تکبر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Khoshnoudi (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{اخلاق-عمودی}} | {{اخلاق-عمودی}} | ||
'''تَکَبُّر''' یا '''کِبر''' به معنای '''خودبزرگبینی''' از رذایل اخلاقی است که [[قرآن کریم]] و روایات آن را از صفات بسیار نکوهیده بشر شمردهاند. برای تکبر اقسامی مانند تکبر در برابر خدا، تکبر نسبت به [[پیامبران]] و تکبر در برابر دیگر انسانها ذکر کردهاند. | '''تَکَبُّر''' یا '''کِبر''' به معنای '''خودبزرگبینی''' از رذایل اخلاقی است که [[قرآن کریم]] و روایات آن را از صفات بسیار نکوهیده بشر شمردهاند. برای تکبر اقسامی مانند تکبر در برابر خدا، تکبر نسبت به [[پیامبران]] و تکبر در برابر دیگر انسانها ذکر کردهاند. گردنکشی در برابر [[خدا]] را که منشأ آن نادانی و گمراهی است، بدترین نوع تکبر خواندهاند. | ||
تکبر در برابر دیگر انسانها نیز در متون دینی نکوهش شده است؛ حتی تکبر [[مؤمن]] بر اهل [[کفر]] و [[شرک]]. چون استمرار [[ایمان]] در مؤمن و کفر در [[کافر]] یقینی نیست و | تکبر در برابر دیگر انسانها نیز در متون دینی نکوهش شده است؛ حتی تکبر [[مؤمن]] بر اهل [[کفر]] و [[شرک]]. چون استمرار [[ایمان]] در مؤمن و کفر در [[کافر]] یقینی نیست و چهبسا که در آیندهای دور یا نزدیک، جای آن دو با یکدیگر عوض شود. | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول = [[امام صادق(ع)]]: {{حدیث|ما مِن أَحَدٍ یتیهُ إِلاّ مِن ذِلَّةٍ یجِدُها فی نَفسِهِ|ترجمه=هیچ کس نیست که تکبّر ورزد، مگر بر اثر خواری و حقارتی است که در خود میبیند.}}|تاریخ بایگانی| منبع = <small> [[کافی|کافی]]، ج۲، ص۳۱۲. </small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پسزمینه =#ffeebb| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول = [[امام صادق(ع)]]: {{حدیث|ما مِن أَحَدٍ یتیهُ إِلاّ مِن ذِلَّةٍ یجِدُها فی نَفسِهِ|ترجمه=هیچ کس نیست که تکبّر ورزد، مگر بر اثر خواری و حقارتی است که در خود میبیند.}}|تاریخ بایگانی| منبع = <small> [[کافی|کافی]]، ج۲، ص۳۱۲. </small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پسزمینه =#ffeebb| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
تکبر به معنای خودبزرگ پنداشتن آمده است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ذیل واژه کبر.</ref> و آن را حالتی نفسانی دانستهاند که شخص متکبر دیگران را در برابر خود حقیر و خوار میشمارد؛ حالتی که در گفتار و رفتار شخص نمود پیدا میکند.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۱۲ش، ج۱، ص۳۸۰.</ref> تکبر را از نتایج عجب و غرور که حالتی شخصی است دانستهاند؛ زیرا شخص مغرور بدون مقایسه خود با دیگران | تکبر به معنای خودبزرگ پنداشتن آمده است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ذیل واژه کبر.</ref> و آن را حالتی نفسانی دانستهاند که شخص متکبر دیگران را در برابر خود حقیر و خوار میشمارد؛ حالتی که در گفتار و رفتار شخص نمود پیدا میکند.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۱۲ش، ج۱، ص۳۸۰.</ref> تکبر را از نتایج عجب و غرور که حالتی شخصی است دانستهاند؛ زیرا شخص مغرور بدون مقایسه خود با دیگران صرفاً در نفس خود احساس بزرگی و عظمت میکند.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱۳۱۲ش، ج۱، ص۳۸۰.</ref> | ||
==تکبر در قرآن== | ==تکبر در قرآن== | ||
{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقلقول ={{حدیث|وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّـهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ|ترجمه=و در زمین خرامان راه مرو که خدا | {{جعبه نقل قول | عنوان = | نقلقول ={{حدیث|وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّـهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ|ترجمه=و در زمین خرامان راه مرو که خدا متکبر خودستا را دوست نمیدارد.}}|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[سوره لقمان|لقمان]]، ۱۸، ترجمه فولادوند.</small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پسزمینه =#ecfcf4| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
در [[قرآن کریم]] تکبر از صفات بسیار نکوهیده بشر شمرده شده است. در برخی [[آیات]] به کلمه متکبر تصریح شده است؛ آیاتی که [[جهنم|دوزخ]] را جایگاه متکبران معرفی میکند،<ref> نحل: ۲۹؛ زمر: ۶۰، ۷۲؛ غافر: ۷۶</ref> از این جمله است. در برخی آیات نیز با کلمات مستکبر<ref> نحل: ۲۳</ref> و استکبار<ref> نساء: ۱۷۳</ref> و خرامنده فخرفروش (مُختالٍ فَخور)<ref>لقمان: ۱۸؛ حدید: ۲۳ </ref> به این معنا اشاره شده است. در آیه ۷۲ سوره زمر، [[فرشته|فرشتگانِ]] عذاب از میان تمام رذایل انسان بر تکبر دوزخیان تأکید دارند؛ از این نکته میتوان دریافت که سرچشمه اصلی [[گناه|گناهان]]، تکبر و | در [[قرآن کریم]] تکبر از صفات بسیار نکوهیده بشر شمرده شده است. در برخی [[آیات]] به کلمه متکبر تصریح شده است؛ آیاتی که [[جهنم|دوزخ]] را جایگاه متکبران معرفی میکند،<ref> نحل: ۲۹؛ زمر: ۶۰، ۷۲؛ غافر: ۷۶</ref> از این جمله است. در برخی آیات نیز با کلمات مستکبر<ref> نحل: ۲۳</ref> و استکبار<ref> نساء: ۱۷۳</ref> و خرامنده فخرفروش (مُختالٍ فَخور)<ref>لقمان: ۱۸؛ حدید: ۲۳ </ref> به این معنا اشاره شده است. در آیه ۷۲ سوره زمر، [[فرشته|فرشتگانِ]] عذاب از میان تمام رذایل انسان بر تکبر دوزخیان تأکید دارند؛ از این نکته میتوان دریافت که سرچشمه اصلی [[گناه|گناهان]]، تکبر و تسلیمنشدن به حق است. در برابر، به قرینه آیه ۵۰ [[سوره نحل]] میتوان نشانه نفی استکبار را عمل به اوامر الهی بدون چون و چرا دانست.{{مدرک}} | ||
خداوند در قرآن یکبار با وصف «الْمُتَكَبِّرُ» توصیف شده،<ref> سوره حشر، آیه۲۳.</ref> و در تفسیرش گفته شده، خدا کسی است که با جامه | خداوند در قرآن یکبار با وصف «الْمُتَكَبِّرُ» توصیف شده، <ref> سوره حشر، آیه۲۳.</ref> و در تفسیرش گفته شده، خدا کسی است که با جامه کبریایی، خود را مینمایاند.<ref>طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۲۲.</ref> در نکوهیده بودن تکبر انسان و پسندیده بودن تکبر خدا، به این نکته اشاره شده که تکبر و خودبزرگبینی در کسی پسندیده است که حقیقتاً دارای عظمت و کبریا باشد.<ref>سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ۱۳۸۳ق، ج۲، ص۳۵۴-۳۵۵.</ref> [[امام علی(ع)]] در [[خطبه قاصعه]]، [[ابلیس]] را ازآنجهت گمراه و دشمن خدا دانسته که «در جامه عظمت و بزرگی با خدا به نزاع برخاست».<ref>سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ۱۳۸۳ق، ج۲، ص۳۵۶.</ref> | ||
==در روایات== | ==در روایات== | ||
{{جعبه نقل قول|نقلقول = امام علی (ع): {{سخ}} {{حدیث|فَاعْتَبِروا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللهِ بِإِبْلِیسَ، إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ، وَجَهْدَهُ الْجَهِیدَ، وَکَانَ قَدْ عَبَدَ اللهَ سِتَّةَ آلاَفِ سَنَة، لاَ یُدْرَى أمِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الاْخِرَةِ، عَنْ کِبْرِ سَاعَة وَاحِدَة. فَمَنْ بَعْدَ إِبْلِیسَ یَسْلَمُ عَلَى اللهِ بِمِثْلِ مَعْصِیَتِهِ؟ کَلاَّ، مَا کَانَ اللهُ سُبْحَانَهُ لِیُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْر أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَکاً|ترجمه= پس، از آنچه خدا به شیطان کرد پند گیرید، که کردار دراز مدت او را باطل گرداند و کوشش فراوان او بیثمر ماند. او شش هزار سال با پرستش خدا زیست از سالیان دنیا یا آخرت دانسته نیست اما با ساعتی که تکبر کرد خدایش از بهشت بیرون آورد، و پس از ابلیس که ایمن بود که خدا را چنان نافرمانی نکند؟ هرگز خدا انسانی را به بهشت درنیاورد به کاری که بدان کار، فرشتهای را از بهشت برون برد.}}|تاریخ بایگانی||رنگ پسزمینه= #ffeebb|پسزمینه عنوان = خاکستری| منبع = <small> [[نهج البلاغه]]، ترجمه [[سید جعفر شهیدی|شهیدی]]، خطبه ۱۹۲، ص۲۱۱. </small>| تراز = چپ| عرض = ۲۵۰px| اندازه خط = ۱۰px| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | {{جعبه نقل قول|نقلقول = امام علی (ع): {{سخ}} {{حدیث|فَاعْتَبِروا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللهِ بِإِبْلِیسَ، إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ، وَجَهْدَهُ الْجَهِیدَ، وَکَانَ قَدْ عَبَدَ اللهَ سِتَّةَ آلاَفِ سَنَة، لاَ یُدْرَى أمِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الاْخِرَةِ، عَنْ کِبْرِ سَاعَة وَاحِدَة. فَمَنْ بَعْدَ إِبْلِیسَ یَسْلَمُ عَلَى اللهِ بِمِثْلِ مَعْصِیَتِهِ؟ کَلاَّ، مَا کَانَ اللهُ سُبْحَانَهُ لِیُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْر أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَکاً|ترجمه= پس، از آنچه خدا به شیطان کرد پند گیرید، که کردار دراز مدت او را باطل گرداند و کوشش فراوان او بیثمر ماند. او شش هزار سال با پرستش خدا زیست از سالیان دنیا یا آخرت دانسته نیست اما با ساعتی که تکبر کرد خدایش از بهشت بیرون آورد، و پس از ابلیس که ایمن بود که خدا را چنان نافرمانی نکند؟ هرگز خدا انسانی را به بهشت درنیاورد به کاری که بدان کار، فرشتهای را از بهشت برون برد.}}|تاریخ بایگانی||رنگ پسزمینه= #ffeebb|پسزمینه عنوان = خاکستری| منبع = <small> [[نهج البلاغه]]، ترجمه [[سید جعفر شهیدی|شهیدی]]، خطبه ۱۹۲، ص۲۱۱. </small>| تراز = چپ| عرض = ۲۵۰px| اندازه خط = ۱۰px| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
[[روایات]] در مذمت تکبر فراوان است و طیف وسیعی از مصادیق را در برمیگیرد. از جمله، روایاتی که به تکبر [[شیطان]] اشاره دارد؛<ref>نهج البلاغة، ج ۲، ص۱۳۷-۱۳۹، خطبة قاصعه؛ حارث محاسبی، ص۳۷۸؛ ابن قُدامه مَقدِسی، ص۲۲۷</ref> روایاتی که تکبر را از [[اخلاق]] [[کافر|کفار]] میشمرد<ref>حارث محاسبی، ص۳۷۵، ۳۷۹؛ سمرقندی، ص۱۱۷ </ref> و سبب وجوب [[نماز]] را غلبه عرب جاهلی بر کبر میخواند؛<ref>حارث محاسبی، ص۳۷۸-۳۷۹؛ ورّام، ج ۱، ص۲۰۸؛ مجلسی، ج ۲۹، ص۲۴۱</ref> روایاتی که به عاقبت متکبران در روز [[قیامت]] میپردازد؛<ref>ورّام، ج ۱، ص۱۹۸-۱۹۹؛ فیض کاشانی، ص۹۰؛ مجلسی، ج ۷۰، ص۲۳۵؛ نراقی، ج ۱، ص۳۸۲</ref> و روایاتی در بیان [[سیره پیامبر(ص)]] و [[اهل بیت]] علیهم السلام در تقبیح کبر و مدح [[تواضع]].<ref>سمرقندی، ص۱۱۶-۱۱۷؛ ماوردی، ص۲۳۳؛ غزالی، ۱۳۶۱ ش، ج ۲، ص۲۴۹-۲۵۱؛ ورّام، ج ۱، ص۲۰۰-۲۰۱؛ نراقی، ج ۱، ص۳۹۱ ۳۹۴</ref> آنچه از فحوای این روایات برمیآید، اهمیت دوری از تکبر در امر [[ایمان]] است؛ چنانکه هماهنگ با قرآن کریم تکبر را منافی ایمان و مانع از | [[روایات]] در مذمت تکبر فراوان است و طیف وسیعی از مصادیق را در برمیگیرد. از جمله، روایاتی که به تکبر [[شیطان]] اشاره دارد؛ <ref>نهج البلاغة، ج ۲، ص۱۳۷-۱۳۹، خطبة قاصعه؛ حارث محاسبی، ص۳۷۸؛ ابن قُدامه مَقدِسی، ص۲۲۷</ref> روایاتی که تکبر را از [[اخلاق]] [[کافر|کفار]] میشمرد<ref>حارث محاسبی، ص۳۷۵، ۳۷۹؛ سمرقندی، ص۱۱۷ </ref> و سبب وجوب [[نماز]] را غلبه عرب جاهلی بر کبر میخواند؛ <ref>حارث محاسبی، ص۳۷۸-۳۷۹؛ ورّام، ج ۱، ص۲۰۸؛ مجلسی، ج ۲۹، ص۲۴۱</ref> روایاتی که به عاقبت متکبران در روز [[قیامت]] میپردازد؛ <ref>ورّام، ج ۱، ص۱۹۸-۱۹۹؛ فیض کاشانی، ص۹۰؛ مجلسی، ج ۷۰، ص۲۳۵؛ نراقی، ج ۱، ص۳۸۲</ref> و روایاتی در بیان [[سیره پیامبر(ص)]] و [[اهل بیت]] علیهم السلام در تقبیح کبر و مدح [[تواضع]].<ref>سمرقندی، ص۱۱۶-۱۱۷؛ ماوردی، ص۲۳۳؛ غزالی، ۱۳۶۱ ش، ج ۲، ص۲۴۹-۲۵۱؛ ورّام، ج ۱، ص۲۰۰-۲۰۱؛ نراقی، ج ۱، ص۳۹۱ ۳۹۴</ref> آنچه از فحوای این روایات برمیآید، اهمیت دوری از تکبر در امر [[ایمان]] است؛ چنانکه هماهنگ با قرآن کریم تکبر را منافی ایمان و مانع از تسلیمشدن به حق خواندهاند.<ref>مجلسی، ج ۷۰، ص۲۳۵؛ برای بحث مفصّل درباره آیات و روایات مربوط به تکبر رجوع کنید به همان، ص۱۷۹-۲۲۸</ref> | ||
==در علم اخلاق== | ==در علم اخلاق== | ||
در علم [[اخلاق]]، تکبر از رذایل اخلاقی و یکی از اسباب غضب الهی به شمار میآید.<ref> نصیرالدین طوسی، ص۱۷۶</ref> حتی برخی آن را منشأ سایر رذایل دانسته<ref>غزالی، ۱۳۶۱ ش، ص۲۵۳-۲۵۴؛ ابشیهی، ج ۱، ص۲۸۴؛ حارثی، ص۲۰۲</ref> و با [[شرک]] در | در علم [[اخلاق]]، تکبر از رذایل اخلاقی و یکی از اسباب غضب الهی به شمار میآید.<ref> نصیرالدین طوسی، ص۱۷۶</ref> حتی برخی آن را منشأ سایر رذایل دانسته<ref>غزالی، ۱۳۶۱ ش، ص۲۵۳-۲۵۴؛ ابشیهی، ج ۱، ص۲۸۴؛ حارثی، ص۲۰۲</ref> و با [[شرک]] در یک مرتبه نهادهاند.<ref>ماوردی، ص۲۳۱؛ ابن قَیم جَوزیه، ص۲۱۴</ref> تعریف تکبر در علم اخلاق برتر دانستن خود از دیگران و خوار دیدن و تحقیر آنان است.<ref>یحیی بن عدی، ص۱۸؛ ابن قدامه مقدسی؛ نراقی، همانجاها</ref> بخش اول این تعریف با تعریف [[عجب|عُجب]] مشترک است و این امر از ارتباط مفهومی کبر و عجب حکایت دارد، چنانکه کبر را از نتایج عجب و در معنا شبیه آن دانستهاند.<ref>راغب اصفهانی، ۱۳۷۳ ش، ص۳۰۰؛ جیطالی نفوسی، ج ۳، ص۴۶۸؛ نصیرالدین طوسی، ص۱۷۸؛ فیض کاشانی، ص۸۹</ref> تفاوت کبر و عجب در آن است که کبر، بر خلاف عجب، صرفِ برتر دانستن و بزرگ پنداشتن خود نیست و مستلزم خوار دیدن دیگران هم هست.<ref>رجوع کنید به ابن قدامه مقدسی، ص۲۲۷-۲۲۸؛ نراقی، همانجا</ref> | ||
==مراتب و اقسام تکبر== | ==مراتب و اقسام تکبر== | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
*یکی آنکه کبر در دل باشد و در گفتار و کردار نیز ظاهر شود؛ | *یکی آنکه کبر در دل باشد و در گفتار و کردار نیز ظاهر شود؛ | ||
*دیگر آنکه به زبان نیاید اما در کردار معلوم باشد، که این از مرتبه اول خفیفتر است؛ | *دیگر آنکه به زبان نیاید اما در کردار معلوم باشد، که این از مرتبه اول خفیفتر است؛ | ||
*مرتبه سوم وقتی است که کبر در دل مستقر باشد و فرد نتواند خود را از این عیب خالی کند، اما سعی کند تا در رفتار و گفتار تکبر نکند. در چنین وضعی [[گناه]] فرد بسیار کمتر است و | *مرتبه سوم وقتی است که کبر در دل مستقر باشد و فرد نتواند خود را از این عیب خالی کند، اما سعی کند تا در رفتار و گفتار تکبر نکند. در چنین وضعی [[گناه]] فرد بسیار کمتر است و چهبسا همین مجاهده در دفع تکبر منجر به رفع کامل آن به توفیق الهی شود.<ref>غزالی، ۱۳۶۱ ش، ج ۲، ص۲۶۲-۲۶۳؛ نراقی، ج ۱، ص۳۸۶-۳۸۷</ref> | ||
برای تکبر اقسامی نیز ذکر کردهاند، شامل تکبر در برابر خدا، تکبر نسبت به پیامبران و تکبر در برابر دیگر انسانها:<ref>حارث محاسبی، ص۳۷۸؛ غزالی، ۱۳۶۱ ش، ج ۲، ص۲۵۴ ۲۵۵؛ فیض کاشانی، ص۹۱</ref> | برای تکبر اقسامی نیز ذکر کردهاند، شامل تکبر در برابر خدا، تکبر نسبت به پیامبران و تکبر در برابر دیگر انسانها:<ref>حارث محاسبی، ص۳۷۸؛ غزالی، ۱۳۶۱ ش، ج ۲، ص۲۵۴ ۲۵۵؛ فیض کاشانی، ص۹۱</ref> | ||
*تکبر در برابر [[خدا]] را بدترین قسم تکبر خواندهاند که منشأ آن نادانی و گمراهی است؛ همچون تکبر [[نمرود]] و [[فرعون]] و دعوی خدایی آنان.<ref>غزالی، ۱۳۶۸ش، ج ۳، ص۷۲۲؛ مجلسی، ج ۷۰، ص۱۹۴ ۱۹۵</ref> | *تکبر در برابر [[خدا]] را بدترین قسم تکبر خواندهاند که منشأ آن نادانی و گمراهی است؛ همچون تکبر [[نمرود]] و [[فرعون]] و دعوی خدایی آنان.<ref>غزالی، ۱۳۶۸ش، ج ۳، ص۷۲۲؛ مجلسی، ج ۷۰، ص۱۹۴ ۱۹۵</ref> | ||
*تکبر نسبت به پیامبران مانع از [[ایمان]] آوردن | *تکبر نسبت به پیامبران مانع از [[ایمان]] آوردن انسان است، چنانکه کفار [[قریش]] در برابر [[پیامبر اسلام]] تکبر کردند، گروهی از آنان پیامبری ایشان را قبول داشتند لیکن به سبب غلبه تکبر نمیتوانستند به آن اقرار کنند و گروهی نیز بر اثر تکبر حتی از شناختن پیامبری ایشان بازماندند.<ref>غزالی، ۱۳۶۱ ش، ج ۲، ص۲۵۵</ref> | ||
{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقلقول = {{حدیث| قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ|ترجمه=و گفته شود: «از درهای دوزخ درآیید، جاودانه در آن بمانید؛ وه چه بد [جایی] است جای سرکشان!».}}|تاریخ بایگانی| منبع = <small> [[سوره زمر]]، ۷۲، ترجمه فولادوند. </small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پسزمینه = #ecfcf4| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | {{جعبه نقل قول | عنوان = | نقلقول = {{حدیث| قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ|ترجمه=و گفته شود: «از درهای دوزخ درآیید، جاودانه در آن بمانید؛ وه چه بد [جایی] است جای سرکشان!».}}|تاریخ بایگانی| منبع = <small> [[سوره زمر]]، ۷۲، ترجمه فولادوند. </small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پسزمینه = #ecfcf4| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
*تکبر در برابر دیگر انسانها نیز ناپسند شمرده شده است تا آنجا که حتی تکبر [[مؤمن]] بر اهل [[کفر]] و [[شرک]] را جایز ندانستهاند، زیرا نه ماندن مؤمن بر سر [[ایمان]] خود مسلّم است و نه اصرار کافر بر کفرش؛ یعنی هیچکس نمیتواند با اتکا | *تکبر در برابر دیگر انسانها نیز ناپسند شمرده شده است تا آنجا که حتی تکبر [[مؤمن]] بر اهل [[کفر]] و [[شرک]] را جایز ندانستهاند، زیرا نه ماندن مؤمن بر سر [[ایمان]] خود مسلّم است و نه اصرار کافر بر کفرش؛ یعنی هیچکس نمیتواند با اتکا بهخوبی احوال خود و بدی وضع دیگران از عاقبت خوب خود و سرانجام بد دیگری مطمئن باشد و برایناساس به دیگری فخر بفروشد.<ref>رجوع کنید به حارث محاسبی، ص۴۲۴-۴۲۶</ref> قبح این قسم تکبر از جهتی بسیار زیاد است، چرا که مانع پذیرش حق از دیگران میشود و به [[معصیت]] میانجامد<ref> غزالی، ۱۳۶۱ ش، ج ۲، ص۲۵۶؛ مجلسی، ج ۷۰، ص۱۹۵؛ نراقی، ج ۱، ص۳۸۶</ref> و انسان را از طلب کمال باز میدارد.<ref>یحیی بن عدی، ص۱۸</ref> مهمتر از این، بزرگی، صفتِ خاص خداست و کسی که تکبر و دعوی بزرگی میکند، در صفت خاص خدا با وی منازعه کرده است.<ref> غزالی، همانجا؛ مجلسی، ج ۷۰، ص۱۹۴؛ فیض کاشانی، ص۹۲</ref> در واقع آنچه موجب زشتی تکبر انسان میشود، آن است که وی از حد خود تجاوز کرده و وارد محدوده صفات خاص خدا شده است.<ref> رجوع کنید به خمینی، ص۴۱</ref> | ||
==علل و اسباب تکبر== | ==علل و اسباب تکبر== | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
==درمان تکبر== | ==درمان تکبر== | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول = [[امام | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول = [[امام محمدباقر(ع)]]: {{حدیث|الجَبّارونَ اَبعَدُ النّاس منَ اللهِ عزُّ و جلَّ یومَ القیامَةِ|ترجمه=دورترین مردم ار خداوند عزّو جل در روز قیامت سرکشانِ متکبّر هستند.}}|تاریخ بایگانی| منبع = <small> [[ثواب الاعمال]]، ص۶۸۸. </small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پسزمینه =#ffeebb| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
برای درمان تکبر شیوههایی، هم در مقام علم هم در مقام عمل، ذکر کردهاند. در مقام علم، راه درمان تکبر شناخت عظمت [[خدا]] و وقوف به اختصاص این صفت به اوست. فرد با | برای درمان تکبر شیوههایی، هم در مقام علم هم در مقام عمل، ذکر کردهاند. در مقام علم، راه درمان تکبر شناخت عظمت [[خدا]] و وقوف به اختصاص این صفت به اوست. فرد با چنین شناختی، به دوری خود از عظمت هم پی میبرد. تفصیلِ این شناخت وقتی است که فرد اسباب تکبر را بررسی میکند تا بیاساس بودن تکبر به چنین اموری معلوم شود، چرا که تمامی این امور یا خارج از ذات انسان یا فانی و تباه شدنی است. | ||
در مقام عمل، توصیه کردهاند که انسان در گفتار و کردار دقیق شود تا آنچه از او پدید میآید از سر تواضع و | در مقام عمل، توصیه کردهاند که انسان در گفتار و کردار دقیق شود تا آنچه از او پدید میآید از سر تواضع و بهدوراز خودپسندی باشد.<ref>مسکویه، ص۱۶۶-۱۶۷؛ غزالی، ۱۳۶۱ش، ج ۲، ص۲۶۶-۲۶۸، ۲۷۲-۲۷۴؛ همو، ۱۳۶۸ ش، ج ۳، ص۷۴۸-۷۵۹؛ ابن قدامه مقدسی، ص۲۳۱-۲۳۳؛ مجلسی، ج ۷۰، ص۲۰۱-۲۰۵</ref> در این باره در [[فقه]] توصیههای بسیاری در موارد مختلف وجود دارد، مثلاً یکی از علل تحریم ظرف طلا و نقره را اظهار تکبر در استفاده از چنین ظرفهایی دانستهاند یا به همین سبب بعضی لباسها را برای نمازگزار [[مکروه]] شمردهاند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به علامه حلّی، ج ۱، ص۱۸۶؛ حطاب، ج ۲، ص۲۵۷؛ بحرانی، ج ۷، ص۱۲۱؛ نجفی، ج ۸، ص۲۳۸؛ زین الدین، ج ۱، ص۳۳۹</ref>توجه به آغاز و پایان زندگی نیز در روایات از عوامل پرهیز از تکبر دانسته شده است. از امام کاظم(ع) روایت است که فرموده من در شگفتم از متکبری که فخر میفروشد درحالیکه دیروز نطفهای بوده و فردا مردار خواهد بود. {{یادداشت|عجبا للمتكبر الفخور الذي كان بالامس نطفة وهو غدا جيفة | ||
}}<ref>علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۲۱.</ref> | }}<ref>علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۲۱.</ref> | ||
از دیگر | از دیگر راههای درمان تکبر این است که انسان به آنچه موجب تکبر میشود، توجه نکند؛ یعنی محاسن و امتیازات خود را در نظر نگیرد و درعوض همواره عیوب خود را در نظر داشته باشد. همچنین خود را با افراد فرودستتر مقایسه نکند تا کمالات خود را بزرگ نبیند.<ref> رازی، همانجا </ref> | ||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== |