confirmed، protected، templateeditor
۷٬۹۰۹
ویرایش
(←شهادت: اصلاح پانویس و جابهجایی آن) |
(←شهادت) |
||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
==شهادت== | ==شهادت== | ||
قاضی سید نورالله شوشتری در زمان پادشاهی [[جهانگیر شاه]] فرزند [[اکبر شاه]] در [[۱۸ جمادیالثانی]] سال [[سال ۱۰۱۹ هجری قمری|۱۰۱۹ق]]<ref>حائری، روزشمار قمری، ۱۳۸۱ش، ص۱۶۸.</ref> به اتهام شیعه بودن، در زیر ضربات شلاق به [[شهادت]] رسید.<ref>خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ۱۳۹۰ش، ج۸، ص۱۶۱.</ref> دلیل شهادت وی، نوشتن کتاب [[احقاق الحق و ازهاق الباطل (کتاب)|احقاق الحق و ازهاق الباطل]] و بنابر نقلی [[مجالس المؤمنین (کتاب)|مجالس المؤمنین]] بود. ایشان در [[هند]] به [[شهید ثالث]] معروف شد.{{مدرک}}: | قاضی سید نورالله شوشتری در زمان پادشاهی [[جهانگیر شاه]] فرزند [[اکبر شاه]] در [[۱۸ جمادیالثانی]] سال [[سال ۱۰۱۹ هجری قمری|۱۰۱۹ق]]<ref>حائری، روزشمار قمری، ۱۳۸۱ش، ص۱۶۸.</ref> به اتهام شیعه بودن، در زیر ضربات شلاق به [[شهادت]] رسید.<ref>خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ۱۳۹۰ش، ج۸، ص۱۶۱-۱۶۲.</ref> دلیل شهادت وی، نوشتن کتاب [[احقاق الحق و ازهاق الباطل (کتاب)|احقاق الحق و ازهاق الباطل]] و بنابر نقلی [[مجالس المؤمنین (کتاب)|مجالس المؤمنین]] بود. ایشان در [[هند]] به [[شهید ثالث]] معروف شد.{{مدرک}}: | ||
[[شیخ عباس قمی|محدث قمی]] نحوه شهادت او را چنین میآورد:{{سخ}} | [[شیخ عباس قمی|محدث قمی]] نحوه شهادت او را چنین میآورد:{{سخ}} | ||
«''قاضی نورالله مشغول به قضاوت و همچنین نویسندگی در خفاء بود تا اینکه [[اکبر شاه]] از دنیا رفت و [[جهانگیر شاه]] بر تخت نشست. علمای دربار و مقرب درصدد فتنه و برانگیختن شاه علیه قاضی برآمدند و نزد او به سعایت پرداختند، که قاضی [[شیعه]] است و خود را ملزم به [[مذاهب چهارگانه اهل سنت|مذاهب اربعه]] نمیداند و فتوایش با فتوای مذهب [[امامیه]] تطبیق میکند. جهانگیر شاه بیان آنان را برای اثبات [[تشیع]] قاضی کامل ندانست و گفت: این دلیل کامل نیست چرا که او از اول قضاوت را به شرط اجتهاد خود پذیرفته است. آنان به حیله دیگری دست زدند. شخصی را وا داشتند تا به عنوان شاگرد نزد قاضی رفت و آمد کند و خود را [[شیعه]] معرفی کند. وی پس از رفت و آمد بسیار و جلب اطمینان قاضی، به نوشتههای او از جمله [[مجالس المؤمنین (کتاب)|مجالس المؤمنین]] پی برد و درخواست آن را نمود. وی کتاب را از قاضی گرفت و از آن نسخهای برداشت و نزد علمای دربار برد. آنان نیز این کتاب را به عنوان سند تشیع قاضی نورالله به [[جهانگیر شاه]] عرضه کردند و به سلطان گفتند که او در کتابش چنین و چنان گفته است و استحقاق اجرای حد دارد. جهانگیر شاه گفت: حدش چیست؟ آنان گفتند: ضربه زدن با شلاق... شاه کار را بر آنان واگذار کرد و آنان بلافاصله حد را اجرا کردند. قاضی نورالله در سال ۱۰۱۹ ق. در حالی که حدود هفتاد سال عمر داشت در زیر شلاق به شهادت رسید. میگویند بر بدن قاضی نورالله با چوب خاردار آنچنان زدند که بدنش قطعه قطعه شد.''»<ref> فوائدالرضویه، محدث قمی، ص۶۹۷.</ref> | «''قاضی نورالله مشغول به قضاوت و همچنین نویسندگی در خفاء بود تا اینکه [[اکبر شاه]] از دنیا رفت و [[جهانگیر شاه]] بر تخت نشست. علمای دربار و مقرب درصدد فتنه و برانگیختن شاه علیه قاضی برآمدند و نزد او به سعایت پرداختند، که قاضی [[شیعه]] است و خود را ملزم به [[مذاهب چهارگانه اهل سنت|مذاهب اربعه]] نمیداند و فتوایش با فتوای مذهب [[امامیه]] تطبیق میکند. جهانگیر شاه بیان آنان را برای اثبات [[تشیع]] قاضی کامل ندانست و گفت: این دلیل کامل نیست چرا که او از اول قضاوت را به شرط اجتهاد خود پذیرفته است. آنان به حیله دیگری دست زدند. شخصی را وا داشتند تا به عنوان شاگرد نزد قاضی رفت و آمد کند و خود را [[شیعه]] معرفی کند. وی پس از رفت و آمد بسیار و جلب اطمینان قاضی، به نوشتههای او از جمله [[مجالس المؤمنین (کتاب)|مجالس المؤمنین]] پی برد و درخواست آن را نمود. وی کتاب را از قاضی گرفت و از آن نسخهای برداشت و نزد علمای دربار برد. آنان نیز این کتاب را به عنوان سند تشیع قاضی نورالله به [[جهانگیر شاه]] عرضه کردند و به سلطان گفتند که او در کتابش چنین و چنان گفته است و استحقاق اجرای حد دارد. جهانگیر شاه گفت: حدش چیست؟ آنان گفتند: ضربه زدن با شلاق... شاه کار را بر آنان واگذار کرد و آنان بلافاصله حد را اجرا کردند. قاضی نورالله در سال ۱۰۱۹ ق. در حالی که حدود هفتاد سال عمر داشت در زیر شلاق به شهادت رسید. میگویند بر بدن قاضی نورالله با چوب خاردار آنچنان زدند که بدنش قطعه قطعه شد.''»<ref> فوائدالرضویه، محدث قمی، ص۶۹۷.</ref> |