پرش به محتوا

بابیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ نوامبر ۲۰۱۴
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Pourrezaei
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Pourrezaei
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:لوگوی بابیه.gif|بندانگشتی|150px|لوح هیکل، دستخط باب، لگو آیین بابی]]
[[پرونده:لوگوی بابیه.gif|بندانگشتی|160px|لوح هیکل، دستخط باب، لگو آیین بابی]]
'''بابیه''' یا '''آیین بابی'''، جنبشی دینی و فرقه‌ای انحرافی است که در نیمه دوم سده ۱۳ق /۱۹م به دست [[سید علی محمد باب|سیدعلی محمد شیرازی]] (محرم ۱۲۳۵ - شعبان ۱۲۶۶/نوامبر ۱۸۱۹- ژوئیه ۱۸۵۰) از پیروان [[سید کاظم رشتی]]، (رهبر [[شیخیه]])، در ایران پدید آمد.
'''بابیه''' یا '''آیین بابی'''، جنبشی دینی و فرقه‌ای انحرافی است که در نیمه دوم سده ۱۳ق /۱۹م به دست [[سید علی محمد باب|سیدعلی محمد شیرازی]] (محرم ۱۲۳۵ - شعبان ۱۲۶۶/نوامبر ۱۸۱۹- ژوئیه ۱۸۵۰) از پیروان [[سید کاظم رشتی]]، (رهبر [[شیخیه]])، در ایران پدید آمد.


وی ابتدا با ادعای بابیت از طرف [[حضرت مهدی(ع)|حضرت حجت]](عج) آغاز و تا ادعای مقام الوهیت پیش رفت. سید علی محمد باب، با ادعای [[نبوت]]، دم از نسخ [[اسلام]] و ظهور انبیای دیگر بعد از [[پیامبر اسلام]](ص) زد و با این راه احکام و قوانین جدید را به پیروان خود واجب کرد.
وی ابتدا با ادعای بابیت از طرف [[امام مهدی]](عج) آغاز و تا ادعای مقام الوهیت پیش رفت. سید علی محمد باب، با ادعای [[نبوت]]، دم از نسخ و پایان یافتن زمان دین [[اسلام]] و ظهور انبیای دیگر بعد از [[پیامبر اسلام]](ص) زد و با این راه احکام و قوانین جدید را به پیروان خود واجب کرد.


باب با اینکه چند بار در حضور علما از عقاید خود توبه کرد اما باز هم به ترویج عقاید انحرافی خود ادامه داد. این جنبش در ادامه به کشور عثمانی ([[ترکیه]] کنونی) تبعید شد. در آنجا برخی از پیروانش به آیین بابی باقی ماندند و برخی دیگر به دنبال دعوی بهاء به آیین [[بهاییت]] گرویدند. بخشی از بابی‌ها که به آئین بهاییت نگرویدند، جانشینی [[صبح ازل]] برای باب را پذیرفتند. این گروه از بابیان خود را ازلی یا بیانی می‌دانند.
باب با اینکه چند بار در حضور علما از عقاید خود [[توبه]] کرد اما باز هم به ترویج عقاید انحرافی خود ادامه داد. پس از اعدام وی سران این جنبش به کشور عثمانی ([[ترکیه]] کنونی) تبعید شدند. در آنجا برخی از پیروان باب به آیین او باقی ماندند و برخی دیگر به دنبال دعوی بهاء به آیین [[بهاییت]] گرویدند. بخشی از بابی‌ها که به آئین بهاییت نگرویدند، جانشینی [[صبح ازل]] برای باب را پذیرفتند. این گروه از بابیان خود را ازلی یا بیانی می‌دانند.


==زندگی باب==
==زندگی باب==
درباره زندگی علی محمد باب پیش از ادعای بابیت اطلاع وسیع و دقیقی در دست نیست، جز آنکه معلوم است مدتی در آغاز جوانی در جنوب ایران به تجارت مشغول بوده و سپس به [[نجف]] رفته و نزد [[سید کاظم رشتی]] شاگردی کرده و با عقاید او خو گرفته است. البته بابیان، منکر شاگردی او نزد سید کاظمند تا او را «امّی» قلمداد کنند.<ref>میرزاجانی، ص۱۱۰؛ کاشانی، ص۱۰-۱۱.</ref>
درباره زندگی علی محمد باب پیش از ادعای بابیت اطلاع وسیع و دقیقی در دست نیست، جز آنکه معلوم است مدتی در آغاز جوانی در جنوب ایران به تجارت مشغول بوده و سپس به [[نجف]] رفته و نزد [[سید کاظم رشتی]] شاگردی کرده و با عقاید او خو گرفته است. البته بابیان، منکر شاگردی او نزد سید کاظمند تا او را «امّی» قلمداد کنند.<ref>میرزاجانی، ص۱۱۰؛ کاشانی، ص۱۰-۱۱.</ref>


پس از مرگ سیدکاظم (۱۲۵۹ق /۱۸۴۳م) که برخلاف شیخ احمد احسایی، جانشینی برای خود تعیین نکرد، علی محمد باب بی‌درنگ مدعی بابیت شد و گروهی از شیخیه نیز به او گرویدند.<ref>میرزاجانی، ص۱۰۶.</ref> اما اندکی بعد در ۱۲۶۰ق علی محمدباب دعوی بزرگ تری کرد و خود را [[حضرت قائم|قائم]] منتظر خواند. ظاهراً نخستین گروندگان به او را شیخیان متعصبی تشکیل می‌دادند که بنابر آموزه‌های [[شیخ احمد احسایی]] و سیدکاظم رشتی منتظر ظهور امام بودند، کسانی مانند ملاحسین بشرویه‌ای که در [[مسجد کوفه|مسجد کوفه]] در انتظار [[ظهور]] اعتکاف کرده بود و چون خبر به او رسید، نزد علی محمد باب رفت و با او گفت و گو کرد و ادعایش را پذیرفت. علی محمد نیز او را «باب» خواند و برای دعوت به [[خراسان]] فرستاد تا مردم را گرد آورد و با درفش‌های سیاه خروج کنند.
پس از مرگ سیدکاظم (۱۲۵۹ق /۱۸۴۳م) که برخلاف [[شیخ احمد احسایی]]، جانشینی برای خود تعیین نکرد، علی محمد باب بی‌درنگ مدعی بابیت شد و گروهی از شیخیه نیز به او گرویدند<ref>میرزاجانی، ص۱۰۶.</ref> اما اندکی بعد در ۱۲۶۰ق علی محمدباب دعوی بزرگ‌تری کرد و خود را [[حضرت قائم|قائم]] منتظر خواند. ظاهراً نخستین گروندگان به او را شیخیان متعصبی تشکیل می‌دادند که بنابر آموزه‌های شیخ احمد اَحسایی و سیدکاظم رشتی منتظر ظهور امام بودند، کسانی مانند ملاحسین بشرویه‌ای که در [[مسجد کوفه|مسجد کوفه]] در انتظار [[ظهور]] [[اعتکاف]] کرده بود و چون خبر به او رسید، نزد علی محمد باب رفت و با او گفت و گو کرد و ادعایش را پذیرفت. علی محمد نیز او را «باب» خواند و برای دعوت به [[خراسان]] فرستاد تا مردم را گرد آورد و با درفش‌های سیاه خروج کنند.


علی محمد باب خود نیز برای اینکه به مقتضای حدیثی که می‌گوید: [[امام دوازدهم|امام زمان]] از [[مکه]] ظهور خواهد کرد و رایاتش از خراسان بیرون می‌آید، عمل کند، به [[حجاز]] رفت ولی در آنجا جرات اعلام دعوت خود را پیدا نکرده و به بوشهر بازگشت. بابیان معتقدند که وی در مکه «اظهار امر» کرد و به شریف مکه و شاه [[ایران]] و امپراتور عثمانی نامه نوشت و آنها را به اطاعت خواند.<ref>گلپایگانی، رسائل، ص۹۴. </ref>
علی محمد باب خود نیز برای اینکه به مقتضای حدیثی که می‌گوید: [[امام دوازدهم|امام زمان]] از [[مکه]] ظهور خواهد کرد و رایاتش از خراسان بیرون می‌آید، عمل کند، به [[حجاز]] رفت ولی در آنجا جرأت اعلام دعوت خود را پیدا نکرده و به بوشهر بازگشت. بابیان معتقدند که وی در مکه «اظهار امر» کرد و به شریف مکه و شاه [[ایران]] و امپراتور عثمانی نامه نوشت و آنها را به اطاعت خواند.<ref>گلپایگانی، رسائل، ص۹۴. </ref>


[[پرونده:قلعه چهریق.jpg|بندانگشتی|قلعه چهریق، محل زندانی شدن باب در ماکو]]
[[پرونده:قلعه چهریق.jpg|بندانگشتی|قلعه چهریق، محل زندانی شدن باب در ماکو]]


==دستگیر شدن باب==
==دستگیر شدن باب==
زمانی که علی محمد باب در [[مکه|مکه]] بود، در نتیجه فعالیت ملاحسین و دیگر گروندگان، کار او بالا گرفت و از این رو، وقتی به ایران بازگشت، بی‌درنگ دستگیر شد و علما در [[شیراز]] مجلسی تشکیل داده و او را امتحان کردند.
زمانی که علی محمد باب در [[مکه]] بود، در نتیجه فعالیت ملاحسین و دیگر گروندگان، کار او بالا گرفت و از این رو، وقتی به ایران بازگشت، بی‌درنگ دستگیر شد و علما در [[شیراز]] مجلسی تشکیل داده و او را امتحان کردند.
اعتضادالسلطنه آورده است که باب در این مجلس صریحاً نوشته‌های خود را [[وحی]] الهی، و افصح از [[قرآن|قرآن]]<ref>مثلاً نک: علی محمد باب، بیان فارسی، ص۵۴.</ref> و دین خود را ناسخ [[اسلام]] دانست<ref>اعتضادالسلطنه، ص۱۶.</ref> و وقتی نتوانست ادعای خود را اثبات کند، او را فلک کردند و وی نیز بر فراز منبر از سخنان و اعمال خود توبه کرد و همانجا بازداشت شد.
اعتضادالسلطنه آورده است که باب در این مجلس صریحاً نوشته‌های خود را [[وحی]] الهی، و افصح از [[قرآن]]<ref>مثلاً نک: علی محمد باب، بیان فارسی، ص۵۴.</ref> و دین خود را ناسخ [[اسلام]] دانست<ref>اعتضادالسلطنه، ص۱۶.</ref> و وقتی نتوانست ادعای خود را اثبات کند، او را فلک کردند و وی نیز بر فراز منبر از سخنان و اعمال خود [[توبه]] کرد و همانجا بازداشت شد.


مدتی بعد به سفارش و کوشش منوچهرخان معتمدالدوله گرجی، والی [[اصفهان]]، باب وارد این شهر شد و چند ماهی را به آسودگی سپری کرد تا والی مرد. پس از این علمای اصفهان به دربار نامه نوشتند و خواهان تنبیه علی محمد باب شدند. [[حاج میرزا آقاسی]] که خود مشرب صوفیانه داشت و نمی‌خواست نسبت به این دعاوی سخت گیری کند، دستور داد او را به ماکو تبعید کنند<ref>نامه حاجی میرزا آقاسی به علما در کتابخانه شماره ۱ مجلس شورای اسلامی موجود است.</ref>، اما به درخواست وزیر مختار روس، کینیاز دالگورکی - که از بروز آشوب در قفقاز بیم داشت - علی محمد را به قلعه چهریق در حدود اورمیه بردند.<ref>ایوانف، ص۲۱۲-۲۱۳.</ref>
مدتی بعد به سفارش و کوشش منوچهرخان معتمدالدوله گرجی، والی [[اصفهان]]، باب وارد این شهر شد و چند ماهی را به آسودگی سپری کرد تا والی مرد. پس از این، علمای اصفهان به دربار نامه نوشتند و خواهان تنبیه علی محمد باب شدند. [[حاج میرزا آقاسی]] که خود مشرب صوفیانه داشت و نمی‌خواست نسبت به این دعاوی سخت‌گیری کند، دستور داد او را به ماکو تبعید کنند<ref>نامه حاجی میرزا آقاسی به علما در کتابخانه شماره ۱ مجلس شورای اسلامی موجود است.</ref>، اما به درخواست وزیر مختار روس، کینیاز دالگورکی - که از بروز آشوب در قفقاز بیم داشت - علی محمد را به قلعه چهریق در حدود اورمیه بردند.<ref>ایوانف، ص۲۱۲-۲۱۳.</ref>


بر اثر کوشش‌های بابیانی چون ملاحسین بشرویه‌ای و ملامحمدعلی بارفروشی و سپس قرةالعین، کار باب بالا گرفت. آنگاه علاوه بر کسانی چون ملاعبدالخالق یزدی و ملاعلی اصغر مجتهد نیشابوری و ملامحمدتقی هراتی و ملامحمدعلی زنجانی، جمع قابل توجهی گرد آمده، آماده شورش شدند. به دستور دولت، باب را به [[تبریز]] بردند و مجلسی تشکیل دادند و علما و از جمله چند تن از علمای شیخی با او به گفت و گو پرداختند.
بر اثر کوشش‌های بابیانی چون ملاحسین بشرویه‌ای و ملامحمدعلی بارفروشی و سپس قرةالعین، کار باب بالا گرفت. آنگاه علاوه بر کسانی چون ملاعبدالخالق یزدی و ملاعلی اصغر مجتهد نیشابوری و ملامحمدتقی هراتی و ملامحمدعلی زنجانی، جمع قابل توجهی گرد آمده، آماده شورش شدند. به دستور دولت، باب را به [[تبریز]] بردند و مجلسی تشکیل دادند و علما و از جمله چند تن از علمای شیخی با او به گفت و گو پرداختند.


از گزارشی که ناصرالدین میرزای ولیعهد در این باره به محمدشاه نوشته، پیداست که علی محمد به رغم تکرار ادعای خود از پاسخ فروماند و در آخر هم خود را مسلمان و موحد و اهل ولایت [[ائمه(ع)|ائمه]] خواند و توبه کرد و طلب بخشایش نمود.<ref>هدایت، ج ۱۰، ص۳۱۰-۳۱۲؛ اعتضادالسلطنه، ص۱۵-۱۷، ۲۰، ۲۳؛ اصل توبه نامه که براون آن را چاپ کرده، در کتابخانه شماره ۱ مجلس شورا موجود است ؛ نیز نک: آیتی و دیگران، ص۲-۳.</ref>
از گزارشی که ناصرالدین میرزای ولیعهد در این باره به محمدشاه نوشته پیداست که علی محمد به رغم تکرار ادعای خود از پاسخ فروماند و در آخر هم خود را مسلمان و موحد و اهل ولایت [[ائمه(ع)|ائمه]] خواند و توبه کرد و طلب بخشایش نمود.<ref>هدایت، ج ۱۰، ص۳۱۰-۳۱۲؛ اعتضادالسلطنه، ص۱۵-۱۷، ۲۰، ۲۳؛ اصل توبه نامه که براون آن را چاپ کرده، در کتابخانه شماره ۱ مجلس شورا موجود است ؛ نیز نک: آیتی و دیگران، ص۲-۳.</ref>


==آشوب پیروان بابیت==
==آشوب پیروان بابیت==
قیام و آشوب مسلحانه‌ای که در [[خراسان]]، [[مازندران]]، [[فارس]]، [[زنجان]] و دیگر نقاط توسط بابیان پدید آمد<ref>مثلاً نک: همدانی، ۱۳۸ -۱۲۸.</ref>، دولت مرکزی را به مقابله واداشت و آنان پس از چند جنگ خونین سرکوب گشتند و چند تن از سران بابیه کشته شدند و برخی به حبس افتادند.
قیام و آشوب مسلحانه‌ای که در [[خراسان]]، [[مازندران]]، [[فارس]]، [[زنجان]] و دیگر نقاط توسط بابیان پدید آمد<ref>مثلاً نک: همدانی، ۱۳۸ -۱۲۸.</ref>، دولت مرکزی را به مقابله واداشت و آنان پس از چند جنگ خونین سرکوب گشتند و چند تن از سران بابیه کشته شده و برخی به حبس افتادند.


===قضیه بدشت===
===قضیه بدشت===
شاید مهمترین اجتماع بابیان پس از دستگیری علی محمد باب و انتقال او به قلعه چهریق، قضیه بدشت بوده است. گروهی از پیروان حلقه اولیه باب، به سرکردگی افرادی مانند [[حسینعلی نوری|حسین علی نوری]]، [[محمدعلی بارفروش]] و [[فاطمه برغانی]] برای آزاد سازی او عازم ماکو شدند تا با تبلیغ برای او بتوانند مردم را علیه حکومت شورانده، حکم آزادی باب را بگیرند. در این مسیر ایشان به محلی به نام بدشت رسیدند. در بدشت مصاحبت‌های این سه سرکرده، موجبات بدگمانی برخی از پیروان را فراهم آورده بود. در همین محل آنها القاب خویش را نیز انتخاب کردند؛ بارفروش ملقب به [[قدوس]]، نوری ملقب به [[بهاءالله]] و برغانی به طاهره و [[قرة العین]] ملقب شدند.
شاید مهمترین اجتماع بابیان پس از دستگیری علی محمد باب و انتقال او به قلعه چهریق، قضیه بَدَشت بوده است. گروهی از پیروان حلقه اولیه باب، به سرکردگی افرادی مانند [[حسینعلی نوری|حسین علی نوری]]، [[محمدعلی بارفروش]] و [[فاطمه برغانی]] برای آزاد سازی او عازم ماکو شدند تا با تبلیغ برای او بتوانند مردم را علیه حکومت شورانده، حکم آزادی باب را بگیرند. در این مسیر ایشان به محلی به نام بدشت رسیدند. در بدشت مصاحبت‌های این سه سرکرده، موجبات بدگمانی برخی از پیروان را فراهم آورده بود. در همین محل آنها القاب خویش را نیز انتخاب کردند؛ بارفروش ملقب به قُدّوس، نوری ملقب به بهاءالله و برغانی به طاهره و قُرّةُ العین ملقب شدند.


در این اجتماعات، قرة العین برای پیشبرد اهدافی که در سر داشت و نیز برای ایمن ماندن از خطر سوء قصد از طرف حامیان [[شهید ثالث]] ـ عمو و پدر همسرش ـ تصمیم به نسخ شریعت اسلام گرفت، در حالی که در این رأی از گفتگوها و هم اندیشی‌های حسینعلی نوری نیز بهره بسیار برد.
در این اجتماعات، قرة العین برای پیشبرد اهدافی که در سر داشت و نیز برای ایمن ماندن از خطر سوء قصد از طرف حامیان [[شهید ثالث]] ـ عمو و پدر همسرش ـ تصمیم به نسخ شریعت اسلام گرفت، در حالی که در این رأی از گفتگوها و هم اندیشی‌های حسینعلی نوری نیز بهره بسیار برد.


روزی که طاهره تصمیم به اعلان این تصمیم خود و انتساب آن به باب گرفت، جلسه‌ای تشکیل داده و از پشت پرده به سخنرانی برای ایشان پرداخت، ناگهان در میان بهت همگان، پرده با اشاره خود طاهره کنار رفت و قرة العین با لباس فاخر و زینتی با سر و صورت برهنه و آرایش شده جلو چشم مردان مرید علی محمد باب ظاهر شد. این صحنه چنان موجب حیرت و خشم عده‌ای گشت که فریاد کنان و به این باور که ایشان مرتد شده‌اند، مجلس را ترک گفتند و دیگر ماجرای قیام باب را پیگیری نکردند. طاهره برای تحریک بیشتر عده‌اندکی که باقیمانده بودند به میان جمعیت آمد و به قدم زدن در میان ایشان مشغول شد.
روزی که طاهره تصمیم به اعلان این تصمیم خود و انتساب آن به باب گرفت، جلسه‌ای تشکیل داده و از پشت پرده به سخنرانی برای ایشان پرداخت، ناگهان در میان بهت همگان، پرده با اشاره خود طاهره کنار رفت و قرة العین با لباس فاخر و زینتی با سر و صورت برهنه و آرایش شده جلو چشم مردان مرید علی محمد باب ظاهر شد. این صحنه چنان موجب حیرت و خشم عده‌ای گشت که فریاد کنان و به این باور که مرتد شده‌اند، مجلس را ترک گفتند و دیگر ماجرای قیام باب را پیگیری نکردند. طاهره برای تحریک بیشتر عده اندکی که باقیمانده بودند به میان جمعیت آمد و به قدم زدن در میان ایشان مشغول شد.


وقتی خبر این واقعه به گوش پیروان باب که در بدشت حاضر نبودند رسید، جملگی رأی به [[ارتداد]] ایشان دادند و از ایشان برائت جستند؛ اما حسینعلی و طاهره به مسیر خود ادامه دادند. حسینعلی بعدها از همین واقعه بهره برد و نسخ شریعت [[اسلام]] را به زمان حضور باب منتسب دانست و از این مسیر برای ادعای خویش مشروعیت قائل شد.<ref>اشراق خاوری، عبدالحمید؛ ترجمه و تلخیص تاریخ نبیل زرندی و مطالع الانوار؛ صص ۲۵۵ـ۲۷۵.</ref>
وقتی خبر این واقعه به گوش پیروان باب که در بدشت حاضر نبودند رسید، جملگی رأی به [[ارتداد]] ایشان دادند و از ایشان برائت جستند؛ اما حسینعلی و طاهره به مسیر خود ادامه دادند. حسینعلی بعدها از همین واقعه بهره برد و نسخ شریعت [[اسلام]] را به زمان حضور باب منتسب دانست و از این مسیر برای ادعای خویش مشروعیت قائل شد.<ref>اشراق خاوری، عبدالحمید؛ ترجمه و تلخیص تاریخ نبیل زرندی و مطالع الانوار؛ صص ۲۵۵ـ۲۷۵.</ref>


==اعدام باب==
==اعدام باب==
آشوبهای پیروان باب و بیم دولت از گسترش آن سبب شد تا به دستور دولت، باب را باز از چهریق به تبریز بردند و همراه یکی از یارانش به نام محمدعلی زنوزی در ۲۸ شعبان ۱۲۶۶ اعدام کردند.<ref>هدایت، ج۱۰، ص۴۲۸-۴۳۳،۴۵۶-۴۵۷؛ اعتضادالسلطنه، ص۳۳-۷۳؛ میرزا جانی، ص۱۵۵-۱۷۴، ص۲۴۱-۲۴۳؛ کاشانی، ص۵۶-۵۸.</ref>در برخی از منابع آمده است که باب را پیش از قتل در مجلسی حاضر کردند و وقتی ادعای خود را تکرار کرد، حکم به قتلش دادند.<ref>میرزاجانی، ۲۴۵-۲۴۹.</ref> نویسنده‌ای بابی بر آن است که حکم قتل علی محمد را [[امیرکبیر]]، بدون اجازه و خواست شاه صادر کرد.<ref>متن فتوای علما در اعدام باب نیز در کتابخانة شمارة ۱ مجلس شورا موجود است.</ref>
آشوبهای پیروان باب و بیم دولت از گسترش آن سبب شد تا به دستور دولت، باب را از چهریق به تبریز بردند و همراه یکی از یارانش به نام محمدعلی زنوزی در ۲۸ شعبان ۱۲۶۶ اعدام کردند.<ref>هدایت، ج۱۰، ص۴۲۸-۴۳۳،۴۵۶-۴۵۷؛ اعتضادالسلطنه، ص۳۳-۷۳؛ میرزا جانی، ص۱۵۵-۱۷۴، ص۲۴۱-۲۴۳؛ کاشانی، ص۵۶-۵۸.</ref>در برخی از منابع آمده است که باب را پیش از قتل در مجلسی حاضر کردند و وقتی ادعای خود را تکرار کرد، حکم به قتلش دادند.<ref>میرزاجانی، ۲۴۵-۲۴۹.</ref> نویسنده‌ای بابی بر آن است که حکم قتل علی محمد را [[امیرکبیر]]، بدون اجازه و خواست شاه صادر کرد.<ref>متن فتوای علما در اعدام باب نیز در کتابخانة شمارة ۱ مجلس شورا موجود است.</ref>


==بابیان پس از باب==
==بابیان پس از باب==
خط ۴۴: خط ۴۴:
از این گریزندگان دو تن از همه مشهورتر شدند. یکی [[میرزا یحیی نوری]] که باب به او لقب صبح ازل داده بود و در اواخر سال ۱۲۶۸ یا اوایل ۱۲۶۹ق به بغداد رفت ؛ دیگری برادر او [[میرزا حسینعلی نوری]] که چون در زندان بود، چند ماه دیرتر به بغداد رسید و معاون و کارگزار صبح ازل شد.
از این گریزندگان دو تن از همه مشهورتر شدند. یکی [[میرزا یحیی نوری]] که باب به او لقب صبح ازل داده بود و در اواخر سال ۱۲۶۸ یا اوایل ۱۲۶۹ق به بغداد رفت ؛ دیگری برادر او [[میرزا حسینعلی نوری]] که چون در زندان بود، چند ماه دیرتر به بغداد رسید و معاون و کارگزار صبح ازل شد.


میرزا یحیی که به گفته برخی بابیان به عنوان وصی از سوی علی محمد باب به وصایت منصوب و مأمور شده بود تا ابواب جدیدی به کتاب بیان علی محمد بیفزاید، در بغداد دستگاهی پدید آورد و ۱۰ سال در آنجا به ریاست و دعوت پرداخت، اما غالب امور را برادرش حسینعلی اداره می‌کرد. در این مدت شماری از بابیان دعوی کردند که «[[من یظهره الله]]»اند که باب بشارت ظهور او را داده بود. از آن سوی، نزاعهای میان مسلمانان و بابیان در بغداد موجب شد تا دولت عثمانی صبح ازل و بابیه را به [[استانبول]]، و سپس به ادرنه روانه کند و اینان ۵سال در آنجا ماندند.
میرزا یحیی که به گفته برخی بابیان به عنوان وصی از سوی علی محمد باب به وصایت منصوب و مأمور شده بود تا ابواب جدیدی به کتاب ''بیان'' علی محمد بیفزاید، در [[بغداد]] دستگاهی پدید آورد و ۱۰ سال در آنجا به ریاست و دعوت پرداخت، اما غالب امور را برادرش حسینعلی اداره می‌کرد. در این مدت شماری از بابیان دعوی کردند که «من یظهره الله»اند که باب بشارت ظهور او را داده بود. از آن سوی، نزاعهای میان مسلمانان و بابیان در بغداد موجب شد تا دولت عثمانی صبح ازل و بابیه را به [[استانبول]]، و سپس به ادرنه روانه کند و اینان ۵ سال در آنجا ماندند.


در این دوره میرزا حسینعلی خود را «من یظهره الله» خواند و از برادر برید و دستگاهی دیگر پدید آورد و بسیاری از بابیان به او گرویدند. دولت عثمانی هم از بیم جنگ میان دو فرقه که سخت به دشمنی می‌پرداختند، میرزا یحیی و اتباعش را به قبرس، و میرزا حسینعلی و یارانش را به [[عکا]] تبعید کرد. میرزا یحیی از آن پس فعالیت چندانی نشان نداد و فشار و تبلیغات [[بهائیان]] اندک اندک او و یارانش را به فراموشی افکند. وی مطابق وصیت علی محمد، متمم بیان را در ۴۷ باب به فارسی نوشت. این متمم از باب ۱۱ از واحد ۹، یعنی از آنجا که علی محمد بیان را خاتمه داد، آغاز می‌گردد. اما حسینعلی که خود را [[بهاءالله]] می‌خواند، به فعالیت شدیدی دست زد و فرقة [[بهائیت]] را پدید آورد.<ref>میرزاجانی، ص۲۴۴.</ref>
در این دوره میرزا حسینعلی خود را «من یظهره الله» خواند و از برادر بُرید و دستگاهی دیگر پدید آورد و بسیاری از بابیان به او گرویدند. دولت عثمانی هم از بیم جنگ میان دو فرقه که سخت به دشمنی می‌پرداختند، میرزا یحیی و اتباعش را به [[قبرس]]، و میرزا حسینعلی و یارانش را به [[عکا]] تبعید کرد. میرزا یحیی از آن پس فعالیت چندانی نشان نداد و فشار و تبلیغات [[بهاییت|بهائیان]] اندک اندک او و یارانش را به فراموشی افکند. وی مطابق وصیت علی محمد، متمم بیان را در ۴۷ باب به فارسی نوشت. این متمم از باب ۱۱ از واحد ۹، یعنی از آنجا که علی محمد بیان را خاتمه داد، آغاز می‌گردد. اما حسینعلی که خود را بهاءُالله می‌خواند، به فعالیت شدیدی دست زد و فرقۀ [[بهائیت]] را پدید آورد.<ref>میرزاجانی، ص۲۴۴.</ref>


==عقاید و آموزه ها==
==عقاید و آموزه ها==
خط ۵۴: خط ۵۴:
۱. توحید: باب با توجه به شماره حروف نام خود و کلمه «رب»، خود را «رب الاعلی» نامید و ادعای ربوبیت و الوهیت کرد.<ref>گلپایگانی، الفرائد، ص۴۰۲.</ref>
۱. توحید: باب با توجه به شماره حروف نام خود و کلمه «رب»، خود را «رب الاعلی» نامید و ادعای ربوبیت و الوهیت کرد.<ref>گلپایگانی، الفرائد، ص۴۰۲.</ref>


۲. نبوت: وی که به پیروی از بنیان گذاران [[شیخیه]]، فیض للهی را در هدایت خلق تعطیل بردار نمی‌دانست، خود را موسس دوره جدید [[نبوت]] می‌خواند<ref>شاهرودی، مرآت، ۱۲۱.</ref> و [[خاتمیت]] [[پیامبر اسلام(ص)|پیامبر اسلام]](ص) را خاتمیت دوره نبوت سابقه می‌نامید.
۲. نبوت: وی که به پیروی از بنیان‌گذاران [[شیخیه]]، فیض الهی را در هدایت خلق تعطیل بردار نمی‌دانست، خود را مؤسس دوره جدید [[نبوت]] می‌خواند<ref>شاهرودی، مرآت، ۱۲۱.</ref> و [[خاتمیت]] [[پیامبر اسلام(ص)]] را خاتمیت دوره نبوت سابقه می‌نامید.


در کتاب بیان که آن را ناسخ [[قرآن|قرآن]] می‌پنداشت، آورده است که :
در کتاب بیان که آن را ناسخ [[قرآن]] می‌پنداشت، آورده است که :


::مراد از معرفت پروردگار، معرفت مظهر اوست و آنچه در مظاهر ظاهر می‌گردد، «مشیت» اوست که خالق هر چیزی است، این مشیت نقطه ظهور است و در هر دوری و کوری بر حسب آن دوره ظاهر می‌گردد. [[محمد(ص)|محمد(ص)]] نقطه «فرقان» است و علی محمد نقطه «بیان»، و هر دو یکیند. نقطه بیان عیناً همان آدم بدیع فطرت است. ظهورات را نه ابتدایی است، نه انتهایی ؛ قبل از آدم(ع) هم عوالمی بوده است و پس از «من یظهره الله» هم ظهورات دیگر به طور بی‌نهایت خواهد بود. هر ظهوری اشرف از ظهور پیش و مشتمل بر آن است ؛ و مشیت اولیه در هر ظهوری، اقوی و اکمل از ظهور قبل است.<ref>باب، بیان عربی، ص۳-۱۰، بیان فارسی، ص۵۰، ۸۱-۸۲.</ref>
::مراد از معرفت پروردگار، معرفت مظهر اوست و آنچه در مظاهر ظاهر می‌گردد «مشیت» اوست که خالق هر چیزی است، این مشیت نقطه ظهور است و در هر دوری و کوری بر حسب آن دوره ظاهر می‌گردد. [[محمد(ص)]] نقطه «فرقان» است و علی محمد نقطه «بیان»، و هر دو یکیند. نقطه بیان عیناً همان آدم بدیع فطرت است. ظهورات را نه ابتدایی است، نه انتهایی؛ قبل از آدم(ع) هم عوالمی بوده است و پس از «من یظهره الله» هم ظهورات دیگر به طور بی‌نهایت خواهد بود. هر ظهوری اشرف از ظهور پیش و مشتمل بر آن است؛ و مشیت اولیه در هر ظهوری، اقوی و اکمل از ظهور قبل است.<ref>باب، بیان عربی، ص۳-۱۰، بیان فارسی، ص۵۰، ۸۱-۸۲.</ref>


مراد باب از این سخن آن است که وی موجودی «ازلی» است که در دورانهای مختلف به مظاهره گوناگون ظاهر می‌شود و او همان [[آدم]] و [[نوح]] و [[ابراهیم]] و [[موسی]](ع) و سایر پیامبران است. وی ظهور کسی را که از او به «من یظهره الله» تعبیر می‌کرد، بشارت داده، و او را اشرف و اعظم از خود شمرده است.<ref> باب، بیان عربی، ۱۱ بب، بیان فارسی ۳۰ بب. </ref>
مراد باب از این سخن آن است که وی موجودی «ازلی» است که در دورانهای مختلف به مظاهر گوناگون ظاهر می‌شود و او همان [[آدم]] و [[حضرت نوح|نوح]] و [[حضرت ابراهیم|ابراهیم]] و [[حضرت موسی|موسی]](ع) و سایر پیامبران است. وی ظهور کسی را که از او به «من یظهره الله» تعبیر می‌کرد، بشارت داده، و او را اشرف و اعظم از خود شمرده است.<ref> باب، بیان عربی، ۱۱ بب، بیان فارسی ۳۰ بب. </ref>
از این گفته‌ها معلوم می‌شود که علی محمد خود را در ردیف پیامبران پیشین و بلکه اشرف از آنان دانسته است و از برخی سخنانش بیش از این هم برمی‌آید.<ref>مثلاً نک: میرزاجانی، ص۲۴۴.</ref>
از این گفته‌ها معلوم می‌شود که علی محمد خود را در ردیف پیامبران پیشین و بلکه برتر از آنان دانسته است و از برخی سخنانش بیش از این هم برمی‌آید.<ref>مثلاً نک: میرزاجانی، ص۲۴۴.</ref>


۳- مهدویت: ابتدا خویشتن را «باب» و «ذِکْر» نامید.<ref>ج.‌ای. اسلمنت؛ بهاء الله و عصر جدید؛ ص۱۸.</ref> اما بعدها در دلائل سبعه به صراحت دعوی مهدویت کرد. دعوی بابیت و مهدویت او در منابع بابیه به صراحت تکرار و بر آن تأکید شده است. میرزا جانی کاشانی آورده است که :
۳- مهدویت: ابتدا خویشتن را «باب» و «ذِکْر» نامید.<ref>ج.‌ای. اسلمنت؛ بهاء الله و عصر جدید؛ ص۱۸.</ref> اما بعدها در کتاب  ''دلائل سبعه'' به صراحت دعوی مهدویت کرد. دعوی بابیت و مهدویت او در منابع بابیه به صراحت تکرار و بر آن تأکید شده است. میرزا جانی کاشانی آورده است که :
:: نشانه‌های «حجت و امام منتظر» که سیدکاظم رشتی بیان کرده، همه بر علی محمد راست می‌آید و وی در آغاز مرتبه بابیت مخصوصة آثاری داشت و در ۱۲۶۰ق خود را قائم و حجت خواند و بابیت را به ملاحسین بشرویه‌ای تفویض کرد.<ref>میرزاجانی، ص۱۰۲-۱۰۶.</ref>
:: نشانه‌های «حجت و امام منتظر» که سیدکاظم رشتی بیان کرده، همه بر علی محمد راست می‌آید و وی در آغاز مرتبه بابیت مخصوصة آثاری داشت و در ۱۲۶۰ق خود را قائم و حجت خواند و بابیت را به ملاحسین بشرویه‌ای تفویض کرد.<ref>میرزاجانی، ص۱۰۲-۱۰۶.</ref>


===فروع دین===
===فروع دین===
۱.عدم جواز تدریس و تحصیل غیر از کتاب بیان: «لایجوز التدریس فی کتب غیر البیان».<ref>علی محمد باب؛ بیان فارسی؛ ص۱۳۰.</ref> باب دستور فرموده که تدریس و تحصیل همه کتب غیر از کتاب بیان ایشان جایز نیست! در ادامه حضرت ایشان دستور می‌دهد که کلیه کتب علمی در هر رشته‌ای، باید به طور کلی نابود شوند؛ مگر در ترویج امر وی باشد!<ref>علی محمد باب؛ بیان فارسی؛ ص۱۹۸.</ref> البته حضرت باب احکامی مترقی در ترویج علم هم داشته‌اند، مثلاً فرموده‌اند: «واجب است که هر نفسی برای وارثان خود، نوزده ورق کاغذ سفید لطیف، ارث باقی گذارد!».<ref> باب؛ بیان فارسی؛ ص۲۷۴.</ref>
۱.عدم جواز تدریس و تحصیل غیر از کتاب بیان: «لایجوز التدریس فی کتب غیر البیان».<ref>علی محمد باب؛ بیان فارسی؛ ص۱۳۰.</ref> باب دستور فرمود که تدریس و تحصیل همه کتب غیر از کتاب بیان ایشان جایز نیست! در ادامه حضرت ایشان دستور می‌دهد که کلیه کتب علمی در هر رشته‌ای، باید به طور کلی نابود شوند؛ مگر در ترویج امر وی باشد!<ref>علی محمد باب؛ بیان فارسی؛ ص۱۹۸.</ref> البته حضرت باب احکامی مترقی در ترویج علم هم داشته‌اند، مثلاً فرموده‌اند: «واجب است که هر نفسی برای وارثان خود، نوزده ورق کاغذ سفید لطیف، ارث باقی گذارد!».<ref> باب؛ بیان فارسی؛ ص۲۷۴.</ref>


۲. عدم جواز شکستن تخم مرغ: «و لاتضربن البیضه علی شیئی یضیع مافیه قبل ان یطبخ، هذا ما قدجعل الله رزق نقطه الاولی فی ایام القیامه من عنده لعلکم تشکرون»: (تخم مرغ را قبل از آنکه بپزید، به جایی نزنید؛ چراکه آنچه درونش است ضایع می‌شود(اشاره به شکستن!) و خداوند تخم مرغ را روزی نقطه الاولی(باب) قرار داده است، شاید که سپاسگذار باشید).<ref> باب؛ بیان عربی؛ باب خامس بعد العشر، ص۴۲.</ref>
۲. عدم جواز شکستن تخم مرغ: «و لاتضربن البیضه علی شیئی یضیع مافیه قبل ان یطبخ، هذا ما قدجعل الله رزق نقطه الاولی فی ایام القیامه من عنده لعلکم تشکرون»: (تخم مرغ را قبل از آنکه بپزید، به جایی نزنید؛ چراکه آنچه درونش است ضایع می‌شود(اشاره به شکستن!) و خداوند تخم مرغ را روزی نقطه الاولی(باب) قرار داده است، شاید که سپاسگذار باشید).<ref> باب؛ بیان عربی؛ باب خامس بعد العشر، ص۴۲.</ref>
خط ۸۶: خط ۸۶:


==آثار علی محمد باب==
==آثار علی محمد باب==
برخی از کتاب‌های او عبارتند از: پنج شأن، دلائل السّبعة، صحیفة عدلیه، تفسیر سوره کوثر، تفسیر سوره بقره، قیوم الأسماء، کتاب الرّوح. آثار وی، غالباً به زبان عربی و مملو از اغلاط صرفی و نحوی است.
برخی از کتاب‌های او عبارتند از: پنج شأن، دلائل السّبعة، صحیفه عدلیه، تفسیر سوره کوثر، تفسیر سوره بقره، قیوم الأسماء، کتاب الرّوح. آثار وی، غالباً به زبان عربی و مملو از اغلاط صرفی و نحوی است.


==آثاری در رد بابیه==
==آثاری در رد بابیه==
ردیه‌هایی که بر باب و بابیه نوشته شده، بسیار زیاد است. برخی از اقدم آن آثار اینهاست :
ردیه‌هایی که بر باب و بابیه نوشته شده، بسیار زیاد است. برخی از آن آثار اینهاست :
#کتاب ازهاق الباطل اثر حاجی محمدکریم خان کرمانی از سران بزرگ [[شیخیه]] و معاصر با باب.
#کتاب [[ازهاق الباطل]] اثر حاجی محمدکریم خان کرمانی از سران بزرگ [[شیخیه]] و معاصر با باب.
#پسر او حاجی محمدخان کرمانی هم ۳ رساله، از جمله الشمس المضیئه و تقویم العوج، در رد بابیه و اثبات عقاید شیخیه نگاشت.<ref>گلپایگانی، کشف الغطاء، ص۵۳-۵۴؛ کرمانی، محمد، ص۲-۳.</ref>
#پسر او حاجی محمدخان کرمانی هم ۳ رساله، از جمله الشمس المضیئه و تقویم العوج، در رد بابیه و اثبات عقاید شیخیه نگاشت.<ref>گلپایگانی، کشف الغطاء، ص۵۳-۵۴؛ کرمانی، محمد، ص۲-۳.</ref>
#حاج میرزا ابوالقاسم زنجانی که در شورش بابیان زنجان حضور داشته، ۴ رساله در رد بر آنها نوشته بوده است. #ملاعبدالرسول مدنی کاشانی هم کتابی در رد بابیه به نام الرد علی البابیه و البهائیه نگاشت که دبردارنده عقاید و نظرات علمای شیعه درباره [[امام دوازدهم|امام مهدی]](ع) و علامتهای [[ظهور]] در پاسخ به باب است.<ref>مدنی کاشانی، ص۲۷- ۳۸.</ref>
#حاج میرزا ابوالقاسم زنجانی که در شورش بابیان زنجان حضور داشته، ۴ رساله در رد بر آنها نوشته بوده است.
#ملاعبدالرسول مدنی کاشانی هم کتابی در رد بابیه به نام الرد علی البابیه و البهائیه نگاشت که در بردارنده عقاید و نظرات علمای شیعه درباره [[امام مهدی]](ع) و علامتهای [[ظهور]] در پاسخ به باب است.<ref>مدنی کاشانی، ص۲۷- ۳۸.</ref>
#کتاب السیف التتار فی دفع شبهات الکفار از عبدالله مامقانی، از رؤسای شیخیه.<ref>مدنی کاشانی، ص۲۲- ۳۸.</ref>
#کتاب السیف التتار فی دفع شبهات الکفار از عبدالله مامقانی، از رؤسای شیخیه.<ref>مدنی کاشانی، ص۲۲- ۳۸.</ref>
#کتاب منهاج الطالبین اثر حاج حسین قلی جدیدالاسلام که به بررسی آراء بابیه و صوفیه و معانی حروف - بحث موردتوجه بابیه - پرداخته است.<ref>مثلاً نک: ص۱۶-۱۷، ص۲۰۳-۲۱۰.</ref>
#کتاب منهاج الطالبین اثر حاج [[حسین قلی جدیدالاسلام]] که به بررسی آراء بابیه و صوفیه و معانی حروف - بحث مورد توجه بابیه - پرداخته است.<ref>مثلاً نک: ص۱۶-۱۷، ص۲۰۳-۲۱۰.</ref>
#رساله در ردّ بابیه از میرزا یحیی ارومی که منتخبی است از اسرار العقاید (چ همراه اثر پیشین) یکی از قدیمی‌ترین آثار در این زمینه است.
#رساله در ردّ بابیه از میرزا یحیی ارومی که منتخبی است از اسرار العقاید یکی از قدیمی‌ترین آثار در این زمینه است.


==پانویس==
==پانویس==
کاربر ناشناس