پرش به محتوا

ابوموسی اشعری: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۴
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahboobi
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahboobi
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
===تاریخ مسلمان شدن===
===تاریخ مسلمان شدن===
در تاریخ مسلمان شدن ابوموسی با تناقض در مآخذ و روایات روبه رو هستیم.
در تاریخ مسلمان شدن ابوموسی با تناقض در مآخذ و روایات روبه رو هستیم.
* بر اساس پاره ای از روایات او به [[مکه]] رفت و با [[سعید بن عاص بن امیه|ابواحیحه سعید بن عاص بن امیه]] هم پیمان (حلیف) شد و [[اسلام]] آورد، و در هجرت دوم مسلمانان به [[حبشه]] با آنان کوچ کرد.<ref>همانجا؛ ابن هشام، ج 1، ص 347؛ بلاذری، انساب، ج 1، ص 201</ref> اما ابن سعد<ref>ابن سعد،ج4، ص 105</ref> تصریح دارد که وی هرگز حلیف نبوده و پس از پذیرش اسلام به یمن بازگشته است. و اینکه [[موسی بن عقبه ابن اسحاق]] و [[ابو مشعر]] 30 تن از کهن ترین سیره نویسان او را در شمار مهاجران به حبشه نیاورده اند، این نظر را تایید می کند.<ref>ر.ک: بلاذری، انساب، ج 1، ص 201؛ ابن ابی الحدید، ج 13، ص 314</ref> نیز احمد بن حنبل<ref>احمد بن حنبل،ج 4، ص 406ـ405</ref>
* بر اساس پاره ای از روایات او به [[مکه]] رفت و با [[سعید بن عاص بن امیه|ابواحیحه سعید بن عاص بن امیه]] هم پیمان (حلیف) شد و [[اسلام]] آورد، و در هجرت دوم مسلمانان به [[حبشه]] با آنان کوچ کرد.<ref>ابن سعد،ج4، ص 105؛ ابن هشام، ج 1، ص 347؛ بلاذری، انساب، ج 1، ص 201</ref> اما ابن سعد<ref>ابن سعد،ج4، ص 105</ref> تصریح دارد که وی هرگز حلیف نبوده و پس از پذیرش اسلام به یمن بازگشته است. و اینکه [[موسی بن عقبه ابن اسحاق]] و [[ابو مشعر]] 30 تن از کهن ترین سیره نویسان او را در شمار مهاجران به حبشه نیاورده اند، این نظر را تایید می کند.<ref>ر.ک: بلاذری، انساب، ج 1، ص 201؛ ابن ابی الحدید، ج 13، ص 314</ref> نیز احمد بن حنبل<ref>احمد بن حنبل،ج 4، ص 406ـ405</ref>
* از قول نوه ابوموسی آورده است که او و قومش سه روز پس از [[فتح خیبر]] بر [[پیامبر(ص)]] وارد شدند و با آنکه در جنگ شرکت نداشتند از غنایم بهره یافتند.
* از قول نوه ابوموسی آورده است که او و قومش سه روز پس از [[فتح خیبر]] بر [[پیامبر(ص)]] وارد شدند و با آنکه در جنگ شرکت نداشتند از غنایم بهره یافتند.
* گزارش دیگری حاکی است که ابوموسی در 7 قمری با گروهی افزون بر 50 تن از شهر [[زبید]] یمن از راه دریا حرکت کرد و آنان بر اثر طوفانی درست در زمانی که [[جعفر بن ابی طالب]] و یاران آهنگ بازگشت داشتند به سوی حبشه کشده شدند.<ref>ابن عماد، ج 54ـ53</ref> پس همزمان با مطیع شدن یهودیان خیبر، به پیامبر(ص) رسیدند و گویا همین مصادفه سبب شد تا او را در زمره [[مهاجران]] بدانند.<ref>ابن سعد، ج 4، ص 106؛ابن عبدالبر، ج 4، ص 176</ref>
* گزارش دیگری حاکی است که ابوموسی در 7 قمری با گروهی افزون بر 50 تن از شهر [[زبید]] یمن از راه دریا حرکت کرد و آنان بر اثر طوفانی درست در زمانی که [[جعفر بن ابی طالب]] و یاران آهنگ بازگشت داشتند به سوی حبشه کشده شدند.<ref>ابن عماد، ج 54ـ53</ref> پس همزمان با مطیع شدن یهودیان خیبر، به پیامبر(ص) رسیدند و گویا همین مصادفه سبب شد تا او را در زمره [[مهاجران]] بدانند.<ref>ابن سعد، ج 4، ص 106؛ابن عبدالبر، ج 4، ص 176</ref>
خط ۱۲: خط ۱۲:
==در عصر خلفا==
==در عصر خلفا==
===در عصر خلیفه اول===
===در عصر خلیفه اول===
ابوموسی تا دوران خلافت ابوبکر بر امارت بخشی از یمن باقی ماند و با فتنه مرتدان آن نواحی درگیر شد.<ref>ر.ک: همو، ج 3، ص 318؛ ذهبی، تاریخ، ص 16</ref>
ابوموسی تا دوران خلافت ابوبکر بر امارت بخشی از یمن باقی ماند و با فتنه مرتدان آن نواحی درگیر شد.<ref>ر.ک: طبری، ج 3، ص 318؛ ذهبی، تاریخ، ص 16</ref>
===در عصر خلیفه دوم===
===در عصر خلیفه دوم===
ابوموسی بیشتر در دوران [[خلافت]] [[عمر بن خطاب|عمر]] در صحنه سیاست ظاهر شد. پس از آنکه عمر در 17 ق [[مغیرة بن شعبه]] را از [[بصره]] فراخواند، ابوموسی را به حکمرانی آنجا گماشت، وی که چهارمین عامل عمر بر بصره بود به جز وقفه ای کوتاه افزون بر 12 سال در آنجا حکم راند.<ref>خلیفه، تاریخ، ج 1، ص 126؛ یعقوبی، ج 2، ص 146؛ طبری، ج 4، ص 50، 71ـ69</ref>
ابوموسی بیشتر در دوران [[خلافت]] [[عمر بن خطاب|عمر]] در صحنه سیاست ظاهر شد. پس از آنکه عمر در 17 ق [[مغیرة بن شعبه]] را از [[بصره]] فراخواند، ابوموسی را به حکمرانی آنجا گماشت، وی که چهارمین عامل عمر بر بصره بود به جز وقفه ای کوتاه افزون بر 12 سال در آنجا حکم راند.<ref>خلیفه، تاریخ، ج 1، ص 126؛ یعقوبی، ج 2، ص 146؛ طبری، ج 4، ص 50، 71ـ69</ref>
امارت ابوموسی بر بصره با وقفه ای کوتاه که عمر او را به جای [[عمار یاسر]] به [[کوفه]] فرستاد و سپس به بصره بازگرداند همراه بود.<ref>طبری، ج 4، ص 161، 164ـ163</ref> وی از جانب عمر قضای بصره را بر عهده داشت و در بررسی متون به راهنماییهای قضایی خلیفه بر می خوریم که خطاب به او نوشته شده اند.<ref>ابویوسف، ص 117، 135؛ جاحظ، ص 237؛ ابن قتیبه، همان، ج 1، ص 11، 66، ج 3، ص 88</ref>
امارت ابوموسی بر بصره با وقفه ای کوتاه که عمر او را به جای [[عمار یاسر]] به [[کوفه]] فرستاد و سپس به بصره بازگرداند همراه بود.<ref>طبری، ج 4، ص 161، 164ـ163</ref> وی از جانب عمر قضای بصره را بر عهده داشت و در بررسی متون به راهنماییهای قضایی خلیفه بر می خوریم که خطاب به او نوشته شده اند.<ref>ابویوسف، ص 117، 135؛ جاحظ، ص 237؛ ابن قتیبه، عیون، ج 1، ص 11، 66، ج 3، ص 88</ref>


ابوموسی در طول سالیانی دراز با لشکرکشیهای بسیار و محاصره طولانی در گشودن شهرهای [[خوزستان]]، [[فارس]] و نیز بلاد جزیره شرکت داشت. و فتح شهرهای متعدد با قلاع مستحکم در خوزستان گاه مستلزم چندین نوبت جنگ و گریز و در مواردی تسخیر مجدد بود.
ابوموسی در طول سالیانی دراز با لشکرکشیهای بسیار و محاصره طولانی در گشودن شهرهای [[خوزستان]]، [[فارس]] و نیز بلاد جزیره شرکت داشت. و فتح شهرهای متعدد با قلاع مستحکم در خوزستان گاه مستلزم چندین نوبت جنگ و گریز و در مواردی تسخیر مجدد بود.
===در عصر خلیفه سوم===
===در عصر خلیفه سوم===
ابوموسی اشعری در سالهای نخست خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]] هم بر استانداری بصره باقی ماند، امری که عمر در وصیت خویش به مدت 4 سال<ref>ابن سعد، ج 5، ص 45؛ ذهبی، سیر، ج 2، ص 391</ref> یا به روایتی یک سال<ref>ابن سعد، ج 4، ص 109</ref> برای او خواستار شده بود. این نکته حاکی از اعتماد بسیار خلیفه به اوست. عثمان امارت و قضای بصره را نیز بر وظایف ابوموسی افزود.<ref>خلیفه، تاریخ، ج 1، ص 196؛ وکیع، ج 1، ص 283</ref>
ابوموسی اشعری در سالهای نخست خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]] هم بر استانداری بصره باقی ماند، امری که عمر در وصیت خویش به مدت 4 سال<ref>ابن سعد، ج 5، ص 45؛ ذهبی، سیر، ج 2، ص 391</ref> یا به روایتی یک سال<ref>ابن سعد، ج 4، ص 109</ref> برای او خواستار شده بود. این نکته حاکی از اعتماد بسیار خلیفه به اوست. عثمان امارت و قضای بصره را نیز بر وظایف ابوموسی افزود.<ref>خلیفه، تاریخ، ج 1، ص 196؛ وکیع، ج 1، ص 283</ref>
استمرار امارت او بر بصره تا 6 سال پس از مرگ عمر به درستی نزدیک تر می نماید چون همگان عزل او را به سبب شکایت مردم بصره در 29 قمری می دانند<ref>خلیفه، همان، ج 1، ص 167؛ طبری، ج 4، ص 264ـ265</ref> ابوموسی پس از معزول شدن تفقد مالی خلیفه را نپذیرفت و در کوفه ساکن شد<ref>ابن سعد، ج 5، ص 45</ref> پس از 5 سال کوفیان در 34 قمری به رهبری [[یزید بن قیس]] و [[مالک اشتر نخعی]] بر [[سعید بن عاص]] شوریدند و او را از کوفه راندند و ابوموسی را به امارت برگزیدند. به روایت سیف<ref>طبری، ج 4، ص 332ـ331، 336</ref> از آنجا که شورشیان به دنبال خلع عثمان بودند ابوموسی به دفاع از عثمان پرداخت و قبول امارت را مشروط به [[بیعت]] مجدد کوفیان کرد و خلیفه از حمایت او چنان شاد شد که گفت سال ها او را بر امارت خواهد گماشت، و بدین سان ابوموسی بار دیگر بر کرسی حکومت کوفه نشست و تا قتل عثمان در این سمت باقی ماند.<ref>ر.ک: ابن سعد، ج 5، ص 35ـ34؛ خلیفه، همان، ج 1، ص 180؛ بلاذری، انساب، ج 4، ص 536ـ535</ref>
استمرار امارت او بر بصره تا 6 سال پس از مرگ عمر به درستی نزدیک تر می نماید چون همگان عزل او را به سبب شکایت مردم بصره در 29 قمری می دانند<ref>خلیفه، تاریخ، ج 1، ص 167؛ طبری، ج 4، ص 264ـ265</ref> ابوموسی پس از معزول شدن تفقد مالی خلیفه را نپذیرفت و در کوفه ساکن شد<ref>ابن سعد، ج 5، ص 45</ref> پس از 5 سال کوفیان در 34 قمری به رهبری [[یزید بن قیس]] و [[مالک اشتر نخعی]] بر [[سعید بن عاص]] شوریدند و او را از کوفه راندند و ابوموسی را به امارت برگزیدند. به روایت سیف<ref>طبری، ج 4، ص 332ـ331، 336</ref> از آنجا که شورشیان به دنبال خلع عثمان بودند ابوموسی به دفاع از عثمان پرداخت و قبول امارت را مشروط به [[بیعت]] مجدد کوفیان کرد و خلیفه از حمایت او چنان شاد شد که گفت سال ها او را بر امارت خواهد گماشت، و بدین سان ابوموسی بار دیگر بر کرسی حکومت کوفه نشست و تا قتل عثمان در این سمت باقی ماند.<ref>ر.ک: ابن سعد، ج 5، ص 35ـ34؛ خلیفه، تاریخ، ج 1، ص 180؛ بلاذری، انساب، ج 4، ص 536ـ535</ref>
==در عصر حضرت علی(ع)==
==در عصر حضرت علی(ع)==
هنگامی که [[علی(ع)]] به خلافت برگزیده شد ابوموسی در نامه ای [[بیعت]] مردم [[کوفه]] را اعلام کرد.<ref>طبری، ج 4، ص 443</ref> علی(ع) در حالی که تمام کارگزاران عثمان را معزول کرده بود به درخواست [[مالک اشتر]] و بر خلاف میل درونی او را بر امارت ابقا کرد.<ref>یعقوبی، ج 2، ص 179؛ طبری، ج 4، ص 499</ref> با این همه حوادث بعدی نشان داد که بیعت ابوموسی چندان هم از روی رغبت صورت نگرفت، چنانکه بعدها در جریان ستیزه جوییهای [[طلحه بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] در حالی که هنوز والی کوفه بود سخنی بدین مضمون گفت که حکومت از آن کسی است که فرمان دهد و غلبه کند.<ref>ر.ک: بلاذری، ج 2، ص 213</ref>
هنگامی که [[علی(ع)]] به خلافت برگزیده شد ابوموسی در نامه ای [[بیعت]] مردم [[کوفه]] را اعلام کرد.<ref>طبری، ج 4، ص 443</ref> علی(ع) در حالی که تمام کارگزاران عثمان را معزول کرده بود به درخواست [[مالک اشتر]] و بر خلاف میل درونی او را بر امارت ابقا کرد.<ref>یعقوبی، ج 2، ص 179؛ طبری، ج 4، ص 499</ref> با این همه حوادث بعدی نشان داد که بیعت ابوموسی چندان هم از روی رغبت صورت نگرفت، چنانکه بعدها در جریان ستیزه جوییهای [[طلحه بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] در حالی که هنوز والی کوفه بود سخنی بدین مضمون گفت که حکومت از آن کسی است که فرمان دهد و غلبه کند.<ref>ر.ک: بلاذری، انساب، ج 2، ص 213</ref>
===در جنگ جمل===
===در جنگ جمل===
هنگامی که [[علی(ع)]] به قصد مقابله با فتنه طلحه و زبیر رهسپار [[بصره]] شد در توقفگاه [[ذی قار]] در نزدیکی کوفه، [[محمد بن جعفر طیار|محمد بن جعفر]] و [[محمد بن ابی بکر]] را به [[کوفه]] فرستاد تا مردم را برای ختم غائله، تجهیز و ترغیب کنند. ابوموسی در کار بسیج نیرو با این گفته «راه آخرت در گرو خانه نشینی است و جنگ دنیا خواهی است و هنوز بیعت [[عثمان بن عفان|عثمان]] بر گردن ماست و تا کشندگان او مجازات نشده اند با کسی نخواهیم جنگید» طفره رفت و حتی پیک علی(ع) را به زندان و قتل تهدید کرد.<ref>طبری، ج 4، ص 482ـ481؛ مفید، 243ـ242؛ ابن ابی الحدید، ج 14، ص 9ـ8</ref> و آنگاه که علی(ع) دومین بار [[عبدالله بن عباس]] و [[مالک اشتر]] را به کوفه فرستاد ابوموسی با استناد به حدیثی که خود از [[پیامبر(ص)]] روایت می کرد اوضاع را به فتنه ای تشبیه کرد که می باید مردمان تا روشن شدن حقیقت چون پیکره های بی جان بر جای بمانند.<ref>طبری، ج 4، ص 482ـ481</ref>
هنگامی که [[علی(ع)]] به قصد مقابله با فتنه طلحه و زبیر رهسپار [[بصره]] شد در توقفگاه [[ذی قار]] در نزدیکی کوفه، [[محمد بن جعفر طیار|محمد بن جعفر]] و [[محمد بن ابی بکر]] را به [[کوفه]] فرستاد تا مردم را برای ختم غائله، تجهیز و ترغیب کنند. ابوموسی در کار بسیج نیرو با این گفته «راه آخرت در گرو خانه نشینی است و جنگ دنیا خواهی است و هنوز بیعت [[عثمان بن عفان|عثمان]] بر گردن ماست و تا کشندگان او مجازات نشده اند با کسی نخواهیم جنگید» طفره رفت و حتی پیک علی(ع) را به زندان و قتل تهدید کرد.<ref>طبری، ج 4، ص 482ـ481؛ مفید، 243ـ242؛ ابن ابی الحدید، ج 14، ص 9ـ8</ref> و آنگاه که علی(ع) دومین بار [[عبدالله بن عباس]] و [[مالک اشتر]] را به کوفه فرستاد ابوموسی با استناد به حدیثی که خود از [[پیامبر(ص)]] روایت می کرد اوضاع را به فتنه ای تشبیه کرد که می باید مردمان تا روشن شدن حقیقت چون پیکره های بی جان بر جای بمانند.<ref>طبری، ج 4، ص 482ـ481</ref>
علی(ع) این بار فرمان عزل وی را به فرزندش [[حسن بن علی|حسن(ع)]] داد و او را به همراه [[عمار یاسر]] به کوفه فرستاد. ابوموسی دوباره با ایراد خطبه ای کوفیان را از مداخله در آنچه وی آن را نزاعی بین [[قریش]] نامید ـ که خود باید به اصلاح آن بپردازند ـ بر حذر داشت، اما سرانجام پس از آنکه حسن بن علی فرمان عزل را به وی ابلاغ کرد مالک اشتر او را از قصر حکومتی بیرون راند و مانع غارت اموال او، به وسیله مردم شد.<ref>بلاذری، همان، ج 2، ص 231ـ230؛ یعقوبی، ج 2، ص 181؛ دینوری، ص 145؛ طبری، ج 4، ص 487ـ486، 499 ـ 500؛ مفید ص 253ـ243</ref> از یک روایت چنین بر می آید که ابوموسی مدتی متواری بود اما بعدها ـ شاید بعد از [[جنگ جمل]] علی(ع) وی را امان داده بود.<ref>ر.ک: ابن اعثم، ج4، ص 2</ref>
علی(ع) این بار فرمان عزل وی را به فرزندش [[حسن بن علی|حسن(ع)]] داد و او را به همراه [[عمار یاسر]] به کوفه فرستاد. ابوموسی دوباره با ایراد خطبه ای کوفیان را از مداخله در آنچه وی آن را نزاعی بین [[قریش]] نامید ـ که خود باید به اصلاح آن بپردازند ـ بر حذر داشت، اما سرانجام پس از آنکه حسن بن علی فرمان عزل را به وی ابلاغ کرد مالک اشتر او را از قصر حکومتی بیرون راند و مانع غارت اموال او، به وسیله مردم شد.<ref>بلاذری، انساب، ج 2، ص 231ـ230؛ یعقوبی، ج 2، ص 181؛ دینوری، ص 145؛ طبری، ج 4، ص 487ـ486، 499 ـ 500؛ مفید ص 253ـ243</ref> از یک روایت چنین بر می آید که ابوموسی مدتی متواری بود اما بعدها ـ شاید بعد از [[جنگ جمل]] علی(ع) وی را امان داده بود.<ref>ر.ک: ابن اعثم، ج4، ص 2</ref>
===در جنگ صفین===
===در جنگ صفین===
علت شهرت خاص ابوموسی در منابع تاریخی نقش سیاسی مهمی است که در امر [[حکمیت]] پس از [[جنگ صفین]] ایفا کرد و خواه ناخواه از عوامل موثر انتقال [[خلافت]] به [[بنی امیه]] شد. هنگامی که با خدعه [[عمرو بن عاص|عمروعاص]] و کوته فکری و دسته بندی های فرماندهان سپاه عراق سر انجام نبرد به حکمیت کشد، ابوموسی از جانب فرماندهانی از سپاه عراق، چون [[اشعث بن قیس]]، [[زید بن حصین]] و [[مسعر بن فدکی]] ـ که همه آنها [[یمن|یمانی]] بودند ـ به رغم ناخوشنودی و هشدار امیرالمومنین علی(ع) به عنوان حکم برگزیده شد.
علت شهرت خاص ابوموسی در منابع تاریخی نقش سیاسی مهمی است که در امر [[حکمیت]] پس از [[جنگ صفین]] ایفا کرد و خواه ناخواه از عوامل موثر انتقال [[خلافت]] به [[بنی امیه]] شد. هنگامی که با خدعه [[عمرو بن عاص|عمروعاص]] و کوته فکری و دسته بندی های فرماندهان سپاه عراق سر انجام نبرد به حکمیت کشد، ابوموسی از جانب فرماندهانی از سپاه عراق، چون [[اشعث بن قیس]]، [[زید بن حصین]] و [[مسعر بن فدکی]] ـ که همه آنها [[یمن|یمانی]] بودند ـ به رغم ناخوشنودی و هشدار امیرالمومنین علی(ع) به عنوان حکم برگزیده شد.
خط ۳۸: خط ۳۸:
ابوموسی چنانچه از نقش او در حکمیت بر می آید مردی سست رای، کوته فکر و به دور از زیرکی بود. امام علی(ع) نیز او را به اجبار لشکریان به [[حکمیت]] پذیرفت و گرنه به گفته [[ابن عباس]]، ابوموسی واجد فضیلتی انحصاری نبود که بر دیگران مقدم شود.<ref>مسعودی، ج 2، ص 395</ref>
ابوموسی چنانچه از نقش او در حکمیت بر می آید مردی سست رای، کوته فکر و به دور از زیرکی بود. امام علی(ع) نیز او را به اجبار لشکریان به [[حکمیت]] پذیرفت و گرنه به گفته [[ابن عباس]]، ابوموسی واجد فضیلتی انحصاری نبود که بر دیگران مقدم شود.<ref>مسعودی، ج 2، ص 395</ref>
==در عصر معاویه==
==در عصر معاویه==
واپسین گزارش از زندگی ابوموسی به 40 قمری باز می گردد که [[بسر بن ارطاة]] از جانب [[معاویه]] مأمور [[بیعت]] گرفتن از کسانی شد که نتیجه حکمیت را نپذیرفته بودند، ابوموسی در [[مکه]] به سبب حکمی که به معاویه داده بو،د هراسان شد اما بسر به وی امان داد.<ref>طبری، ج 5، ص 139</ref> و او بعدها با معاویه به [[خلافت]] بیعت کرد و در [[شام]] نزد او رفت و آمد می کرد اما معاویه چندان اعتنایی به او نداشت.<ref>بلاذری، همان، ج 4، ص 43، 48ـ47؛ طبری، ج 5، ص 332</ref>
واپسین گزارش از زندگی ابوموسی به 40 قمری باز می گردد که [[بسر بن ارطاة]] از جانب [[معاویه]] مأمور [[بیعت]] گرفتن از کسانی شد که نتیجه حکمیت را نپذیرفته بودند، ابوموسی در [[مکه]] به سبب حکمی که به معاویه داده بو،د هراسان شد اما بسر به وی امان داد.<ref>طبری، ج 5، ص 139</ref> و او بعدها با معاویه به [[خلافت]] بیعت کرد و در [[شام]] نزد او رفت و آمد می کرد اما معاویه چندان اعتنایی به او نداشت.<ref>بلاذری، انساب، ج 4، ص 43، 48ـ47؛ طبری، ج 5، ص 332</ref>
==درگذشت==
==درگذشت==
تاریخ وفات ابوموسی را 42، 44، 50، 52، 53، قمری آورده اند.<ref>ابن سعد، ج 4، ص 116؛ خلیفه، الطبقات، ج 1، ص 156؛ طبری، ج 5، ص 240</ref> [[ذهبی]]<ref>سیر، ج 2، ص 398</ref> مرگ او را در [[ذیحجه]] سال 44 به واقعیت نزدیک تر می داند. او به هنگام وفات 63 سال داشت.<ref>ابن حبان، ج 3، ص 222؛ حاکم، ج 3، ص 464</ref> در محل مرگ و مدفن ابوموسی ([[کوفه]] یا [[مکه]]) نیز اختلاف شده است.<ref>خلیفه، همانجا؛ ابن عبدالبر، ج 4، ص 1764؛ ابو اسحاق، ص 25</ref> گرچه منابع کهن تر آن را در کوفه که در آنجا منزل داشته است می دانند.<ref>بلاذری، همان، ج 4، ص 280</ref>
تاریخ وفات ابوموسی را 42، 44، 50، 52، 53، قمری آورده اند.<ref>ابن سعد، ج 4، ص 116؛ خلیفه، الطبقات، ج 1، ص 156؛ طبری، ج 5، ص 240</ref> [[ذهبی]]<ref>سیر، ج 2، ص 398</ref> مرگ او را در [[ذیحجه]] سال 44 به واقعیت نزدیک تر می داند. او به هنگام وفات 63 سال داشت.<ref>ابن حبان، ج 3، ص 222؛ حاکم، ج 3، ص 464</ref> در محل مرگ و مدفن ابوموسی ([[کوفه]] یا [[مکه]]) نیز اختلاف شده است.<ref>خلیفه، الطبقات، ج 1، ص 156؛ ابن عبدالبر، ج 4، ص 1764؛ ابو اسحاق، ص 25</ref> گرچه منابع کهن تر آن را در کوفه که در آنجا منزل داشته است می دانند.<ref>بلاذری، همان، ج 4، ص 280</ref>
==خاندان اشعری==
==خاندان اشعری==
پسرش ابو بُرده قاضی [[حجاج بن یوسف]] در کوفه بوده و بلال پسر ابوبُرده نیز در [[بصره]] مقام [[قضا]] داشته است.<ref>ابن حبیب، ص 378؛ ابن قتیبه، المعارف، ص 589</ref> مهم ترین فرد از خاندان او [[ابوالحسن اشعری]] متکلم مشهور است که گویا نسب او با 8 واسطه به ابوموسی می رسد.<ref>ر.ک سمعانی، ج 1، ص 267ـ266</ref>
پسرش ابو بُرده قاضی [[حجاج بن یوسف]] در کوفه بوده و بلال پسر ابوبُرده نیز در [[بصره]] مقام [[قضا]] داشته است.<ref>ابن حبیب، ص 378؛ ابن قتیبه، المعارف، ص 589</ref> مهم ترین فرد از خاندان او [[ابوالحسن اشعری]] متکلم مشهور است که گویا نسب او با 8 واسطه به ابوموسی می رسد.<ref>ر.ک سمعانی، ج 1، ص 267ـ266</ref>
خط ۴۹: خط ۴۹:
* گفته اند که ابوموسی آواز خوش داشته و [[قرآن]] را با لحنی دلکش می خوانده است.<ref>ر.ک: ابن سعد، ج 4، ص 109ـ107؛ ابو زرعه، ج 1، ص 231؛ حاکم، ج 3، ص 466؛ ذهبی، همان، ج 2، ص 382، 392ـ391، 398</ref>
* گفته اند که ابوموسی آواز خوش داشته و [[قرآن]] را با لحنی دلکش می خوانده است.<ref>ر.ک: ابن سعد، ج 4، ص 109ـ107؛ ابو زرعه، ج 1، ص 231؛ حاکم، ج 3، ص 466؛ ذهبی، همان، ج 2، ص 382، 392ـ391، 398</ref>
===از راویان حدیث===
===از راویان حدیث===
ابوموسی همچنین در موضوعات بسیاری از [[پیامبر(ص)]] [[حدیث]] روایت کرده است.<ref>ر.ک: احمد بن حنبل، ج 4، ص 419ـ391</ref> [[ذهبی]]<ref>ذهبی، المعین، ص 24</ref> نیز ابوموسی را از محدثان خوانده و او را از معدود کسانی دانسته که قرآن را بر پیامبر(ص) قرائت کرده است.<ref>ر.ک: سیر، ج 2، ص 381</ref> از ابوموسی کسان بسیاری روایت کرده اند که از آن میان می توان به [[انس بن مالک]]، [[ابوسعید خدری]]، [[ابوامامه باهلی]]، [[بریده اسلمی]]، [[عبدالرحمان بن نافع]]، [[سعید بن مسیب]]، [[زید بن وهب]] و دیگران اشاره کرد.<ref>ابن ابی حاتم، 2(2) ص 138 ذهبی همانجا</ref>
ابوموسی همچنین در موضوعات بسیاری از [[پیامبر(ص)]] [[حدیث]] روایت کرده است.<ref>ر.ک: احمد بن حنبل، ج 4، ص 419ـ391</ref> [[ذهبی]]<ref>ذهبی، المعین، ص 24</ref> نیز ابوموسی را از محدثان خوانده و او را از معدود کسانی دانسته که قرآن را بر پیامبر(ص) قرائت کرده است.<ref>ر.ک: سیر، ج 2، ص 381</ref> از ابوموسی کسان بسیاری روایت کرده اند که از آن میان می توان به [[انس بن مالک]]، [[ابوسعید خدری]]، [[ابوامامه باهلی]]، [[بریده اسلمی]]، [[عبدالرحمان بن نافع]]، [[سعید بن مسیب]]، [[زید بن وهب]] و دیگران اشاره کرد.<ref>ابن ابی حاتم، 2(2) ص 138 ؛ ذهبی، المعین، ص 24</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
کاربر ناشناس