن و آداب (احکام [[مستحب]] و مکروه) مورد تأکید پیش از خاکسپارى، هنگام خاکسپارى و پس از آن به تفصیل در منابع فقهى بیان شده‌اند، از جمله خواندن [[نماز وحشت]]، برپا داشتن مجلس ترحیم براى متوفى، ابراز همدردى با بازماندگان او و دلدارى دادن به آنان، و زیارت اهل قبور. <ref> رجوع کنید به نراقى، ج ۳، ص ۲۶۸ـ۲۸۳، ۲۹۴ـ۳۱۴؛ نجفى، ج ۴، ص ۲۹۹ـ۳۵۲؛ زحیلى، ج ۲، ص ۱۵۶۷ـ۱۵۷۳ </ref>
 
افزون بر لزوم دفن ميت و پنهان ساختن آن در داخل زمين (مُواراةُ الميّت فىالارض)، از ديدگاه فقهى، واجب است كه ميت در قبر بر پهلوى راست و رو به قبله قرار داده شود (رجوع کنید به علامه حلّى، ج ص 232؛ نراقى، ج ص 289ـ291). فقهاى اهل سنّت نيز رو به قبله بودن ميت در قبر را واجب شمردهاند (رجوع کنید به شمسالائمه سرخسى، ج ص 213؛ نووى، ج ص 293؛ بهوتىحنبلى، ج ص 161؛ آبىازهرى، ص 273ـ274). سنن و آداب (احكام مستحب و مكروه) مورد تأكيد پيش از خاكسپارى، هنگام خاكسپارى و پس از آن به تفصيل در منابع فقهى بيان شدهاند، از جمله خواندن نماز شبِ اول دفن (ليلةالدفن)، برپا داشتن مجلس ترحيم* براى متوفى، ابراز همدردى با بازماندگان او و دلدارى دادن به آنان، و زيارت اهل قبور (رجوع کنید به نراقى، ج ص 268ـ283، 294ـ314؛ نجفى، ج ص 299ـ352؛ زحيلى، ج ص 1567ـ1573).


==حکم گریه کردن بر میت==
==حکم گریه کردن بر میت==


گريه كردن براى ميت و سوگوارى بر او ــ مشروط بر آنكه نپذيرفتن قضاى الهى تلقى نشودــ جايز شمرده شده، اما كارهايى چون لطمه زدن به صورت، خراش دادن پوست و كندن مو منع شده و مصيبتديدگان به صبر و تحمل توصيه شدهاند (رجوع کنید به نجفى، ج ص 364ـ371؛ غروىتبريزى، ج ص 341ـ 349؛ زحيلى، ج ص 1573ـ1578).
گریه کردن براى میت و سوگوارى بر او ـ مشروط بر آنکه نپذیرفتن [[قضا و قدر|قضاى الهى]] تلقى نشود ـ جایز شمرده شده، اما کارهایى چون لطمه زدن به صورت، خراش دادن پوست و کندن مو منع شده و مصیبتدیدگان به [[صبر]] و تحمل توصیه شده‌اند. <ref> رجوع کنید به نجفى، ج ۴، ص ۳۶۴ـ۳۷۱؛ غروىتبریزى، ج ۹، ص ۳۴۱ـ ۳۴۹؛ زحیلى، ج ۲، ص ۱۵۷۳ـ۱۵۷۸ </ref>


==انتقال میت مسلمان به شهر دیگر==
==انتقال میت مسلمان به شهر دیگر==


حنفيان، شافعيان و حنبليان انتقال دادن ميت مسلمان را از شهرى كه در آن وفات كرده به جايى ديگر، پس از دفن (جز در موارد خاص) صحيح نمىدانند، اما بيشتر آنان، با شروطى، نقل و انتقال او قبل از دفن را صحيح شمردهاند. مالكيان تغيير مكان ميت را، چه قبل و چه پس از دفن، مشروط به امورى چون از بين نرفتن حرمت او و به مصلحت بودن انتقال، پذيرفتهاند (رجوع کنید به خطيبشربينى، ج ص 365ـ366؛ دسوقى، ج ص 421؛ ابنعابدين، ج 6، ص750ـ751؛ الموسوعةالفقهيّة، ج 21، ص 9ـ10). فقهاى امامى انتقال دادن ميت را قبل از دفن به مشاهِد مُشَرّفه مستحب دانستهاند، اما درباره جايز بودن انتقال پس از دفن آراى يكسانى ندارند؛ هر چند بيشتر آنان حكم به جواز و حتى استحباب انتقال دادهاند. بر ايناساس، نبش قبر براى انتقال ميت به مشاهد مشرّفه جايز است و در عمل نيز بسيار رايج بوده است (رجوع کنید به بحراى، ج ص 146ـ151؛ نراقى، ج ص 284ـ 289؛ غروىتبريزى، ج ص 331ـ341).
[[حنفی|حنفیان]]، [[شافعی|شافعیان]] و [[حنبلی|حنبلیان]] انتقال دادن میت مسلمان را از شهرى که در آن وفات کرده به جایى دیگر، پس از دفن (جز در موارد خاص) صحیح نمى دانند، اما بیشتر آنان، با شروطى، نقل و انتقال او قبل از دفن را صحیح شمرده‌اند. [[مالکی|مالکیان]] تغییر مکان میت را، چه قبل و چه پس از دفن، مشروط به امورى چون از بین نرفتن حرمت او و به مصلحت بودن انتقال، پذیرفته‌اند. <ref> رجوع کنید به خطیب شربینى، ج ۱، ص ۳۶۵ـ۳۶۶؛ دسوقى، ج ۱، ص ۴۲۱؛ ابنعابدین، ج ۶، ص۷۵۰ـ۷۵۱؛ الموسوعةالفقهیّة، ج ۲۱، ص ۹ـ۱۰ </ref>
 
فقهاى [[امامیه|امامى]] انتقال دادن میت را قبل از دفن به [[مشاهد مشرفه|مشاهِد مُشَرّفه]] مستحب دانسته‌اند، اما درباره جایز بودن انتقال پس از دفن آراى یکسانى ندارند؛ هر چند بیشتر آنان حکم به جواز و حتى استحباب انتقال داده‌اند. بر این اساس، نبش قبر براى انتقال میت به مشاهد مشرّفه جایز است و در عمل نیز بسیار رایج بوده است. <ref> رجوع کنید به بحراى، ج ۴، ص ۱۴۶ـ۱۵۱؛ نراقى، ج ۳، ص ۲۸۴ـ ۲۸۹؛ غروى تبریزى، ج ۹، ص ۳۳۱ـ۳۴۱ </ref>
 
در فرض امانت گذاشتن جسد (تودیعُ المیّت)، رعایت همه شرایط معتبر در دفن لازم است و گفته شده براى جلوگیرى از هتک حرمت میت در هنگام این انتقال، بهتر است وى با تابوت در قبر نهاده شود. <ref> رجوع کنید به غروى تبریزى، ج ۹، ص ۳۶۳؛ امام خمینى، ج ۱، ص ۸۳؛ سیستانى، ج ۱، ص ۱۱۵ </ref>


==امانت گذشتن میت==
==حرمت نبش قبر==


در فرض امانت گذاشتن جسد (توديعُ الميّت)، رعايت همه شرايط معتبر در دفن لازم است و گفته شده براى جلوگيرى از هتك حرمت ميت در هنگام اين انتقال، بهتر است وى با تابوت در قبر نهاده شود (رجوع کنید به غروى تبريزى، ج 9، ص 363؛ امام خمينى، ج 1، ص 83؛ سيستانى، ج 1، ص 115). حرام بودن نبش قبر مورد اجماع فقهاى شيعه است. نبش قبر به معناى نمايان كردن جسد پنهان در زمين است و ازاينرو، باز كردن قبرى كه جسد مدفون در آن به يقين از بين رفته و جزو خاك شده يا ميت با تابوت در آن نهاده شده، مصداق نبش قبر نيستند. در پارهاى موارد نبش قبر حرام نيست، از جمله در صورت غصبى بودن مكان دفن يا كفن ميت، دفن ميت بدون غسل و كفن يا صحيح انجام نشدن آنها، متوقف بودن حقى بر رؤيت جسد و دفن شدن ميت در مكانهايى كه موجب هتك حرمت اوست، مانند دفن مسلمان در قبرستان كفار يا در مكانى نامناسب از قبيل زبالهدان. نبش قبر امامزادگان، صالحان، عالمان و شهيدان، هرچند پس از مدت طولانى، جايز نيست (نجفى، ج ص 353ـ359؛ غروىتبريزى، ج ص 349ـ365). عالمان اهل سنّت نيز نبش قبر را، جز در موارد خاصّ، حرام دانستهاند (رجوع کنید به زحيلى، ج ص 1555ـ1557).
[[حرام]] بودن نبش قبر مورد [[اجماع]] فقهاى [[شیعه]] است. نبش قبر به معناى نمایان کردن جسد پنهان در زمین است و ازاینرو، باز کردن قبرى که جسد مدفون در آن به یقین از بین رفته و جزو خاک شده یا میت با تابوت در آن نهاده شده، مصداق نبش قبر نیستند.
 
در پاره اى موارد نبش قبر حرام نیست، از جمله در صورت غصبى بودن مکان دفن یا کفن می‌ت، دفن میت بدون غسل و کفن یا صحیح انجام نشدن آن‌ها، متوقف بودن حقى بر رؤیت جسد و دفن شدن میت در مکان هایى که موجب هتک حرمت اوست، مانند دفن مسلمان در قبرستان [[کافر|کفار]] یا در مکانى نامناسب از قبیل زباله‌دان. نبش قبر [[امامزاده|امامزادگان]]، صالحان، عالمان و [[شهید|شهیدان]]، هرچند پس از مدت طولانى، جایز نیست. <ref> نجفى، ج ۴، ص ۳۵۳ـ۳۵۹؛ غروىتبریزى، ج ۹، ص ۳۴۹ـ۳۶۵ </ref> عالمان [[اهل سنّت]] نیز نبش قبر را، جز در موارد خاصّ، حرام دانسته‌اند. <ref> رجوع کنید به زحیلى، ج ۲، ص ۱۵۵۵ـ۱۵۵۷ </ref>




== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس|2}}
{{پانویس|۲}}


== منابع ==
== منابع ==
{{ستون-شروع}}
{{ستون-شروع}}


علاوه بر قرآن؛ صالح عبدالسميع آبى ازهرى، الثمر الدانى فى تقريب المعانى: شرح رسالة ابن ابىزيد القيروانى، بيروت: المكتبة الثقافية، ]بىتا.آقابزرگ طهرانى؛ ابنعابدين، حاشية ردّ المحتار على الدّر المختار: شرح تنوير الابصار، چاپ افست بيروت 1399/1979؛ ابنقدامه، المغنى، بيروت : دارالكتابالعربى، ]بىتا.[؛ امامخمينى، تحريرالوسيلة، قم 1363ش؛ يوسفبن احمد بحرانى، الحدائقالناضرة فى احكام العترةالطاهرة، قم 1363ـ1367ش؛ محمدبن اسماعيل بخارى، صحيحالبخارى، ]چاپ محمد ذهنىافندى[، استانبول 1401/1981، چاپ افست بيروت ]بىتا.منصوربن يونس بهوتىحنبلى، كشّاف القناععنمتنالاقناع، چاپ محمدحسن شافعى، بيروت 1418/ 1997؛ احمدبن على جَصّاص، احكامالقرآن، چاپ عبدالسلام محمدعلى شاهين، بيروت 1415/1994؛ حرّعاملى؛ محمدبن احمد خطيب شربينى، مغنىالمحتاج، ]بىجا[: دارالفكر، ]بىتا.محمدبن احمد دسوقى، حاشية الدسوقى علىالشرح الكبير، ]بيروت[: داراحياء الكتب العربية، ]بىتا.وهبه مصطفى زحيلى، الفقهالاسلامى و ادلّته، دمشق 1418/ 1997؛ على سيستانى، منهاجالصالحين، ]قم 1414ـ 1416[؛ محمدبن ادريس شافعى، الاُمّ، بيروت 1403/1983؛ محمدبن احمد شمسالائمه سرخسى، كتاب المبسوط، بيروت 1406/1986؛ محمدكاظم بن عبدالعظيم طباطبائى يزدى، العروةالوثقى، بيروت 1404/1984؛ محمدبن حسن طوسى، تهذيبالاحكام، چاپ علىاكبر غفارى، تهران 1376ش؛ همو، المبسوط فى فقه الامامية، ج چاپ محمدتقى كشفى، تهران 1387؛ حسنبن يوسف علامه حلّى، قواعدالاحكام، قم 1413ـ1419؛ على غروىتبريزى، التنقيح فى شرحالعروة الوثقى: الطهارة، تقريرات درس آيتاللّه خويى، در موسوعة الامام الخوئى، ج قم: مؤسسة احياء آثار الامام الخوئى، 1426/2005؛ سعيدبن هبةاللّه قطب راوندى، فقهالقرآن، چاپ احمد حسينى، قم 1405؛ كلينى؛ مالكبن انس، المُوَطَّأ، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى، بيروت 1406؛ الموسوعة الفقهيّة، كويت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامية، ج 16، 1409/ 1988، ج 21، 1410/ 1989؛ محمدحسنبن باقر نجفى، جواهرالكلام فى شرح شرائع الاسلام، ج چاپ عباس قوچانى، بيروت 1981؛ احمدبن محمدمهدى نراقى، مستند الشيعة فى احكام الشريعة، ج قم 1415؛ يحيىبن شرف نووى، المجموع: شرح المُهَذّب، بيروت: دارالفكر، ]بىتا.[.
* قرآن.
* صالح عبدالسمیع آبى ازهرى، الثمر الدانى فى تقریب المعانى: شرح رسالة ابن ابىزید القیروانى، بیروت: المکتبة الثقافیة، بى تا.
* آقابزرگ طهرانى.
* ابن عابدین، حاشیة ردّ المحتار على الدّر المختار: شرح تنویر الابصار، چاپ افست بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
* ابن قدامه، المغنى، بیروت: دارالکتابالعربى، بى تا.
* امام خمینى، تحریرالوسیلة، قم ۱۳۶۳ش.
* یوسف بن احمد بحرانى، الحدائق الناضرة فى احکام العترةالطاهرة، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ش.
* محمدبن اسماعیل بخارى، صحیحالبخارى، چاپ محمد ذهنى افندى، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت، بى تا.
* منصوربن یونس بهوتى حنبلى، کشّاف القناع عن متن الاقناع، چاپ محمدحسن شافعى، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
* احمدبن على جَصّاص، احکام القرآن، چاپ عبدالسلام محمدعلى شاهین، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
* حرّعاملى.
* محمدبن احمد خطیب شربینى، مغنى المحتاج، بى جا: دارالفکر، بى تا.
* محمدبن احمد دسوقى، حاشیة الدسوقى على الشرح الکبیر، بیروت: داراحیاء الکتب العربیة، بى تا.
* وهبه مصطفى زحیلى، الفقه الاسلامى و ادلّته، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
* على سیستانى، منهاجالصالحین، قم ۱۴۱۴ـ ۱۴۱۶.
* محمدبن ادریس شافعى، الاُمّ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
* محمدبن احمد شمس الائمه سرخسى، کتاب المبسوط، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
* محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائى یزدى، العروةالوثقى، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
* محمدبن حسن طوسى، تهذیبالاحکام، چاپ على اکبر غفارى، تهران ۱۳۷۶ش.
* همو، المبسوط فى فقه الامامیة، ج ۱، چاپ محمدتقى کشفى، تهران ۱۳۸۷.
* حسن بن یوسف علامه حلّى، قواعدالاحکام، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
* على غروى تبریزى، التنقیح فى شرحالعروة الوثقى: الطهارة، تقریرات درس آیت اللّه خویى، در موسوعة الامام الخوئى، ج ۹، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئى، ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
* سعیدبن هبةاللّه قطب راوندى، فقه القرآن، چاپ احمد حسینى، قم ۱۴۰۵.
* کلینى.
* مالکبن انس، المُوَطَّأ، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى، بیروت ۱۴۰۶.
* الموسوعة الفقهیّة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج ۱۶، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۸، ج ۲۱، ۱۴۱۰/ ۱۹۸۹.
* محمدحسن بن باقر نجفى، جواهرالکلام فى شرح شرائع الاسلام، ج ۴، چاپ عباس قوچانى، بیروت ۱۹۸۱.
* احمدبن محمدمهدى نراقى، مستند الشیعة فى احکام الشریعة، ج ۳، قم ۱۴۱۵.
* یحیى بن شرف نووى، المجموع: شرح المُهَذّب، بیروت: دارالفکر، بى تا.
{{پایان}}
{{پایان}}
==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
منبع مقاله: [http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=6758 دانشنامه جهان اسلام]
منبع مقاله: [http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=6758 دانشنامه جهان اسلام]
[[رده:احکام]]
کاربر ناشناس